شکنجه در انفرادی بند 2 الف
مجتبي سميع نژاد
سلول انفرادی یعنی شکنجه و هر کدام از مسئولین دستگاه قضایی و نمایندهگان مجلس و مردان دولت کودتا بگویند که کسی در زندان اوین شکنجه نشده است، دروغ گفته و مردمفریبی کرده است. سلول انفرادی یعنی شکنجه، اما این نوع از شکنجه در بند «352 سپاه» یا بند «2 الف» زندان اوین بدترین نوع آن است. اگر در بندهای 209 و 240 در سلولهای انفرادی شیر آب و دستشویی وجود دارد و کمی ارتباط گرفتن با دیگر زندانیان سلولها راحتتر است، بند «2 الٰف» زندان اوین دقیقا مانند «قبر» است. احمد زیدآبادی بیراه این بند راه به «قبر» تشبیه نکرده است. این صفتی است که تمام زندانیانی که به این بند رفتهاند آن را بیان میکنند. در سلولهای این بند هیچ چیزی نیست.
تمامی وسائلی که در این بند داری عبارت است از: یک بطری آب معدنی، یک جلد قرآن، یک تخته پتو. همین و دیگر هیچ. عرض این سلولها 2در2 یا 1/5 در 2 متر است. کف هر سلول یک موکت چهارخانهی سبز است. دیوارهای آن تا ارتفاع 2/5 متر سنگ مرمر است در بالای هر سلول یک پنجرهی کوچک پوشانده شده با میلههای مشبک که در برخی از سلولها روی سقف تعبیه شده است. سکوتی که در سلولهای این بند و به طور کلی در خود بند است، به راستی مرگبار است. هیچ صدایی را نمیشنوید. برای دستشویی رفتن همان شب اول یک کاغذ کوچک میدهند که باید آن را از دریچهیکوچک پایین در سلول به بیرون بگذاری تا نگهبان هر وقت آمد آن را ببرد. حق ندارید نگهبان را صدا کنید. غذا هم از همان دریچهی کوچک پایین سلول داده میشود. در این بند تنها در سلول است که چشمبند نداری، برای رفتن به دستشویی، بازجویی یا اگر هواخوری داشته باشی ، باید چشمبند بزنی. هواخوری کوچک بند 2 الف پشت ساختمان است. در انتهای حیاط اتاقهای بازجویی قرار دارد. کنار اتاقهای بازجویی چند پله وجود دارد که به حیاطی به اندازهی هواخوری میخورد. حدودا 15 پله پایینتر. در انتهای این حیاط پایینی دری دیگر وجود دارد که در واقع به زیر هواخوری بالا راه پیدا میکند. هیچ وقت نفهمیدم آنجا کجا است، اما جای ترسناکی بود. برخی اوقات از زیر چشمبند در هواخوری میدیدم که کسانی به آنجا میروند. در هنگام رفتن هم آنقدر آسه میرفتند که ما متوجه رفتوآمدشان نشویم.
در داخل خود بند 352 در طبقهی اول سه راهرو وجود دارد که در انتهای هر راهرو، راهروهای دیگری وجود دارد با سلولهای ا نفرادی دیگر. در طبقهی دوم هم تقریبا به همین شکل است. هواخوری هر زندانی هم در این بند بستهگی به نظر کارشناس (بازجوی شکنجهگر) دارد. البته طبق قانون سه روز اول چه بازجو دستور بدهد چه ندهد زندانی حق هواخوری ندارد.
کسانی که انفرادی بودهاند، می دانند که بعد از یک یا دور روز چهگونه دیوارهای زندان هجوم بیامانی را به طرف زندانی میآورند. زجر انفرادی بودن بدتر از هر نوع شکنجه دیگری است. و بدتر از همهی اینها زمانی است که بدون بازجویی در انفرادی میمانید. اینکه احمد زیدآبادی از 17 روز ماندن در این سلول بدون اینکه کسی از وی خبری بگیرد یا برای بازجویی برده شود، سخن میگوید، نشان از همان فشارهای غیرقابل وصف در سلولهای انفرادی است. یکی از بدترین شکنجههای م مکن برای زندانی در سلول انفرادی این است که به بازجویی برده نشود. به راستی نمیتوان زجر و درد و رنجی را که در این لحظهها به زندانی وارد میشود را وصف کرد. عمق شکنجهیی که احمد زیدآبادی در این زندان تحمل کرده است و میکند را باید در همین سکوت مرگبار این بند و بازجویی نشدنش دانست. اینکه بعد از این این 17 روز با او چه کار کردهاند و چه شکنجههایی بر وی وارد آوردهاند خود حدیث دیگری است. نمیدانم چهگونه وصف کنم این لحظههای تنهایی در سلول انفرادی بی اینکه کسی به سراغ زندانی نیاید را وصف کنم تا درک کنید عمق شکنجهی وارد شده بر این روزنامهنگار را. کلافهگی شید، بیحوصلهگی، اضطراب؛ دلهره، سردرد، احساس اینکه دیوارها بدن شما را از هر سو فشار میدهد و کلافهگی و کلافهگی و کلافه گی و… گوشهیی از این حال غیر قابل وصف است.
متاسفانه 14 روز چنین شرایطی را در همین بند 352 تحمل کردهام و از عمق این شکنجه در سلول انفرادی و نهایت زجری که احمد زیدآبادی کشیده است و میکشد، آگاهام. وجود سلول انفرادی خود تنها برای اثبات اینکه دولت و حکومت جمهوری اسلامی زندانیهایاش را شکنجه میکند، کافی است. با استناد به همین یک مورد میتوان تمام دادگاههای برگزار شده را نمایشی و مشمول نقض حقوق انسانی دانست و خواستار محاکمهی سران جمهوری اسلامی به خاطر جنایت بر علیه بشریت شد.
منبع:پژواک ایران