PEZHVAKEIRAN.COM زن ايراني و انقلاب مشروطه در ایران
 

زن ايراني و انقلاب مشروطه در ایران
مریم رحمانی

14 مرداد سالگرد مشروطه است. انقلابي که نقطه عطفي در تاريخ ايران و همچنين بيداري زنان ايراني بوده است. زنان آزاديخواه و آگاه ايراني نقش بي نظيري، علي رغم محدوديت هاي موجود زمان خود، در پيروزي و به ثمر رسيدن اين انقلاب ايفا كردند. تلاش جمعي از زنان متهور براي ايجاد مدارس دخترانه و آموزش دختران و استيفاي حقوق زنان، مانند توبا آزموده، صديقه دول آبادي، زندخت شيرازي، بي بي خانم استرابادي، محترم اسكندري، فخرافاق پارسا و... كه به مخالفت روحانيون از جمله سيد فضل الله نوري انجاميد – كه معتقد بودند به حال كشوري كه دوشيزگانش سواد داشته باشند، بايد گريست – برگ زريني در تاريخ ايران و جنبش زنان ايراني است.

ناسپاسي بزرگي است كه در بزرگداشت مشروطه يادي از آنان و باقي زنان بي نام و نشان اين سرزمين كهن سال نكنيم كه با دست خالي قدم هاي بزرگي برداشتند. شايد اگر نبود تلاش آنان امروز بيشترين شركت كنندگان كنكور دختران ايراني نبودند. دختراني که علي رغم تمامي محدوديت هاي اعمال شده براي حذف فيزيکي آنان از دانشگاه، باز امسال خوش درخشيدند و بيش از 62 درصد قبول شدگان کنکور را دختران تشکيل دادند. بادا كه دختران امروز، مانند اخلافشان براي استيفاي حقوق خويش در اين سرزمين تا دندان مردسالار به پا خيزند.

در عصر قاجار، زن و مرد در جامعه از يكديگر جدا بودند. در خانه زنان از ميهمانان زن و مردان از ميهمانان مرد پذيرايي مي كردند. اما اين جداسازي فقط به خانه محدود نبود. عصرها و شب هنگام كه خيابان هاي تهران مملو از جمعيت بود، زنان و مردان ناچار بودند جدا از يكديگر راه بروند.

زنان به لحاظ حقوقي، وضعيت بدتري داشتند. ازدواج كودكان و ازدواج هاي اجباري بسيار رايج بود. شوهر مي توانست هر موقع كه بخواهد همسرش را طلاق دهد و مي توانست بيش از يك همسر اختيار كند. مخالفت با هر كدام از اين قوانين، الحاد و مخالفت با اسلام تلقي مي شد. زنان حق راي نداشتند و نمي توانستند هيچ منصب سياسي اختيار كنند. در ان زمان در باور عمومي سوادآموزي زنان مخالف اسلام و خطري براي جامعه قلمداد مي شد. اين باور از سوي برخي از روحانيون نيز همواره مورد تاكيد قرار مي گرفت. با سواد بودن زنان چنان ننگي محسوب مي شد كه بسياري از زنان باسوادي خود را پنهان مي كردند.

زنان ايراني كه در جريان زندگي دشوار و پُر قيد خود همواره بيش از مردان معروض محدوديت هاي گوناگون هستند، بندرت مجال يافته اند تا در امور جامعه شركت جويند و نيروي عظيم خويش را در توسعه و تغييرات اجتماعي به كار اندازند. اما ملاحظه مي كنيم كه يك قرن پيش يعني مقارن با انقلاب مشروطيت، زنان ايراني نيز به پيكاري خردمندانه و دامنه دار دست مي يازند و مطالبات خود را در حوزه هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي پيش مي نهند و بر تحقق آن تاكيد مي ورزند.

در آن هنگام، زنان بخوبي دريافته بودند كه براي وصول به آرمان هاي والاي خويش نخست بايد بنياد خودكامگي را برافكنند و آنگاه به استقرار حكومت قانون دست زنند. زيرا در پرتو آرامش و امنيت كه محصول حكومت قانون است، آگاهي علمي و فني دست مي دهد و جامعه تسلط خود را بر محيط اعمال مي كند. از اين رو زنان در جريان انقلاب مشروطيت با جسارت بسيار پيش تاختند و به پيروزي آن امداد رسانيدند. چندان كه لباس رزم پوشيدند و حتي بي آنكه مردان مجاهد و فرماندهان ايشان آگاه شوند جنگيدند و نقد زندگي خويش را نيز در اين راه باختند.

تاسيس مدارس دخترانه، نخستين اقدام زنان

هدف زنان رفع تبعيض ديرينه تاريخي در عرصه زندگي اجتماعي خويش بود و براي تحقق اين مهم مي بايست خود را توانا سازند. از منظر زنان عصر مشروطه، آموزش دختران ايراني ضرورت داشت، زيرا تعميم سواد و ايجاد مهارت هاي لازم براي مشاركت اجتماعي و حضور در جامعه و كسب درآمد، به استقلال زن مي انجاميد، و او را از وابستگي به مرد مي رهانيد.

پس شگفت نيست كه مي بينيم زنان در مدت كوتاهي انجمن تاسيس كردند و به انتشار نشريه پرداختند و پول گردآوردند و مهم تر از همه اينها، چهار سال بعد از انقلاب مشروطيت، علي رغم ناسازگاري هاي جامعه سنتي آن روز و مزاحمت هاي مخالفان آموزش در ايران، فقط در تهران و در طي يك سال، بيش از 60 مدرسه دخترانه احداث كردند و به آموزش وسيع زنان همت گماردند.

شماري از زنان ايراني، در جريان مشروطيت با رهبري مردان درافتادند و در مقابل عناصر محافظه كار ايستادند. زنان گرچه خود حاميان نيرومند مجلس بودند، اما در همان حال ناتواني مجلس را در حل مسائل اقتصادي تاب نياوردند و نمايندگان را به باد انتقاد گرفتند و خواستار فرصتي به منظور شركت در اصلاحات ملي گرديدند. همچنين طي سال هاي 1909 و 1911 درخواست هاي ديگري را پيش كشيدند و مثلاً حق طلاق را كه در دست مردان بود و مسئله چند زني يا تعدد زوجات را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و بر اصلاح آنها تاكيد ورزيدند.

زنان معترض ايراني خود همواره در جنبش مشروطيت دخالت موثر داشتند، چندان كه اعتصاب ها را امكان پذير ساخته و از لحاظ مالي و اخلاقي به مشروطه خواهان امداد رسانيدند و از ايشان در برابر نيروهاي شاه دفاع كرده اند. براي نمونه، در 1905 كه علماي ديني در صحن حضرت عبدالعظيم متحصن شدند، زنان براي مصون نگاه داشتن ايشان از شرّ نيروهاي مسلح دولتي، موانعي انساني به وجودآوردند.

علاوه بر اين، پس از امضاي فرمان مشروطيت در 1906، زنان فعاليت خود را تشديد كردند و در زمينه هاي سياسي و اقتصادي، مخصوصاً تاسيس بانك ملي و تحريم منسوجات خارجي، سخت كوشيدند. زماني كه مجلس تلاش كرد تا بانك ملي تاسيس كند، گروه هاي مختلف زنان جواهرات و زينت آلات خود را فروختند و از دولت سهام خريدند. در اين دوره گزارش هاي بسيار مهمي از حمايت هاي ميهن پرستانه زنان در روزنامه ها انتشار يافت به طوري كه در نوامبر 1906، مجلس اعلام كرد كه زنان بيوه براي تامين سرمايه ضروري بانك و پرداخت پول هاي بيشتر از يكديگر سبقت گرفته اند و درآمد و طلاي خود را به مجلس اهدا كرده اند.

زنان مبتكر تحريم كالاي خارجي بودند. آنان در پي آن بودند تا قهوه خانه ها را متقاعد كنند براي كاهش مصرف شكر وارداتي، قهوه خانه هاي خود را تعطيل كنند. انجمن ها و سازمان هاي زنان هم چنين در پي آن برآمده بودند كه روسيه و انگليس را وادار به ترك ايران كند. شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد ميتينگ هاي بزرگي برگزار مي كردند كه در آن به بحث درباره نقش زنان در جنبش ملي 1290 و پس از آن مي پرداختند. بنابراين شواهد، روشن است كه زنان در انقلاب مشروطيت فعالانه شركت داشتند. بعدها به ويژه پس از سال 1285 آنان توانستند سازمان هاي خاص خود را شكل دهند و مستقل تر عمل كنند.

قانون انتخابات سال 1906 با صراحت كامل، زنان را از تلاش هاي سياسي باز داشت و همچنين مجلس به تقاضاي ايشان داير بر اينكه تشکل هاي آنها رسماً مورد پذيرش قرار گيرند، توجه چنداني نكرد. مجلس آن دوره، معتقد بود که مشاركت در سياست و امور حكومت ويژه مردان است و در حال زنان نمي توانند به آن مبادرت ورزند. بدين ترتيب، زنان ايراني بيش از آنكه منتظر حمايت دولت و كمك هاي قانوني بمانند به سازمان دهي خود پرداختند. و به شيوه هاي خلاق به تاسيس و اداره مدارس زنانه و مراكز بهداشتي و درماني و كانون هايي براي نگهداري و تربيت كودكان بي سرپرست دست زدند.

شواهد حاكي از آن است كه زنجيره به هم پيوسته اي از فعاليت هاي مربوط به حقوق زنان در آن دوره به سه شكل در مراكز شهري دنبال شده است: 1) انتشار نشريات زنانه، 2) شكل دهي سازمان هاي زنانه، و 3) گشايش مدارس دخترانه.

زنان و تاسيس نهادهاي مدني

با طلوع انقلاب مشروطيت، تحول عظيمي در آموزش زنان ايراني پديد آمد. در بيستم ژانويه 1907 در ضمن برگزاري يك گردهمايي بزرگ در تهران، زنان قطعنامه اي را كه شامل دو بند بود تصويب كردند. بند اول بر تاسيس مدارس زنانه تاكيد داشت و بند دوم خواستار حذف جهيزيه سنگين براي دختران بود و چنين استدلال مي كرد كه بهتر است پولي كه صرف تدارك جهيزه مي شود، در راه آموزش دختران هزينه شود. به بركت اين اقدامات در آوريل1910 پنجاه مدرسه دخترانه در تهران تاسيس گرديد و در پي آن، زنان نخستين كنگره آموزشي خود را نيز در پايتخت برگزار كردند. در سال 1913 نشريه شكوفه كه متعلق به زنها بود فهرستي از اسامي 63 مدرسه دخترانه را در تهران منتشر كرد كه در حدود 2500 دانش آموز داشتند. در اين نشريه اعلام گرديده بود كه از هر 7 تن محصل تهراني يك تن دختر است. در خور توضيح است كه مدارس فوق الذكر با انجمن هاي زنان ارتباط منظم داشتند. در اين زمينه شوستر مي نويسد: «شماري از انجمن هاي نيمه سرّي زنان كه به وسيله يك كميته مركزي هماهنگ مي گرديدند، در تهران وجود داشتند. در اين كميته يك دفتر تحقيق نيز داير بود كه به پرسش هاي زنان پاسخ مي داد». اما به هر حال بسياري از امور مربوط به انجمن هاي زنان بر ما معلوم نيست. برخي از اعضاي انجمن هاي زنان براي روزنامه هاي آن دوره مطلب مي نوشتند و به تشريح موضوعات سياسي و اجتماعي موجود مي پرداختند.

شماري از انجمن هاي زنان ايران كه در فاصله سال هاي 1907 و 1911 به اقداماتي مهمي همت گماردند بدين شرح است: «انجمن حريت نسوان»، «اتحاديه غيبي نسوان»، و «انجمن مخدرات وطن» كه در آن سالها سخت كوشا بودند و براي احداث مدرسه و بيمارستان و پرورشگاه، پول هايي جمع آوري كردند. همچنين «جمعيت نسوان وطن خواه» و «انجمن همت خواتين» از انجمن هاي مهم اين دوره هستند. گفتني است كه همه اين انجمن ها در جريان اتمام حجت روسيه در 1911 به ايران به ايفاي نقش هاي شايان ستايش پرداخته اند. به جز اين انجمن ها كه در تهران مستقر بودند در شهرهاي ديگر نيز زنان ايراني به ايجاد انجمن ها دست يازيدند.

در آذربايجان چنين انجمن هايي در سال 1906 تاسيس شدند. بنا به گزارش نشريه فرانسوي زبان جهان مسلمان، در فوريه 1907 يكصد و پنجاه زن، انجمني پديد آوردند تا با سنت هاي دست و پاگير كهن كه مخلّ ترقي به شمار مي آمدند به پيكار برخيزند. زنان اصفهان نيز «هيات نسوان» اين شهر را برپا كردند. همچنين مجموعه اي از نامه هايي كه از طرف زنان قزوين و سنگلج به روزنامه ها ارسال گرديده اند از تجمع زنان در اين دو شهر حكايت دارند. زنان تبعيدي ايراني در تركيه نيز به منظور حمايت از جنبش مشروطيت به اقداماتي دست زدند و سازماني موسوم به «انجمن خيريه نسوان ايراني مقيم استانبول» را تاسيس كردند.

جمعيت «پيك سعادت نسوان» در رشت به سال 1306 توسط شماري از زنان با انديشه چپ ايجاد شد و هدف آن گسترش سوادآموزي و آگاهي ميان زنان بود. اين جمعيت نشريه اي به همين نام منتشر مي كرد. همچنين كتابخانه اي براي زنان تاسيس كرد و كلاس هايي براي زنان برپاداشت.

«انجمن آزادي زنان»يكي از نخستين انجمن هايي است كه پس از تصويب قانون اساسي در سي ام دسامبر 1906 تشكيل شد. گروهي از زنان و مردان معروف و برجسته در جلسات اين انجمن كه هر دو هفته يك بار برگزار مي شد حضور مي يافتند. انجمن آزادي زنان قبل از هر چيز، يك مركز آموزشي بود كه جلسات مخفي آن در باغي دوردست در اطراف تهران برگزار مي گرديد. زنان سخنران درباره مسائل اجتماعي و سياسي به بحث مي پرداختند و در ضمن صحبت خود، روش هاي حل مسائل مزبور را نيز مورد توجه و شور قرار مي دادند. در ميان اعضاي انجمن آزادي زنان، دو تن از دختران ناصرالدين شاه يعني «تاج السلطنه» و «افتخارالسطنه» نيز مشاهده مي شوند. همچنين، زنان مشهوري چون «صديقه دولت آبادي» و «شمس الملوك جواهر كلام» كه در دهه 1920 از حقوق زنان دفاع مي كردند، در انجمن آزادي زنان عضويت داشتند.

مورگان شوستر درباره اين انجمن ها و حمايتي كه از او كرده اند در كتاب اختناق ايران آورده است: «نام زنان اين گروه تاكنون بر من معلوم نيست و چهره آنها را نيز نمي شناسم، اما به طرق گوناگون دريافته ام كه همواره مورد حمايت هزاران تن از شيرزنان ميهن پرست ايراني كه اصطلاحاً آنها را ضعيفه مي نامند، قرار گرفته ام».

نخستين رسانه هاي زنان

خانم كحال، اولين روزنامه نگار زن ايراني بود كه نشريه «دانش» را به سال 1910 منتشر كرد. اين نشريه كه به طور غير نامنظم منتشر مي شد، انحصار به زنان داشت. سه سال بعد در 1913 ميلادي، مريم عميد (مزين السلطنه)، دومين روزنامه مخصوص بانوان را به نام «شكوفه» در تهران منتشر كرد. او دو مدرسه دخترانه نيز در تهران تاسيس كرد. همچنين اولين انجمن زنان ايران را بوجود آورد. روزنامه شكوفه كه «توسط بانوان و براي بانوان» چاپ مي شد به مدت شش سال به انتشار خود در تهران ادامه داد و با مرگ خانم مزين السطنه تعطيل شد.

هدف نشريه شكوفه، آشنا ساختن زنان با كارهاي ادبي، آموزش بچه داري و خانه داري، تشويق به سوادآموزي و تحصيل، مبارزه با خرافات و موهوم پرستي در ميان زنان و ارتقاي معيارهاي اخلاقي آنان بود. در سال هاي بعد اين نشريه لحن تندتر و صريح تري به خود گرفت و ازدواج دختران در سنين پايين را مورد حمله قرارداد و به تدريج لحن سياسي اش را تشديد كرد و تسلط بيگانگان را به نقد كشيد و مشوق استقلال ملي شد.

«زبان زنان» كه از 1298در اصفهان منتشر مي شد، نشريه پر نفوذتري بود كه وضعيت زنان ايران را به صراحت مورد انتقاد قرار مي داد. زبان زنان، اولين نشريه زنانه بود كه به نام منتشر كننده آن يعني صديقه دولت آبادي مجوز انتشار گرفت. تا آن زمان به نام زنان مجوز نشريه صادر نشده بود. انتشار اين نشريه آغاز مبارزه اي درازمدت براي حقوق زنان بود. در جايي دولت آبادي اظهار داشته كه مشاهده ازدواج هاي اجباري دختران 8 تا 9 ساله در اصفهان انگيزه مهمي براي فعاليت هاي او بوده است.

اين روزنامه كه سال¬ها به انتشار خود ادامه داد طرفدار آزادي و توسعه فرهنگ بين زنان كشور بود. خدمات سياسي اين روزنامه در مرحله امضاي قرارداد 1919 وثوق الدوله و مخالفتي كه اين نشريه با نفوذ انگليس ها در ايران كرد، درخشان بود. در حقيقت «زبان زنان» به تنهايي مبارزه مطبوعاتي با قرارداد 1919 را در اصفهان به عهده داشت. سرمقاله هاي بي پرده و صريح او عليه انگليس در ايران باعث محروميت او از ادامه انتشار به مدت 13 ماه شد. صديقه دولت آبادي از طريق زبان زنان به صراحت حجاب را نيز مورد نقد قرار مي داد، از اين رو جانش تهديد شد. مبارزات وي براي بيداري زنان با مخالفت محافل مذهبي اصفهان رو به رو شد و اداره روزنامه اش را بيش از دو بار سنگباران كردند. ذكر شده است كه هر شنبه 2500 نسخه از زبان زنان فروخته مي شد و مردها بيش از زنان خواننده هاي ثابت آن بودند.

از ديگر نشرياتي كه در طرح عقايدش صراحت داشت، «نامه بانوان» به سردبيري شهناز آزاد بود كه در 1299 منتشر شد. اين نشريه 3 روز پس از چاپ اولين شماره توقيف شد. به دليل اين اظهار نظر كه: «حجاب خرافه و موهومات و حصار سنت، جلوي ديدگان زنان و مردان را در اين كشور سد كرده است». نامه بانوان دوباره اجازه انتشار يافت اما به اين شرط كه موافقت كند تا در نشريه بنويسد منظور از حجاب در مطلب بالا، حجاب مورد استفاده زنان نيست. نامه بانوان فقط مقالاتي را كه توسط زنان نوشته مي شد و نيز اخبار ملي و بين المللي را به چاپ مي رساند و از بي حجابي زنان حمايت مي كرد، هدف نامه بانوان در جمله اي كه در زير نام مجله مي آمد بيان شده بود: «بيداري و رستگاري زنان بيچاره و ستمكش ايران».

از ديگر نشريات زنان «عالم نسوان» نام داشت كه در سال 1300 در تهران به چاپ مي رسيد. ين نشريه ارگان فارغ التحصيلان عالي مدرسه دخترانه آمريكايي بود و زير نظر يكي از زنان تحصيل كرده در اين مدرسه منتشر مي شد. موضوعات مورد بحث در «عالم نسوان»، اخبار بهداشتي و درماني، روش هاي خانه داري، اطلاعات در مورد مُدهاي لباس در كشورهاي غربي، فعاليت هاي سوادآموزي و اخبار جنبش هاي فمينيستي در سطح بين المللي بود. همچنين در اين نشريه مقالات و سرمقاله هايي در مورد محكوميت ازدواج هاي زودهنگام دختران، فقدان حقوق سياسي براي زنان و نقد حجاب به چاپ مي رسيد. مقالاتي كه شرايط نابسامان زنان را مورد نقد قرار مي دادند به طور چشمگيري در آخرين سال هاي انتشار اين نشريه افزايش يافت و زبان آن منتقدانه تر و خشم گينانه تر شد. انتشار «عالم نسوان» در پي اعلام كشف حجاب متوقف شد. چه بسا صراحت اين نشريه طي دوره رضا شاه به تعطيلي آن منجر شد.

فخر آفاق پارسا در مشهد نيز نشريه اي را به نام «جهان زنان» در سال 1300 به راه انداخت. اين نشريه به شكل هدفمند لحني ميانه رو و متعدل در مورد آموزش و تحصيل زنان اتخاذ كرد. به رغم اين مسئله اما پس از انتشار سرمقاله اي درباره بي حجابي زنان و حقوق مساوي براي آنان، نشريه او محكوم به ضديت با اسلام شد و مورد حملات شديدي از سوي عوام و توده مردم قرار گرفت. اراذل و اوباش خانه او را غارت كردند، اما خودش جان سالم به در برد. كمي بعد از آن كه او به تهران تبعيد شد، انتشار «جان زنان» را ادامه داد. اما حتي در پايتخت نيز با مخالفت هاي زيادي روبه رو شد و متعاقباً به اراك تبعيد شد. در اراك روحانيون آنجا اعلام كردند كه وي دشمن اسلام است. فخر آفاق پارسا به محض شنيدن اعدام عده اي از افراد تحت عنوان پاك سازي مذهبي در اراك، به همراه خانواده اش به قم گريخت. سال ها بعد او كه به تهران بازگشت به يكي از راديكال ترين سازمان هاي زنان ايران به نام «جمعيت نسوان وطنخواه» پيوست.

حميد مولانا در كتاب خود «سير ارتباطات اجتماعي در ايران» درباره «جهان زنان» نوشته است: «اين روزنامه با دقت فراواني تنظيم و چاپ مي شد، بطوري كه مدير آن براي هر اشتباه دستور زبان يا غلط چاپي كه خوانندگان در آن مجله پيدا مي كردند جايزه تعيين كرده بود و اين وسيله تبليغي براي روزنامه بشمار مي رفت».

علي رغم تمام فعاليت هاي زنان در اين دوران آنها باز در حاشيه ماندند؛ که اين حاشيه بودن تاکنون ادامه دارد. با وجود آنكه بسياري از زنان ايراني امروز تحصيلات عاليه دارند و توانايي هاي خويش را در همه عرصه ها به اثبات رسانده اند، همچنان از رسيدن به پايگاه هاي بالاي اجتماعي محروم هستند. سهم آنان از مشاغل مديريتي تنها 2 درصد است. زنان ايراني هنوز پس از گذشت بيش از 100 سال از مشروطيت تنها حق اموزش را بدست آوردند که از زمان روي کار امدن اصولگرايان اين حق تحديد شده است و در بسياري از رشته ها سهميه بندي جنسيتي اعمال مي شود. حق کار کردن زنان با اعمال همين سهميه بندي ها مرتبا در سازمان¬ها و نهادهاي دولتي ضايع مي شود. اين تضعيع حقوق در ساير حقوق مدني نيز وجود دارد. هم اکنون کمپين يک ميليون امضاء را مي توان حرکتي در ادامه فعاليت زنان از عهد مشروطه دانست که سعي در مطالبه حقوق حداقلي براي زنان دارد. باشد که در سايه همدلي و اتحاد جنبش زنان به استيفاي حقوق زنان ايران زمين دست يابد.

منابع
- آفاري، ژانت. (1377) «انجمن هاي نيمه سري زنان در نهضت مشروطه»، ترجمه جواد يوسفيان، نشر بانو.

- ساناساريان، اليز. (1384) «جنبش حقوق زنان در ايران»، ترجمه نوشين احمدي خراساني، نشر اختران.

- مولانا، حميد. (1358) «سير ارتباطات جمعي در ايران» دانشکده علوم ارتباطات اجتماعي.


 

منبع:مدرسه فمینیستی