PEZHVAKEIRAN.COM چند نکته در مورد اعلام آمادگی شاهزاده
 

چند نکته در مورد اعلام آمادگی شاهزاده
اسماعيل نوری‌علا

اخیراً شاهزاده رضا پهلوی در پیامی خطاب به «ملت بزرگ ایران» صریحاً اعلام کرده اند که «من، بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام می کنم. توان من ناشی از قدرت شماست. نیرویی را که از تداوم مبارزه و اعتراضات حق‌طلبانه‌تان می‌گیرم، در مسیر استقرار دولتی ملی، و جلب حمایت حداکثری جهانی برای تحقق آن، به کار می‌بندم.»
و من، اگرچه مدت ها است ارتباط مستقیمی با ایشان نداشته و مثل دیگر هموطنانم از طریق رسانه های مختلف از اظهارات و نظریات ایشان آگاه می شوم اما، به عنوان یکی از فعالان اپوزیسیون حکومت اسلامی، خود را موظف می دانم که در مورد این اظهارات نکاتی چند را با هموطنانم در میان بگذارم.
1. دقیقاً نمی دانم که چه امری باعث شده تا شاهزاده تصمیم بگیرد که، در این برهه از زمان، «آمادگی خود برای رهبری مبارزه علیه حکومت اسلامی (که با "اعلام رهبری»" فرق دارد) و رسیدن به یک حکومت سکولار دموکرات» را اعلام بدارد اما، از آنجا که از سال 1385 تاکنون همواره بر اهمیت نقش یگانهء شاهزاده در مبارزه علیه رژیم جنایتکار مسلط بر کشورمان تأکید داشته ام، انجام دو وظیفه را بر خود واجب می دانم. نخست اینکه شواهدی را ارائه دهم که نشان دهند این اقدام در پاسخ به سابقه ای بلند و دارای دلایلی منطقی و دوربینانه است؛ و دو دیگر اینکه، در هر حال، به سهم خود و در حد توان اندکم، بکوشم تا از طریق رایزنی و تشویق رهبران معتمد جامعهء برانداز، شرایطی فراهم شود که این اعلام آمادگی به ناکامی نیانجامد و امیدی را که برانگیخته است به نومیدی نکشاند.
2. در واقع، برای من، که 14 سال پیش برای نخستین بار با شاهزاده روبرو شدم، در تمام این سال ها این نکته مسلم بوده است که ایشان بین دو گزینهء «چلبی شدن» (به معنی انتخاب شدن از جانب رهبران کشورهای صاحب نفوذ دیگر) و «طلب شدن از جانب ایرانیان»، راه دوم را (که گزینش اش بخاطر تجربهء نوع پایان یابی پادشاهی پدر و پدر بزرگ شان، بسا سخت تر از راه اول است) انتخاب کرده و، در نتیجه، صبورانه، و در نوسان بین امید و نومیدی، به انتظار روزی نشسته اند که جمع گسترده ای از ایرانیان خواستار پذیرش رهبری از جانب ایشان باشند. لذا اگر اکنون می گویند که «من، بنا به خواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر، و رهبری دوران گذار اعلام کمی کنم» طبعا باید نتیحه گرفت که ایشان به این باور رسیده اند که جمع کثیری از «ملت بزرگ ایران» خواهان آنند که ایشان پا پیش گذاشته و، علیرغم بی مهری «57 ی ها» با پدر و مادر و خاندان شان، پرچمدار مبارزات آنان علیه رژیم نابکار اسلامی باشند.
3. اما می بینم که مخالفین ایشان (که معمولاً این گونه اعلام آمادگی از جانب دیگران را بی اهمیت می دانستند و اعتنائی به آن نمی کردند - اکنون در هر رسانه ای با غضب می پرسند که این «دریافت بی پایه» از کجا آمده است؟ من می گویم شما اگر این دریافت پایه ای ندارد خودتان چرا قدم رنجه نکرده و واقعیتی را که موجود می پندارید با «ملت بزرگ ایران» در میان نمی گذارید؟ شما که نه کاندیدائی دارید، نه برنامه ای، نه پایگاهی و نه نمونه ای. و با این همه فقر چرا آمده اید که ثروت مختصر مائی را که ایشان را «سرمایهء ملی» می خوانیم از ما بگیرید؟ شما در عوض چه دارید که به ما بدهید؟ آلترناتیوی که خواستار استقرار یک حکومت اسلامی یا ایدئولوژیک دیگر بر ایران است؟ یا راهی که به تحزیه ایران می انجامد؟
3. اما فارع از این معاندان، این را کراراً از خود می پرسم که آیا براستی این «اعلام آمادگی» امری نابهنگام و بی پایه است یا واکنش و پاسخی مثبت به خواستی بلند مدت و گسترده؟ ‌می دانم که صدها نفر و سازمان خواستار این اعلام آمادگی بوده اند اما، با تکیه بر تحربه ای شخصی، به یاد می آورم که در همان 14 سال پیش هم، دیدار ما (من و هموندانم) با شاهزاده، بدان علت صورت گرفته بود که ما خواستار حضور و دخالت محوری ایشان در کار مبارزه شده بودیم. در 2023 هم کنگرهء اول سکولار دموکرات ها را با پیام ایشان آغاز کردیم و سپس از جانب «مهستان سکولار دموکرات ها» از ایشان خواستیم که خواستار نمایندگی از جانب ایرانیان شوند. و در پی گفتگوی ایشان با تلویزیون من و تو بود که داستان وکالت دادن آغاز شد و به رأی مثبتی یک میلیون نفری رسید. بدین ترتیب و در واقع ایشان اکنون به خواستی پاسخ مثبت می دهند که سال ها است مطرح بوده و من و هموندانم هم آن را به کرات تکرار کرده ایم.
4. پس، در واقع، ما اکنون با نوعی مکالمه و پرسش و پاسخ مواجه هستیم که لزوما هیچ ربطی به مخالفان ایشان ندارد؛ مگر اینکه آنها بگویند وقتی بخشی (که گستره اش چندان روشن نیست) نه ایشان را واجد شرایط رهبری می دانند و نه با دخالت ایشان در مبارزه علیه رژيم اسلامی (البته اگر صادقانه باشد) موافقند، چرا شاهراده آمادگی خود را خطاب «به ملت بزرگ ایران» اعلام داشته است. توجه کنیم که کافی است تا این اعلام آمادگی را نوعی از آگاهی رسانی (و نه ادعائی انحصارطلبانه) به ایرانیان بدانیم. یعنی تنها به اطلاع «ملت بزرگ ایران» رسانده شده که ایشان اکنون آماده اند تا «نیرویی را که از تداوم مبارزه و اعتراضات حق‌طلبانه‌تان می‌گیرند، در مسیر استقرار دولتی ملی، و جلب حمایت حداکثری جهانی برای تحقق آن، به کار بندند.» حال کسانی در میان این ملت بزرگ این امر را دوست ندارند یا قبول ندارند؟ چه مانعی دارد؟ کسی که تفنگ بر شقیقه شان نگذاشته که اینگونه دادشان در آمده است.
6. اتفاقاً در کشاکشی که طی آن یکی قصد برپائی سیستم شورائی کمونیستی دارد و دیگری در پی استقرار جمهوری دموکراتیک اسلامی است و آن یکی بین ملی بودن و مذهبی بودن سرگردان است، ما شاهد آن بوده ایم که تنها یک صدای رسا (اما به روز گاری نه چندان دور مورد غضب قرار گرفته ) بوده است که همواره از توسعه و شکوفائی کشور، از اقتصادی کارآمد (که مال خر نباشد!) و از ایجاد کار و رفاه برای نسل جوان و گسترش صلح و آرامش در منطقه سخن گفته است.
7. البته که هر ایرانی حق دارد که با فکر و حتی شخص شاهزاده رضا پهلوی مخالف باشد؛ اما هم او حق ندارد، برای جلوگیری از حضور شاهزاده در سپهر سیاسی اپوزیسیون، دست به دروغ پردازی و جعل بزند. اینکه او شخصی لیبرال و معتقد به اقتصاد بازار محور است می تواند مورد توافق یک کمونیست یا حتی یک سوسیالیست نباشد؛ اینکه او خواستار نظامی سکولار دموکرات و مبتنی بر اعلامیهء جهان گستر حقوق بشر است می تواند علاقمندان به انواع حکومت های اسلامی (رحمانی و غیر آن!) را خوش نیاید؛ اما هر کس که ادعا می کند محوریت و پرچم داری او راه به استقرار فاشیسم می برد باید در پیشگاه ملت ایران این دو نکته را ثابت کند: نخست چگونگی ارتباط محوریت او را با استقرار در ایران آِنده روشن سازد و دو دیگر اینکه نشان دهد گزینهء خودش چیست و چگونه این گزینه به استقرار حکومتی خونریز و ایدئولوژیک و فاشیستی نخواهد انجامید.
5. باری، توضیح من در همین جا به انتها می رسد اما از آنجا که در برخی اظهار نظرها گفته شده که «شاهزاده، با آنکه آمادگی برای رهبری مبارزات اپوزسیون را اعلام کرده اما هنوز برنامهء خاصی ارائه نداده است»، آرزو دارم که گویندگان این سخن از یکسو به من نشان دهند که کدام یک از رهبران ادعائی اپوزیسیون، چه در داخل و چه در خارج ایران، جرأت کرده که دست (پُر یا خالیِ) خود را باز کند و بگوید که چه خیالی برای ایران آینده دارد، جز همین شاهزاده که نه امروز و دیروز که از دهه ها قبل نگاه خود به آیندهء ایران را تشریح کرده و همچنان همان می گوید، و صحت گفته های خود را با شواهد قابل بررسی به اثبات می رساند.
در پایان سخنم، در همین راستا، نه برای بهانه گیران حرفه ای، بلکه برای آنها که هنوز در این مورد وقوف کافی ندارند، تکه هائی از اظهارات ایشان را در مورد برنامه هاشان نقل می کنم.
دنور - ایالت کلرادو - ایالات متحده امریکا
3 آذر 1403 - 23 نومبر 2024
 
گزیده ای از اظهارات شاهزاده در مناسبت های مختلف
«...من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که "بسیاری از هموطنان" از من در این مسیر حمایت می‌کنند، این است که آنها رویکرد من را درک می‌کنند و می‌فهمند که مؤلفه‌های این استراتژی توضیح داده شده اند. البته هنوز نیاز به توضیح و پیام رسانی بیشتری هست.»
«...اما اگر فکر می‌کنید من لازم است مشخصاً اعلام کنم که ر پی رسیدن به قدرت هستم تا تفاوتی ایجاد شود، به شما می‌گویم که ... الان تمرکز من تنها بر روی نقشی است که فکر می‌کنم بیشترین حمایت را از سوی هموطنانم دارد و آن "رهبری دوران انتقال" است.»
«من بارها از قانون گذاران یا سیاستمداران امریکا و اروپا و جاهای دیگر شنیده ام که می گویند "خوب، چه جایگزینی وجود دارد؟ اپوزیسیون کجاست؟" و من به آنها می گویم: "نگاه کنید. در میان اپوزیسیون دیالوگ خوبی برقرار است. پیشرفت خوبی در این زمینه وجود دارد.. ما اکنون اقشار جدیدی داریم که تاکنون بخشی از معادله محسوب نمی شدند.»
«در حال حاضر اگر به اپوزیسیون سکولار دموکرات در ایران نگاه کنید، ما در همهء موارد با همدیگر موافق نیستیم. این یک وضعیت طبیعی است. ما جمهوریخواهان را داریم و سلطنت طلبان / پادشاهی خواهان را. عقاید مختلفی داریم؛ ولی این ایده هم هست که چگونه می توانیم "ائتلاف مناسبی" داشته باشیم. ما نمی توانیم برای چنین توافقی حداکثر نظرات مان را دخالت دهیم، اما باورهائی حداقلی وجود دارند که همگی می توانیم روی آنها توافق کنیم: حقوق بشر، یک نظام سکولار دموکرات با جدایی مذهب و دین از حکومت و دولت، و اعتقاد به تمامیت ارضی ایران. اینها حداقل های لازم و کافی در راستای تشکیل یک ائتلاف گسترده است. اینجا قرار نیست که، با گفتن اینکه چه کسی سلطنت طلب یا جمهوری خواه است، شکل نهایی رژیم را تعریف کنیم. این کار در این مرحله بی ربط است. اما باید بدانیم که آیا ما دموکرات هستیم؟ آیا ما به یک نتیجهء سکولار دموکراتیک اعتقاد داریم؟ آیا تعداد ما به اندازه کافی هست که بتوانیم یک ائتلاف گسترده تشکیل دهیم و کشور را به این سمت هدایت کنیم؟»
«من بیشتر بر اساس "ائتلاف مشتاقان" به مسئله نگاه می کنم. ائتلاف کنندگان می‌توانند فرد باشند، یا می توانند سازمان ها باشند... به عبارت دیگر ائتلاف کسانی که می خواهند بخشی از راه حل باشند، در مقابل کسانی که هنوز بصورت بخشی از مسئله باقی مانده اند.»
«من این مبارزه را بعنوان یک کمپین دو مرحله‌ای تعریف می‌کنم و برای اینکه چگونه باید عمل کنیم برنامه‌ای پنج مرحله ای دارم. نه تنها برای فاز اول و تا زمانی که رژیم دیگر در قدرت نباشد، بلکه برای تحولات پس از دوران گذار از این رژیم به سوی یک سیستم دموکراتیک و سکولار».
«این مؤلفه ها شامل یک چشم انداز از نحوهء رسیدگی به مسئله می‌شوند: به چه چیزهایی احتیاج داریم تا به آن نقطه برسیم؟ چگونه می‌توانیم حمایت و فشار حداکثری را بر رژیم وارد کنیم و از مردم حمایت کنیم؟ چطور می‌توانیم دیاسپورای ایرانی را در تاثیرگذاری بر دولت های خارجی برای پشتیبانی از این جنبش و موقعیت در داخل ایران مؤثر کنیم؟.. دوران انتقال چگونه خواهد بود؟ وظایف دولت موقت چیست؟ و نیر اینکه بعد از تغییر رژیم ایران چه اتفاقی می‌افتد؟»
«ما کارشناسان اقتصادی داریم که بر روی صد روز اول ادارهء دولت موقت کار می‌کنند‌. همچنین کارشناسان حقوقی داریم که بر روی قانون اساسی، حقیقت یابی و مصالحه تمرکز کرده‌اند تا ببینیم با بازماندگان این رژیم چه باید انجام دهیم. ما پروژه‌ای داریم که چند سال پیش آغاز شده و به آن پروژهء "شکوفایی ایران" می‌گوییم. این پروژه به این می‌پردازد که نقشهء راه ما برای بازسازی و بهبود ایران چیست، چگونه می‌توانیم منابع سرمایه گذاری‌ها و تخصص شرکت ها را برای حل مشکلات اقتصادی کشورمان به کار بگیریم؟ همهء اینها بخشی از استراتژی است و مورد بحث و توضیح قرار گرفته است».
«اما... من نباید توصیه کنم که آیا ایران جمهوری باشد یا سلطنت. چیزی که به هموطنانم می‌گویم این است که برای موفقیت، ما باید یک سیستم سکولار دموکراتیک داشته باشیم. بزرگترین درسی که طی ۴۶ سال دیکتاتوری مذهبی گرفته‌ایم این است که آزادی‌هایی که می‌خواهیم بدون جدایی دین از حکومت تحقق نمی‌یابد. این نتیجهء تجربهء تلخی است که مجبور شده ایم از آن عبور کنیم تا به این نقطه برسیم. در نهایت، این که مردم چه می‌خواهند، مشخص خواهد شد. بگذارید صندوق رأی تصمیم‌گیری کند. من به تقدس صندوق رأی باور دارم. زیرا این صندوق تعیین کننده مسائل است. و بالاترین مرجع هم در هر کشور مجلس است که در آن نمایندگان مردم می‌توانند قانون‌گذاری کنند و برای کشور تصمیم بگیرد؛ چیزی که در حال حاضر نداریم».
«من همه چیز را بر اساس دوران انتقال می‌دانم که ما را به نقطه ای برساند که بتوانیم مجلس مؤسسانی داشته باشیم که تصمیم بگیرد چه چیزی برای ایران بهتر است. درست برخلاف سال 1979 که خمینی ناشناخته بود و هیچ کس نمی‌دانست جمهوری اسلامی به چه معنا است! مردم مجبور شدند در روز روشن در فضایی رای دهند که یکی با کلاشینکف روی بشکه ایستاده بود و مجبور بودی رآی سبز یا قرمز دهی».
«به شما می‌گویم: زمانی که یک سال پیش در اسرائیل بودم و در یک کنفرانس مطبوعاتی صحبت می‌کردم، گفتم که امیدوارم روزی برسد که ایران توافقنامه ابراهیم را به توافق کوروش تبدیل کند. یعنی ایران بخشی از این توافق باشد. یک ایران متفاوت؛ ایرانی که مردم اش با یهودیان یا اسرائیل در جنگ نباشند، با اعراب منطقه در جنگ نباشند و سعی در ایجاد هرج و مرج در جهان نداشته باشند، بلکه ایرانیانی که خواهان صلح هستند و یک چشم انداز برای آن آینده».
«من در تمام ۴۵سال گذشته همواره تاکید کرده‌ام که نیروی اصلی تغییر در ایران، نیرو و قدرت ملت ایران است. ما در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی روی مداخلهء هیچ نیرو و کشور خارجی حساب باز نکرده‌ایم و منتظر چراغ سبز کسی هم نمی‌مانیم. اما این را هم همیشه گفته‌ام که اگر کشورهای خارجی از ملت ایران و مبارزه‌شان برای سرنگونی این رژیم حمایت کنند هزینهء تغییر را پایین آورده‌اند. با این نگرش است که من هرگز به دنبال تغییر رژیم از طریق حمله یا لشکرکشی نظامی خارجی نبوده‌ام».

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*چند نکته در مورد اعلام آمادگی شاهزاده  [2024 Nov] 
*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]