PEZHVAKEIRAN.COM تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران ( بخش دوم )
 

تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران ( بخش دوم )
رزگار شیخ جگری

 
 
پس از انقلاب بهمن 57 دانشگاه به سنگر و یکی از مراکز اصلی مبارزه و مقاومت نیروهای چپ و آزادیخواه تبدیل گردید و در هر مرکز و دانشگاه و دانشکده اش نیروهای "طرفدار طبقه کارگر" اعلام موجودیت نمودند. دانشجویان به عنوان قشر جوان و دغدغه مند جامعه به طور جدی به فعالیت های سیاسی روی آوردند. گروههای سیاسی نیز دانشگاه را جای مناسبی برای عضوگیری و کادرسازی می دیدند.
 
ورود شاه به آمریکا بهانه خوبی برای دانشجویان نزدیک به خمینی بود تا برای حمله به سفارت آمریکا برنامه ریزی کنند. این کلید اتفاقی بود که به تصرف سفارت آمریکا یا بحران گروگانگیری معروف شده و در رسانه های دولتی به آن اشغال لانه جاسوسی می گویند.
در این میان دانشگاه همچنان کانون نیروهای مخالف با حکومت در حال استقرار بود. سازمان دانشجویان پیشگام نزدیک به چریک های فدایی خلق و انجمن های دانشجویان مسلمان نزدیک به سازمان مجاهدین خلق، دانشگاه را به مهمترین پایگاه خود تبدیل کرده بودند. در واقع دانشگاه عملا بیشتر از آنکه محل درس باشد به جایی برای فعالیت سیاسی و یارگیری تشکیلاتی تبدیل شده بود. کنترل دانشگاهها تقریبا از دست حکومت خارج شده بود و شورای انقلاب و جمهوری اسلامی از این موضوع به شدت ناراضی بودند. آیت الله خمینی در واکنش به این فضا می گفت که دانشگاههای ما وابسته و استعماری هستند و معلمین غرب زده در آنجا جوانان غرب زده تربیت می کنند.
فروردین ۵۹ شورای انقلاب فرصت سه روزه ای به گروههای سیاسی داد تا دفاتر خود را در دانشگاهها تخلیه کنند. این موضوع با مقاومت دانشجویان عضو این گروهها روبرو شد تا جایی که درگیری های شدیدی در بسیاری از دانشگاههای کشور رخ داد. گفته می شود در این درگیری ها ۳۸ نفر کشته شده و عده بسیار زیادی مجروح شدند. سرانجام دانشگاه تسلیم شده و به تصرف نیروهای حکومتی درآمد.
 
در اردیبهشت سال 1359 سرکوب و تصفیه خونین و وحشیانه از طرف نیروهای ارتجاعی اسلامی و لیبرال حاکم با میدان داری انجمن های اسلامی دانشگاهها (دفتر تحکیم وحدت) با هدف تصفیه دانشگاه از نیروهای چپ تحت عنوان "انقلاب فرهنگی" به راه افتاد که به عنوان مقدمه ای برای سرکوب و کشتار خونین در سطح جامعه در دهه 60، رخوت و رکود را تا میانه دهه 70 بر فضای فعالیت های دانشجویی تحمیل کرد.
 
انقلاب فرهنگی با هدف تغییر در نظام آموزش عالی آغاز شد. پاکسازی اساتید و دانشجویانی که از طرف حکومت غرب زده خوانده می شدند نخستین گام بود. در این فاصله دانشگاهها به مدت دو سال تعطیل شدند. شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد و نظامی ایدئولوژیک برای گزینش استاد و دانشجو تدوین شد.
پس از بازگشایی دوباره دانشگاهها در سال ۶۱ دانشگاه از نیروهای مخالف و منتقد به طور کامل تخلیه شده بود. گروههای چریکی سرکوب شده بودند و برخی از اعضای آنها زندانی یا اعدام شده بودند و گروهای دیگر یا از کشور خارج شده بودند و یا به شکل مخفیانه در خانه های تیمی زندگی می کردند. جنگ ایران و عراق به مهمترین مساله کشور تبدیل شده بود و دیگر از شور و حال و هیاهوی روزهای اول انقلاب چیزی باقی نمانده بود. هیچ گونه صدای انتقادی از دانشگاه شنیده نمی شد و انجمن های اسلامی و دفترتحکیم وحدت تبدیل به بازوی حاکمیت در دانشگاهها شده بودند. ( دفتر تحکیم وحدت  در سالهای دهه ۶۰ تاز وارد عرصه دانشگاه شده بود و در اتحاد تمام عیار با حاکمان قرار داشت).
 
(دفتر تحکیم وحدت) بخت خود را با اصلاح طلبان حکومتی آزمود و به عنوان عمده  ترین و فعال ترین پایگاه اجتماعی این جریان عمل کرد.
پس از آن انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) دچار انشقاق و چند دستگی های پیاپی بر سر دوری و نزدیکی به باندهای قدرت و تضعیف عمومی شدید گردیدند.
یکی دیگر از جریاناتی که بعد از مرگ خمینی و انشقاقهای (دفتر تحکیم وحدت)  پا به عرصه نهاد " جریان طبرزدی " بود
 طبرزدی که خود در دهه ۶۰ یکی از اعضای تحکیم بود که بیشتر به جناح راست حکومت مایل بود. وی سرانجام به دلیل اختلافات خود از تحکیم خارج شد و اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان را راه اندازی نمود.
این گروه در فاصله سالهای ۷۳ تا ۷۸ به طور گسترده از تاکتیک برگزاری تجمعات دانشجویی استفاده کرد و برای نخستین بار با رسانه های خارجی تماس گرفتند. بعد از دو خرداد ۷۶ بیشتر تجمعات آنها با هجوم انصار حزب الله روبرو شد. آنها همراه با گروههای کوچک دیگری جبهه متحد دانشجویی را تشکیل دادند و تغییرات پرشتابی را پشت سر گذاشتند. آنها ابتدا خواهان انتخابی شدن رهبر شدند و در ادامه از ایده تغییر ساختار و تشکیل جمهوری دموکراتیک ایران حمایت کردند. بعد از وقایع کوی دانشگاه این گروه از طرف حکومت آشوبگر خوانده شد و اعضای آن با احکام سنگین روانه زندان شدند.دولت دوم هاشمی رفسنجانی نیز یکسره در دست جناح راست قرار گرفت. ( آنها به اعزام دانشجویان داوطلب به جبهه های جنگ کمک می کردند، در رقابت های سیاسی متحد جناح چپ خط امامی بودند، و در دانشگاه نقشی چون حراست را در کنترل دانشجویان ایفا می کردند.
 
جنبش دانشجویی به عنوان جریان سیاسی و فکری پیشرو در جوامع اختناق زده برای مشخص نمودن تکالیف و دستور کار خود باید به جامعه رجوع کند و مطالبات دموکراتیک موجود در سطح جامعه را به پیگیرترین و رادیکال ترین شکل معرفی و طرح  و نمایندگی کند و مورد حمایت قرار دهد. رادیکال ترین و عمیق ترین مطالبات دموکراتیک جامعه ایران در حیطه خواست های جنبش های اجتماعی مختلف بروز و ظهور یافته است. بنابراین بخش چپ جنبش دانشجویی در مقابل انواع مختلف استراتژی  های دست راستی که در مقابل این جنبش مطرح می گردیدن. باید گزینه رجوع به جنبش های اجتماعی را، با هدف تقویت قطب چپ و سوسیالیستی، طرح و معرفی و مشخصا جنبش های کارگری، زنان، رفع ستم ملی در کردستان  و دفاع از  آزادی های دموکراتیک در سطح جامعه را در این راستا مدنظر خود قرار می دادند.
 
بعد از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و با روی کار آمدن دولت موسوم به سازندگی، فضای سیاسی متفاوتی بر کشور نیز حاکم شد و فعالیت ها و عملکرد جریان دانشجویی نیز از این فضای سیاسی متاثر بود. روند دولت سازندگی بی توجهی به مبانی عدالت گرایانه را در پی داشت و همچنین فضای انتقادی در کشور نیز بسیار محدود و سنگین بود.
 
معمولا هرجا از رابطه چپ با جنبش دانشجویی صحبت می گردید، بلافاصله ادبیات و جریان "چپ نو" و مکتب فرانکفورت و افرادی نظیر مارکوزه و هابر ماس و آدورنو و در فضای فکری و سیاسی ایران جریانات چریکی به اذهان متبادر می گردیدند. در مقابل اما، کمونیستها قصد بنیاد نهادن سنت و شیوه فعالیت مستقل و ویژه خود در عرصه جنبش دانشجویی را داشتن.  برخورد کمونیست ها به جنبش دانشجویی در سطح برخورد با جنبش های اجتماعی غیرکارگری "جنبش های دموکراتیک" بود. در این دیدگاه اعتقاد به مکان یگانه طبقه کارگر در پیشروی سوسیالیسم به معنای اهمیت قائل نشدن به جنبش های اجتماعی حق طلبانه دیگر نیست. مهم در اینجا تبیین و تعریفی است که از جایگاه مبارزات این جنبش ها و رابطه آن با جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر ارائه می گردد. طبقه کارگر در مبارزات خود به سطوح اقتصادی بسنده نمی کند و آن را معطوف به فاز سیاسی به منظور کسب قدرت دولتی می نماید.
 
 مسئولان دولت فضایی را بوجود آورده بودند که انتقاد از دولت بسیار سخت بود و محدود رسانه هایی هم که بعضاً رویکردی منتقدانه نسبت به دولت داشتند، با واکنش های سخت دولتمردان مواجه می شدند و حاشیه امنی برای فعالیت نداشتند.
 
 ضرورت توجه به مسائل و مبارزات حق طلبانه جنبش های اجتماعی از همین جا یعنی سطح استراتژی سیاسی طبقه کارگر نشات می گیرد. بدین معنا که طبقه کارگر از جهت منفعت مبارزه سیاسی خود برای کسب قدرت سیاسی کاملا ذی نفع است که این جنبش ها درگیر یک مبارزه انقلابی علیه دولت موجود باشند. بنابراین فعالین کمونیست در جنبش دانشجویی، این جنبش را به ظرفی برای طرح و تبلیغ اتحاد جنبش های اجتماعی به محوریت طبقه کارگر مبدل می سازند.
 
سال ۷۵ سال اوج گیری دوباره دانشگاه بود. هواداران اصلاح طلبان در جنبش دانشجوی که خود را حذف شده می دید تصمیم گرفت تا در انتخابات ریاست جمهوری هفتم شرکت کند. آنها تصور پیروزی نداشتند و تنها می خواستند از فرصت انتخابات برای سازماندهی دوباره نیروها استفاده کنند. دفتر تحکیم وحدت به عنوان بخشی از گروههای موسوم به خط امام پیشتاز این جریان شد.
 
بعد از دوم خرداد تحکیم به اصطلاح به نیروی پیشروی جنبش اصلاحات بدل شد.  فاجعه کوی دانشگاه اما در این میان نقطه عطفی بود که در ادامه بررسی خواهد شد.
نگاهی به فاجعه کوی دانشگاه
 مجلس پنجم به تصویب قانون جدید مطبوعات پرداخت تا کنترل بیشتری بر روزنامه ها اعمال شود. روزنامه سلام به عنوان یک روزنامه قدیمی اصلاح طلب در تیتر خود این قانون را پیشنهاد سعید امامی (از عاملان قتل های زنجیره ای) معرفی کرد. تیتری که موجب توقیف این روزنامه شد. پنج شنبه ۱۷ تیر دانشجویان خوابگاه کوی دانشگاه تهران در اعتراض به توقیف روزنامه سلام دست به تجمع کوچکی زدند که با واکنشی شدید روبرو شد.
نیروی انتظامی همراه با لباس شخصی هایی که برخی از آنها از اعضای گروه فشار انصار حزب الله بودند به داخل کوی حمله کردند. ضرب و شتم دانشجویان و تخریب خوابگاهها تا صبح روز جمعه ادامه داشت. حتی گفته می شود که با شعار یا زهرا دانشجویان را از طبقات بالا به پایین پرتاب می کردند. نیروی انتظامی از فرمان وزارت کشور برای خروج از کوی هم تمرد کرد و به این سرکوب ادامه داد. روز جمعه همچنان درگیری ها در کوی دانشگاه و محله امیرآباد ادامه داشت. بیمارستان های اطراف پر از دانشجویان مجروح شده بود و عزت ابراهیم نژاد با شلیک مستقیم گلوله کشته شد.
شنبه نیز اعتراضات ادامه یافت. صدا و سیما گزارش های مغرضانه ای علیه دانشجویان پخش نمود. روزنامه های اصلاح طلب اما به پوشش گسترده اعتراضات دست زدند. مردم نیز به کمک دانشجویان آمده بودند و به آنها مواد خوراکی، دارو و پتو می رساندند. دانشجویان پزشکی در مسجد کوی به مداوای دانشجویان مجروح مشغول شده بودند. کوی دانشگاه به شکل نمایشگاهی در آمده بود که گروههای مردمی و دانشجویان دانشگاههای دیگر دسته دسته برای دیدن آن می آمدند تا عمق فاجعه را از نزدیک ببینند.
دفتر تحکیم وحدت تلاش داشت تا مدیریت اعتراضات را در دست بگیرد و نگذارد از چارچوب های اصلاح طلبانه خارج شود. آنها با انتشار بیانیه ای به شکسته شدن حریم دانشگاه اعتراض و یک هفته اعلام عزای عمومی اعلام کردند. دانشجویان با سربند و بازوبند سیاه تجمع بزرگی را در برابر سردر اصلی دانشگاه تهران برگزار کردند. رییس دانشگاه تهران با حضور در جمع دانشجویان استعفای خود و سایر اعضای هیئت رییسه دانشگاه را در اعتراض به این وقایع اعلام نمود. دکتر معین وزیر علوم نیز به همین دلیل استعفا داد.
در این بین اختلافات بین دانشجویان عصبانی، خسته و بی برنامه بالا گرفته بود. گروهی به سمت وزارت کشور حرکت کردند. جمع زیادی از دانشجویان خواهان حضور خاتمی در میان خود بودند اما خاتمی با پیامی خواهان آرامش دانشجویان شد. صبح یکشنبه اختلاف اصلی میان دانشجویان این بود که در دانشگاه بمانند یا به بیرون بروند. عده ای به رهبری دفتر تحکیم وحدت خواهان ماندن در دانشگاه و پیگیری مطالبات مشخص بودند. با این حال این اتحادیه به دلیل سابقه حکومتی هنوز از محبوبیت کافی در میان دانشجویان برخوردار نبود. گروههای دیگری اما می خواستند تا سقف مطالبات را تا تغییر نظام سیاسی بالا ببرند. برخی می گفتند باید به سمت بیت رهبری برویم و گروهی دیگر به دنبال فتح صدا و سیما بودند. 
نیروهای ضدشورش هم با پاشیدن آب جوش به  دانشجویان به سرکوب آنها توسط لباس شخصی ها یاری رساندند. گفته می شود فجایع ۲۰ تیر دانشگاه تبریز دستکمی از ۱۸ تیر تهران نداشت اما متاسفانه تا امروز کمتر این حادثه بررسی شده است
تحکیم که دیگر توانایی کنترل اوضاع را نداشت از ایده تشکیل شورای متحصنین حمایت کرد. دانشجویان دانشگاههای مختلف تهران هر یک به تفکیک در گوشه ای از دانشگاه جمع شدند و نمایندگان منتخب خود را برای "شورای منتخب متحصنین" اعلام کردند. تحکیم هم با انتشار بیانیه ای مسئولیت را به این شورا سپرد. عصر دوشنبه همراه با درگیری های بسیار سنگین و بازداشت عده زیادی از معترضین بود. فرماندهان سپاه نیز نامه ای به خاتمی نوشتند و گفتند که کاسه صبرشان لبریز شده است.
سه شنبه دانشگاه تقریبا در تصرف نیروهای حکومت قرار داشت اما درگیری ها به سطح شهر و حتی بازار تهران گسترش یافته بود. خاتمی که در اوج اتفاقات سکوت کرده بود از تلویزیون با مردم سخن گفت و اعلام کرد که برخی از دستگیرشدگان دانشجو نیستند. دانشجویان که در ابتدا امید زیادی به خاتمی بسته بودند احساس آزردگی می کردند و عملکرد وی را غیرمسئولانه می دانستند. رهبری هم شب هنگام پیامی منتشر کرد که در آن معترضین را اشرار خوانده بود و از فرزندان بسیجی خواسته بود که با حضور در صحنه دشمنان زبون را مرعوب و منکوب کنند.بعد از پیام رهبری سازمان تبلیعات اسلامی برای روز چهارشنبه اعلام راهپیمایی کرد و صدا و سیما نیز به تبلیغ گسترده آن دست زد. روز بعد شهر در دست نیروهای حامی حکومت افتاد. حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی سخنران این مراسم بود و خواهان اعدام کسانی شد که او آنها را اغتشاشگر می خواند. چندی بعد دادگاهی تشکیل شد که کلیه پرسنل نیروی انتظامی را از همه اتهامات تبرئه کرد. تنها یک سرباز وظیفه به نام اروجعلی ببرزاده به اتهام سرقت یک ریش تراش به پرداخت جریمه نقدی محکوم شد. شهید عزت ابراهیم نژاد هم به دلیل اقدام علیه امنیت ملی و سنگ پراکنی مجرم شد که به دلیل فوت متهم پرونده مختومه اعلام شد. عده ای از معترضین هم به احکام سنگین حبس محکوم شدند. به طور مثال اکبر محمدی یکی از این افراد بود که تا سال ۸۵ در زندان بود و سرانجام بر اثر اعتصاب غذا در زندان درگذشت.
بخش چپ جنبش دانشجویی در کنار وظیفه راهبردی فوق الذکر باید به راه انداختن یک جنبش فکری نیرومند و یک سنت سیاسی و روشنفکری نیرومند حول آرمان های سوسیالیستی را در دستور کار داشته باشد. نخست از بعد تبلیغ جهان بینی سوسیالیستی و دفاع از اعتبار علمی آن به ویژه در محیطی مانند جنبش دانشجویی که به دلیل نوع دغدغه های آن، حضور و دخالتگری قدرتمند در فعالیت ها و جدال های نظری و ایدلوژیک یک رکن اساسی رشد و پیشروی اجتماعی و جلب سمپاتی توده دانشجویان و تربیت کاردهای چپ محسوب می گردد. دوم از بعد مقابله با لیبرالیسم ایرانی به عنوان مهمترین وظیفه مارکسیست ها در جدال ایدئولوژیک در دوره کنونی و احتمالا تا یک دوره طولانی که فعالین دانشجویی چپ به علت سر و کار داشتن سیستماتیک با مشغله های فکری در موقعیت مناسبی برای پرداخت به آن هستند. برون دادهای این محور از فعالیت دانشجویان چپ بدون ترید خصلت عمومی خواهد یافت و تاثیرات سیاسی بلاواسطه خود را در عرصه ای فراتر از جنبش دانشجویی آشکار خواهد ساخت.   فی المثل به شکل خاص نقد ریشه ای لیبرالیسم می تواند بزرگترین خدمت فعالین چپ دانشجویی در کنار زدن موانع ذهنی پیشروی جنبش کارگری باشد. به طور کلی در عرصه جدال های فکری و نظری اجتماعی سوسیالیسم به میزان عمق نقدش لیبرالیسم به عنوان ایدلوژی مسلط بر فضای روشنفکری ایران خود را استوار خواهد ساخت. و این نکته ای بسیار اساسی در تشخیص اولویت ای اصلی جدال های نظری در دوره کنونی است.
 
در دوران دولت احمدي نژاد  دانشجويان  سفارت انگليس را در 8 آذر به مدت چند ساعت اشغال کردند که نه تنها منجر به هيچ حماسه اي نشد، بلکه بعد از چند ساعت هيچکس حاضر به دفاع از آن نشد و انگستان چندروز پس از اين اقدام، سفير و پرسنل خود را از ايران فرا ‌خواند و به اين ترتيب، سفارت انگليس تعطيل شد.
 
حضور احمدی نژاد در کاخ ریاست جمهوری به منزله قطع تمامی پشتوانه های دولتی برای جریانات منتقد دانشجویی بود. از این پس دانشجویان چاره ای نداشتند جز اینکه تنها روی پای خود بایستند و آماده پرداخت هزینه های این مسیر دشوار شوند. از همان ابتدا فشار بر تشکل های دانشجویی و دانشجویان منتقد اوج گرفت. اکثر نهادهای ناظر همچون هیئت نظارت بر تشکل های اسلامی دانشجویان و کمیته ناظر بر نشریات دانشجویی یکسره در اختیار اقتدارگرایان قرار گرفت. انجمن های اسلامی در بیشتر دانشگاهها از سوی مسئولین غیرقانونی اعلام شدند، در برخی دانشگاهها به نیروهای سرسپرده حاکمیت سپرده شدند و در دانشگاههای دیگر جدالی چند ساله میان دانشجویان و مسئولان شکل گرفت. جدالی که در آن گروهی با عنوان انجمن اسلامی منتخب دانشجویان از سوی دانشجویان و دفترتحکیم وحدت (طیف علامه) به رسمیت شناخته می شد و گروهی دیگر که دانشجویان به آن انجمن جعلی می گفتند از نظر دانشگاه رسمی بود.
خدمات دولت احمدی نژاد به جنبش دانشجوی
در سال ۱۳۸۵
دفتر انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر با تایید رییس و نماینده ولی فقیه در دانشگاه امیر کبیر در صبحگاه جمعه ششم مرداد ماه تخریب و اموال آن ضبط شد.
در سال ۱۳۸۶
          •                    ۳۰۹ دانشجو با محرومیت از تحصیل، ممنوع‌الورود شدن، احضار به کمیته انضباطی، احضار به دادگاه، بازداشت (کمتر از یک هفته) مواجه شدند.
          •                    بیش از ۴۰ تن از اساتید دانشگاهها اخراج شدند.
          •                    بیش از ۹۰ نشریه دانشجویی توقیف شد.
          •                    ۹۵ دانشجو برای مدت حداقل یک هفته در بازداشت بودند.
          •                    سعید درخشندی، ابوالفضل جهاندار، احسان منصوری، مجید توکلی، احمد قصابان و یعقوب مهرنهاد تقریباً در تمامی روزهای سال ۱۳۸۶ در زندان بودند.
          •                    کشته شدن ابراهیم لطف اللهی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در سنندج.
          •                    کشته شدن زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه نیروی انتظامی در همدان.
          •                    قتل سمیه کاکاوند دانشجوی رشته حقوق دانشگاه میبد یزد توسط یک مامور نیروی انتظامی.
          •                    صدور حکم اعدام برای یعقوب مهرنهاد در زاهدان.
 
نشریات دانشجویی دانشگاه امیرکبیر
نوشتار اصلی: پرونده نشریات جعلی دانشگاه امیرکبیر
ابتدا ۸ نفر دراین رابطه دستگیر شدند و نهایتاً سه نفر (مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری) چندین ماه در زندان، زیر شکنجه به سر بردند و برای آنها به ترتیب به سه، دو و نیم و دو سال زندان صادر شد.
اول آبان ۱۳۸۶ تعدای از نشریات دانشجویی در اعتراض به حکم مدیران مسئول بازداشتی نشریات دانشگاه امیرکبیر و اعتقاد به بیگناهی آنها طبق اظهارات و تکذیب صریح آنان، و برای درخواست تبرئه و آزادی این دانشجویان نشریه خود را سفید منتشر کردند.
ابتدا دادگاه عمومی دستور آزادی این سه نفر را با وثیقه ۸۰ میلیون تومانی صادر کرد اما مسوولان اجرایی زندان اوین دستور دادگاه را اجرا نکردند. وکالت پرونده آنها بر عهده محمدعلی دادخواه بود.
پلمپ دفتر تحکیم وحدت
روز ۱۸ تیر ۱۳۸۶ اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که در مقابل درب اصلی دانشگاه امیرکبیر در اعتراض به دربند بودن دانشجویان امیرکبیر و گرامی‌داشت سالروز ۱۸ تیرماه تحصن کرده بودند بازداشت شدند. همان روز نیروهای امنیتی به سازمان ادوار تحکیم وحدت حمله کرده و تیر هوایی شلیک کردند و اعضای آن را بازداشت کردند و دفتر را پلمپ کردند.
دستگیری بیش از ۴۰ دانشجوی طیف چپ
در ماه آذر بیش از ۴۰ تن از دانشجویان طیف چپ دستگیر شدند. بعضی از آنها در دی ماه با وثیقه‌های سنگین آزاد شدند. اما بعضی از آنها همچنان در بازداشت به سر می‌برند و تحت شکنجه برای اعترافات تلویزیونی قرار دارند.
اخراج از دانشگاه و تعلیق
در سال ۱۳۸۶، ۳۰۹ دانشجو با محرومیت از تحصیل، ممنوع‌الورود شدن، احضار به کمیته انضباطی، احضار به دادگاه، بازداشت (کمتر از یک هفته) مواجه شدند و بیش از ۴۰ تن از اساتید دانشگاهها اخراج شدند.[۳]
درسال۱۳۸۷ :
تداوم محرومیت از تحصیل دانشجویان منتقد
محروم کردن دانشجویان منتقد از ادامه تحصیل که از سال ۱۳۸۵ آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. سازمان سنجش از ارائه کارنامه به ۲۳۰ دانشجو، که توسط نرم‌افزار تقلب‌یاب متقلب تشخیص داده شده بودند، خودداری کرد.به عقیده برخی سازمان سنجش از این ابزار برای جلوگیری از تحصیل دانشجویان منقد بهره می‌گیرد
شهریور نامه وزارت علوم به دیوان عدالت اداری پیرامون دلایل ندادن کارنامه به یکی از دانشجویان توسط رسانه‌های دانشجویی منتشر گردید. این سند کذب بودن ادعای مسئولان وزارت علوم مبنی پیرامون ممنوع‌التحصیل کردن دانشجویان منتقد را اثبات کرد.
          •                    پنج دانشجوی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بدلیل انتقاد از حسن رحیم پور ازغدی در جریان سخنرانی وی تعلیق شدند. ازغدی از هوادارن دولت احمدی نژاد و از اعضای شورای حفظ آثار و اندیشه‌های وی است.
درسال۱۳۸۸ :
 
دولت پیش از برگزاری کنکور کارشناسی ارشد برخی دانشجویان که فعالیت سیاسی داشته اند را احضار واز آنان تعهد کتبی گرفته است که برای ادامه تحصیل، فعالیت سیاسی را کنار بگذارند.
اما داستان ایستادگی دانشجویان حکایت دیگری بود. بعد از یک سال زمانی که احمدی نژاد خیالش از سکوت دانشگاه راحت بود تصمیم گرفت تا در قامت یک فاتح به دانشگاه پلی تکنیک بیاید. دانشگاهی که دانشجویان بر آن نام قلب تپنده جنبش دانشجویی نهاده بودند. ۲۰ آذر ۸۵ روز سخنرانی احمدی نژاد در این دانشگاه بود. روزی که اعتراضات گسترده دانشجویان، سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور و آتش زدن عکس احمدی نژاد در صدر اخبار رسانه های بین المللی قرار گرفت. احمدی نژاد نتوانست نمایش دلخواه خود را اجرا کند و همین موضوع سبب ساز برنامه ای شد که برای سرکوب دانشجویان این دانشگاه تدارک دیدند. اردیبهشت ۸۵ چند نشریه با لوگوی نشریات منتقد دانشجویی منتشر شد که در آن مطالبی درج شده بود که برای اقشار مذهبی و سنتی جامعه خوشایند نبود.
دانشجویان با صدور بیانیه ها و اطلاع رسانی به این روند اعتراض کردند اما شروع فصل امتحانات و سپس تعطیلی تابستانی فرصت اعتراض عملی را گرفته بود. شورای مرکزی وقت دفتر تحکیم وحدت با هدف کاستن از فشار بر دوستان زندانی خود روز  ۱۸ تیر ۸۶ در برابر دانشگاه امیرکبیر تحصن کرد. تحصنی که موجب بازداشت اعضای این شورا و حمله به دفتر ادوارتحکیم وحدت و بازداشت عده ای دیگر شد. تابستان ۸۶ برای دانشجویان فصل بازداشت و شکنجه و زندان بود. در نهایت با وجود آزادی بسیاری از دانشجویان 3 دانشجو محکوم شده و برای مدتی حدود یک سال و نیم در زندان ماندند. مجید توکلی یکی از این دانشجویان بود.
چپ ها، لیبرال ها و جدال پلاکاردها
این دوران همچنین دوره بازسازی دوباره جریان چپ دانشجویی بود. در اواخر دوران اصلاحات نشریاتی با مضامین مارکسیستی و کمونیستی در دانشگاهها منتشر شده بود و آرام آرام عده ای از دانشجویان چپ تلاش کرده بودند تا دست به سازماندهی تشکیلاتی بزنند. مهمترین گروه چپ دانشجویی که در این سالها شکل گرفت گروه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بود. این گروه خود را رقیب جدی دفترتحکیم وحدت می دید و تلاش می کرد خود را آلترناتیوی مترقی و مدرن برای تحکیم معرفی کند. آنها ابتدا در ۱۶ آذر ۸۵ در تجمعی مشترک با تحکیم شرکت کردند اما این تجمع به اختلافات دامن زد. هر یک از دو گروه مدعی بود که گروه دیگر بر خلاف تعهدات عمل کرده است. چپ ها این روز را روز مرگ تحکیم اعلام کردند اما تحکیمی ها معتقد بودند چپ ها تلاش دارند با آوردن چند پلاکارد بزرگ سرخ و قرار دادن آن در میان جمعیت برنامه ها را برای خود مصادره کنند.
این اختلافات مهر ۸۶ در تجمعات دانشجویی که در دانشگاههای امیرکبیر و علامه برگزار شد نیز ادامه پیدا کرد. طرفین با انتشارات مقالات و مصاحبه هایی این اختلافات را رسانه ای کردند. در نهایت برای روز دانشجوی سال ۸۶ دو گروه با هم توافق نکردند و دو برنامه برگزار شد. یک برنامه در روز ۱۳ آذر توسط چپ ها و دیگری روز ۱۸ آذر با محوریت تحکیم وحدت. با توجه به محتوای بسیار رادیکال برنامه اول عده زیادی از دانشجویان فعال چپ در روز قبل و یا روز تجمع بازداشت شدند و عملا برنامه به شکل گسترده برگزار نشد. برنامه دوم اما با وجود هشدار نیروهای امنیتی با کمک دانشجویان لیبرال و دانشجویان کرد دانشگاههای تهران برگزار شد. این برنامه با استقبال خوبی روبرو شد و با وجود اختلافات قبلی در آن به دانشجویان چپ تریبون داده شد و به بازداشت چپ ها نیز اعتراض گردید.
علاوه بر چپ ها باید از گروه دانشجویان لیبرال نام برد که در این سالها متولد شد.
جامعه مدنی، جنبش های اجتماعی و مطالبه محوری
در شرایطی که از یک سو بخش بزرگی از بدنه و پایگاه جنبش دانشجویی را دختران و زنان تشکیل می دهد و از سویی دیگر بخش اعظم فعالین جنبش زنان را دانشجویان و جوانان تشکیل می دهند، طبیعتا مسایل جنبش زنان از اهمیت بسیار بالایی برای جنبش دانشجویی برخوردار می باشد و باید از پتانسیل اعتراضی بالایی که قاعدتا جضور جمع کثیری از زنان و دختران در دانشگاه به شکل حداقل بالقوه ایجاد می کند بهره برداری کند. برای اولین بار تعداد دانشجویان دختر از تعداد دانشجویان پسر بیشتر شده بود. اگرچه هنوز حضور دختران در فعالیت های دانشجویی به شکل ایده آل خود نرسیده بود؛ اما نقش آنها روز به روز پررنگ تر می شد. همچنین رابطه خوبی میان گروههای دانشجویی و جنبش زنان شکل گرفته بود. جنبش زنان در این سالها با کمپین یک میلیون امضا جانی دوباره گرفته بود و بخش زیادی از فعالان این کمپین دانشجویان بودند. جنبش دانشجویی و جنبش زنان در این سالها ضمن رابطه خوبی که داشتند به تبادل تجربه می پرداختند و از شیوه های عمل هم الگوبرداری می کردند.
جنبش دانشجویی به دلیل بافت خود در عین حال به شکلی طبیعی توانایی آن را دارا است بمثابه نماینده و بخش آگاه تر و سازمان یافته تر جنبش اعتراضی جوانان در ایران که در معرض انواع و اقسام فشارهای خرد کننده و تضییقات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و غیره است عمل کند. لازم است که جوانان و دانشجویان چپ و کمونیست ضمن حمایت قاطعانه و پیگیر از رهایی فرهنگی جوانان ایران و جق آنان در انتخاب شیوه های نوین و مدرن و جهانی تنظیم حیات فردی، با زدن برچسب های جهت دار نظیر " جنبش خلاصی فرهنگی و  جنبش سبک زندگی" و ... بر تحرکات و جنبش اعتراضی جوانان ایران و مطالبات آنها که متضمن تقلیل  خواسته های جوانان به وجوه صرفا فرهنگی (در راستای خطوط لیبرالی بر اساس نیازهای جوانان طبقات دارا و به اصطلاح طبقه متوسط" و نادیده گرفتن کامل نیازهای اقتصادی و معیشتی و رفاهی جوانان کارگر و فرزندان این طبقه و سایر اقشار فرودست می باشد، به مقابله برخیزند.
 
تهیه و تنظیم : رزگار شیخ جگری
 
 
منابع :
به سوی سوسیالیزم ۱
سایت توانا
ویکی پدیا
 
 
 
 
 
 
 
 

منبع:پژواک ایران