مبارزه علیه مجازات اعدام، مبارزه برای زندگی انسانها است!
مینا زرین

اعدام   وگرفتن حق حیات _نیست ونابودکردن _درطول حیات انسانی  یکی از ابزارهای تاکنونی سرکوبگران از جمله رژیم جمهوری اسلامی  بوده است که پایه و اساس اش بر مبنای  نقش بازدارندگی  بنا نهاده شده است.به عبارتی  دولتهای سرکوبگر( مروجان رسمی خشونت) برای ادامه بقای خود در قدرت و انحصاری کردن قدرت سياسی و با ساختارهای بسته سياسی(توتالیتر) مجازاتی چون اعدام  را یعنی  ممنوعیت حق حیات وهمچنین  نفی وپایمال کردن ارزش ومقام انسان را ایجاد واجرا می کنند . در این  عرصه و صورت بندی اجتماعی  نابسامانیها و ناهنجاریها در جامعه رشد وشکل می گیرد که زائده این خشونت وقتل دولتی  است وهمانطور که میدانیم ، عواقب جبران ناپذیری بطور خاص از قبیل  محدود ،ممنوع ومسدود کردن مخالفان در صحنه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و بطور عام نقش بازدارنده‌ ، مرعوب‌کننده‌  و عدم امنیت ورعب ،ترس و وحشتی را در جامعه ایجاد می کند.

 

در رژیم جمهوری اسلامی سه قوه مقننه، قضائیه و اجرائیه، نیرو های بسیج و سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، وزارت کشور ولباس شخصی هااز جمله نیروهای فالانژ ،حزب الله ثارالله،رسانه ها و مطبوعات وابسته، دادستانی کل کشورو غیره دستگاه سرکوب رژیم  را تشکیل ودربرمی گیرند. در این دستگاه حکومتی برای حفظ اسلام ونظام قرون وسطايي کشتن  به امر بدیهی تبدل شده است وشکنجه وسنگسار( رجم ) وقصاص که با زور سرنیزه وبا توجیه مقابله  با دشمنان اسلام از قبیل منافق، کفار ،اتم وتهاجم استکبار ،عوامل خارجی و... در هر شهر ،خیابانی واداره ائی و مساجدی ،نماز جمعه ائی واماکن عمومی به تبلیغ تماما عوامفرییانه این سیاست پرداخته واین توحش قانونی ورسمی را به مورد اجرا درمیآورند.

 

 با جا بجایی رژیم سلطنتی با رژیم جمهوری اسلامی،  مجازات ضد انسانی اعدام  تحت لوای اسلام و قانون ادامه یافت و علاوه بر حکم قتل، دار زدن و تیر باران کردن، احکام  قرون  وسطائی ارتجاعی مذهبی، مانند سنگسار، قطع عضو ، قصاص و غیره را به قوانین رسمی کشور اضافه کردند  و حجت الله اسلام ها و آیت الله ها  بانقش مذهبی قاضی و دادستان عنوان حاکم شرع را بهعده گرفتند.این رژیم علاوه بر عناوین مورد استفاده رژیم سلطنتی، از عناوین ایدئولوژیک خود نیز از قبیل مرتد، محارب، منافق، مفسد فی العرض... استفاده می کند.

 دراین بین ،خواسته ها و اهداف آزادیخواهانه و برابر طلبانه  قیام توده ای 57 که در نفی نظام سرکوب گر سلطنتی  تبلور داشت، به ثمر نرسید و قیامی که می بایست به انقلاب تبدیل گردد و در نهایت  به دگرگونی اجتماعی انجامد، به دست ضد انقلاب دیگری سرکوب شد. اعدام  یعنی" قتلی آگاهانه " بطور سیستماتیک در رژیم جمهوری اسلامی برای  حفظ خود مورد استفاده قرارگرفت. یعنی  به زبانی ساده حکومت ها بعنوان مأموران شکنجه زیر لوای قانون قتلی "آگاهانه" را به اجرا می گذارند.

 

رژیم جمهوری اسلامی ابتدا اعدام ها رادر پشت بام مدرسه علوی ( محل اقامت خمینی بعد از بازگشت به ایران)، و سپس به بیمارستان ها ، خیابان ها و فرودگاه  کردستان انتقال داد. به مدت چند روز بعد از قیام، ترور و اعدام در ترکمن صحرا آغازگردید،ترور فعالین پيشرو و کارگری که از پیش شناسائی شده بودند، صورت گرفت و در سال 59 با بسته شدن دانشگاه ها به بهانه انقلاب فرهنگی، سرکوب  و  مرگ دانشجویان در تهران، تبریز، اهواز...بهمراه داشت. در ادامه ،30خرداد 60 با آن تابستان مرگ و بعد ازآن سالهای67-60با نسل کشی و اعدام هزاران  کمونیست و آزادیخواه و هنرمند چپ پيشرو، جوانان و زنان زندانیان سیاسی وهمچنین قتل های زنجیره ائی و کوی دانشگاه و اعدام دگرانديشان ، آزاديخواهان تحت لوای قاچاقچيان مواد مخدر واین روند جنایتکارانه و ضد انسانی خود را تا به امروز یعنی کشتن وبه قتل رساندن تعداد بیشماری که در تظاهرات های اخیر سال 88 شرکت داشتند،  ادامه داده است.

 

بحث مجازات اعدام  بسیار مهم و اساسی می باشد و با در نظر گرفتن شرایط حساس زندانیان سیاسى دهه 80 بویژه در شرایط کنونی و درگیر های اخیر و نگرانیهای خانواده های زندانیان سیاسى،که فرزندان شان يا حکم اعدام گرفته یا در شرایط مرگ و زندگی نگه داشته و در بلاتکلیفی قرار دارند. این سازمان دهندگان کشتار که بر مسند قدرتند دوباره موفق نشوند به راحتی نیروهای آزادیخواه ،جوانان ، دانشجویان ،زنان، کارگران،وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران ،اهل قلم و مردم تحت ستم رابه سبک سال60 و67 از بین ببرد و نابود کند!!

 

اگر کمی به عقب برگردیم در آن شرایط بعد از قیام توده ای 57 می بایست مبارزه علیه دستگاه سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام ، هر چه وسیع تر و گسترده تر در دستور کار توده ها و جنبش های اجتماعی و انقلابی قرار می گرفت .بایستی اساسأ فرهنگ سازی و مبارزه با حکم غیر انسانی اعدام و شکنجه و خشونت که گام نهادن در حرکتی در جهت استقلال و آزادی انسان است، قرار می گرفت. اما طرح و مبارزه برای رسیدن به  چنین خواسته ها ئی با سکوت و با ندانم کاری به فراموشی سپرده شد و همزمان رژیمی روی کار آمد  که خشونت و آدمکشی را تقدیس  کرده و البته در جامعه‌ای‌ كه‌ خشونت ‌تجويز و تقديس‌ شود و به‌ صورت‌نرم و هنجاردرآيد،  قتل به امری عادی و طبیعی تبدیل می شود. رژیم جمهوری اسلامی  برای بقای خود جنایت را مثل هر چیز دیگر تولید و باز تولید کرده و با توسل و اثبات ضرورت مجازات اعدام در آن شرایط حساس سال های 60- 57 در پی پیشبرد تثبیت سیاست های ضد انسانی برای کل جامعه گردید.

 این فرهنگ سازی  وکنش وتلاش آگاهانه بر دوش همه کسانی که با توحش وزدودن بی‌عدالتيهای بيشمار اجتماعی، طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی، سياسی و غيره‌ از چهره جامعه‌ مبارزه می کنند ، سنگینی می کند!! بایستی در درجة نخست فرهنگ خشونت‌زدايي رادر عرصه‌های مختلف جامعه‌ مطرح ساخت واعدام ،قتل ،کشتن ، سنگسار ،قصاص وشلاق زنی را محکوم و در ادامه انزجار از این سیاستهای و اعمال رژیم جمهوری اسلامی در بین مردم داخل وخارج بوجود آورد که چگونه در خیابانها ، ملا عام  ودرزندانها* این خشونت دولتی را همچون سیرک وسینما تبلیغ وترویج می نمایند .

*درزیر رمین مخوف بند 209 در اوایل دهه 60 مجتبی حلوائی وفروتن ( جنایتکاران زندان ) دختران را روی تخت خوابانده وشلاق می زدند وزندانیان دختر بند زیرزمین 209 را با زور جمع  کرده و آنان رامجبور کردند تا نظاره گر شکنجه باشند ،اما زندانبان با مقاومت جمعی دختران روبرو گردیده وشلاق را از روی تخت دور وبه سر وصورت زندانیانی که حاضر نبودند نگاه کنند می زدند که سر ها بود که شکاف برمی داشت  وخون فواران می کرد اما کلام آخر بعد از آن زندانبان شلاق را در جمع زندانیان انجام نداد.

 

آیا میدانیم خطر اعدام ،آدم کشی و هر نوع قتل بر بالای سر چه کسانی سنگینی می کند؟                                                                                                                                                                                                              

 

آیا میدانید بهترین فرزندان یک جامعه در دهه 60 تیرباران و به دار آویخته شدند؟

 

آیا می توان بالغو مجازات اعدام احترام به زندگی را در جامعه‌ رشد و تکامل داد؟

 

اقدام و مبارزه‌ برای الغای مجازات اعدام در ايران و در همين شرايط لازم است. چنانچه‌ چنين مجازاتی را در ايران نمی‌داشتيم،هزاران انسان شریف وآگاه در کشتارهای جمعی اعدام نمی شدند واکنون چون زنده گان حق حیات را دارا بودند وای کاش چنین می بود !!!

به همین منظور بایستی مجازات اعدام ا ز قوانین تمامی "دولت ها " برداشته شودو برای پایان بخشیدن و رهائی از قصاص و سنگسار، قتل و اعدام دهها و صدها زندانی محکوم به مرگ به هر دلیل.... سیاسی و غیر سیاسی ، جنسی، ملی ،مذهبی، نژادی، روابط هم جنس گرایانه، رابطه جنسى خارج از ازدواج و روابط طبیعی جنسی ، حریم های شخصی و اقشار نابود شده اجتماعی همچون معتادین وقتل عمدی( زن ومرد کشی )مبارزه کنیم .ضرورت طرح خواست لغو مجازات اعدام نه تنها در امروز ایران حیاتی و مهم است بلکه برای  آینده  جامعه ایران که بدور از قتل و جنایت، سرکوب و اختناق، زندان و شکنجه وناهنجاریهای اجتماعی ، امری حیاتی و تعیین کننده است.

 

 

انسانهای آزادیخواه و سوسیالیست بر خلاف دیدگاه ایدئولوژیک مذهبی وغیر مذهبی ، مروج زندگی بهتر در یک جامعه انسانی می باشند . بکوشیم با آزاد کردن هرانسانی برای حق زندگی، آزادی و امنيت ،فرد را تضمین ،و او رابه شهروندی آزاد بدل سازیم وبا پرورش فرد آزاد ، مستقل از دولتها، مذاهب و ایدئولوژیک ،جامعه ائی را هموار سازیم که رشد و شکوفائی انسانی را ممکن سازد!

امروز نگاه و بررسی به واقعیات بطور همه جانبه جایز می شمارد که با تعهد و مسئولیتی صد چندان و آگاهانه با دیده دگرگونه و تاثیر گذار به مسائل نگریست و برهمه ما است  که خواسته  لغو حکم اعدام را به یکی از اصلی ترین و محوری ترین شعارهای خویش تبدیل کرده و از حرمت انسانی بدون قید و شرط دفاع بکنیم.

 

به یاد اعدام شده گان،گلهای نو شکفته ائی که گلبرگ های عمرشان در لحظات جانگداز و پر خواسته در زندانهای جمهوری اسلامی گذراندند. دختران، زنان و پسران، مردان جوانی که با رویاهای زیبا و آرزوهای بی شمار به سرنوشتی از پیش تعین شده اعدام وبه قتل رسیدند . دختران و پسران جوانی که با سپری کردن سال های کودکی خود با طعم نا برابری های اجتماعی و با قیام 57 یکی پشت دیگری سر نهاده و در اوج جوانی در جستجوی آزادی  و عشق به همنوع و در بدست آوردن  سرنوشت خویش در یک جنبش انقلابی ،اعتراضی و برای بدست آوردن آلترناتیوی از پایین و بدنه اجتماعی آغاز کردند،  و برای احقاق خود و جامعه بالنده برای امنیت و فردائی درخشان اندیشیدند .به یاد آن عزیزان که زیر تازیانه تخت شکنجه و  قتل ،اعدام  هائی که تیر خلاص شان را آخرین گلوله ئی بود که جانشان را می گرفت، شعار لغو حکم تیر و اعدام را  به خواسته واقعی تبدیل کنیم!

اکتبر 2009

 

 از مقاله نگارنده نوامبر* 2006 مبارزه با لغو مجازات اعدام* پارگرافی درج شده است  .

 

*بر اساس گزارشات رسمی از جانب سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری – سازمان عفو بین المللی - بیش از نیمی از کشورهای جهان حکم اعدام را یا در قوانین خود لغو کرده  اند یا عملاً اجرا نمی کنند89 : کشور حکم اعدام را بطور کلی لغو کرده اند.
 10کشور حکم اعدام را کلا به جز جنایت های استثنایی مانند جنایت های زمان جنگ،لغو کرده  اند.   29کشور را نیز می توان  لغوکننده عملی حکم اعدام دانست به این معنا که اگرچه اعدام در قوانین شان پیش بینی  شده، اما عملاً ده سال است این حکم را اجرا نکرده اند .  69کشور جهان مجازات اعدام همچنان به‌ اجرا درمی‌آيد.

 

 

 

مینا زرین

Zan30128@hotmail.com

http://mina-zarin.blogspot.com/

منبع:پژواک ایران