کُردانیسم در ایران اصطلاحی است برای اشاره به ارائه مدرک تحصیلی قلابی و برگرفته از نام علی کردان یکی سیاستمداران جمهوری اسلامی است که جعلی بودن مدرک دکترایش بسیار جنجالی شد و موجب استیضاح و برکناری او از پست وزارت کشور در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شد. محمدرضا رحیمی معاون اول احمدینژاد هم یکی دیگر از سیاستمداران جمهوری اسلامی بود که به گفته احمد توکلی رئیس وقت مرکز پژوهشهای مجلس مدرک دکترایش قطعا جعلیو قل دیگر مدرک کردان بود.
در جناح مقابل اینها هم، حسن روحانی، رئیسجمهور فعلی ایران که دکترای خود در رشتهٔ حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونین گلاسگو سال ۱۳۷۸دریافت کرده است در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی در صفحه ۱۱ شماره پانزدهم مرداد ۱۳۵۹ دکترای جامعهشناسی حقوقی دانشگاه لندن معرفی میشود. بهعلاوه در وبسایت مجلس شورای اسلامی در لیست نمایندهگان ادوار برای دورههای اول سال 1358، دوم سال 1363، چهارم سال 1371 و پنجم سال 1375 حسن روحانی "دکتر" معرفی شده است و با همین عنوان کار کرده و مسئولیت گرفته است هرچند به شکلی عجیب در دوره سوم مجلس سال 1367دکترایش برداشته شده و آخرین مدرک تحصیلیش فوقلیسانس عنوان شده است! به این ترتیب، حسن روحانی که سال 1378 دکترایش را گرفته است از 20 سال پیش از آن خود را دکتر معرفی کرده و از مزایای این درجه تحصیلی استفاده کرده است اما چون از علی کردان خوش شانستر بوده است ما به جای "روحانیسم"، ما از اصطلاح "کردانیسم" برای تقیبح دارندهگان مدارک قلابی استفاده میکنیم.
اما به نظر میرسد خطر کردانیسم در ایران هنوز جدی است و علاقه به کردانیسم دامن سیاستمدارن جمهوری اسلامی را هنوز ول نکرده است و گویی خطر رو شدن دست و از دست دادن آبرو هم چندان برای آنها مهم نیست. من برای نمونه من در این بررسی کوتاه، به نشانههای ابتلای احتمالی محمدرضا جلاییپور به بیماری کردانیسم میپردازم.
محمدرضا جلائیپور، فعال سیاسی جوان نسل انقلاب متولد سال 1362 است و در حال حاضر به عنوان پژوهشگر در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ایران و زیر نظر حسام الدین آشنا کار میکند. جلاییپور بیشتر به خاطر مدیریت و بنیانگذاری پویش موج سوم، کمپین حمایت از خاتمی و موسوی در انتخابات ۱۳۸۸ و بنیانگذاری و اداره کمپین انتخاباتی خارج از کشور حسن روحانی در سال 1392 و 1396 با هشتگهای "دستاوردهای ملموس"، "به عقب برنمیگردیم" و "تا 1400 با روحانی" شناخته میشود. محمدرضا جلاییپور پس از انتخابات سال 1388 چند بار بازداشت شد و چند ماهی را در زندان گذارند.
جلاییپور رتبه یک کنکور علوم انسانی سال ۱۳۸۰ است. او در سال 1384 از دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران، جایی که پدرش حمیدرضا جلاییپور دانشیار جامعهشناسی آنجاست لیسانس خود را دریافت کرد و پس از آن برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی به دانشگاه ال.اس.ای لندن رفت. جلاییپور پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد، در سال ۱۳۸۶ در رشته دکترای شرق شناسی (جامعهشناسی دین) در کالج سن آنتونی دانشگاه آکسفورد ثبت نام کرد. محمدرضا جلاییپور علاوه بر اینها از آبان ۱۳۹۴ تا مهر ۱۳۹۶ هم پژوهشگر میهمان برنامه پژوهشی هاروارد برای پژوهشگران میهمان در مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه بوده است.
خوب این اطلاعات چه ربطی به احتمال ابتلای محمدرضا جلاییپور به بیماری حاد کُردانیسم رایج در میان سیاستمداران ایران دارد؟ پیش از آنکه به دو نشانه حاد این بیماری در رفتار ایشان بپردازم لازم است به کارنامه علمی و آکادمیک او نگاهی بیندازیم.
گفته میشود محمدرضا جلاییپور فردی بسیار تیزهوش و مستعد است. اما این اشاره به هوش و استعداد ویژه ایشان ناظر به حافظه فوقالعاده و قدرت به یاد سپاری بالای اوست یا نشانهای است از قدرت یادگیری، خلاقیت، تحلیل و استنباط بالای ایشان؟ بررسی کارنامه علمی محمدرضا جلاییپور می تواند ما را به یافتن پاسخ رهنمون شود.
بررسی کیفی کارنامه آکادمیک جلاییپور پسر نشان میدهد که هوش و استعداد محمدرضا جلاییپور ناظر به حافظهی فوقالعاده اوست، حافظهای که رمز موفقیت در کنکورهای سراسری و المپیادهای ادبی ایران است و برای پذیرش (و نه لزوما گرفتن بورس تحصیلی) در دانشگاههای دنیا هم فاکتوری تعیین کننده است. در حالی که قدرت یادگیری، خلاقیت و توان تحلیل و استنباط ویژه آدمی در حوزه علم و مطالعات آکادمیک را نه بر حسب پذیرش در فلان دانشگاه و یا نمره و رتبه فرد در آزمونها که بر اساس تولیدات علمی و آکادمیک شخص ارزیابی میکنند.
محمدرضا جلاییپور از مهرماه سال 1383 دورههای تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاههای خارج از ایران شروع کرده است. جلاییپور به عنوان دانشجویی "با استعداد بالا و استثنایی" که دورههای تحصیلی کارشناسی ارشد و چناچه خودش مدعی است دورههای "دکترا" و "پستداک" را در دانشگاههای درجه یک دنیا گذرانده است قاعدتا باید صاحب چند مقاله علمی منتشر شده در نشریات علمی مرتبط با رشته خودش باشد، در کنفرانسهای علمی/آکادمیک شرکت کرده و مقاله ارائه داده باشد و یا به مطالعات و مقالات و یا دستکم تزها و پروژههای دانشگاهی پایان مقاطع مختلف تحصیلاتش در مقالات عملی و پژوهشهای دیگران ارجاع داده شده باشد.
به این ترتیب باید پرسید محمدرضا جلاییپور چند مقاله علمی به یکی از سه زبان انگلیسی، فارسی، عربی (سه زبانی که در رزومه لینکدینش نوشته بلد است) در نشریات تخصصی منتشر کرده است؟ متاسفانه هیچ. در چند کنفرانس علمی/آکادمیک مرتبط با رشته تحصیلیش شرکت کرده و مقاله ارائه داده است؟ متاسفانه هیچ. در چند مقاله و پژوهش علمی از سوی دیگران به کارها، نظرات و یا مطالعات و مقالات او ارجاع داده شده است؟ متاسفانه هیچ.
آیا منطقا ممکن وباورپذیر است که یک دانشجوی تیزهوش و با استعداد و استثنایی ال.ای.ای لندن، آکسفورد و هاروارد پس از 13 سال تحصیل مداوم و بدون وقفه در مقاطع تحصیلات تکمیلی حتی یک مقاله علمی نداشته باشد، در هیچ کنفرانس علمی مطلبی ارائه نداده باشد و در هیچ مقاله عملی هم به کارهایش ارجاع نشده باشد؟ محمدرضا جلاییپور نشان میدهد که چنین چیزی ممکن است.
محمدرضا جلاییپور البته کتاب و مقاله دارد. از مجموع 12 مطلب (زبان فارسی) که با عنوان آثار علمی محمدرضا جلاییپور دروبسایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فهرست شده است: دو مورد گزارش خبری از دو سمیناری است که ایشان حضور داشته است. یک مورد ترجمه مقالهای از یک استاد دانشگاه است و 9 مورد دیگر گفتگوهایی است که ایشان با چهرههای دانشگاهی انجام داده و ترجمه کرده است.
در صفحه جلاییپور در وبسایت آکسفورد هم 14 مورد (زبان فارسی) به عنوان مقالات او منتشر شده است که 4 مورد آن گفتگو با رسانهها و 10 مورد هم یادداشتهای ژورنالیستی در مورد موضوعات روز است.
جلاییپور دو کتاب هم به فارسی منتشر کرده است که یکی ترجمه یکی از کتابهای آنتونی گیدنز است و دیگری ترجمه مجموعهای از گفتگوهایی است که خودش با چند چهره دانشگاهی انجام داده است.
محمدرضا جلاییپور اما در حد همین مقالات و یادداشتهای ژورنالیستی هم، هیچ یادداشت یا مقالهای به زبان انگلیسی یا عربی در نشریات، وبسایتها و یا روزنامههای غیرفارسی زبان ندارد.
علائم حاد کردانیسم در محمدرضا جلاییپور
در لینکدین محمدرضا جلاییپور، که معرف حرفه و تخصص آدمهاست، محمدرضا جلاییپور خودش را دارای مدرک دکترای جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد معرفی کرده است. سال اخذ آن را هم ۲۰۱۵ ذکر کرده است. این دروغ است، دروغی که یکی از نشانههای ابتلای ایشان به سندروم کردانیسم است.
سندرومی که موجب شده است جلاییپور خود را به مسئولان مرکز فرهنگ اسلامی شمال کالیفرنیا هم به عنوان دکتر محمدرضا جلاییپور معرفی کند و با همین عنوان آنجا معرفی شود. این در حالی است که محمدرضا جلاییپور پس از گذشت۱۲ سال هنوز موفق به دریافت مدرک دکترای خود از دانشگاه آکسفورد نشده است و برابر با مقررات دانشگاه آکسفورد به دلیل طولانی شدن غیرمعمول زمان تحصیلش، چنانچه دکتر همایون کاتوزیان، استاد راهنمای ایشان در گفتگویی به من گفت به عنوان دانشجوی تعلیقی دوره دکترا شناخته میشود و در صورت بازگشت به آکسفورد برای ادامه تحصیل، ارائه تز و اخذ مدرک، باید مجددا مراحل ثبتنام در این دانشگاه را طی کند.
محمدرضا جلاییپور در مورد فرصت پژوهشی دانشگاه هاروارد هم دستکم دوجا دروغ بسیار غیرمعمولی گفته است. جلاییپور، در دو مصاحبه به روزنامهنگارانی که با او مصاحبه کردهاند خود را با عنوان پژوهشگر دوره پستدکترا در دانشگاه هاروارد معرفی کرده است، ایشان با این ادعا علاوه بر اینکه درباره موقعیت پژوهشی خود در هاروارد دروغ گفته است با توجه به اینکه این دوره، خاص پژوهشگرانی داری مدرک دکترا است به مخاطبانش هم القا کرده است که دارای مدرک دکترا است.
جلایی پور در گفتگویی با خبرگزاری رویترز خود را به عنوان پژوهشگر پستداک به روزنامهنگار معرفی کرده است و در بخشی از صحبتهایش هم میگوید باید برای فرصت مطالعاتی به آکسفورد برود که به فلان دلیل برایش ممکن نشده است. اینجا ایشان جدای از دروغش درباره پستداک بودنش، دروغ دیگری هم میگوید. رفتن به دانشگاهی محل تحصیل قبلی هم برای فرصت مطالعاتی، خاص کسانی است که تحصیلات خود را در آن دانشگاه تمام کرده باشند نه برای یک دانشجوی تعلیقی!
محمدرضا جلاییپور همچنین، در گفتگو با وبسایت معتبر هاروارد کریمسن هم خود را به روزنامهنگار این وبسایت خبری که خود دانشجوی هاروارد است، با عنوان پژوهشگر دوره پستداک هاروارد معرفی کرده و با این عنوان با او گفتگو میکند.
در گفتگویی که من با دکتر روی متحده، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد داشتم ایشان، که برای پذیرش جلاییپور در دوره تقریبا دوساله «پژوهشگر میهمان در برنامه پژوهشی مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد برای پژوهشگران میهمان» توصیه نامه نوشته است، ایشان به من گفتند که علیرغم اینکه طبق روال معمول، پژوهشگران میهمان به خاطر پژوهشی که در این دوره به نام دانشگاه انجام میدهند سکولارشیپ (حقوق/کمک هزینه) دریافت میکنند، پذیرش محمدرضا جلاییپور به دلیل نداشتن دکترا و نداشتن سابقه پژوهشی معتبر، بدون تبادل مالی انجام شده است.
این یعنی اینکه محمدرضا جلاییپور، هیچ کمک هزینه و حقوقی برای این دو سال پژوهش در هاروارد دریافت نکرده است و به اصلاح بورس نگرفته است و پژوهش ایشان هم قرار بوده مرتبط با تز دکترایش باشد که البته تاکنون به اتمام نرسیده است.
در پاسخی هم که دانشگاه هاروارد به ایمیل من درباه شرایط پذیرش و عنوان محمدرضا جلاییپور داد آمده است که هاروارد چیزی درباره مدرک دکترای ایشان نمیداند و ایشان به عنوان پژوهشگر میهمان ۲۳ ماه در این دانشگاه حضور داشته است. از دکتر متحده میپرسم که بر چه مبنایی جلاییپور بدون داشتن مدرک دکترا و نداشتن سابقه پژوهشی در هاروارد فرصت مطالعاتی گرفته است. ایشان پاسخ این پرسش را به هاروارد ارجاع دادند و دلیل توصیهنامه نوشتن خودش را به خاطر سابقه تحصیل جلاییپور در آکسفورد و فعال بودن او عنوان کردند.
و اما سوال و نگرانی آخر: چرا کسانی که در ایران دستی در سیاست دارند اصرار دارند عنوان دکتر و پسادکتر را به هر قیمتی یدک بکشند؟ این سندرم کردانیسم را که ظاهرا فقط به یک گروه سیاسی خاص هم تعلق ندارد چطور می شود درمان کرد.
امیدوارم محمدرضا جلاییپور با این تذکر متوجه خطر جدی ابتلایشان به سندروم کردانیسم شوند و یا بروند درسشان را تمام کنند و یا از وسوسه دکتر خطاب شدن رهایی بایند.