PEZHVAKEIRAN.COM فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه !
 

فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه !
اسماعیل هوشیار

نامه سعید جمالی خطاب به هواداران و مثلا روشنفکران از زاویه یاد آوری مسئولییت ها مثبت بود ، از زاویه شکافتن نقش و مسئولییت چرخ گاری چی و اسب گاری چی ؛ خوب بود و از زاویه های دیگر مثل شناخت این پدیده ها درشرایط امروز نواقصی داشت . این را باید بگویم، چرا که سالها مثلا نقش "هواداریکم" را داشتم و با این درجه از نزدیکی درجریان مشخصات انواع هواداران و حتی روشنفکرانی که سعید به آنها اشاره کرده است ؛ بودم .
 
 
ضمن اینکه ازهمان زمان فاز سیاسی هم درجریان پروسه رشد و تکامل این پدیده بودم . آن زمان هم یک توده منسجم و بی معنی انرژی که به نیم میلیون نفرهم رسیده بود ، برای تخلیه انرژی اش روز 30 خرداد 1360 به خیابان آمد . روز 31 خرداد 90 درصد این نیم میلیون نفر نبودند . از آن 10 درصد باقی مانده 7 درصد درزندانها وارفتند . آن 3 درصد باقی مانده نتیجه تلاشها شون و سرنوشت نهائی شان یکی شد که همان قتل عام و آسیاب شدن درمیانه سنگهای ارتجاع بود ، ولی این 3 درصد با 3 زاویه ورود متفاوت ، به جلو می آمدند .
 
 
 
 
گروه اول عاشق بودند و سوال نمیکردند . گروه دوم ضمن حفظ احساسات سوال هم میکردند و گروه سوم پدیده غریبی بود که هم سوال داشت و هم احساس و هم ترس ! منظورم ازترس هم شامل جنبه های مختلف میشود که بخش مهم آن ترس ازیک خلاء و خالی شدن درونی ست . همین امروز هم زیاد هستند که تا حدود زیادی سوالات و اشکالات را میدانند و میفهمند ، ولی نگران بعدش هستند و مشخصا به خود من گفته اند که همین امروز این را کنار بگذاریم چه پدیده ای را میشود جایگزینش کرد ؟ به عبارتی برایشان مشکل است که به واقعییات تمکین کنند تبعاتش از نظرروانی برایشان سخت است . به نیاز و هویت سیاسی اش برمیگردد . سالها با جریانی بوده اند که فکرمیکردند بهترین است و حالا همین بهترین.... چگونه به بدترین درعملکرد سیاسی تبدیل میشود و چرا !؟ 
 
 
حتی روشنفکرش هم همین است . درهمان سالهای بعد از سقوط سلطنت درمیان قشر مثلا روشنفکران ، لایه های مختلفی وجود داشت که هم عجیب بود و هم واقعی . کشتار و قتل عام پشت بام علوی را ، که حکومت اسلامی ازآنجا رسالت تاریخی اش را آغاز کرد ، برای 95 درصد از باسوادها و روشنفکرانِ بیمارِ آن زمان مشروع و طبیعی بود . درآن روزگارشاید 5 درصد از روشنفکران میدانستند.... ، از این 5 درصد چهار درصدش راضی بود و آن یک درصدش هم توجیه کرد . امروز هم همین است . روشنفکرِ موجود بسان همان اسب گاریچی است و هواداران کویش هم همان چرخ گاری چی . چرخ گاری چی درحسرت مرگ اسب گاری چی و اسب گاری چی درحسرت مرگ خودِ گاری چی ( منظورم به صفت فیزیکی نیست ) . این مجموعه به هم پیوسته به مرحله ای از رشد فیزیکی رسیده است که دیگرقابل جراحی یا اصلاح نیست مثل انسان 40 ساله ای که 40 سال تمام عضوی از بدنش ( مغز ) فلج بوده است .
 
 
<bهوادارامروز lang="fr-ch" البته="" تفاوتهایی="" دارد="" سال="" انرژی="" اش="" باید="" جایی="" تخلیه="" میشد="" هنوز="" با="" پدیده="" خیانت="" "="" آشنا="" نشده="" بود="" واقعا="" اعتماد="" داشت="" درمیان="" قشرهوادارامروز="" نسل="" 1360="" دیگرخبری="" نیست="" لایه="" یا="" قشرنازک="" عمدتا="" ازآن="" تاریخ="" درک="" اطلاع="" درستی="" ندارند="" روزها="" هوادار="" به="" کسانی="" اتلاق="" میشود="" که="" فقط="" حضوری="" فیزیکی="" داشته="" باشند="" نقش="" سیاهی="" لشگرداشته="" باشد="" .="" این="" غالب="" آن="" هواداران="" میدانند="" حضوردارند="" و="" آگاهانه="" مسائل="" روزمره="" خودشان="" را="" هم="" ازطریق="" مثلا="" هواداری="" حل="" میکنند.="" <b="">برای هوادار و آن روشنفکر موجود ، این روزها مهم نیست که قیمت رتق و فتق این امور فیزیکی یا راحتی اش و آرامش کاذب درونی اش ، جان و زندگی هزاران انسان درباتلاق عراق است که با خط سیاسی جانوران نوینِ رهبر...روزانه درحال دفن شدن هستند . برای رهبرعقیدتی هم سالهاست که مهم نیست این توده چربی و پوست و انرژی.....میفهمد یا نه ؟ اگرهم قراراست بداند و لایه خاکستری راهم استفاده کند ، پس حد و اندازه و چارچوبش را شرایط رهبرعقیدتی مشخص میکند . به قول خودشان تمام علم و تکنولوژی و پیشرفت انسان در آنجایی مثبت است که در خدمت رهبرعقیدتی باشد به عنوان نماینده خدا درروی زمین و یا تکه ای از خود خدا !
 
 
هوادار یا روشنفکرسال 1358 همان خال زیبای مه رویان درقالب اعتماد است که با تیغ ایدئولوژی درجمیع جهات به خونش کشیدند و آن ، با فلفل سیاه هندی این روزها کمی تفاوت کهکشانی دارد . این روزها درکنارموجی ازمحافظه کاری ذاتی که دست برقضا درمیان منتقدین وخودمان هم موج میزند ، درکنارمنافع مشخص مادی یا معنوی ( زشت و غلط ) ، درکنارترسهای کودکانه ، غالب کسانی که شما آنها را مخاطب قراردادید ضمن اشرافی نسبی به کلییت صحنه ، یک نگرانی متناقضی هم دارند.... نگرانِ خراب کردن آن ساخت و ساز شیشه ای سالیان در ذهنشان ! نگران به هم خوردن تعادلِ موجودشان . آنها ضمن شراکت درمراسمهای رهبر ، اقرارهم میکنند که حتی اگرهمان باشد که شماها میگوئید که دروغ هم نیست ، ولی بعدش...؟
 
 
حدود 2 هفته پیش بود که با دوستی قدیمی در رستورانی نزدیک محل اعتصاب غذا گپی زدیم و ضمن نوشیدن ؛ جناب دوست و هوادار ابتدا کمی شعارهای تکراری را بازهم تکرار کرد ولی آخرش اشگش درآمد و خیلی با صداقت گفت : دلم میسوزد اینها ( مجاهدین ) سالهاست هم چوب را خورده اند و هم پیاز را ! فقط همینکه کم نمیآورند خیلی انگیزاننده است . یادم میآید روزگاری به صراحت تنها نقطه برترشان نسبت به نیروهای دیگر را سلاح مینامیدند و حالا که سلاحی در کارنیست بازهم و بدون سلاح همیشه و همه جا برترند ! خنده معنی داری روی لبش بود و رفت که به ادامه مثلا اعتصاب غذا یا مبارزه اش برسد . و من هم با تبسمی فقط با خودم زمزمه کردم که پررویی ایدئولوژیک هیچ برتری محسوب نمیشود البته به جز برای هواداران یا اعضاء و یا شورای ها !
 
 
16.11.2013
اسماعیل هوشیار
 
 

منبع:پژواک ایران