PEZHVAKEIRAN.COM شیخ پلید داری جواب؟
 

شیخ پلید داری جواب؟
رها اخلاقی

در آیه های این کتاب،جز قتل و کشتار و عناد
یا قطع دست و پای خلق،جز وحشت و جنگ و جهاد
پیغمبرش چند همسری، نی مکتبی بل بی سواد*
هر آیه ای از آن کتاب، دارد به عینه یک نماد
هر آیه ای افسانه ای، با آتشش ما را عباد
در آیه های رحمتش، بینی بسی چندین تضاد
دائم پیام امر و نهی،شرک است یا کفر ارتداد
ایران به لطف این کتاب،آغشته در فقر و فساد
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست، مشت بر دهانت آن گشاد 》
دزدی خیانت مستمر،غارت چپاول شد نهاد
ملت به فقر بیچارگی،هر آیت الله هست نماد
نام و نمک افسانه شد،در بند و زندان اعتماد
زندان و دار اوارگی،دزدی خیانت ازدیاد
اخلاق و فرهنگ و ادب،در دست جمعی مخ جماد
آتش گرفت و دود شد،در دست شیخ راس الفساد
جمعی عبوس ریش دراز،با چین و روس بس انعقاد
از بهر این ملت فقط،کشتار و مرگ و اعتیاد
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
آب و هوا آلوده شد،علم و ادب بیهوده شد
ملت ز دست شیخ پست،همچون گلی فرسوده شد
دلها همه چرکین شده،مملو ز غم پرخون شده
هر روز دردی بی امان،بر دردها افزون شده
بازار چشم و کلیه،در این سرای غمزده
شیخ است در بازارها،فرباد حراج عربده
ناموس ملت را به باد،برپا دو صد عشرتکده
شهرهای بی آب و هوا، آلوده شهرها دهکده
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
جمعی ز وجدان بی خبر،عمامه ها دارند به سر
از غار تاریک حرا، آورده اند پیغام شر
زن ها زمین کشت و زرع،وارد شوید از هر دو در**
نوشیدن یک جام می،مرگ است حکمش بر بشر
یک بوسه بر معشوق و یار، دارد بسی رنج و خطر
در آتش سوزان"رب"،صبح تا به شب شب تا سحر
آواز خوش شادی و رقص،ممنوع جمعا هر هنر
شلاق و حکم بر هرچه سور،در این کتاب بس مستمر
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
یا مسلمی یا کافری، در ال عمران و بقر
گر کافری بر گردنت،یا ذوالفقار است یا تبر
فرمان آن مرد عرب،پیغامی از عصر حجر،
زن هست کنیز شوهرش، در خدمتش شب تا سحر
شویش به وی همچون خدا،پوشیده پا وی تا به سر
زن حکم حیوان داردش، ظاهر به نوع هستش بشر
صدرای ملا گفته این،بر گفته اش کن یک نظر
مولا علی گوید سخن،در مشورت از زن حذر
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
دارد درونش سوره ها،بس وعده های جنتی،
آنچه حرام است درجهان،ممنوعه است یا لعنتی
در روز موعود جمله را،از هر شراب و شربتی
خمر و شراب الطیبه،لب بر لبان لعبتی
در سایه اشجار سبز،با حوریان جنتی
جویباری از شیر وعسل،هر میوه ای با لذتی
الله داده است وعده ها،خوان آیه هایش اندکی
با این همه سکس و شراب،گویی که باشد مردکی
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
ای شیخ ضحاک کثیف،دارم به تو یک صحبتی
آید به تو موعود ما،مدفون شوید با خفتی
بر دفتر تاریخ ما،ماند ز تو بد نامکی
آئین تو با جنتش، در مستراح ملتی
عمامه و دستار تو،بازیچه هر کودکی
یا در میان مزرعه،باشد به حتم مترسکی
فکری به حال زار خود،نا مانده بر تو فرصتی
بر خاک اجداد قدیم،سوی بعلبک هجرتی
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
چندیست من پی برده ام،جهل و دروغ است این کتاب
در جهل مطلق بوده ام،همچون حماری غرق خواب
نور خرد تابیده شد،همچون به شب یک آفتاب
والشمس و الضحی برفت، آمد زمان انتخاب
گشتم " رها" در جان و دل،گرچه هدر رفت عمر شباب
اندیشه باید نور نور،تا افتدش چهر از نقاب
خود این جهان دارد بسی،صدها سئوال بی جواب
تنها نیابی پاسخی،در یک صحیفه یک کتاب
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
ای شیخ مکار خراب،ختم شد کتابت ای جناب
ایران ما لائیک شده،افتاده از چهرت نقاب
هم دوزخت هم جنتت، در نزد ما هست یک سراب
داعش تویی طالب تویی، گشتی حباب روی آب
هرچه ستم کردی تو پست،بر بانوان با آن حجاب
وقت است تا بر چهره ات، آب دهان ها بی حساب
گفتم که دوزخ جنتت، در نزد ما هست یک سراب
زن زندگی آزادگی، می روبدت این انقلاب
《شیخ پلید داری جواب،باز هم بگو تو از معاد
پاسخ ز ملت بر تو هست،مشت بر دهانت آن گشاد》
۱۳ دی ماه ۲۵۸۲ ایرانی
۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ خورشیدی
۳ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی
* سوره عنکبوت آیه ۴۸
**سوره بقره آیه حرث بخشی از این ۲۲۳

منبع:پژواک ایران