PEZHVAKEIRAN.COM داستان شاهزاده ی کوچولو و نقدی بر ترجمه آقای مدیا کاشیگر !
 

داستان شاهزاده ی کوچولو و نقدی بر ترجمه آقای مدیا کاشیگر !
علی شکر‌الهی

 تعداد ترجمه های داستان شاهزاده ی کوچولو تا هم اکنون به ۱۸۲ نسخه رسیده است که البته برخی از این به اصطلاح ترجمه ها، کپی و عمدتاً از ترجمه آقای احمد شاملو کپی شده است !
  آقای کاشیگر نیز به سراغ این کتاب رفت و ترجمه ایشان در سال ۱۳۹۵توسط انتشارات آفرینگان منتشر شد.
 بر اساس آنچه که پس از مرگ این مترجم گفته و نوشته شده، ایشان در فرانسه معماری می خوانده  و به مدت ۲۵ سال مترجم سفارت فرانسه در تهران بوده است.
بنابراین انتظار میرفت ترجمه ایشان خالی از کاستی و اشکال و یا حداقل بهتر از سایر ترجمه ها باشد.
  در مصاحبه ای خبرنگار از ایشان می پرسد ؛
« با در نظر گرفتن این موضوع که بسیاری از جمله آقایان قاضی، شاملو و نجفی نیز این کتاب را ترجمه کرده اند، شما چرا به سراغ ترجمه آن رفته اید. »
 ایشان پاسخهایی میدهند که حیرت انگیز است ! 
  اما پیش از آنکه به نظرات آقای کاشیگر در باره این کتاب و نویسنده آن پرداخته شود، کسانی که زبان فرانسه میدانند به این متن فرانسوی توجه کنند ؛
در فصل هشتم چنین آمده ؛
   Ce paravent ?...
   J’allais le chercher mais vous me parliez !
  آن پاراوان ؟...
میرفتم بیاورم اما شما با من صحبت می کردید !
 
  آقای کاشیگر این جمله را چنین ترجمه کرده اند :
« پس این حصیر چه شد؟
داشتم می رفتم آن را بیاورم، اما شما من را به حرف گرفتید!.»
 
  آقای قاضی نیز همین خطا را در ترجمه خود کرده اند !
ـ پس تجیر چه شد؟
داشتم می رفتم تجیر بیاورم ولی شما مرا به حرف گرفتید!
 
  نکته مهمی که در این یک جمله نهفته است، ادب و نزاکتی ست که شاهزاده ی کوچولو رعایت کرده و یا اینکه نویسنده قصد داشته به خواننده بیاموزد !
گل رز در حال صحبت کردن است و شاهزاده ی کوچولو منتظر می ماند تا سخنان او تمام شود.
در حالیکه هر دو ترجمه قاضی و کاشیگر، نه تنها ادب او را در نظر نمی گیرد بلکه گل را نیز متهم می کند.
ضمن آنکه گل، یک تجیر برای حفاظت خود در برابر باد را در خواست کرده است، به گونه ای که قاضی آورده و نه حصیری که خواسته باشد روی آن بنشیند.
 
 در همین فصل گل به شاهزاده ی کوچولو می گوید :
       Laisse ce globe tranquille. Je n’en veux plus.
آن حباب را به کناری بگذار ( رهایش کن، در آسایش بگذار ). من دیگر آنرا نمی خواهم.
 
  آقای قاضی و کاشیگر، هر دو ترجمه کرده اند :
حباب را بینداز دور...
يعنی تا این میزان گل در برخورد با شاهزاده ی کوچولو بی ادب بود ؟!
 
  ایشان همانند قاضی و بسیاری دیگران، واژه '' absurde '' به معنی پوچ، عبث و بیهوده را، ابلهانه و احمقانه ترجمه کرده اند و واژه ''enigme'' به معنی معما و''mystère'' به معنی راز را همانند قاضی در ترجمه خود مخدوش کرده اند. میخ طویله را نیزهمچون قاضی، '' گلمیخ '' آورده اند !
در فصل دوم، ظهور و حضور شاهزاده ی کوچولو تحت نام ( Un petit bonhomme ) یعنی یک آقا کوچولو به خواننده معرفی می شود، در حالیکه کاشیگر نیز همانند قاضی او را بعنوان '' آدمک ''  ترجمه و معرفی می کند.
در فصل پانزدهم، در دیدار با جغرافیدان، شاهزاده ی کوچولو کاوشگر ''expolateur'' است و نه آنگونه که ایشان و قاضی و بسیاری دیگران او را '' کاشف '' معرفی کرده اند !  
شاهزاده ی کوچولو کاوشگریست که به دنبال یافتن حقایق زندگی است، و لذا چیزی کشف نکرده است که او را کاشف خطاب کنند !  
 البته آقای شهدی و خانم هانیه فهیمی بدرستی کاوشگر ترجمه کرده اند، دیگران را خبر ندارم.
 
  یکی از موارد بسیار مهمی که داستان شاهزاده ی کوچولو را برجسته کرده است و بعنوان کتابی دوست داشتنی در جهان شناخته شده، شیوه نگارش نویسنده، فرزانگی گفتارٍ راوی، پندارهای نیک خلبان و کردارهای شایسته شاهزادهی کوچولوست.
 
 چرا کلام شیوای نویسنده اینگونه باید توسط مترجمین به لوث  کشیده شود !؟
« گور پدر چکش و پیچ و مهره، رفتارم ابلهانه بود، تو هم مثل ابلها بودی، از آن لوندها ( منظورگل ) بود.
شیوه نگارش سنت اگزوپری اینگونه است ؟
در فصل هشتم، پس از پدیدار شدن گل رُز، داستان چنین ادامه یافته است ؛
« Eh ! oui. Elle était très coquette !
واژه کوکت به معنی، دلربا، تودل برو، دلپسند، ملیح، خوشایند است و نه '' از آن لوندها '' !
مگر نه اینکه در این داستان سمبلیک، گل رُز، همسر و دلدادهِ آنتوان دُ سنت اگزوپری است. پس چگونه می توان بی پروا، او را '' لوند و از آن لوندها به خواننده معرفی کرد ؟! آیا نویسنده فرانسوی اینگونه نوشته است ؟
البته این پرسش را مترجمین هموطن پاسخ دهند.
 
  انتظاری که از ایشان به عنوان یک مترجم کارکشته و دیلماج سفارت فرانسه در تهران می رفت این بود که کاستی  و اشکالات مترجمین پیشین را رفع کرده و اصلاح کند، نه اینکه همان خطاها را تکرار کرده و گل رُز، دلداده ی شاهزاده ی کوچولو را دو بار بعنوان یک ''عشوه گر'' و دگر بار، '' بله از آن لوندها بود '' معرفی کند !
در اصل فرانسوی دو بار چنین آمده ؛ 
       Répondit doucement la fleur.
 
  ای کسانی که فرانسه میدانید، آیا '' دوسما '' سخن گفتن یعنی با عشوه گفتن، اینگونه که آقای کاشیگر ترجمه کرده اند، یا به معنی، آرام، با لطافت و به نرمی سخن گفتن ؟ 
در اینجا یک پرسش مطرح می شود !
پس چرا جناب کاشیگر در فصل ۲۶ '' Il tomba doucement '' را بدرستی ؛ '' به آرامی افتاد '' ترجمه کرده اند ؟
آیا اینگونه ترجمه ها ضد جنسیتی و یا از روی نوعی بغض نیست !؟
و آیا ایشان نمی توانستند بجای '' گل دهن دره ای کرد '' !  چون سایر مترجمین ترجمه کنند که ؛ 
 گل خمیازه ای کشید !؟ 
و آیا ایشان آهنگ فرانسوی '' Douce France '' شارل ترنه را نیز، فرانسه عشوه گر، ترجمه خواهند کرد ؟
 
در کجای فصل دهم آمده پادشاه '' خودکامه '' بود، که مترجم چنین برداشتی کرده است ؟
به واژه نامه های فرانسوی رجوع کنید، ''monarque absolut'' يعنی پادشاهی مطلق که همه قدرت بر اساس اساسنامه دست اوست و البته با تیرانی و یا دسپوت تفاوت دارد ! ( و صد البته که آن اساسنامه با قوانین قرون وسطایی ولایت فقیه کاملا مغایرت داشت ) !
 
   On appelle monarchie absolue un régime où le monarque détient tous les pouvoirs et n'est contrôlé par aucune institution ou constitution. Il est cependant soumis aux Lois Fondamentales du Royaume, ce qui le différentie du despote ou du tyran. ... L'archétype de la monarchie absolue est le règne de Louis XIV.
 
سنت اگزوپری مسئله مرگ و زندگی، بود و نبود و هر لحظه در دم مرگ بودن آدمی از گرسنگی و تشنگی گرفته تا در دم مرگ بودن از خستگی و بویژه ترس در یک سیستم توتالیتر را ، به شیوه ای گویا با تکرار واژه مرگ، مرگ، مرگ، مرگ بیان می کند ؛
 
Or mon petit bonhomme ne me semblait ni égaré, ni mort de fatigue, ni mort de faim, ni mort de soif, ni mort de peur. 
 
  با وجود تمامی کمبودهای ترجمه آقای شاملو، ایشان اما بعنوان یک عنصر سیاسی زندان کشیده و یک شاعر مبارز، تفکر سنت اگزوپری را بدرستی درک کرده و ترجمه ای بسیار ارزنده و قابل تقدیر از این جمله را ارائه داده است ؛ 
توجه کنید ؛
  '' و این آدمیزاده کوچولوی من هم اصلاً به نظر نمی آمد که راه گُم کرده باشد یا از خسته گی دم مرگ باشد یا از گشنه گی دم مرگ باشد یا از تشنه گی دم مرگ باشد یا از وحشت دمِ مرگ باشد. ''  ( شیوه نگارش همانگونه شاملو نوشته بود آورده شد ).
 
  و این هم ترجمه آقای کاشیگر و قضاوت با فرانسوی دانان !
'' اما اصلاً به نظر نمی رسید آدم کوچولو راهش را گم کرده یا از تشنگی و گرسنگی در حال مرگ یا ترس باشد.''
 
آقای قاضی نیز چون سایر مترجمین در این مورد مهم کوتاهی کرده و آنرا بسیار نارسا به خواننده ارائه داده اند ؛
 '' به نظرم نمی آمد که این آدمک کوچولو راه گم کرده، یا از خستگی یا گرسنگی یا تشنگی یا ترس از پا افتاده باشد.''
 
 یکی از مهمترین واژه های معروف این داستان که بسیاری از دوستداران این داستان خوانده و شنیده اند مربوط به واژه فرانسوی ''Apprivoiser  '' در فصل ۲۱ است. واژه ای به معنی، خو گرفتن، انس و اُلفت گرفتن، مأنوس شدن، اُخت و همدل شدن و... است که ایشان نیز همانند بسیاری '' اهلی کردن '' ترجمه کرده اند.  در حالیکه اهلی کردن به زبان فرانسه '' Domestiquer, dompter..'' است.
در همان جمله معروف و شناخته شده ؛
تو برای همیشه مسؤل همانی خواهی بود که با او خو گرفته ای.
در همین فصل ایشان نیز واژه '' Essentiel '' به مفهوم، جانمایه، درونمایه، را چون بسیاری از مترجمین '' اصل '' ترجمه کرده اند، در حالیکه اصل بزبان فرانسه، '' original '' است.
جمله فرانسوی چنین است ؛   
 « On ne voit bien qu’avec le coure. L’essentiel est invisible pour les yeux. »
بدرستی نتوان دید مگر با چشم دل، جانمایه از دید چشم پنهان است. 
 ترجمه انگلیسی این جمله توسط ریچارد هاوارد نیز چنین است ؛                                               
“ One sees clearly only with the heart. Anything essential is invisible to the eyes.”
  و این هم ترجمه آقای کاشیگر ؛
'' فقط با دل می شود دید. چشم اصل را نمی بیند.''
 
البته باید خاطر نشان کرد که بسیاری از ترجمه ها اینگونه سرسری ست !
 
  آقای کاشیگر در مصاحبه ای با آقای علی شعار، به آقای احمد شاملو خرده گرفته اند که ایشان داستان شاهزاده ی کوچولو را '' لاتی '' ترجمه کرده، ياد هر دوی آنها گرامی باد، ولی ایشان نیز خود همین کار کرده است ؛
 
آیا اینگونه ترجمه کردنها لاتی نیست ؛
صفحه ۲۵ ؛ اما به خاطر رخت و لباسش.
   ''   ۳۲ ؛ یک روزٍ ازم خواست.
   ''   ۳۷ ؛ گور پدر چکش.
   ''   ۶۳ ؛ قضیه این کتاب گُنده چیست.
   ''   ۶۴ ؛ حالٍ شازده کوچولو گرفته شده بود.
   ''  ۶۹  ؛ آدم گاهی کمی چاخان کند.
   ''  ۸۴  ؛ حسابی دمغ شد.
   ''  ۸۹  ؛ آدم کوچولو روباه را بی خیال.
 
 آقای کاشیگر یازده بار در این ترجمه از واژه '' خوشگل، خوشگلید و خوشگلشان '' استفاده کرده و واژه های  joli(e),  beau, belle, embellit » « را نیز که به معانی متفاوت، خوشگل، قشنگ، زیبا، غنی و پربار هستند را نیز خوشگل ترجمه کرده است.
در فصل ۲۴ چنین آمده است ؛
Le désert et beau… Ce qui embellit le désert, dit le petit prince, c’est qu’il cache un puit quelque part…
 
 يعنی ؛ کویر زیباست... شاهزاده ی کوچولو گفت :  آن چیزی که کویر را پُربار می کند این است که چاه آبی را در جایی پنهان کرده است.
 
  آقای کاشیگر ؛
کویر خوشگل است... شازده کوچولو گفت: « آنچه کویر را خوشگل می کند چاه آبی است که جایی در خودش پنهان کرده... » 
 
  در فصل بسیار کوتاه دوازده، پرسش های شاهزاده ی کوچولو از '' buveur، زیاده نوش '' را نویسنده فرانسوی سه بار بطور متفاوت، اینگونه آورده است  ؛
  Dit-il, demanda, s’informa…
  این هر سه واژه گوناگون، '' او گفت، او پرسید ( خواست )، او جویا شد ( آگاهی خواست ) '' را ایشان و آقایان قاضی، شهدی، نجفی و بسیاری دیگران، با ترجمه، پرسید، پرسید، پرسید، خیال خود و خواننده را راحت کرده اند !
 
  مطلب جالبتر اینکه گویا میشود در کار ترجمه برعکس نیز عمل کرد !
در فصل ۲۶ خلبان سه بار به شاهزاده ی کوچولو می گوید ؛         
                                                                               Je ne te quitterai pas.
     یعنی ؛  من ترا ترک نمی کنم. و یا اینکه، تو را ترک نخواهم کرد،
آقای کاشیگر هر سه بار را اینگونه بر عکس ترجمه کرده اند ؛ 
   من پیشت می مانم.
در حالیکه در کلامِ '' ترک نکردن '' در این داستان، نوعی ماندگاری ذهنی وجود دارد و نه صرفاً  ماندگاری فیزیکی !
 کاستی های فراوان دیگری نیز در ترجمه ایشان هست ولی در جهت کوتاه کردن مطلب از بیان آنها صرفنظر می شود.
 
  اما نکات مثبت ترجمه ؛
همانگونه که اشاره شد، چون ایشان در فرانسه معماری می خوانده، واژه '' Dessain '' را که در فصل نخست داستان شاهزاده ی کوچولو آمده، بر خلاف سایر مترجمین که به غلط نقاشی ترجمه کرده اند، طرح و طراحی ترجمه کرده است.
 واژه '' Désert ''  را که بسیاری '' بیابان و یا صحرا ترجمه کرده اند، ایشان بدرستی کویر ترجمه کرده.
واژه  la consigne’’    ‘’در فصل چهاردهم را نیز بخوبی '' رهنمود '' ترجمه کرده است، در حالیکه بسیاری به غلط نوشته اند دستور. 
 
  آقای کاشیگر در پایان آن مصاحبه اظهار نظر کرده اند که ؛ 
'' بر عکس آن چیزی که همه می گویند سنت اگزوپری از نظر سیاسی یک آدم بسیار ارتجاعی بوده و بدون کوچکترین جهان بینی !
 یعنی از نظر شما هیچ تفکری پشت «شازده کوچولو» نبوده؟
چرا. به دست آوردن دل «کونسوئلا» و نوشتن یک داستان زیبا! 
پس از دیدگاه شما «شازده کوچولو» فقط قصه عشق است؟ 
دقیقاً. یک قصه عاشقانه است !''
 چه غم انگیز و بدور از انصاف است که به یک نویسنده برجسته فرانسوی که آثار او شهرت جهانی دارد و چندین جایزه ادبی را نیز دریافت کرده است، انگ '' آدم ارتجاعی و بدون کوچکترین جهان بینی '' را بزنیم، بدون آنکه کوچکترین دلیل قانع کننده ای ارائه دهیم !
همین اندازه که کتاب ارگ '' Citadelle '' او را بعنوان  کتابی فلسفی ارزیابی کرده اند، گویای ناآگاهی کسانی ست که چنین بی مسؤلیت اظهار نظر می کنند !
داستان شاهزاده ی کوچولو نیز کتابی فلسفی ست که انسان بودن و انسانیت داشتن و چگونه دوست داشتن را به ما می آموزد، نه اینکه صرفاً آنگونه که آقای کاشیگر نظر داده اند، برای بدست آوردن دل کنسوئلا بوده، چرا که این داستان امروز دل میلیونها خواننده از هر سن و سالی را در سراسر گیتی بدست آورده است.
  
 
 
 
 
 

منبع:پژواک ایران