بیشرفان پرسه زن در دادگاه نوری*
احمد رشیدی

دادگاه حمید نوری هنگامه ی آخر زمانی شده است، که به باور مذاهب، زمین، تمامی ظرفیت‌های شر خویش را بیرون می ریزد!، و اگر چه از دو سال پیش، ایرج مصداقی، این محاکمه را خط کشی توصیف می کرد، که تمامی سازمانها، شخصیت ها و افراد نوعی، ماهیت های واقعی و جایگاه خودشان را روی این خط کش هویت مشخص می کنند، اما هر چه می گذرد، همچنانکه طی دو سال آخیر تا هفته ی گذشته، صحت این توصیف و پیش بینی ایشان بیشتر آشکار گردیده است.
همچنانکه با مقالات نگارنده آشنایی دارید، آنچه که بیشتر مورد توجه و نقد من بوده است، پرداختن به وقایع اتفاقیه درون و بیرون دادگاه، و حاشیه سازانی است، که از آغاز این پیروزی درخشان پس از دستگیری حمید نوری، شرف نداشته ی خویش را با نوار گفتگوی مقیسه تاخت زدند، تا بلکه هر دو ولایت غالب و مغلوب، از خجالت این دستگیری و عامل این پیروزی درآیند، و چه بذل و بخششی که نکردند، و چه شخصیت ها و مهره های سرخ و سبز و سیاهی را که به ارزانی نخردیدند…!، ولی حاصل تمامی این عر و تیزهای نافرجام به همراه لودگی های نوری شان، چیزی جز پرسه زدن در راهروهای دادگاه و کارناوال های عاشورایی سرخ و سیاه مقابل دادگاه نبوده است.
اندر باب آنچه که بالا اشاره شده، در آخرین جلسه ی دادگاه هفته ی گذشته، هنگامی که در زمان تنفس، مشغول تماس تلفنی بودم، یکی از نوچه های جماعت آبرو باخته ای که مرا بخوبی از گذشته می شناسد، و لابد به فرموده، با ارتکاب یک فرافکنی گفت بیشرف، و بی خشی بر این ایام نوروز پیروزی، چون گندبوی عفن مُردار، به کوی نانجیبان بیشرف فرقه اش رفت.
البته همگان بیاد دارید، که در روز دهم آگوست گذشته، وقتی رهبری و مسولان بالای سیاسی آنها از گزارشات خبری لحظه به لحظه ی شروع دادگاه، و صف خبرنگاران برای مصاحبه با ایرج مصداقی و دوستانش مطلع گشتند، آن چنان برآشفته شدند، که افسار ساندیس خوران خود را توسط فرماندهان میدانی حضرات پاره کردند، تا همین بیشرف بیشرف را در گندگاو چاله دهانی هایشان، البته نه بر علیه نوری، بلکه بر علیه شاکی اصلی و شاهدان جنبش دادخواهی چنان جار زدند، که موجبات شادی نوری و رییسی جنایتکار را فراهم آوردند، و چیز جدیدی نیست، اما لطفاً از نگارنده نطلبید که سوابق درخشان مبارزاتی این عضو قدیمی یکان‌های شورشی استکهلم این بار را به عرض تان برسانم، چون اگر من هم اجابت کنم، قلم شرم دارد!، و اگر چه پیش از این مینا اسدی عزیز در شعر زیبا و کامل «جاکش ها»، هویت واقعی تمامی این اراذل و اوباش سیاست و دیانت و مبارزه ی قلابی را به زبان شعر تصویر کرده است، اما من به همین بسنده می کنم که این عضو مدعی کانونهای شورشی، که این عملیات بزرگ را در دادگاه استکهلم انجام داد، یک پیر پرستوی شناسنامه دار جماعت مذکور است… 
البته این عفریته ی شناسنامه دار* شایسته ی پاسخی نیست، زیرا که این اشخاص، خود قربانی سیستم بغایت فاسد سیاستی ماکیاولیستی هستند، که هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف را توجیه کرده، و لذا از این انسانها نیز مانند وسیله استفاده کرده و می کنند، لذا از آنجا که هر کدام از این جماعت آبرو باخته، هیچ هویت ایرانی نداشته، و بجای یوتاب و آریو برزن، برای خود القاب مجاهدین صدر اسلام «سيدة نساء العالمين» و اسامی مستعار عاشورایی چون «حبیب بن مظاهر» برگزیده اند!، ترجیح می دهم که این مسولان و خط دهندگان با نام و نشان را مخاطب قرار دهم:
آیا فراموش کرده اید که شخص جنابعالی چه توهین هایی به این قربانی دوباره عضو گیری شده می کردید؟، که من حتی شرم دارم برای اطلاع خوانندگان به زبان بیاورم!، ولی من که این اتهام را برای ایشان تولید نکرده ام، و مگر خودتان برای اولین بار سابقه ی ایشان را با لقب پرستو… حضورا برای من شرح نداده اید؟، حالا من بیشرفم یا شما؟ که پس از بخدمت گرفتن مجدد این پرافتخارترین عضو شناسنامه دار کانون های شورشی استکهلم، وی را پرچمدار جلوی هیئت عاشورایی خودتان کرده اید، که با همکاری همدلان جدیدی از توابان شناسنامه دار زندان و قتل عام، مدعی به صلابه کشیدن ایرج مصداقی و دوستانش در جلوی این دادگاه استکهلم شده اید؟ حالا ما بیشرفیم یا شما؟.
آیا شما شخصاً به من نمی گفتید، همین ساندیس خوران نان به نرخ روز خوری که اکنون در کنار این قربانی سرگشته سلفی می گیرند، چه القاب چاله میدانی در باره اش به شما گزارش کرده اند...حالا من بیشرفم یا شما؟، بله همه ی شما، که سالهاست دیگر مفهومی از شرف سیاسی و حتی شخصیتی در خود احساس نمی کنید!..
راستی مگر شما مدعیانی که با انتقال  دادگاه استکهلم به آلبانی، شرمگینانه شیپور بهروزی و پیروزی را از سر گشاد سرنا نواختید، حالا فراموش کرده اید که خودتان برای اولین بار، پرستو بودن این پرچمدار مجاهدان دادگاه استکهلم را برای من شرح دادید؟ حالا من بیشرفم یا شما؟.
تمامی اعضای خانواده های بزرگ کانون های شورشی بیکاران استکهلم!، که مانند جنگ گرگ های ولایت مغلوب، سایه ی این قربانی و همدیگر را در رقابت قرابت به رهبری با تیر می زدید، و چشم دیدن همدیگر را نداشتند، و حالا معلوم نیست چه چیزی تغییر کرده، یا چه دستورات جدیدی دریافت کرده اید، که اکنون با حلقه کردن دست در گردن این پرچمدار قربانی در دادگاه استکهلم سلفی می گیرید، آیا ذره ای انسانیت و صداقت دارید، که به این سوژه ی سلفی هایتان بگویید، که در همین ایام و محفل های خانوادگی، و دور همی های نوروزی تان، از هیچ لیچارگویی… بر علیه این قربانی دریغ نمی کنید؟، حالا من بیشرفم یا شما؟.
در کلام پایانی، به همه ی شما بیشرفانی، که فقط در حال پرسه زدن در دادگاه نوری، برای فحاشی و خنجر زدن به جنبش دادخواهی بوده و هستید، تا با این قربانیان رقت انگیز، و یا دوره گردی پیر فال عباسی فروش این پالیز*، بلکه عناصر ضعیف را با پول، یا نهار و ساندیسی به جوال همکاری بکشانید، یادآوری سخن امروز امام جمعه ی ولایت غالب در تهران را خالی از لطف نمی دانم، همچنانکه دایناسوری خاتمی نام گفته است«رهبر سیلی خورده ی قبل از انقلاب در صدر امید آفرینان است»، شما نیز در سمت ولایت مغلوب، رهبری و رییس‌جمهور مادام‌العمر خود برگزیده تان را در صدر امید آفرینان تشکیل دولت آینده جار می زنید(طوفان خنده ها)، اما پس از کشاکش سالیان، وقتی که این جوان، به مصداق تمامیت قتل عام شدگان از خاوران تا آبان* پس از تمام این سالیان شکست، نهایتاً برخاست، و با دستگیری حمید نوری و رقم زدن این پیروزی درخشان، چنان سیلی بر دو گوش ولایت غالب و مغلوب نواخته است، که علیرغم گذشت دو سال، هنوز از گیجی آن به دور خود می چرخند!!.
فعلاً به همین کفایت می کنم، ولی اگر جرات دارید، و هنوز مایه‌ای در وجود شما باقی مانده است، بجای سواستفاده از این قربانیان بی نشان!، شما بزدلان پیشانی سفید با نام و نشان، به این میدان بقول خودتان جنگ سیاسی تان بیایید، و تمامی اتهامات وارده به من را منتشر نمایید، تا ببینیم سرنوشت چه پیش خواهد آورد!، و در امتداد دادگاه حمید نوری، و پس از دادگاه قبلی خودم، و همچنین دادگاه کودک سربازانی نظیر محمد ربیعی و امین گل مریمی و…یکبار دیگر تجربه کنید، کسی که باد می کارد، طوفان درو خواهد کرد، حالا این گوی و این میدان!.
 
نوروز و بهاران را به تمام اعضای خانواده ی جنبش دادخواهی تبریک می گویم، و با آرزوی سلامتی و موفقیت های شما در سال نو، همه در جشن پیروزی این دادگاه در استکهلم شرکت می کنیم، تا نوری به چشم مادران خاوران، خاری به چشم دشمنان باشد.
 
احمد رشیدی
بیست و پنجم ماه مارس
استکهلم
 
پاورقی:
*معنی پرسه زدن در فرهنگ معین و دهخدا: بیکارگشتن همه جا را،  گردش بیهودة اشخاص بی کار، رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها …
*عفریتة: مؤنث عفریت، کسی که در غایت بدی معتاد گشته است…از معین و دهخدا
*ور بازرسانند بدان مجلس خود را
ایشان سر خر باشند آن مجلس پالیز…
نویسنده را خواند و پاسخ نوشت
بپالیز کینه درختی بکشت…فردوسی و سوزنی در وصف پالیز
*اشاره به ایرج مصداقی و حمید اشتری و مختار شلالوند و دوستانشان که این پیروزی درخشان را برای جنبش دادخواهی محقق کردند.

منبع:پژواک ایران


احمد رشیدی

فهرست مطالب احمد رشیدی در سایت پژواک ایران 

*انقلاب یواشکی رهبری پشمکی *  [2022 Oct] 
*محکومیت نوری و پیروزی و پیامی برای خردورزی  [2022 Jul] 
*دیسکو های خیابانی، خار چشم دشمنان ایران و ایرانی  [2022 May] 
*نمایشی از ده فرمان منشور جمهوری دمکراتیک اسلامی پس از شکست در دادگاه نوری  [2022 May] 
*پایان دادگاه نوری، بهترین فرصت فرقه ی شما، برای محاکمه ی ما!  [2022 Apr] 
*بیشرفان پرسه زن در دادگاه نوری*  [2022 Mar] 
*چرا شکست خوردگان در دادگاه نوری به سیمین اسکویی حمله میکنند؟  [2022 Mar] 
*پیروزی در دادگاه استکهلم بر دشمنان، و م، و یک قدم مانده به نوروز و بهار پیروزی در دادگاه استکهلم، و شادی جنبش دادخواهی و مادران خاوران و آبان   [2022 Mar] 
*شهادت حمید اشتری در دادگاه، و حواشی و واکنش‌ها!  [2022 Feb] 
*اندر باب حاشیه سازان دادگاه نوری  [2022 Feb] 
* زنگ های دادگاه و دادخواهی برای که بصدا در می آیند؟   [2022 Jan] 
*کمون پرولتاریایی پوپولیستی!   [2022 Jan] 
*«نشانه های بوری، در دادگاه نوری»   [2021 Dec] 
*«دفاعیه ی نوری، پندی و پرسشی برای همه»  [2021 Nov] 
*«شیخ شمسعلی»   [2021 Oct] 
*«شارلانیسم سیاسی در دادگاه نوری»   [2021 Oct] 
*«دادگاه نوری و جارچیانی بدین کوری!»  [2021 Sep] 
*«شجاعت انتقاد از خود و هوچی گری های بیخود»  [2021 Aug] 
*دو رویکرد در دادگاه نوری جنایتکار   [2021 Aug] 
*من و مجاهدین و دادگاه استکهلم  [2021 Jan]