PEZHVAKEIRAN.COM استبداد در تشکیلات ضد استبداد
 

استبداد در تشکیلات ضد استبداد
بهروز قاسمی

مدّت مدیدی است که تشکیلات جبهه ملّی ایران در داخل کشور از مشکلی به نام "دکتر موسویان"به عنوان مسئول تشکیلات رنج می برد. ایشان زمانی به عنوان "مسئول تشکیلات اجرایی" تعیین شدند، امّا رفتار ایشان بیشتر رئیس مآبانه بوده است تا مسئولانه. هر مسئولی را می توان رئیس هم فرض کرد ولی هر رئیسی را نمی توان مسئول فرض کرد البته مانند ایشان.

مسئولیّت دکتر سیّد حسین موسویان طبق اساسنامه سازمانی مدّتها پیش منقضی شده است. دخالت نهاد امنیّتی در بازداشتنِ اعضا به منظور برپاییِ هرگونه انتخابات درون تشکیلاتی، دکتر موسویان را در سمتِ مسئول تشکیلات پایدار کرده است و در نتیجه آن تشخص سیاسیِ جیهه ملّی را ناپایدار.

"دکتر موسویان" در جبهه ملّی پاسخگویی را دونِ شأنِ خود می پندارند و علیرغم درخواستِ مکرّر اعضایِ جوان جبهه ملّی در سازمان دانش آموختگان از ایشان، هیچگاه حاضر به پاسخگویی در تشکیلات در رابطه با مشکلاتِ پدید آمده نشده و اینچنین است که شأن ایشان "رئیس" است نه مسئول!

به بسیاری از مشکلات و جزئیات آزاردهنده غیردموکراتیک که توسط "دکتر موسویان" و یا افراد تحت حمایت ایشان در تشکیلات رُخ داده است به دلیلِ ملاحظات تشکیلاتی در حال حاضر نمی توان اشاره کرد، امّا آنها را فراموش هم نمی توان کرد.

تهدیدِ اعضای جبهه ملّی، آنهم با حواله دادن به برادران امام زمانی! به خاطر نارضایتی از مدیریّتِ ایشان، با کمال شوربختی به عادتی روزمره در تشکیلات بدل گشته است.

به بهانه مداخله و حساب کِشیِ بازپرسانِ وزارتی و یا سپاهی در امور جبهه ملّی، تحمیل افراد نامطلوب به عنوان مسئول در بخشهایِ مختلف تشکیلاتی و تأکید داشتن بر عدم درج موضعگیریِ جبهه ملّی ایران در مورد انواع حوادث رُخ داده سیاسی اجتماعی، که ناشی از استبداد حکومتی است، یکی از آثار منفعلانۀ ریاست کهنه شدۀ "دکتر موسویان" بر تشکیلات جبهه ملّی ایران می باشد.

نقش موثر دکتر موسویان جهتِ مانع تراشی به منظور برپاییِ هرنوع پلنوم، کنگره و یا انتخابات دوره ایِ درون تشکیلاتی به عنوان "عامل ابلاغ دستورالعمل نهادهایِ امنیّتیِ حکومتی" نه تنها پوشیده نمانده، بلکه برایِ تمام اعضایِ تشکیلاتیِ جبهه ملّی ایران کاملا" علنی و شفاف! است. " انتقال تهدیات حکومتی " به اعضا و تحت فشار قرار دادن آنان با هدف ایجاد انفعال سیاسی، از جمله مشخصات رفتاریِ "دکتر موسویان" از سالها قبل تا به امروز بوده است.

اطلاعات سپاه و وزارت می دانند در هر نوع انتخاباتِ سراسریِ تشکیلاتی، هدف اعضا، برکناریِ آقای موسویان است، به همین دلیل به طوری جدّی از انجام هرنوع برپاییِ جلسه و گردِهمآییِ تشکیلاتی با تهدید به دستگیریِ اعضا جلوگیری کرده و می کنند.

 شکوایه تشکیلاتیِ جناب "جمال درودی" از اعضایِ برجسته جبهه ملّی ایران و پاسخ جناب "داوود هرمیداس باوند" به این اعتراضِ تشکیلاتی، گواهی بر صحتِ موضوعِ فوق می باشد که لینک آن در انتهای متن مندرج است.

آقای موسویان جز مواردی نادر هیچ علاقه‌ای به نوشتن و یا ارائه تحلیل در مورد موضوع مهمی در سطح ملّی ندارد. در تمامی این سالیان هیچ نوع اعتراضی توسط  دکتر موسویان در مورد آزار و اذیّتِ حکومتی نسبت به اقشار مختلف دیده نشده است، مانندِ آنچه با فعالین جنبش هایِ کارگری، مدنی، کودکان و زنان، دموکراسی خواهی و عدالت خواهی صورت گرفته است.

آقای موسویان حتا از اعتراضی جدّی به عملکردِ حکومت در مورد تخریب ابنیه باستانی که در سنّت ملّیون دارایِ جایگاهی ویژه به عنوان نماد فرهنگ، تمدّن و ثروت ملّی این آب و خاک محسوب می شود، دریغ می فرمایند، تا آنجا که اعتراضات نهادهایِ بین‌المللی مدافع آثار ثبت شده تاریخی در مقابلِ حکومت دیده می شود، امّا اعتراض این رئیس! تشکیلات ملّی دیده نمی شود.

نقض حقوق آشکار شهروندان بهایی یا منتقدین سیاسی نیز انگیزه‌ای برایِ صدور بیانیه و یا ارائه تحلیل سیاسی در ایشان نبوده است و دریغ از هرگونه تشویق اعضایِ جبهه ملّی ایران توسط ایشان به منظور حمایت از جنبش های مردمی-اعتراضی.

لازم به فاش ساختن است که تا کنون هر نوع حمایت که توسط اعضایِ محترم جبهه ملّی ایران در خصوص همدردی با سایر فعالین مدنی، سیاسی و یا کارگریِ معترض صورت گرفته است به موجب شرف، شهامت و مهرورزیِ کوشندگانِ جبهه ملّی ایران بوده است که به نوعی با دستورات و تهدیدهایِ ایشان ناهماهنگ بوده‌اند.

دکتر موسویان اخیرا"علاقه ‌مند به نوشتن تاریخ جبهه ملّی ایران به سبک و سیاق کُتب درسیِ جمهوریِ اسلامی شده اند، تا هرکه را دوست ندارند و یا از ایشان خواسته اند که دوست نداشته باشند، از تاریخ جبهه ملّی ایران حذف کنند.

در طی این سالیان، حصر رهبران جنبش سبز، مرگ و آزار کهریزک رفتگان، اعتصاب غذایِ امثال نرگس محمّدی، نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی، محمود بهشتی لنگرودی، جعفر عظیم زاده، مرگ هدا صابر و یا ستار بهشتی و اعتراض مادر باشرفش و همچنین ترور شهروندانِ بهایی تا اعدام امثال فرزاد کمانگر و سایر معترضین سیاسی و درماندگانِ غیرسیاسی..... توسط دکتر موسویان نه تنها نادیده گرفته شده است، بلکه هرگونه اقدام اعتراضی به رفتار غیر انسانی و غیر قانونیِ حکومت بویژه توسط جوانان جبهه ملّی ایران توسط ایشان یا خنثا شده و یا با تهدید مواجه شده است.

انجام تبعیض دینی و اعدام بی محاکمه ناراضیان سنی و یا سرکوب ناراضیان شیعه، کُتک خوردن معلم متقاضیِ اضافه دستمزد تا شلاق خوردن کارگر مزد نگرفته..... برایِ جناب موسویان محلی از اعراب ندارد، امّا با تمام توان خود و مستخدمین تشکیلاتی خود، سعی و کوشش داشته و دارد که بداند در میان افراد تشکیلات جبهه ملّی در منزل چه کسی؟ چه افرادی؟ کِی و کجا؟ در مورد چه موضوعی؟ تشکیل جلسه داده اند؟؟!!

 چه شد سایه چون مصدّق، سیاستمداری مردم گرا؟ چه شد معرفتِ چون تختی، کوه مردی، شرف گرا؟ که بی شک آن مهرِ مردمی و آن شرفِ مردانه، نه ارث پدریِ تشکیلات جبهه ملّی بوده است، نه میراثی فهم شده برایِ طبیبِ سیاستمدار ما، که این ثروتِ ملّی، فخر همه ایرانیان باشد، که ستم را نه به ترس و نه به لقمه نانی پذیرنده نیستند.

مردم ایرانی به مَتلک گفته و می گویند که: "سیاست، پدر مادر ندارد"، امّا مصدقشان گواهِ آن بود که گرچه سیاست، پدر مادر ندارد، ولی سیاستمدارِ با پدرُ مادر، وجود دارد.

آی تختی، جای تو خالیست، آقا تختی، شما طبیبِ روح بودی و اخلاق، حال نیستی تا در نبودنت ببینی که در تالارِ ملّیون بر پُشت میز جبهه ملّی چه کسانی به طبابتِ تَن و سیاست، نشسته اند؟ که معرفت را به جرم عارضۀ شهامت، شهید می کنند.

مصدّق به ما، فقیر مردمان آموخت که سرمایه ملّی، صفرهایِ حساب بانکی نیست که در قیاس با حسابِ درباریان یا بیگانگان به هراس فرو رویم. سرمایه ملّی، تطمیع نشدگی و تهدید ناپذیری است و بس.

بهروز قاسمی عضو جبهه ملّی ایران

تیرماه یکهزار و سیصد و نود و پنج

لینک مربوط به نامه آقای جمال درودیان و پاسخ آقای باوند:

 

منبع:پژواک ایران