PEZHVAKEIRAN.COM خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن
 

خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن
سحر صبا

سخنرانی ٨ مارس ٢٠١٣

بمناسبت روز جهانی زن جلسه مشترکی از طرف سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان و کانون سوسیالیستهای کارگری برگزار شد. در این گردهمایی علاوه بر اشعارو موزیک، سحر صبا عضو کانون سوسیالیستهای کارگری، زرقا ... عضو سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان و ماریا رشیدی عضو انجمن حق زنان سخنرانی کردند.  سخنرانان مراسم ٨ مارس ٢٠١٣ با ارائه بحث مسائل و معضلات جنبش زنان را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادند که در زیرمتن کتبی آن را ملاحظه می کنید :

٨ مارس روز جهانی زن را تبریک می گویم، به امید روزی که زنان از ستم رهایی یافته و شعار " معیار آزادی زن، معیار آزادی جامعه " است تحقق یابد.

 

 

خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن

سحر صبا

زنان در جهان، اولین قربانیان نابرابری های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی هستند اما یکی از موارد قابل چشمگیر، اعمال خشونت بر زنان است. در سالهای اخیر همزمان با بحرانهای اقتصادی – سیاسی در چهار گوشه دنیا آمار خشونتی که بر زنان اعمال میشود رو به افزایش است. روزی نیست که در اخبار و رسانه های بورژوایی با وجود سانسورهایی که در این رابطه صورت می گیرد ما شاهد بقتل رساندن زنان و اذیت و آزار جنسی  و تجاوز به آنها نباشیم. طبق آمار و تحقیقاتی که چند سال قبل صورت گرفته است، يك‌ سوم زنان در اقصی ‌نقاط جهان تحت انواع گوناگون خشونت‌ها از جمله سوء استفاده‌های جنسی، تجاوز و ضرب و شتم قرار می‌گيرند كه ميزان اعمال اين خشونت‌ها در مناطق جنگ‌ زده شدت بیشتری دارد. گزارشات، حاكی بر این است که خشونت‌های جنسی و جسمی كه اغلب از جانب مردان و جامعه طبقاتی اعمال می‌شوند، بيشتر از بیماریهای غیر قابل علاج، تصادفات جاده‌ای، و جنگ موجب مرگ و میر زنان می‌شود. زنان درهرسنی از کودکی تا کهولت قربانیان خشونت هستند. با مروری کوتاه بر انواع خشونتهایی که بر زنان ایران و زنان سایر نقاط  دنیا اعمال شده و یا هنوز به شکل سیستماتیکی ادامه دارد اشاره کنیم به عمق این فاجعه پی خواهیم برد، و با این سؤال روبرو خواهیم شد که منفعت بورژوازی در چه هست که نه تنها کنترلی بر این خشونتها ندارد بلکه هر روز به  این فجایع و نابرابریها دامن میزند. قبل از پاسخ به این سوال به نمونه هایی از اعمال این خشونتها در برخی از کشورها اشاره می نماییم.

اگر به خشونتهایی که در مورد زنان ایران که در حکومت بربریت جمهوری اسلامی روا شده مروری بنماییم. متوجه میشویم که ایران از زمره کشورهایی است که زنان آن بطور وسیع قربانی این خشونتها هستند. از تحمیل حجاب اجباری گرفته، تا بیکارسازیهای وسیع که منجر به روانه نمودن آنها به کنج خانه شده وابسته نمودنشان از نظر اقتصادی به همسرانشان و دخالت نمودن در خصوصی ترین مسائل اجتماعی – سیاسی اشان میباشد. زنان ایران در فضای مردسالاری خانه و جامعه مورد سرکوب قرار می گیرند و تحت قوانین ارتجاعی اسلامی که در تارو پود آن جامعه نهادینه شده است از ابتدائی ترین آزادیهای فردی و اجتماعی محروم و مرتبا ما شاهد هستیم که تعدادی از زنان  برای برون رفت از این منجلابی که هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنند دست به خودکشی زده و راه دیگری برای رهایی خود بجز آن جستجو نمی کنند.

نمونه ای دیگر از این خشونتها این است که: اکثریت زنان ایران در برابر این نابرابریها ساکت ننشسته و مدام به اعتراض و مبارزه ادامه داده اند. و در طی حرکتهایی که انجام گرفته، شماری از زنان دستگیر و زندانی شده اند و به وحشیانه ترین شکل مورد شکنجه، اذیت و آزار و تجاوز قرار گرفته اند. مشتها و لگدهای سنگینی که به سر و صورت و سینه زندانیان زن زده شده، آن باتومهای برقی ای که به قسمتهای حساسی از بدن زنان متصل می کردند، آن لخت کردنهای اجباری که در برابر بازجوهای جنایتکار رژیم انجام گرفته و می گیرد، وشماری از زنان بوسیله این جانیان مورد تجاوز قرار گرفته اند، آن فحشهای رکیک جنسی و ... همه و همه نه تنها از نظر روحی و روانی بالاترین شکنجه ها محسوب میشود و با خشن ترین برخوردها همراه بوده و میباشد.  

اگر حتی به سالهای گذشته بر گردیم ما شاهد تجاوز به زندانیان زن بوده ایم. این جانیان بر این اعتقاد بودند که دخترمسلمان نباید باکره اعدام شود و دختران زندانی مجاهد و سوسیالیست و کمونیست را مورد تجاوز قرار می دادند، البته زنان و دختران کمونیست برای جلادانی چون لاجوردی، غلامحسین عصا به دست معروف به الهام و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت که آن زمان بازجو و تیر خلاص زن بود در حکم غنائم جنگی بودند و کشتارشان را مجاز می دانستند، تجاوز به آنها را نیز به عنوان کفار حق مسلم خود! اگر نگاهی به اوضاع زنان در جهان بیاندازیم در برخی کشورها زنان اوضاعی بهتر از اوضاع زنان ایران را ندارند.

اخیرا یک گزارش را در رابطه با مصر و خشونتی که بر زنان آنجا اعمال میشود را خواندم. این خشونتها بر زنانی اعمال میشود که برعلیه دولت ارتجاعی مورسی اعتراض می نمایند. تجاوز به زنان مصری در ملاء عام که خود بدترین نوع خشونت می باشد و یا تحقیر و تنبیه بدنی آنها در طول این تغییر و تحولاتی که در مصر صورت گرفته بطور روتین ادامه دارد، طی اخباری که جدیدا درج شده است. در ماه گذشته در قاهره بیش از ٢٠ زن در اماكن عمومی مورد تجاوز قرار گرفتند؟ گروه های متجاوز در سالروز انقلاب به صورت گله، زنان را تنها در میدان تحریر به دام می انداختند. تعداد آنها به بیش از صدها نفر می رسید، با وجود این پلیس اقدامی برای جلوگیری این فجایع انجام نداده است. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که یک ارگان بورژوایی است، تنها عکس العمللی که نشان داده است عدم دخالت پلیس را محکوم کرده است.
مسئله تجاوز به زنان از همان ابتدای جنبشهای توده ای مصر در دستور کار بوده است. به عنوان مثال در روز استعفای مبارک ١٠ــ٢٠ نفر به خانم لارا لوگان خبرنگار جنگی افریقای جنوبی در میدان تحریر تجاوز کردند. ابعاد جدید این تعرض وحشت انگیز و تکان دهنده است اما بورژوازی و جامعه مرد سالار مصر که قوانین پوسیده و ارتجاعی اسلام را در خود نهادینه نموده است بر این ادعا است که زنان نباید در صحنه سیاست حضور داشته باشند، حضور زنان در جنبشهای توده ای و اعتراض برعلیه وضعیت موجودشان دقیقا در تناقض و مخالفت با حکومت مذهبی بنیادگرا می باشد.

این طرز برخورد وحشیانه به زنان در واقع ریشه در آپارتاید جنسی جهان بینی اخوان المسلمین دارد. به اعتقاد آنها زنان با مردان برابر نیستند و حق هیچگونه اعتراض و مبارزه برای حقوق پایمال شده اشان را ندارند بنابراین مستحق سرکوب و هر گونه خشونت هستند.
این توحش و بربریت نسبت به زنان از طرف بورژوازی مصر آگاهانه و بطور سیستماتیک طراحی شده و پلیس هم بعنوان بخشی از سیستم بورژوایی و ارگان سرکوبگر نه تنها به زنان به دیده حقارت می نگرد بلکه در تعرض و حملات وحشیانه ای که به زنان میشود کاملا سکوت اختیار می نماید.

چند وقت پیش نماد خشونت و تجاوز به زنان در هند آنچنان فاجعه انگیز بود که جامعه را تکان داد. اتفاقی که افتاد این بود که یک دختر دانشجو در اتوبوس مورد تجاوز یک گنگ شش نفره قرار گرفت. که با واکنش توده های مردم هند بشکل اعتراضات و تظاهرات وسیع خود را نشان داد و در ضمن توجه تمام رسانه های جهان به این عمل وحشیانه در ملاء عام را بخود جلب نمود. گرچه عکس العملهای جامعه هند بویژه در میان جوانان به رخداد این فاجعه چشمگیر بود، اما آلترناتیویی برای دوباره اتفاق نیافتادن و یا پیشگیری از این جنایات و خشونتها ارائه داده نشد و بشکلی جلو اعتراضات گرفته شد.

در آمریکای مرکزی و مکزیک روزانه صدها زن بدلیل زن بودنشان قربانی خشونت می شوند. بیشتر این زنان قربانی خشونت ها در خانواده و ستم جنسی در زندگی روزمره می باشند. دولت و ارگانهای قضایی به اندازه کافی از این زنان حمایت ننموده و امنیت آنها را تامین نمی کنند.

بخش بزرگی از مجرمین بدون کمترین مجازاتی به کار خود همچنان ادامه می دهند. زنان مورد تبعیض قرار می گیرند، به آنها ضرب و شتم می شود، مورد تجاوز قرار می گیرند و حتی بقتل می رسند. 

برای بخش وسیعی از زنان آمریکای مرکزی و مکزیک خشونت جسمی و روحی مسئله ای روزانه و دائمی است و حتی این روند از خردسالی با زندگی ایشان عجین شده است بسیاری از دختران و زنان راه مقابله و مبارزه با این جنایات را نمی شناسند مادران و خواهران و افراد مونث خانواده شان غالبا همین تجربه دردناک را پشت سر داشته اند و در جامعه سعی شده بطور امری عادی تلقی شود.

مجموعا در سر تا سر جهان سالانه ۲ تا ۳ میلیون زن بخاطر زن بودنشان بقتل می رسند. طبق گزارش سازمان ملل، آمریکای مرکزی به مناطقی تعلق دارد که در آن بیشترین کشتار زنان و خشونت برعلیه آنان اعمال میشود.

غالبا قربانی قبل از بقتل رسیدن بشدت مورد اذیت و آزار و تجاوز قرار می گیرد. اینگونه جنایتها براحتی پذیرفته میشود و از سوی دولت ها نه تنها با عکس العمللی مواجه نمیشود بلکه سعی میشود سکوت اتخاذ شده و براین جنایات بشری سرپوش گذاشته میشود. عدم مسئولیت و بی توجهی به این نوع خشونتها  از جانب سیستمهای بورژوایی دامن زده شده  و نه تنها راه حلی برای خاتمه دادن به آن جستجو نمی شود بلکه در مناسبات بورژوازی هر روز تولید و باز تولید می شود.

 

در السالوادور برای مثال طبق یک گزارش سازمان جهانی حقوق بشر در سال ۲۰۱۱ در حدود ۴۷۷  رزن  به قتل رسیده است. در گواتمالا ۵۶۵ زن بقتل رسیده اند.

 

لازم است یک اشاره کوتاه به موقعیت زنان مهاجر هم داشته باشیم. مهاجرت به اشکال مختلف و به دلائل متفاوت در چهار گوشه جهان صورت می گیرد. در این مهاجرتها نیروی کار زنان به عنوان کارگران ارزان از یک طرف مورد بهره برداری صاحبان سرمایه قرار می گیرد و از طرف دیگر به دلیل زن بودنش مورد شدیدترین اذیت و آزارهای جنسی قرار می گیرند. زنان کارگر مهاجر نخستین کسانی هستند که اخراج می شوند و از جانب اتحادیه های کارگری، به عنوان بخشی از طبقه کارگر که باید از حقوقشان دفاع شود چشم پوشی میشود. تحقیرآمیزترین و فاجعه آمیزترین بخشی که زنان مهاجر در آن مشغول به کارند، صنعت تجارت سکس است. این کارگران همچون بردگان به فروش می رسند  و سودهای هنگفتی برای شرکتهای  بزرگ مافیایی که بخش اعظمی از بورژوازی جهانی را نمایندگی می کنند را بهمراه دارد.

 اگر کار خانگی و همچنین فعالیت های مربوط به باز تولید در این عرصه را نیز به حساب آوریم، دو سوم کار انجام شده در مقیاس جهانی، توسط زنان صورت می گیرد، این در حالی است که زنان در مقیاس جهانی تنها ۱۰ درصد دستمزدها را به خود اختصاص داده اند. ۷۰ درصد فقیرترین توده های کارگر و زحمتکش در جهان سوم و دو سوم افراد بی سواد در جهان را زنان تشکیل می دهند. زنان یک درصد از دارایی های جهان را صاحب هستند.
  برای اقتصاد سرمایه داری، نیروی کار زنان در مقیاس جهانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. نیروی کار زنان ارزان است. بزرگ ترین بخش آن مجانی است و به رایگان عرضه می شود. تنها به ازای ٣٣ درصد کار صورت گرفته از سوی زنان دستمزد پرداخت می شود و مابقی در قالب کارهای مربوط به خانه داری نظیر بزرگ کردن فرزندان، مراقبت از همسر و افراد پیر و مریض خانواده یا کار در بخش کشاورزی به رایگان انجام می شود.
 زنان شاغل عمدتاً در شرایطی غیر متعارف کار می کنند. آن ها در مقایسه با مردان دستمزد کمتری می گیرند، زنان از امنیت شغلی کمتری برخوردارند و درصد بالایی از زنان مشغول کارهای موقت و کوتاه مدت با دریافت مزد کم هستند و از حمایتهای اجتماعی بسیار اندکی و یا در بسیاری موارد اصلاً از هیچ گونه حمایت اجتماعی برخوردار نیستند.
طرحهای نئولیبرالی که پیامدش سازمان های مالی و اقتصادی بین المللی نظیر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی می باشد نقشی مهم در امرخصوصی سازی دارایی ها و کاهش مزایای اجتماعی بازی نموده، در نتیجه عواقب شوم این خصوصی سازیها باعث شده، تعداد قابل توجهی از زنان به خارج از حوزه کار و فعالیت های سنتی شان پرتاب شده و مجبور شوند در شرایطی نا امن کار کنند. برای مثال در هند ۹۴ درصد زنان کارگر در بخش غیررسمی شاغل اند. در مناطق آزاد تجاری در آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا که تعداد آن ها به بیش از ۷۰ درصد می رسد و شرایط کاری اسفناکی حاکم است، حدود ۵ میلیون نفر در سراسر جهان در این مناطق آزاد کار می کنند که ۹۰ درصد آنان را زنان تشکیل می دهند. کارگران زن در بدترین شرایط زیستی برای شرکتهای چند ملیتی کار می کنند. کار مزدی در شرایطی وحشیانه، همراه با رعایت نشدن ساعات کاری منظم، بدون حمایت های قانونی، عدم پرداخت اضافه کاری، فقدان بیمه های بهداشتی-درمانی و با دستمزدی بسیار نازل از ویژگی های این مشاغل محسوب می شود.
علاوه بر این، زنان در کشورهای تحت سلطه نه تنها در نقش زن کارگر مورد ستم طبقاتی قرار می گیرند  بلکه تحت اجرای قوانین ارتجاعی و سنتی  مورد ستم جنسی و قتلهای ناموسی، سنگسار و غیره هم قرار می گیرند .

زنان کارگر در بسیاری موارد کارفرماهای آنها علاوه بر اینکه بر نیروی کارشان مالکیت دارند و آنها را بشدت مورد استثمار قرار می دهند، همچنین این حق را به خود می دهند که بر جسم و جان آنها هم مالک بوده و هر وقت اراده کنند با اذیت و آزار جنسی و حتی تجاوز به آنها شدیدترین خشونتها را در مورد آنها اعمال نمایند. بعنوان مثال:  گلاویژ سلطان نیا کارگر ١٩ ساله کوره پز خانه و مهتاب احمد زاده کارگر ١۵

 ساله جوجه کشی دخترانی بودند که بر اثر تجاوز و آزار جنسی کارفرما  دست به خودکشی زدند. کار فرماهای جنایتکاریشان نه تنها مورد مجازات قرار نگرفتند بلکه در قامت حامیان سرمایه به استثمار بیشتر و اعمال شنیع خود ادامه دادند. یا آنجا که صاحبان تجارت سکس با حمایت دولتها و حاکمان سرمایه با قربانی نمودن صدها و هزاران زن سودهای کلانی به جیب میزند نه تنها مجاز هستند بلکه بیشترین خدمت را به سرمایه و نظام سرمایه داری می نمایند. اما زنی که به دلیل فقر ناچار به تن فروشی میشود باید مورد شدیدترین مجازاتها قرار گیرد. در شرایط امروزه ایران بعلت تحریمهای اقتصادی تورم و گرانی سر سام آور و بیکاریهای وسیع یک بخش از زنان چاره ای جز خود فروشی برای امرار معاش خود وخانواده ندارند.

بعنوان مثال: لیلا مافی دختری که از ٩ سالگی به خاطر فقر خانواده به تن فروشی واداشته شد، بارها مورد تجاوز قرار گرفت، در خیابان و از طریق باندهای تجارت سکس  وادار به خودفروشی شد، چند بار دستگیر شد و شکنجه های ستم سرمایه و قوانین ارتجاعی اسلام را بر تن نحیفش حس کرد و سرانجام در ١٨

 سالگی در دادگاه به اعدام محکوم شد در حالی که مسئول محلی که او در آن دستگیر شد به پرداخت جریمه و شلاق و زندان کوتاه مدت محکوم گشت. قربانی شدن زنان به شیوه های مختلف که اکثر قریب بالاتفاق آنها با خشونت و تجاوز همراه است فقط ثمره تلخ یک حکومت ارتجاعی و امری تصادفی نیست. این نوع ستمهای جنسیتی و طبقاتی در مورد زنان جهانشمول است و ریشه در جامعه طبقاتی سرمایه داری جهانی دارد.

خشونت و تجاوز امری اتفاقی نیست، فقط در جنایت و ددمنشی یک حکومت خلاصه نمیشود، صرفا منحصر به دیکتاتوری های رسمی نیست. خشونت و تجاوز جایگاهی ساختاری در نظام سرمایه داری و کل جوامع طبقاتی مردسالار دارد. عامل خشونت بر زنان در جامعه ما به هر شکلی که ظاهر می شوند سیستم سرمایه داری حاکم بر آن است، سیستمی که منافع سرمایه داران را تأمین می کند و سیستمی که مردسالاری و خشونت برعلیه زن با آن در آمیخته و از آن تفکیک ناپذیراست. خشونت نمادی از قساوت سرمایه داری مردسالار است، نظامی که مبنایش بر تصرف و مالکیت خصوصی است.  به این اعتبار این سرمایه داران هستند که در نهایت از فرهنگ مردسالاری و خشونت برعلیه زنان سود می برند و نه مردها از هر طبقه و قشری. خشونت را باید در این چهارچوب فهمید و برای از بین بردن آن، به مناسبات اجتماعی- اقتصادی سرمایه تعرض نمود نظامی که تجاوز و خشونت جزءِ ارکان آن است و مبارزه برعلیه خشونت جدا از مبارزه بر علیه کلیت  نظام سرمایه داری نیست.

هر چند تعدادی از جریانات مدافع حقوق زنان در چهارچوب مناسبات بورژوایی بر علیه این نابرابریها تلاش و مبارزه می نمایند، اما واقعیت امر این است که برای رسیدن به برابری کامل زنان نمی توان راه حلی در جامعه بورژاویی برای آن جستجو نمود. تنها می توان پاسخ به این نابرابریها و مصائب را در راه حل مارکسیستی یافت.

در کنار نظرات مارکسیستی نظرات فمنیستی هم شکل گرفته است، نظرات فمینستی مردها را عامل ستم بر زن معرفی می کند و ستم جنسیت زن را ناشی از فرهنگ ارتجاعی مردسالاری در جامعه می داند. فمنیستها عامل مردسالاری و ستم جنسیت بر زنان را طبقاتی ندانسته و دلائل آن را در نظام های طبقاتی نمی دانند. البته باید در نظر داشت که فمیسنیسم خود دارای دیدگاه­های متفاوت و طیف­های گوناگونی می باشد بعنوان مثال: فمینیست­های لیبرال، رادیکال و فمینیست­های سوسیالیست و مارکسیست.

 

بحث در مورد فمینسم و دیدگاههای مختلف آن از توان این بحث و جلسه خارج است، فقط لازم است در رابطه با هر کدام توضیح مختصری داده شود. در دیدگاه نظری فمینیست­های سوسیالیست و مارکسیست، آنها به مبارزه علیه سرمایه­داری معتقد و در حیطه مبارزه طبقاتی بیشتر " زنان کارگر" را مد نظر دارند، نه به طور عمومی زنان. آن­ها با نقش زنان در تجدید تولید و کار خانگی آغاز  کرده و مفاهیمی را به کار می­گیرند که دیدگاه مارکسیستی در باره جایگاه زنان را برجسته نموده و طبقه بندی متناسب با آن را گسترش دهد. از نظر استراتژیکی آن­ها معتقد به فعالیت در سازمان­های متفاوت هستند اما در ضمن بخش زیادی از آن­ها با پروژه­های مستقل زنان همکاری دارند. فمینیست­های سوسیالیست با فمینیست­های رادیکال سر سیستم ستم مرد سالاری توافق دارند. آن­ها هم­ چنین با فمینیست­های مارکسیست با ستم طبقاتی و موقعیت کارگران دراین رابطه نظر مشترکی دارند و تلاش می­کنند که این دو دیدگاه را در یک نظریه تحلیلی واحد به هم ارتباط بدهند. از نظر استراتژیکی آن­ها با سازمانهایی که چپ میباشند و مردان در آن فعالیت می کنند همکاری نموده و همزمان هم با سازمان­های مستقل زنان فعال هستند.

 فمینیست­های سوسیالیست در بررسی­های خود از ستم بر زنان، ضمن طرح تمایز طبقاتی، اما بیشترین تاکید را بر ستم جنسیتی دارند در دیدگاه­های آن­ها تمایزات ناشی از استثمار روشن نیست. اغلب آن­ها باور دارند که مناسبات جنسیتی نسبت به مناسبات طبقاتی مقدم می باشد.

فمینیست­های لیبرال قادر به درک این که فرهنگ مردسالاری ریشه در جامعه طبقاتی را دارد نیستند. وجود فرهنگ مردسالاری در یک جامعه طبقاتی از یک طرف ستم بر زن را توجیه کرده و آن را  تداوم می بخشد و از طرف دیگر در اثر حاکمیت مردسالاری در جوامع طبقاتی در طول نظامهای مختلف مردها امتیازاتی را کسب نموده اند و بمراتبی که مردها به عنوان جنس برتر بر این امتیازات نائل آمده اند زنان در محرومیت قرار گرفته و به عنوان جنس دست دوم در جامعه محسوب شده اند. فمنیستهای لیبرال فقط خواهان یک سری برابریهای حقوقی زنان با مردان هستند. نه تنها درکی دیالکتیکی از جامعه طبقاتی ندارند بلکه مسئله زنان را فقط در ستم جنسیتی می بینند. علتش هم این است که نوع تفکر این دسته از فمینستها بورژوایی است و در چارچوب مناسبات سرمایه داری می خواهند با دست یافتن به یکسری رفرمها به حل ستم جنسیتی زنان نائل آیند. مبارزه حتی در سطح تغییر و موقعیت حقوقی زن یعنی تغییر قانون هم سرانجام به فعل و انفعال سیاسی منجر خواهد شد. به این اعتبار مبارزه زنان برای کسب حقوق فردی و اجتماعی خصلت سیاسی دارد. دست یافتن زنان به خواسته های حقوقی حتی اگر با یکسری رفرم همراه باشد، تا سطحی به مبارزات حقوقی و سیاسی زنان کمک خواهد نمود، اما هیچگاه نخواهد توانست مسائل زنان را بطور بنیادی حل نموده و برابری کامل را برای زنان بهمراه داشته باشد.

مارکسیستها معتقدند، ستم بر زن با پیدایش مالکیت خصوصی و جامعه طبقاتی بوجود آمده است. به همین دلیل هم از نظر مارکسیسم، تنها راه از بین بردن ستم جنسیتی و طبقاتی، دگرگونی ساختار اقتصادی -اجتماعی جامعه طبقاتی است. انجام این وظیفه که با ایجاد یک جامعه سوسیالیستی ممکن است نه فقط تحقق تساوی زن و مرد را امکان پذیر می سازد، بلکه زمینه را برای ریشه کن کردن تمامی ایده های زن ستیزانه و مردسالارانه هم آماده می کند.

لازم است مروری به وضعیت زنان ایران در طول یک دهه گذشته نموده و با بررسی نقش طراحان کمپین یک میلیون امضاء و نفوذ آنان در جنبش زنان که اهدافشان اعمال اتوریته و ایجاد فعل و انفعالاتی در این جنبش بود بنماییم. در بالا اشاره نمودیم که فرودستی و شرایط دشوار زنان در ایران تحت سلطه یک حکومت مذهبی ابعاد بسیار گسترده تری یافته است، اما تبعیض و نابرابری، فقدان تامین اجتماعی و سرکوب زنان که ریشه در نظام سرمایه داری دارد، تنها مختص به زنان در ایران نیست. اعتراض و مبارزه هر روزه زنان در ایران علیه این همه نابرابری و بربریت جمهوری اسلامی در طول بیشتر از سه دهه به اشکال مختلف و مداوم ادامه داشته است. ما شاهد بودیم که در جنبش توده ای ۸۸ زنان در صف مقدم اعتراضات چند میلیونی قرار گرفتند و خیابانهای شهر را به اختیار خود در آوردند. و با حرکت ومبارزه خود نشان دادند که دیگر ابزار پیش برد سیاست های اصلاح طلبان رژیم کار ساز نیست. آنها از سیاستهای اصلاح طلبان و لیبرالها عبور نمودند و با مبارزات رادیکال خود نشان دادند که بدون تعرض به مناسبات سرمایه جمهوری اسلامی نمی توان خواهان حل مسئله زن بطور واقعی شد. سی سال تجربه رژیم جمهوری اسلامی با جناح های رنگارنگ آن بویژه امتحان چندین ساله وعده های پوچ اصلاح طلبان رژیم و عقیم ماندن سیاست بازی های حامیان آنها در اپوزیسیون، و در کنار این ها آموزه های گرانبهای انقلاب ۵٧، به جنبش رزمنده زنان درک لازم برای شناخت دوستان و دشمنان خود را داده است.

جنبش زنان در ایران از گرایشات مختلف برخوردار است. زمانی با برآمد جریان فمینیسم اسلامی و دوره ای با تحرکات لیبرال- فمینیسی، که با بالا گرفتن موج اصلاح طلبی و بویژه دوم خرداد همراه بود در نوسان بوده است. جریان اصلاح طلبی نزدیک به یک دهه بر جنبش زنان اتوریته و نفوذ داشت؛ نمایندگان این جریان، چه در درون حاکمیت و چه در اپوزیسیون، تلاش نموده تا حرکات مبارزاتی زنان را از مسیر اصلی خود منحرف نموده و به پشت جبهه رانده یا آن را به وسیله ای برای اعمال سیاستهای خود تبدیل نمایند.

طراحان " کمپین یک میلیون امضاء "که به عبای آیات عظام آویزان شدند و به بارگاه فقه های مرتجع برای گرفتن تاییدیه مشرف شدند که به آنها بقبولانند، که گویا حقوق زنان تضاد و تناقضی با اسلام ولایت فقیه ندارد! در مبارزات توده ای و خیابانی آنچنان غافلگیر شدند خاموشی را به هر نوع حرکت و عکس العملی ترجیح دادند. آنها که پایی درحکومت داشتند و متشکل بودند و طبق ادعایشان ده ها زن و دختر جوان را برای گرفتن یک میلیون امضاء بسیج کرده بودند چه شد که درست در گرماگرم مبارزات توده ها و زنان، دم فرو بستند و خاموش شدند؟ چرا گوشه ای از مطالبات بر حق زنان، حتی تا همان حدی که دیدگاه رفرمیستی اشان مدعی آن بود را هم مطرح نکردند؟ کمپینی که چند سال بر این ادعا  بود که آگاه کردن زنان به حقوقشان جزء اولویت هایش بود، چه شد که در جنبش توده ای و مبارزات توده ها  در سال ۸۸ که زنان نقش قابل توجهی در آن داشتند ناگهان از صحنه خارج شد ؟

پاسخ به این سئوال را باید در نقش رفرمیستی و ماهیت ارتجاعی" کمپین یک میلیون امضاء" جستجو نمود که خود بخشی از حاکمیت سرکوبگر جمهوری اسلامی هستند. آنها با مبارزات و اعتراضات توده ای میلیونی مردم و جایگاه و نقش ویژه ای که زنان در آن داشتند، روبرو شدند و شاهد بودند زنان چگونه با جسارت و شورمبارزاتی باورنکردنی موجودیت کل نظام جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. زمانی که زنان انقلابی و سوسیالیست درعمل نشان دادند که اولین قدم برای رهایی واقعی زنان، سرنگونی کلیت نظام جمهوری اسلامی با همه جناح های رنگارنگ آن میباشد. درست در چنین شرایطی بود که رهبران کمپین یک میلیون امضاء برای حفظ موجودیت نظام بربریت سرمایه جمهوری اسلامی سکوت را برگزیدند. حفظ موجودیت نظام سرمایه را به دفاع از خواسته های زنان در همان سطح پائینی که هم ادعایش را داشتند ترجیح دادند. کمپین می بایست نقش سازشکارانه خود را ایفا میکرد و تلاش می نمود تا مسیر مبارزاتی زنان را از کانال مبارزه برای سرنگونی رژیم منحرف سازد. این نمونه مشخصی از تلاش فمینیسم اسلامی و لیبرال فمنیست در ایران است که بمدت بیشتر از یک دهه جنبش زنان را از مسیر و محتوای اصلی مبارزاتی تخطئه نمودند.

اخیرآ دست اندرکاران " کمپین یک میلیون امضاء" ارزیابی خود را در رابطه با جنبش زنان با مطلبی تحت عنوان " جنبش زنان تحت سالی که گذشت" ارائه داده اند. من توجه شما را به نکته ای از آن جلب می نماییم. در این مطلب " یکی از فعالان کمپین یک میلیون امضاء معتقد است راه "سخت و پرپیچ و خمی" پیش روی فعالان زن قرار دارد چرا که سازمان‌یابی پیشین این جنبش پس از اتفاق‌های سال ۱۳۸۸ به طوری کلی به‌هم ریخته است."

باید به این فعالین کمپین یک میلیون امضاء  این توجه را داد که بانی بهم ریختن جنبش زنان پس از اتفاق‌های سال ۱۳۸۸ خود آنها بودند. جنبش زنان بدرستی راه مبارزاتی خود را می پیمود و زنان مبارز و آگاه همراه وهمدوش دیگر اقشار مردم در جنبش توده ای می رفتند تا مناسبات سرمایه حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی را به چالش بکشند. آنها بدرستی این را درک کرده بودند که فقط با نابودی این نظام است که زنان می توانند به آزادی و برابری کامل دست یابند. اما شما دست اندرکاران این کمپین که دستی در حکومت دارید و میخواستید این جنبش  را در چارچوب نظام حاکم مهار نمائید و آنطوریکه خود انتظار دارید پیش برود. بهمین دلیل درست در شرایطی که جنبش خلاف پیش بینی های شما به حرکت انقلابی ادامه داد، رهبران کمپین آگاهانه تصمیم گرفتند که جهت مصالح حاکمیت سکوت را برگزینند. از آنجا که اهداف “کمپین یک میلیون امضاء” در چهار چوب حفظ نظام جمهوری اسلامی تعریف شده و اساسا تحقق خواسته ها و حقوق زنان را در همین چار چوب جستجو می کند بدون شک زمانی که توده ها کل سیستم را آماج حملات خویش قرار میدادند، کمپین می بایست نقش سازشکارانه خود را ایفا میکرد و تلاش می نمود تا مسیر مبارزاتی زنان را از کانال مبارزه برای سرنگونی رژیم منحرف سازد و در عمل هم آشکارا دیدیم که به جای طرح و بیان مطالبات زنان، چگونه برای شریک شدن در قدرت احتمالی جناح موسوی، برای گرفتن عکس در کنار زهرا رهنورد از یکدیگر سبقت میگرفتند. باید به این فعال کمپین " یک میلیون امضاء " گفت مشکل در راه پیچ وخم سازمانیابی دوباره جنبش زنان به طریق بورژوا- لیبرال و اصلاحات نیست، بلکه ماهیت این کمپین و طراحان آن برای زنان ایران افشاء شده و بازگرداندن آنها دوباره به این چهارچوب غیر ممکن است !

زنان به عنوان نیمی از جمعیت هر جامعه رهایی و آزادیشان در گرو متشکل شدنشان است. این وظیفه بر عهده سوسیالیستهای جنبش زنان است، که نیروی عظیم زنان بویژه زنان کارگر که ستم دیده ترین بخش طبقه کارگر را شامل میشوند متشکل و سازماندهی نمایند. آن زمان که زنان به انقیاد خود تحت مالکیت خصوصی و خانواده گی پی برده ومبنای مبارزه خود را برای لغو این مالکیت و جامعه ای سوسیالیستی قرار دهند، آنگاه زن در شرایطی برابر با مرد در تولید اجتماعی شرکت خواهد کرد، موانع پیشرفت زنان به خاطر جنسیت از بین خواهد رفت و استعدادهای آنان بعنوان یک فرد در جامعه شکوفا خواهد شد.

در کشورهایی نظیر ایران حتی کسب برابری در حقوق و اشتغال خود به مبارزه برای ایجاد تغییرات و پایان دادن به مناسبات نابرابر سرمایه داری گره خورده است . زنان کارگر و سوسیالیست جنبش زنان ایران، طی یک مبارزه مداوم، پیگیر و متشکل طبقاتی است که میتوانند باورهای کهنه را در مورد زن و جایگاه او در جامعه تغییردهند و با پیوند زدن این مبارزات به نیروی طبقه کارگر، آزادی و برابری برای همه زنان را واقعیت بخشند. عملی شدن این اصل در گرو ارائه راهکارهایی ست که متضمن متشکل شدن زنان در تشکلهای توده ای اشان می باشد.

مار س ٢٠١٣

http://www.socialist-workers.org

kargar.socialist@gmail.com

Facebook: Kanone Socialisthaye Kargari

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب سحر صبا در سایت پژواک ایران 

*سیاستهای توطئه گرانه مزدوران تحت نام " دانشجویان عدالتخواه " در اعتراضات کارگران هفت‌ تپه را افشاء نمائیم!  [2021 Aug] 
* بمناسبت سالگرد مرگ مارکس در مارس ۱۸۸۳   [2021 Mar] 
*خشونت، نظام طبقاتی و مالکیت خصوصی  [2020 Nov] 
* نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  به مناسبت ۱۰ اکتبر روز جهانی مبارزه علیه اعدام [2020 Oct] 
*مذاکره با جمهوری اسلامی، خیانت آشکار ناسیونالیستها   [2019 Jul] 
*نئولیبرالیسم و خصوصی سازیها  [2019 May] 
*سوسیالیسم و رهایی زن ‏(بمناسبت ۸ مارس روز جهانی زن)‏   [2019 Mar] 
*اعتصاب سندیکای نیشکر هفت تپه و زنان کارگر!‏  [2018 Dec] 
*طبقه کارگر و دستمزدها  [2016 Apr] 
*نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی و اعدامها!  [2015 Oct] 
*تاریخچه مبارزاتی زنان کارگر جهان و ایران (قسمت چهارم)  [2015 Apr] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران (قسمت دوم)  [2014 Dec] 
*طرح«آمران به معروف و نهی از منکر» جنایت سازمان یافته دولتی برعلیه زنان!  [2014 Dec] 
*تاریخچه مبارزه زنان کارگر جهان و ایران  [2014 Oct] 
*لغو کار مزدی کودکان در گرو برپائی نظام سوسیالیستی است!  [2014 Jul] 
*سوسیالیسم و رهایی زنان  [2014 May] 
*قتلهای ناموسی، قربانیان خاموش نظام طبقاتی  [2014 Apr] 
*لغو خشونت علیه زنان در گرو مبارزه طبقاتی و محو مناسبات سرمایه داری است!  [2014 Feb] 
*کارگران و نقش صندوقهای همبستگی مالی!   [2014 Feb] 
*خاورمیانه در محاصره جنگ افروزی دیکتاتورهای داخلی و رقابت تجاوزگران امپریالیستی  [2013 Dec] 
*انقلاب مصر مابین دو سوی ارتجاع!  [2013 Oct] 
*خشونت بر زنان و راه مبارزه با آن  [2013 Apr] 
*در پاسخ به کدام استراتژی ؟ «دررابطه با اتحاد عمل و همکاری مشترک سازمانها و احزاب چپ» [2013 Mar] 
*منشاء ستم جنسی و طبقاتی زنان  [2008 Mar]