وزارت کشور، طبعاً بر پایه توصیه متخصصان امور امنیتی، مکان‌هایی را برای اعتراض‌های عمومی تعیین کرده است. در تهران ۱۲ مکان را به عنوان مکان‌های مناسب برای «تجمعات قانونی» در نظر گرفته‌اند. شهرهای دیگر بسته به جمعیتشان یک تا دو محل برای چنین تجمعاتی خواهند شد. (جزئیات خبر و سابقه آن در اینجا).

موضوع از نظر نمادین، جالب است و شایسته بررسی. اگر مکان اعتراض را در نظر گیریم به عنوان مکان کنش آزاد یا کنشی که از بند ملاحظه و اجبار رها شده، کنشی که آزاد می‌شود و بر آن است که پهنه بروز خود را به عنوان پهنه آزادی گسترش دهد، آنگاه خبر اهمیت نمادین خود را آشکار می‌کند. به فرض اینکه محل‌های تعیین‌شده برای اعتراض به راستی از حمله نیروهای سرکوبگر مصون باشند، آنگاه وسعت آزادی در نظام ولایی مشخص می‌شود: به ازای هر یک میلیون نفر محلی در حد محوطه کوچک یک پارک یا به اندازه یک زمین فوتبال، یعنی حداکثر ۱۰ هزار متر مربع. به هر نفر یک سانتی‌متر مربع می‌رسد و حداکثر سطحی به اندازه ده در ده سانتی‌متر.

صحنه‌ای از یک تظاهرات اعتراضی در دی‌ماه ۱۳۹۶

صحنه‌ای از یک تظاهرات اعتراضی در دی‌ماه ۱۳۹۶

تاریخ کشاکش بر سر مکان اعتراض

اختصاص چند سانتی‌متر ‌مربع فضای آزاد به هر شهروند حادثه‌ای در یک داستان طولانی تاریخی است، داستان کشاکش بر سر مکان اعتراض.

از همین هفته‌های اخیر شروع کنیم: یکی از مهمترین مکان‌های اعتراض در ایران شبکه “تلگرام” بوده و همچنان هست. رژیم به زعم خود درِ این مکان را بست و همگان را فرا خواند به مکان زیر کنترلش بروند. اکثر مردم نرفتند. و طبعا مردم مکان‌های اصلی اعتراض یعنی محل‌های کار و زندگی و در نهایت خیابان را رها نمی‌کنند تا به مکان‌های تصویب شده بروند تا از چند سانتی‌متر ‌مربع «آزادی» اعطایی بهره گیرند.

همواره یک «مکان» تاریخی اعتراض، کتاب و رسانه بوده است. دولت پیوسته تلاش کرده که این مکان را تصرف کند و در نهایت در آن در همان حد یک سانتی‌متر ‌مربع، امکان حرکت آزاد بدهد. تشکل، یک «مکان» دیگر اعتراض است. تشکل جایی است برای تجمع، همفکری و همبستگی و سازماندهی حرکت در مکان‌هایی بزرگ‌تر چون کارخانه و دانشگاه.

پهنه نهایی رویارویی، میدان و خیابان است. وظیفه کانونی دستگاه سرکوب دولتی چیره بودن بر خیابان است. از گشت ارشاد گرفته تا چماق‌کشان حزب الله، نیروهای امنیتی مخفی، پلیس و در نهایت سپاه و ارتش همه گرد این وظیفه کانونی تربیت می‌شوند و سازمان می‌یابند. کنترل خیابان از مکان‌های کوچک شروع می‌شود. مردم هم از مکان‌های کوچک مقابله‌شان را می‌آغازند، از تاکسی، از صف نان. بخش مهمی از تلاش حکومت برای کنترل خیابان کنترل مردم در خانه است، از خبرچین گرفته تا رادیو و تلویزیون – همه کار کنترل پایه‌ای را انجام می‌دهند.

حکومت می‌خواهد به هر شهروند چند سانتی‌مربع آزادی بدهد. البته این را هم ممکن است ندهند. “کیهان“، رسانه جناح آدم‌کشان بی‌نقاب، به تصمیم دولت اعتراض کرده و نوشته است: «وظیفه دولت حل مشکلات مردم است نه تعیین محل تجمع!» اما همین که صحبتش را کرده‌اند نماد تغییری در اوضاع کشور است.

فرض بنیادی حکومت اسلامی نبودن نارضایتی در میان امت است: کسی که به حکومت ولایی اعتراض نمی‌کند! اعتراض «بغیْ» است که «مقابله با امام یا حاکم اسلامی» است. جای «باغی» بنابر شرع انور سینه‌کش دیوار یا بالای دار است. سرکوب و کشتار دهه آغازین جمهوری اسلامی و در ادامه آن جنایت‌هایی چون قتل‌های زنجیره‌ای، بستن زنجیره‌ای رسانه‌ها و دستگیری‌های زنجیره‌ای همه بر پایه این باور بنیادی انجام شده است. خط اصلی نظام همچنان مبتنی بر این باور است. این که می‌خواهند یک سانتی‌متر مربع آزادی بدهند، با انگیزه‌های مختلفی صورت می‌گیرد. پشت این تصمیم ترکیبی خوابیده است از ظاهرسازی، تمهید امنیتی برای کنترل بیشتر و نیز واکنشی از سر ترس نسبت به تظاهرات دی‌ماه. می‌دانند که خیزش دی‌ماه در عمق جامعه ادامه دارد.

گستردگی مکان اعتراض به عنوان شاخص

از زاویه جامعه به موضوع بنگریم: یک شاخص اصلی دوره‌هایی که  مردم به نسبت آزاد بوده‌اند گستردگی محل تجمع و اعتراض‌شان است. به عکس‌های تاریخی که می‌نگریم، دوره‌های آزادی کسب شده را در تصویرهای حضور در تشکل، در تظاهرات خیابانی، در صحنه‌های بحث و گفت‌وگو و گردهمایی‌های فرهنگی می‌بینیم.

در حکومت پیش از انقلاب، معرفِ تصرف مکان‌های اعتراض، کودتاست. حکومت شاه پس از آن مدام کوشید تا مکان‌های اعتراض را محدودتر و محدودتر کند. شاه، در ورود به دوره ولایت مطلقه‌اش با تشکیل حزب رستاخیز، فرمان داد هر کس که معترض است گذرنامه‌اش را بگیرد و از کشور خارج شود. وسعت مکان اعتراض به صفر تقلیل یافت. اما اعتراض ادامه یافت. اعتراض مکان خود را پیدا می‌کند.

چهار عرصه اعتراض

اعتراض مکان خود را پیدا می‌کند، اما شاید مکانی که می‌یابد مناسب نباشد. خطای اصلی نیروهای سیاسی معارض دولت را می‌توانیم در این بدانیم که در دوره‌هایی از این نکته غافل شده‌اند که همواره باید چشم به مکان‌های اصلی اعتراض بدوزند: در درجه نخست مکان‌های کار و زندگی. جامعه‌گرایی یعنی حضور در این مکان‌ها و کوبیدن میخ خود در آنها. «جنگل»، «کوه»، «خانه تیمی»، «صحنه عملیات» و «پادگان» − اینها مکان‌های اعتراض نیستند.

و امروزه باید تأکید شود که همه آن فعالیت‌هایی که عرصه‌شان در بیانی محترمانه «سیاست خارجی» است، فعالیت‌هایی به دور از مکان‌های اعتراض‌اند؛ اساسا خصلت اعتراضی ندارند، اگر چه با بوق و کرنا این چنین جلوه‌گر می‌شوند.

روند مبارزه، نبردی سنگر به سنگر برای فتح مکان‌های اعتراض است. مکان‌های اعتراض در گذشته عمدتاً در چارچوب محل‌های کار و زندگی دیده می‌شدند. شبکه‌های رسانه‌‌ای اکنون اهمیت ویژه‌ای یافته‌اند و لازم است به عنوان یک مکان اصلی اعتراض منظور شوند.

عرصه چهارم، یعنی خیابان در گذشته به عنوان عرصه نهایی نبرد دیده می‌شد. امروزه اما به وجه نمادین و نمایشی آن هم توجه ویژه‌ای می‌شود. تجربه «دختران خیابان انقلاب» از این نظر گویاست.

مردم ایران در هر چهار عرصه کار و زندگی و همرسانش و خیابان، تا حدی حکومت را پس رانده‌اند. اینک یک مسئله مهم، کیفیت‌بخشی به عرصه‌های فتح‌شده است. سنگرِ با کیفیت از نظر تشکل و آگاهی و ارزش نمادین، فتح سنگرهای بعدی را به دنبال می‌آورد.