PEZHVAKEIRAN.COM آخوندها را من به قدرت رساندم، من، خودم
 

آخوندها را من به قدرت رساندم، من، خودم
علی شکراللهی

چندین سال است کسانی بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از تاریخ گذشته ایران، لااقل از پنجاه سال گذشته داشته باشند، دهه پنجاهی ها را متهم می کنند که با آوردن جمهوری اسلامی آنها را به روز سیاه نشانده اند !

اما شرح ماجرا ؛

پانزده شانزده ساله بودم و با برادر و بر و بچه های محل می رفتم برای مراسم سینه و زنجير زنی.

در آن محشر روز، گاهی پرچم و کُتل حمل می کردم و گاه در انتخاب زنجير تلاش می کردم تا تمام نشده زنجیرهای کت و کلفت را انتخاب کنم تا ضربه هایش حسابی بر پشتم بنشیند.

روز عاشورا و تاسوعا محشر روزی بود. در واقع کارناوالی شیعه مسلک، بویژه مختص تهران و تهراني.

 هر ساله دسته های سینه و زنجير زنی بطرف بازار حرکت می کردند و آن دسته هایی که مورد اعتماد ساواک و دولت بودند به مسجد سپه سالار میرفتند و شاهنشاه آریامهر نیز با لباس نظامی بر روی صندلی جلوس می کردند و آقای نخست وزير، امیر عباس هویدا، عبوس در کنار شاهنشاه و وزیران و  فرماندهان ارتش در چپ و راست و پشت سر هم رديف، نشسته بر روی زمین.

البته من بعدها شیک و پیک شدم و میرفتم حسینه ارشاد، زیرا که دیگر مثل آخوند محل از عمامه و نعلین خبری نبود و اینبار با یک آخوند کت شلوار کراواتی طرف بودم.

گاهی هم میرفتم دانشگاه تهران و به سخنرانی روحاني عظيم الشأن جناب آیت الله مرتضى مطهری که در باب نفی کمونیسم و کپیتالیسم، که« هر دو تیغه یک قیچی هستند » صحبت می کرد، اندیشه هایم را بارورتر کنم.

آقای فلسفی و راشد هم که هر جمعه از راديو تهران برنامه های آموزشی اسلامی و شیعه گری را به من می آموختند ! از ازان صبح و ظهر و شب زبیهی هم بگذریم.

من و کل کشور غرق در دنیای اسلام بودیم و من خواب حکومت اسلامی را می دیدم که در آن هیچ انسانی به انسان دیگری ظلم نمی کند.

من در رویای خود حکومت اسلامی را می دیدم که در آن شاه و گدا، همه از عدل علی برخوردارند.

و من بخوبی در کشور خود می دیدم که چگونه هر روز و هر شب در کوره اسلام می دمند و بسیاری خواب و رویای حکومت عدل علی را می دیدند.

طبق آمار،  بیش از شصت و پنج در صد مردم بویژه زنان بی سواد بودند و کشور اسلام سرایی بود و شاهنشاه وعده میداد که سپاه اسلام تشکیل خواهد داد و از دین مبین اسلام پاسداری خواهد کرد !  ای داد بیداد !!!

اگر ویکتور هوگو، دکارت و یا ولتر و اسپینوزا  زنده بودند و من هم با آنها رفیق و این جانفشانیها  عظیم برای اسلام را میدیدند حتماَ مچ مرا می گرفتند و می گفتند ؛

بچه جون به آینده این کارهات فکر کرده ای ؟

نمیدانی که جه بلایی داری سر کشور خودت می آوری ؟

چرا نمی روی به شاه کشور تاریخی تان بگویی که امام رضا چه ربطی دارد به کوروش کبیر و داریوش هخامنشی؟

اصلاً یک چیز دیگه ؛ 

بابا و مامانت زمان شاه میدونستند  ولتر کیست و چه مي گوید ؟

چرا نمیروی به خاله و عمه ات بگویی که چرا آخوندها را دعوت می کنید بیایند خانه برای مبل و صندلی ها روضه بخوانند ؟

جرا بچه های محل را جمع می کنی میروی مسجد برای شب احیاء ؟

البته آنزمان حتماً که نمی توانستم به شاه بگویم نکنید این کارها را ! شما دارید گرگ در مزرعه پرورش می دهید!

دارید مارها را افعی می کنید و یک روز این افعی ها به سراغتان خواهند آمد !

البته در نهايت هم اگر شاه پاسخی میداد، می گفت بله ! خودم میدانم که اینها ارتجاع سیاه هستند، ولی ؛ 

ببين عزيز من فعلاً سیاست آمریکا این است که دور تا دور کشور کمونیستی شوروی کمربند سبز بکشیم.

حالا خودمونیم، ببینم، فقط من این کارها را می کردم ؟

پدر و مادر تو زمان شاه مذهبی نبودند ؟ به اسلام اعتقاد نداشتند ؟ منظورم اینه که مثل حالا ضد مذهب بودند ؟ ضد آخوند بودند ؟

 آنزمان فحش خواهر و مادر به بنیانگذار اسلام میدادند ؟

ببینم، فامیل های تو، در روز عاشورا تاسوعا عرق خوری می کردند ؟

پدر و مادر تو سفره ابوالفضل و فاطمه زهرا نمی انداختند ؟

فامیل تو در رویای خود عدل علی را نمی دیدند ؟ 

همسایه های تو حضرت محمد را سمبل عدالت نمی دانستند ؟

هم محله ای های تو اسلام را دوست نداشتند ؟

خودت هیچی، پدر و مادرت چی ؟ آنها ضد دین بودند، ضد اسلام بودند ؟ 

آنها اسم ترا، محمد و علی و محمد رضا و غلامرضا و عبدالحسين و غلامحسین و شجاع الدين و سیف الله و عبدالله و عبدالرحمن و جعفر و نقی و تقی نمی گذاشتند ؟

 بگذریم که حالا رفته ای آمریکا و جعفر را کرده ای جفری و محمد را مایک !  و زهرا را سارا ! کجای کاری ؟

بابا و ننه ات مکه و مشهد و شاه عبدالعظيم نمی رفتند ؟

آن موقع ها فقط میرفتند، سوئد و نروژ و کانادا ؟

این فقط من بودم که برای تفریح میرفتم مشهد مقدس ؟

شهبانو فرح برای غبار روبی با چادر مشکی توری به زیارت مقبره امام رضا نمی رفتند ؟

این فقط من بودم که ؛ من علی علی گویم میخواندم ؟ هایده و مهستی و گلپایگانی و شجریان و سایر خواننده ها برای محمد و علی مدح و آواز  نمی خواندند ؟ تا بحال نشنیده ای ؟

هایده خانم که دیگه سنگ تمام گذاشته بود و در لوس آنجلس دعای جوشن کبیر هم می خواند!    

 https://www.youtube.com/watch?v=kYsoTIRkU-M

 تازه آنهم بعد از به قدرت رسیدن آخوندها و تشکیل حکومت اسلامی !

باشه !

من نمی دانستم که در قرآن دو بار به صراحت آمده ؛

مکرو مکرالله و الله و خیر الماکرین. یعنی تو مکر و حیله می کنی، الله خودش مکارترین است.

من نمی دانستم و نادان بودم، بابات میدانست ؟

ببینم ! من نمی دانستم که سوره محمد آیه ۴ میفرماید ؛ گردن مخالفین را بزنید !

مادرت میدونست ؟

من اینها را نخوانده بودم و رفتم آخوندها را آوردم و بر سرنوشت کشور حاكم کردم.

خاله هایت چی ؟ عموی تو نخوانده بود ؟ شاهنشاه و شهبانو فرح هم نخوانده بودند ؟

اگر خوانده بودند، چرا به من نگفتند ؟ چرا به شاه نگفتند ؟

دایی جانت که میدانست چرا به شاه نگفت نروید مکه و آنجا زانو بزنید، شما باید تخت جمشید و کوروش را ارج بگذارید، نروید مشهد و برای امام رضا لشگر بسیج کنید !

حالا هی برو چند تا عکس دختر مینی ژوپ پوش تو فضای مجازی بگذار و بنویس چی بودیم چی شدیم، شهر هرت که میگن همینه دیگه !!!

یک نکته دیگر را اضافه کنم و به این بحث بی پایان خاتمه دهم.

ببینم، معبد هموطنان بهایی در تهران را منِ دهه پنجاهی ویران کردم یا ژنرال و سرهنگ های ارتش شاهنشاهی؟ 

تصاویرش را در اینترنت ندیده ای ؟

 

من و سی و نه میلیون و نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه ایرانی 

      در سال ۱۳۵۷

 

 

 

منبع:پژواک ایران