یکی از جالبترین جنبههای بحران عالمگیر ویروس کرونا، آشکار شدن نقاط ضعف و قوت نظامهای سیاسی گوناگون در رویارویی با این تهدید حیاتی است. از آنجا که هیچیک از این نظامها انتظار برخورد با چنین چالشی را نداشتند، میتوان گفت که همه آنان در شرایط مساوی، از نظر سیاستگذاری، قرار داشتند.
نظامهای دموکراتیک در اروپا، آمریکای شماالی، ژاپن، کره جنوبی و تایوان در زمینههای گوناگون، از اقتصاد گرفته تا نیروی نظامی و ذخایر انرژی و مواد غذایی، همواره یک حاشیه احتیاطی را حفظ کردهاند تا هرگز غافلگیر نشوند. اما کرونای عالمگیر نشان داد که این نظامها نیز در زمینه بهداشت عمومی و رویارویی با دشمنی ناشناخته از این دست، هیچ حاشیه احتیاطی ندارند. به عبارت دیگر، آلمان فدرال همان قدر غافلگیر شده است که مستعمره سابقش نامیبیا در جنوب آفریقا، یا نظام خودکامه روسیه به رهبری ولادیمیر پوتین.
حال، در شرایطی که نقطه آغاز، دستکم از نظر تجربی، یکی است، باید دید حرکت هر نظام پس از آن در چه مسیری بوده است و چگونه باید ارزیابی شود.
در اینجا، موضوع مورد نظر ما، روش جمهوری اسلامی ایران ایران در رویارویی با بحران عالمگیر است. بررسی سیاستهای تهران در هفت ماه گذشته، یعنی از آغاز دغدغههای ناشی از ویروس کرونا، به کدام نتیجه گیری میانجامد؟
روش رهبران جمهوری اسلامی ایران ایران را در چهار بخش میتوان بررسی کرد. بخش اول، از شهریور ماه گذشته، یعنی نخسیتن زمزمههای کرونا در چین تا آذر ماه را در بر میگیرد. این بخش را میتوان نمونهای از سر در برف فرو بردن کبک دانست.
از آنجا که جمهوری اسلامی ایران ایران، جز در زمینههای مربوط به سرکوب مخالفان در داخل و صدور انقلاب به خارج، فاقد یک مکانیسم تصمیمگیری قابل اعتماد است، نتوانست آگاهی لازم را برای درک دامنه خطر به دست آورد. بدین سان، در نخستین مرحله مورد بحث، پیام جمهوری اسلامی ایران متکی بود بر تکذیب خطری که روزبه روز بزرگتر میشد.
روزنامه کیهان که ظاهرا مبلغ افکار علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران است، حتی مدعی شد که کرونا شایعهای است که «استکبار جهانی» برای ضربه زدن به جمهوری خلق چین پخش کرده است.
بخش دوم، در برگیرنده ماههای آذر تا بهمن بود که در آن جمهوری اسلامی ایران مدعی شد که ویروس کرونا چندان اهمیتی ندارد و سر و صدای فراوان درباره آن، چیزی جز یک توطئه برای به هم زدن انتخابات مجلس شورای اسلامی، و به گفته رئیس جمهوری، حسن روحانی، فلج کردن اقتصاد ایران نیست.
در بخش سوم، مسئولان جمهوری اسلامی ایران که بسیاری از آنان دچار ویروس کرونا شده بودند، مجبور شدند تا وجود این همهگیری جهانگستر را بپذیرند. با این حال، مانند همیشه تصور میکردند که با «هارت و پورت» و قهرماننمایی به شیوه «پهلوان پنبه»، میتوانند سر و ته قضیه را هم بیاورند.
توسل به نمایش بهبود یافتن بخشی از مقامات و چهرههای مشهور دولتی که کرونا گرفته بودند، بخشی از این سیاستِ گریز از واقعیت بود.
در بخش چهارم، که هنوز هم ادامه دارد، پیام جمهوری اسلامی ایران این است که امکانات سیاسی، اداری و مالی برای مهار کرونا فراهم شده است و اوضاع کاملا زیر کنترل قراردارد. بعضی چهرههای رژیم، مانند آقای روحانی، یا سرلشکر سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حتی اعلام کردند که جمهوری اسلامی ایران اکنون آماده است تا برای سرکوب کرونا به دیگر کشورها کمک کند.آقای روحانی حتی پیشنهاد کرد که پزشکان ایرانی را برای کمک به ایالات متحده اعزام کند. واقعیت طنزآمیز این است که پزشکان ایرانی هم اکنون سالهاست که با فرار از جمهوری اسلامی ایران، در ایالات متحده حضور دارند.
در مجموع، جمهوری اسلامی ایران نشان داد که اسیر زندگی در یک دنیای موازی است که هرگز نمیتواند خود را با واقعیات دنیای امروز تطبیق دهد. در این دنیای موازی، امامان و امامزادگانی که بسیاری از آنان هرگز وجود نداشتند، میتوانند، آرمیده در مزار خود، مومنان را از هر خطر، حتی کرونای عالمگیر، حفظ کنند.
در این دنیای موازی، چرندیات روحانیون دولتی، مثلا در این زمینه که خواندن حدیث کسا میتواند کرونا را مهار کند، مهمتر از نظریات پزشکان و دانشمندان ویروسشناس به شمار میآید.
در این دنیای موازی، بیش از ۱۰۰ هزار طلبه علوم دینی از ۴۱ کشور، از جمله هفت هزار تن از جمهوری خلق چین، میتوانند بیایند و بروند، البته به خرج ایران، حتی اگر ناقل ویروس کرونا باشند.
جمهوری اسلامی ایران در اجرای بدیهیترین برنامهها برای مهار همهگیری و محافظت از مردم ایران، شکست خورده است. رهبران تهران نتوانستند حتی صورت مسئله را به نحوی قانع کننده عرضه کنند، چه رسد به این که راه حلی بیابند.
همچنین، آنان نتوانستند یک مرکز صلاحیت واحد، توانا و باورکردنی برای هماهنگی مبارزه با کرونا بهوجود آورند. دفتر رئیس جمهوری، وزارت کشور، وزارت بهداشت، دفتر رئیس ستاد نیروهای مسلح، شاخههای گوناگون سپاه پاسداران، آیتاللههای کوچک و بزرگ، بعضی استانداران و حتی شهرداران، هر یک ساز خاص خود را زدهاند، تا بار دیگر نشان دهند که ایران امروز فاقد دولت به معنای پذیرفته شده آن در سطح جهانی است.
یک نتیجه این بلبشو، این است که هیچ آمار قابل اعتمادی از تعداد کسانی که دچار این ویروس شدهاند و تعداد قربانیان آن، در دست نیست.
همچنین، هیچ معلوم نیست که چند درصد از ایرانیان در این زمینه مورد آزمایش قرار گرفتهاند. آقای روحانی میگوید «ما ۲۰۰۰۰ تخت اضافی داریم»، اما گزارشهای قابل اعتماد نشان میدهد که در بسیاری از شهرهای ایران، بیمارستانها ظرفیت لازم برای پذیرش حتی نیمی از بیماران احتمالی را ندارد.
هرگاه کمبودها آشکار میشود، رژیم و حامیان آن در خارج ادعا میکنند که «تحریمهای ترامپ» علت اصلی است. اما آنان فراموش میکنند که آقای خامنهای با یک «حکم حکومتی» ۲۰۰ میلیون یورو بودجه اضافی در اختیار سپاه قدس قرار داد، و در حالی که سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس پس از هفتهها مذاکره موفق شد که کمک «پزشکان بدون مرز » را جلب کند، اما گروه اعزامی آن سازمان به محض ورود به ایران توقیف و اخراج شد. جمهوری اسلامی ایران به ۵ میلیون دلار کمک اتحادیه اروپا مینازد و در پی کسب ۵ میلیارد دلار وام از بانک جهانی است، در حالی که به ادعای آقای محمد جواد ظریف، وزیر خارجه، از ۱۰۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی برخوردار است.
به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی ایران برای ادامه کشتار مردم سوریه به دست بشار اسد و برای فربهتر کردن حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، و شیرین کردن دهان تروریستهای عراقی، یمنی و فلسطینی، پول دارد، چون سیاست هم دارد. اما وقتی به کرونا میرسیم، جمهوری اسلامی ایران نه سیاست دارد نه پول!