توضیحی بر دسته ای دیگر از قربانیان «جریان حاکم»
سعید جمالی

همانطور که قبلا اشاره کرده ام، رجوی و باند مربوطه بلحاظ سیاسی دیر زمانی است که مرده اند و هیچگونه نقشی در روند تحولات اجتماعی ایران ندارند. حیات و سرنوشت این جریان فقط در کادر «زائده و پارازیت» رژیم صدام حسین (در گذشته) و لابی اسرائیل در آمریکا (ایپک) قابل بازخوانی است....

یکی دو نفر از دوستان راجع به فردی بنام جلال پاکستان سوال کرده بودند، مختصر توضیحی میدهم:

این فرد همانند بسیاری دیگر که بدامان آخوندهای جنایتکار آویختند را نیز باید در کادر «قربانیان» «جریان حاکم» دید و بررسی نمود، هر چند که مسئولیت فردی هر کسی نیز قابل تاکید است.

برخی خاطرات این فرد را خوانده ام که تا آنجا که به واقعیات و فاکتها باز میگردد، عین واقعیات است. خوب است در همینجا بر روی خاطرات این فرد از علی زرکش بویژه آن قسمت که ویدئوی محاکمه او در نشست دفتر سیاسی!!؟؟ بازگو میشود تاکید کنم. تاکیدم نه بر روی فرد علی زرکش، که بر نکات سیاسی و استراتژیکی است که او بر آنها انگشت نهاده، می باشد... در یادداشتهای قبلی خودم هم به آنها اشاراتی کرده بودم.

در رابطه با این فرد، اگر چه همه از این حق برخوردارند که خاطراتشان را بازگو کنند، اما گام نهادن به حیطه های دیگر نیاز به صداقت و پاکی و بری شدن از آلودگی به رژیم خونخوار است، والا ثمری جز آلودگی هر چه بیشتر ندارد و در کنار سایر عروسک کوکی های رژیم فرو خواهند افتاد....

برای روشن تر شدن موضوع توجه تان را به ایمیل های زیر جلب میکنم.

ماهها قبل وی دو ایمیل برای من ارسال کرد، در ایمیل اول تصمیم به پاسخگویی نداشتم، تا اینکه ایمیل دومی ارسال شد و صرفا برای قطع این ارسالها پاسخی به وی نوشتم..................... اما یکی از محصولات عبور از مرزبندی با رژیم، وقاحت است. متن نامه ها خود گویاست اگر چه حرفهای اضافی و گنده گوئیهای اضافی هم بعضا چاشنی نوشته  اش کرده است.

سعید جمالی

جمعه 20 شهریور 94/ 11 سپتامبر 2015

 

  • Mar 4

To

  • saeidjamali

 

 

سعید سلام

 

من جلال پاکستان هستم.

جسارت کرده و ایمیل شما را از غلام گرفتم که بتوانم با شما تماس بگیرم.

همانطور که اطلاع دارید عطف به شرایط بسیار ناجوانمردانه ای که بر بچه های لیبرتی میگذرد. و بخوبی هم خودت در نوشته هایت به اینکه میشد براحتی از این وضعیت اجتناب کرد.

وباز هم سوء استفاده هایی که رجوی از این بچه ها در خارجه میکند. درست زمانیکه همه آنها در داخل لیبرتی فقط از طرف رجویها زیر شدیدترین فشارها و سرکوبها هستند که نمیدانم چقدر در جریان هستی. و این جدای از حملات موشکی و ... جناتیکارانه عوامل عراق در مقابله به مثل سیاستهای مداخله جویانه رجوی در عراق به عشق سرکار آمدن داعش و عزت ابراهیم ها و به قدرت رسیدن دوباره رجوی در عراق، بر سر بچه ها میآید.

در همین رابطه و تهدیداتی که رجوی بدنبال شکستهای دیوانه کننده اش که بنظر میآید عقل او را از آنچه که بود بیشتر ضایع کرده است و دستور قتل بچه های جدای شده و مقابله با استعمار ...که نشان از استیصال مطلق اوست. وظیفه خودمان دیدیم که بخاطر اول بچه های در لیبرتی و بعد هم جلو گیری از رشد سرطانهایی مانند فرقه  رجوی و قالب کردن خودش بعنوان یک تشکل ترقی باید صدایمان را بلند کنیم. من خودم سالیان وارد این موضوعات نمیشدم. چون هیچ جایی برای آنها نمیدیدم ولی از زمانی که بعنوان اهرم های فشار از لیست خارج شدند طرف علیرغم اینکه میداند صد سال باجی به او نمیدهند اینطور وانمود میکرد که حقانیت دارد... ولی همانگونه که صدام از او حداکثر استفاده را کرد، آمریکا نیز همینکار را کرد و حالا هم دست بدامن داعش شده اند. که انشاالله شاید از این امام زاده فرجی حاصل شود. بنابراین باید با این امام زمان و امام جهل و گمراهی بعنوان کسانیکه با صداقت مطلق مانند همه مجاهدینی که به این تشکل پیوسته بودند مبارزه کرده آنها را افشاء نمود. ما اینرا وظیفه انسانی، مجاهدی، احترام به شعور انسانی میدانیم که خلقی دوباره به قربانگاه نرود.

 

در همین رابطه درخواستم این بود که در واقع دست ما را بگیری و در این راه کمکمان بکنی.

اطلاعیه شماره 3 ما که توضیحی است بر محتوای کارمان را که هنوز روی آنتن نرفته را برایت ارسال میکنم که کمی بیانیه را توضیح داده. چون از جاهای مختلف از ما سوال کردند مجبور شدیم فرق خودمان را با رجویها بیان کنیم

 

خوشحال میشویم اگر هم نکاتی در مورد بیانیه داری بگویی.

من در اروپا زندگی میکنم.

 

قربانت

جلال

داود باقروند ارشد.

 

To: saeidjamali@yahoo.com
Sent: Saturday, June 20, 2015 7:41 PM
Subject: جلال پاکستان

 

سعید سلام

 

من جلال پاکستان هستم. امیدوارم حالت مانند همیشه خوب و امور بر وفق مراد باشد.

میدانم که از زمانی که باهم در تیف بودیم زیاد از دست من راضی نیستی. حق داشتی.

 

اما بدلایلی که نمیتوانم در این ایمیل بنویسم و آنزمان نیز نمیتوانستم به شما یا هیچ کس دیگری بیان کنم پیشنهادات اصولی و درست و بجای تو را مجبور بودم که رد کنم.

 

بعد از چندسال که خوشبختانه خارج از قفس فیزیکی رجوی بودم، ولی کماکان در قفس فکری رجوی قرارداشتم!؟

علیرغم همه تلاشم برای عدم پذیرش واقعیت های جهان خارج نهایتا واقعیات سرسخت بر تفکرات القاء شده توسط رجوی فائق شد.

بعلاوه اینکه شاهد عینی برخورد فرقه با هرآنچه از واقعیات گزارش میشد بودم. تازه اینجا بود که علت جدایی خودت و دیگر پیشکسوتان برایم روشن میشد.

 

البته نه آن علتی که رجوی میگفت. بلکه علت واقعی و صحیح و آنچه خود نیز طی چند سال بدان با تاخیر پی میبردم.

در اینجا بود که سرانجام به درستی فکر و پیشنهادات خودت پی میبردم. هرچند بهای سنگینی برایش (حدود 9سال) پرداختم.

 

در همین رابطه به کمک شما نیاز دارم. ضمنا در صورتیکه ممکن است میخواستم دیداری داشته باشیم و علت ها و داستان چرایی ها را برایت توضیح بدهم

 

ضمن تشکر

منتظر جواب شما هستم

 

قربانت

جلال

 

 

 

 

 

 

From: Saeid Jamali [mailto:saeidjamali@yahoo.com]
Sent: Sunday, June 21, 2015 3:26 PM
To:
Subject: Re: جلال پاکستان

 

در پاسخ به نامه شما چند نکته ای را می نویسم:

در نامه اشاره به راه اصولی کرده بودی که در تیف به شما گفتم .....

اگر در آنزمان بهر دلیلی قادر نبودی معنای راه درست و اصولی را دریابی و خود را به لجن رژیم آلودی.... امیدوارم از موقعیتی که برایت فراهم شده قبل از هر چیز به این آلودگی بیندیشی و تلاش کنی قبل از هر چیز از آن خلاصی بیابی.

بدون شک هم اکنون پیوندهای بسیار بیشتری با رژیم داری و در چنگال آنها اسیر هستی، اگر هم بصورت فیزیکی اسیر دست آنها نیستی شک نکن که اسیر کامل ذهنی و فکری آنها هستی..... بزرگترین شاهد مثالش هم اینکه رژیم را رها کرده و به لاشه متعفن رجوی چسبیده ای.....

هدف از همه تلاشها بهروزی مردممان و سرافرازی آن وطن بوده است و بس.امروز و حتی دیروز هیچگاه رجوی در مظان این هم نبوده که بتواند کاری اعم از مثبت با منفی انجام دهد. تنها هنر او ایجاد بلوایی بود تا بهانه به دست رژیم دهد تا با فراغ بال به سرکوب مردم بپردازد و بس. بعد از آن وقایع رجوی مرده ای بیش نبود و نیست. اینرا از این نظر برایت نوشتم که به کجراه ای که تو و بسیاری دیگر(تازه فقط منظورم کسانی که از سر صداقت اینکار را میکنند) در آن گام میزنید آگاه شوی.

امروزه مردم ما درگیر رژیمی هستند که اجازه نمیدهد آب خوش از گلوی کسی پائین برود و هزار بدبختی برای مردم و وطن به ارمغان آورده است..... پس باید به آن اندیشید و راه حلی برای آن پیدا نمود. گیر دادن به لاشه متعفن رجوی دردی از مردم دوا نمیکند.

نکات فوق اصلی ترین مسئله ای است که تو نیاز به توجه به آن داری و می تواند مسیر زندگی و راه فلاح دنیا و آخرتت را عوض کند..... اگر در  تیف نتوانستی این مهم را دریابی امیدوارم این شانس آخرین را برای نجات دنیا و آخرتت از دست ندهی.

شک نکن آنقدر در تارهای عنکبوتی رژیم به انحاء گوناگون گرفتار هستی که با فرض داشتن صداقت قادر به درک این معانی نخواهی بود و یا برایت بسیار سخت و جانکاه خواهد بود.... توصیه عملی ام به تو این است که تمامی رشته های ارتباط مرئی و غیر مرئی را با رژیم را بگسلی و برای مدت زمانی به درون خود فرو روی و به حلاجی درونت بپردازی..... چنین کاری ممکن است حتی چند سالی طول بکشد.... ناراحت چیزی نباش پیشرفت تاریخ نیازمند تحرک و فعالیتهای احمقانه نیست.... یک بیمار قبل از هر چیز نیاز به استراحت و مداوای خودش دارد.

نیاز به هیچ نامه نگاری و صحبتی نیست..... همانطور که به کس دیگری هم توصیه کرده بودم.... قبل از هر چیز باید خود را از آلودگیهای رژیم بتکانید تا به نقطه صفر رسیده و امکان شروعی مجدد را بیابید. عین همین توصیه را هم می توان به رجوی کرد..... منتها او آنقدر در مسیر یگانگی شکلی و محتوایی پیش رفته و هم سنخ رژیم شده که توان اینکار را از دست داده است.

امیدوارم تو یا هر کس دیگری با تأمل بخوانید.

معنای تکانده شدن از رژیم هم بازگشت قلبی از آن و همه آلودگیها و دست رو کردن و نوشتن همه چیز 9 سال گذشته و انتشار علنی آن است.

لطفا جز در حالت فوق دیگر نامه ای برای من نفرست.

آنچه مصلحت و خیر دنیا و آخرتت در آن بود را نوشتم.

 

  •  
  • Jun 21

To

  • 'Saeid Jamali'

Hide

 

سعید با سلام 

و تشکر از پاسخگویی به نامه ام، من آنچه فکر کردم باید بنویسم را با رنگ آبی نوشتم.

 

در پاسخ به نامه شما چند نکته ای را می نویسم:

در نامه اشاره به راه اصولی کرده بودی که در تیف به شما گفتم .....

اگر در آنزمان بهر دلیلی قادر نبودی معنای راه درست و اصولی را دریابی و خود را به لجن رژیم آلودی.... امیدوارم از موقعیتی که برایت فراهم شده قبل از هر چیز به این آلودگی بیندیشی و تلاش کنی قبل از هر چیز از آن خلاصی بیابی.

بدون شک هم اکنون پیوندهای بسیار بیشتری با رژیم داری و در چنگال آنها اسیر هستی، اگر هم بصورت فیزیکی اسیر دست آنها نیستی شک نکن که اسیر کامل ذهنی و فکری آنها هستی ... بزرگترین شاهد مثالش هم اینکه رژیم را رها کرده و به لاشه متعفن رجوی چسبیده ای ... هیچگاه چنین قصدی نداشتم. در بیانیه اولی که داده ام نوشته ام. منکر اشکالات احتمالی نیستم.

هدف از همه تلاشها بهروزی مردممان و سرافرازی آن وطن بوده است و بس.امروز و حتی دیروز هیچگاه رجوی در مظان این هم نبوده که بتواند کاری اعم از مثبت با منفی انجام دهد. تنها هنر او ایجاد بلوایی بود تا بهانه به دست رژیم دهد تا با فراغ بال به سرکوب مردم بپردازد و بس. کاملا صحیح.

بعد از آن وقایع رجوی مرده ای بیش نبود و نیست. اینرا از این نظر برایت نوشتم که به کجراه ای که تو و بسیاری دیگر(تازه فقط منظورم کسانی که از سر صداقت اینکار را میکنند) در آن گام میزنید آگاه شوی.

رجوی همانطور که گفتی مرده ای بیش نیست که هم توسط دستگاههای خارجی جهت به یغما بردن منابع مردم ایران همچین بعضی جناحهای رژیم برای سرکوب داخلی بسیار مورد استفاده قرار گرفته و در کالبد پوسیده اش میدمند.

امروزه مردم ما درگیر رژیمی هستند که اجازه نمیدهد آب خوش از گلوی کسی پائین برود و هزار بدبختی برای مردم و وطن به ارمغان آورده است... پس باید به آن اندیشید و راه حلی برای آن پیدا نمود.

گیر دادن به لاشه متعفن رجوی دردی از مردم دوا نمیکند.

قطعا همینطور است و فقط به رجوی چسبیدن چاره کار نیست و اشتباه است ضمنا بدر بردن رژیم نیز میباشد.

نکات فوق اصلی ترین مسئله ای است که تو نیاز به توجه به آن داری و می تواند مسیر زندگی و راه فلاح دنیا و آخرتت را عوض کند..... اگر در  تیف نتوانستی این مهم را دریابی امیدوارم این شانس آخرین را برای نجات دنیا و آخرتت از دست ندهی.

من میخواهم که به نکاتی که گفتی گوش کنم و آنرا عملی کنم.

شک نکن آنقدر در تارهای عنکبوتی رژیم به انحاء گوناگون گرفتار هستی که با فرض داشتن صداقت قادر به درک این معانی نخواهی بود و یا برایت بسیار سخت و جانکاه خواهد بود.... توصیه عملی ام به تو این است که تمامی رشته های ارتباط مرئی و غیر مرئی را با رژیم را بگسلی و برای مدت زمانی به درون خود فرو روی و به حلاجی درونت بپردازی..... چنین کاری ممکن است حتی چند سالی طول بکشد.... ناراحت چیزی نباش پیشرفت تاریخ نیازمند تحرک و فعالیتهای احمقانه نیست.... یک بیمار قبل از هر چیز نیاز به استراحت و مداوای خودش دارد.

بفرض هم که، پیشفرض شما درست باشد. در این مورد لازم است حضوری صحبت کنیم. تا برایت روشن شود که واقعیت از چه قرار بود وچرا من دعوت به تشکیل سازمان مجاهدین را آنوقت موکول به بعد کردم  و اگر لازم بود اینکار (علنی کردن) صورت بگیرد (چون جان بسیاری بخطر میافتد.) آنوقت بیرونی شود. ولی تعجب میکنم که دعوت به سکوت، بی عملی، فرو رفتن در خود، حلاجی چندین ساله چرا؟ آیا این همان خواسته رجوی و رژیم نیست و از این طریق فراغ بال دادن به رژیم و آنطور که گفتی عمله او رجوی برای سرکوب مردم ایران نیست؟ آیا رجوی در اشرف و لیبرتی و رژیم در زندانها و با سرکوب کاری جز هرز دادن انرژیهای مردم و اطل و باطل نگهداشتن نیرو و انرژی که میتواند درجهت تغییر به سمت بهترباشد  نیست؟

نیاز به هیچ نامه نگاری و صحبتی نیست..... همانطور که به کس دیگری هم توصیه کرده بودم.... قبل از هر چیز باید خود را از آلودگیهای رژیم بتکانید تا به نقطه صفر رسیده و امکان شروعی مجدد را بیابید. عین همین توصیه را هم می توان به رجوی کرد..... منتها او آنقدر در مسیر یگانگی شکلی و محتوایی پیش رفته و هم سنخ رژیم شده که توان اینکار را از دست داده است.

راستی کثیفترین کاری که رجوی برای خدمت به رژیم میکند کدام است؟ خود بخوبی گفتی که رجوی " تنها هنر او ایجاد بلوایی بود تا بهانه به دست رژیم دهد تا با فراغ بال به سرکوب مردم بپردازد و بس." مگر وقتی هر کس ایرادی به او میگیرد یا حتی بدون ایراد میخواهد مسیر دیگری را جهت سعادت مردم ایران برود، او را از مسیر مبارزه علیه رژیم خارج نمیکند؟ خوب الان همه ما نیز با همدیگر داریم همینکار را میکنیم که نسخه اش توسط رجوی پیچیده شده است. یعنی علیرغم خروج بر او کماکان در مدار او میچرخیم خواسته یا ناخواسته.

گوش نکردن به همدیگر مگر نسخه رجوی در اشرف سابق و لیبرتی حاضر در رد هرگونه تماس مجاهدین با جهان خارج با مارک رژیمی نیست؟  یک مجاهد و مبارز اگر آن است که ادعا میکند از چه میترسد؟ از کی تابحال یک مجاهد و مبارز  واقعی که به خود شکی ندارد از تماس با دشمن حراصی بدل میدهد. اتفاقا این دشمن بی پایه و بنیان و متکی به سرکوب و کشتار است که باید از مواجهه شدن با مجاهد و مبارز بترسد. اما چرا برعکس شده؟ سعید جان رد پای عمیق رجوی را میبینی؟

امیدوارم تو یا هر کس دیگری با تأمل بخوانید.

اتفاقا این پاسخ شما را که فکر میکنم بسیار با لطف به من نوشته ای را بسیار بسیار با تامل خوانده و باز خواهم خواند.

معنای تکانده شدن از رژیم هم بازگشت قلبی از آن و همه آلودگیها و دست رو کردن و نوشتن همه چیز 9 سال گذشته و انتشار علنی آن است.

انتظار داشتم از شما و استدعا دارم که الگوهایی که رجوی برای چهار دهه برای شما و امثال من میپیچید که مارکی را میزد و ما باید میرفتیم و انرا اثبات میکردیم را بکار نگیری. این از شان شما بدور است. خیلی حدس و گمان ها را میتوان زد. خیلی فرض ها را میتوان نمود ولی حداقل باید برای خودمان به پاس احترام همه مجاهدینی که طی سالیان با همین شیوه ها و از جمله خود شما از چرخ گوشتهای روانی و فکری تحت نام ایدئولژی با هزاران زخم و درد مردم و میهن برتن عبور داده شدند، احترام قائل بود و از این تاکتیکها فاصله گرفت. متوجه هستید که این الگوی فکری گشتاپویی رجوی در تار و پود ما تا کجاها تنیده شده است؟ این کار رجوی بود که بجای پیشبرد امر مبارزه چون مبارزه ای برایش متصور نبود دعوت به فرورفتن در خود میکرد که کار بجایی کشید که مجاهدین 24ساعته باید درگیر خود میبودند. خودش خوب میگفت حالا که عملیات (مبارزه) نیست، مبارزه یعنی عملیات جاری (فرو رفتن در خود و کشف فلان و ...)

البته من بدلیل اینکه شما از محتوای کاری که من کردم خبر نداری تا حدودی حق میدهم که هر فرضی را بکنی که فقط میتوانم حضوری توضیح دهم.  

لطفا جز در حالت فوق دیگر نامه ای برای من نفرست.

اتفاقا و دقیقا در راستای پیشنهادی که خودت در تیف بمن دادی است که میخواهم صحبتی داشته باشیم تا ضمن پاسخ حضوری به هرگونه سوال و ابهام دیگری که هست یا میتواند باشد از شما کمک بگیرم. 

آنچه مصلحت و خیر دنیا و آخرتت در آن بود را نوشتم.

نشکستن تابو های رجوی ساخته ذهنمان بیانگر این امر استکه کماکان اوست که رهبر ماست. او نمیخواهد کسی جدا شود ولی اگر جدا شد، هر فحشی به او بده ولی کاری که میخواهد بعد از جدا شدن را برایش بکن. او از این امر بسیار استقبال هم میکند. رژیم نیز برای خودش همین را میخواهد. جالب نیست. هردو یکجورند. نباید از چماق رجوی ترسید. رجوی در مورد همه ما حرفهایی که در خطوط اول نامه ات نوشتی را زده است. اگر مرجعی قوی باشد فکر میکنم حداقل در گرد و خاک کردن و مدعی اطلاعات داشتن به رجوی نمیرسیم.

البته قبول دارم که او ضد انقلابی بزرگی است. همانگونه که راجع به خمینی جلاد نیز خودش همین را میگفت. بعد از صحبت حضوری متوجه میشوی که تا کجا ها را او خوانده و تنظیم کرده بود. حتی همین مواضع شما را که در خطوط اول نامه ات نوشتی. یادت هست او میگفت کسی که جدا میشود را باید رژیم مال کرد؟ چرا؟ چه کسی منافع آنرا میبرد؟

سعید اگر هم حرفت در مورد هر کسی درست باشد این جزئی از مبارزه است که همانطور که برای من نوشتی برای تک تک دیگران هم که فکر میکنی باید نوشت و کمک کرد. فرار از مسائل مبتلا به مبارزه چاره راه نیست. پاسیویزم چاره نیست. ایجاد قطب قوی برای جلب بهتراست یا هول دادن به سقوط.

در خاتمه میخواهم که نکاتم را عطف به گستاخی بنده نکنی، چون احترام من به شما جای خودش است. ولی در دنیای سیاست مجبوری همانگونه که شما نیز مجبور شدی نکاتی را بنویسی، بنویسی. 

درپایان درخواستم برای ملاقات حضوری است. تا در هرکجا که شما مناسب بدانید اینکار صورت بگیرد. تا آنچه فکر میکنم قدمی در راهی که خودت گفتی سعادت مردم ایران است برداشته شود. و جلو هرز روی انرژیها در مقابله با رجوی گرفته شود. تا براه درست سعادت مردم ایران بکار رود.

با تشکر فراوان از اینکه میدانم همه راهنمایی هایت از سر خیر خواهی است.

 

قربانت

جلال

 

 

 

منبع:پژواک ایران


سعید جمالی

فهرست مطالب سعید جمالی در سایت پژواک ایران 

*مهدی تقوایی از میان ما رفت  [2020 Mar] 
*«فرزند» شاه  [2019 Dec] 
*نوادگان شعبان بی مخ!‏   [2019 Nov] 
*‏«نهضت» کمک به هموطنان سیل زده فاجعه سیل اخیر در ایران   [2019 Apr] 
*سروش و مشکل بیگانگی نقد خود  [2019 Mar] 
*اقدام به کمک مالی برای افراد جدا شده در آلبانی  [2018 Apr] 
*روحی پلید  [2016 Aug] 
*کودتا و ضد کودتا در ترکیه و فاجعه 30 خرداد سال 60  [2016 Aug] 
*نقدی بر خط مشی جدید حزب دموکرات کردستان ایران  [2016 Jul] 
*زندگی سیاسی و مرگ ؟؟ در بستر اجنبی  [2016 Jul] 
*گرامیداشت رفتگان  [2016 Jan] 
*عباس رحیمی به آرامش رسید و جاودانه شد!  [2016 Jan] 
*نکاتی و درد و دلی با دوستان و افراد جدا شده  [2015 Dec] 
*«شب هفت»  [2015 Nov] 
*هواداران مجاهدین بخوانید!  [2015 Nov] 
*به بی شرفان شورای ملی مقاومت!!!؟؟؟  [2015 Oct] 
*مسئولین محترم سایت پژواک  [2015 Sep] 
*توضیحی بر دسته ای دیگر از قربانیان «جریان حاکم»  [2015 Sep] 
*طور دیگری هم می توان زیست  [2015 Feb] 
*هوشنگ عیسی بیگلو- آقای وکیل - روح انسانی  [2015 Jan] 
*جنون ذلیلانه دیکتاتورک ما!  [2014 Dec] 
*جسارت نوشیدن جام زهر؟؟  [2014 Nov] 
*پیچیدگی موضوع یا «ضعف شخصیتی»  [2014 Nov] 
* مراسمی برای بزرگداشت جعل و دروغ و خیانت؛ (بخشی از: درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 15)  [2014 Jun] 
*امروز ششم خرداد است ...  [2014 May] 
*به آقایان: ابریشمچی، جابرزاده، محدثین، توحیدی، داوری، براعی و....  [2014 May] 
*رژی دبره، هزار خانی و آن مردک خرفت ؟؟!!  [2014 Feb] 
*«پفیوز می کشمت»!  [2014 Jan] 
*«گزارش» عطف به گذشته رجوی و درخواست گزارش «رو به جلو»  [2014 Jan] 
*« تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی »  [2013 Dec] 
*خروج از عراق کاملا عملی است  [2013 Dec] 
*به اسماعیل! درباره اسماعیل و مصداقی  [2013 Dec] 
*پایان اعتصاب غذا در لیبرتی و گام بعدی...  [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (15) ـ «تیف» و برشی از «درون»3  توضیحی بر سوالی درباره تیف و آمریکا و... : [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (14) ـ «تیف» و برشی از«درون» 2   [2013 Dec] 
*آقای رجوی مقداری عاقلانه رفتار کنید  [2013 Dec] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (13) ـ «تیف» و برشی از «درون»1   [2013 Nov] 
*خدا !! منصور حکمت را بیامرزد.  [2013 Nov] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (12) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 2 و فرار «شازده»  [2013 Nov] 
*«چرا انسانها را به ذلتّ می کشانید» ؟  [2013 Nov] 
*«صحنه های رقت انگیز»  [2013 Nov] 
*«پاک کردن ردّ پاها»  [2013 Nov] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (11) ـ «سرنگونی از نوع آقای رجوی» 1   [2013 Nov] 
*به هواداران!  [2013 Nov] 
*مسئولیت مسعود رجوی در اعتصاب غذای لیبرتی  [2013 Nov] 
*درباره جریان...10 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و... «رقص رهایی» 4  [2013 Nov] 
*درباره جریان...9 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک"3  [2013 Nov] 
*درباره جریان...8 ـ تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک"2  [2013 Nov] 
*درباره جریان...7  تشکیلات آهنین یا مشت آهنین؟ و مقوله"انقلاب ایدئولوژیک" [2013 Oct] 
*درباره جریان...6 ـ اشتباه نکنید! اینجا وزارت اطلاعات نیست!  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ 5 «استراتژی آخر الزمانی و ترس اصلاح طلبی» [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم ... ـ قسمت چهارم ـ چرخه معیوب  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران ـ قسمت سوم  [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران (2) «تمامی سیاستها بنفع و در خدمت رژیم» [2013 Oct] 
*درباره جریان حاکم بر سازمان مجاهدین خلق ایران-قسمت اول  [2013 Oct] 
*مسئولیت تاریخی هواداران مجاهدین برای جلوگیری از ادامه کشتار و نسل کشی کمپ لیبرتی  [2013 Sep] 
*آرزوی سلامتی و تکرار درخواست از آقای رجوی  [2013 Sep] 
*معامله جان انسانها با منافع پست و خودخواهانه در اشرف  [2013 Sep] 
*برادر مسعود! اجازه بدهید مسیر قضایا تغییر کند  [2013 Sep] 
*نامه ای به آقای رجوی و پاسخ غیر مستقیم ایشان  [2013 Sep] 
*آقای رجوی پیشرفت کار نیاز به تصمیم و شهامت دارد  [2013 Sep] 
*درخواست از هموطنان برای حمایت ازخروج مجاهدین از عراق  [2013 Sep]