اسلام هراسی، توهم یا واقعیت ؟!
علی شکراللهی
چندین سال است که واژه اسلام هراسی « اسلامو فوبیا، Islamophobia» بر سر زبانها افتاده است و بسیاری از جمله « چپ های فرانسوی » برای بدست آوردن رأی مسلمانان فرانسه از این اصطلاح استفادهی ابزاری می کنند و در مقابل گروههای دست راستی فرانسه برای تحقیر چپ ها با عنوان « چپگرایی اسلامی، Islamo- Gauchiste » از آنان یاد می کنند.
پیرامون مفهوم واقعی واژه اسلامو فوبیا به ندرت می توان به بحثی علمی و منطقی دست یافت !
فوبیا براساس تعاریف ارائه شده هراس و ترسی بیش از اندازه، غیر قابل کنترل، غیر منطقی و پایدار از یک چیز، فرد، حیوان، فعالیت یا موقعیت است که می تواند بسیار ناتوان کننده باشد بطوریکه فرد می کوشد تا از عامل ایجاد کننده ترس اجتناب ورزد. ترس شدید و ناگهانی است در حالیکه هیچ خطر واقعی وجود ندارد. به بیان ساده تر، کسانی که مبتلا به این اختلال اضطرابی هستند از چیزی در هراس می باشند که اکثریت افراد از آن ترسی ندارند. فرد مبتلا به فوبیا تلاش میکند تا از عامل محرک ترس پرهیز و دوری کند یا با اضطراب شدید و پریشانی آنرا تحمل نماید. تحقیقات نشان داده که علل ژنتیکی و محیطی در شروع فوبیا نقش دارند. برخی از موارد فوبیا را مرتبط دانسته اند با مواجه شدن بسیار بد با یک شئ یا موقعیت ترسناک. البته متخصصین سلامت بطور دقیق نمی دانند که آیا این اولین مواجهه برای ایجاد فوبیا لازم است یا اینکه این اختلال در افرادی رخ می دهد که زمینه ژنتیکی بروز آن را دارند.
برخی انواع فوبیا خیلی اختصاصی و محدودند که در ضمن شایعترین فوبیاها هستند:
ترس از جانوران و حیواناتی خاص مانند ترس از عنکبوت ( Arachnophobia ) یا ترس از گربه ( Ailurophobia ) که در این موارد فرد با پرهیز از عامل محرک می تواند زندگی تقریبا بدون اضطرابی داشته باشد.
هراس از مواجهه با افراد خاص مانند دندان پزشک یا پزشک یا دلقک.
برخی از فوبیاها در اثر قرار گرفتن در یک مکان یا موقعیت ایجاد می شوند. بطور نمونه : ترس از ارتفاع ( Acrophobia) مانند رفتن بر بالای ساختمان های بلند مرتبه، پل و یا سوار شدن در هواپیما.
دیگر نمونه: ترس از قرارگیری در مکانهای بسته ( Claustrophobia) مانند عمق معدن و یاسوار شدن در آسانسور.
افراد درگیر با این نوع فوبیا آگاهند که ترسشان بیش از اندازه است ولی قادر به کنترل و مسلط شدن بر آن نیستند.
دسته دیگر فوبیاها شامل فوبیا ی اجتماعی ( Social Phobia ) با نام جدیدتر اختلال اضطرابی اجتماعی ( Social Anxiety Disorder ) می باشند. افراد مبتلا به این دسته از فوبیاها از قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی می ترسند چرا که ممکن است مورد تمسخر، تحقیر، تنگناهای اخلاقی یا قضاوت توسط دیگران واقع شوند بویژه زمانی که با افراد ناآشنا روبرو می شوند. گاهی ترس محدود به یک عملکرد است مانند سخنرانی یا اجرای کنسرت و گاهی ترس فراگیرتر است مانند غذا خوردن در یک مکان عمومی. این افراد از احساس اضطراب بسیار بالایی پیش از قرارگیری در موقعیت فوق، ناآرامی شدید در طول مواجهه و حس ناخوشایند طولانی پس از مواجهه رنج می برند.
فوبیاهای اختصاصی و نیز انواع اجتماعی در افراد یک خانواده شیوع بیشتری دارند که تقویت کننده فرضیه پیش زمینه ژنتیکی است.
افرادی که در کودکی خجالتی یا منزوی بوده اند یا تاریخچه ای از تجربه اجتماعی منفی یا ناخوشایندی داشته اند بیشتر در معرض بروز فوبیاهای اجتماعی هستند.
فوبیاها در کودکی در سن پنج تا نه سالگی شایع بوده و کوتاه مدت هستند. فوبیاها در بزرگسالی در حوالی بیست سالگی شایعند و برای چندین سال پایدار بوده و اکثر موارد خود به خود رفع نمی شوند و نیاز به درمان دارند.
این تا اینجای ماجرا به لحاظ علمی.
حال که با تعریف علمی فوبیا آشنا شدیم می پردازیم به بررسی « اسلامو فوبیا ».
بیش از یک میلیارد از باشندگان در جهان مسلمان هستند و پیرو آیین الله و محمد ابن عبدالله !
ملت ایران در دوران پیش از انقلاب اسلامی با یک اسلام نازنین، خوش قلب و خوش خوی، همه با هم برادر و برابر و یک ایدئولوژی حلواگونه ای روبرو بودند. همه اعم از محمدرضا شاه، خسرو گلسرخی، محمد مصدق و بسیاری از نیروهای مبارز طرفدار علی و حسن و حسین بودند !
در آن زمان بندرت می توانستید کسی را پیدا کنید که از اسلام هراسی داشته باشد حتی در ایران بسیاری از « کمونیستها » براساس بینش مبارزه با امپریالیسم جهانخوار، مسلمانان را متحد و همرزم خود می پنداشتند.
یهودیان نیز از مسلمانان هراسی نداشتند، زیرا براساس آیات قرآن این « قوم برگزیده » اهل کتاب بود و مورد تأیید مسلمانان !
اکنون اگر بسیاری از اسلام هراس دارند و از مسلمانان می ترسند، این خوف و ترس محصول رفتار و کردار و عملکرد مسلمانان افراطی است که همگی از آیات قرآن نشأت گرفته است.
بسیاری در گذشته پیش از بقدرت رسیدن نشانه الله، روح الله خمینی در ایران، هراسی از اسلام نداشتند. مردم مسلمان بودند و معتقد و در راه حسن و حسین و زینب سینه و زنجیر هم می زدند !
چرا که قبل از انقلاب آخوندها بر سر منابر می گفتند :
زمانیکه حضرت محمد از کوچه گذر می کرد یک زن یهودی هر روز از بالای پشت بام بر روی سر حضرت خاکستر می ریخت. تا اینکه روزی آن زن یهودی دیگر این کار را نکرد، حضرت سراغ آن زن یهودی را گرفتند. گفتند آن زن بیمار است و در بستر. حضرت به عیادت او رفتند، آن زن از خجالت لحاف را بر سر خود کشید و بعدها مسلمان شد.
پیش از انقلاب آخوندها می گفتند ؛ هنگامی که برادر ناتنی حضرت علی که نابینا بود، اندکی بیشتر از بیت المال درخواست کرد، حضرت علی نقره داغ در دست او گذاشت !
آخوندها می گفتند ؛ حضرت علی در بستر مرگ بود و برایش مقداری شیر بز بردند.حضرت شیر را نخورد و گفت این پیاله شیر را به قاتل من، ابن ملجم دهید !
اما چه شد که بعد از انقلاب دیگر این خزعبلات را بزبان نیاوردند ؟؟
چرا بسیاری از مردم بویژه ایرانیان، بعد از بقدرت رسیدن خمینی در ایران از اسلام ترسیده و هراسناک شدند ؟!
چرا مردمان جهان بعد از سربریدنهای داعش از اسلام هراسناک شدند ؟!
در قرآن به آیاتی برخورد می کنید که الله در دل کسانی که او را به رسمیت نمی شناسند، “ مشرکین و کافرین و ملحدین و …“ ترس و هراس و ارعاب می افکند ؛
سوره های ؛ احزاب، حشر، انفال، آل عمران. بنابراین بدون شک پیروان مسخ شده الله در دل غیر مسلمانان و حتی سایر مسلمانانی که به همانند آنها نمی اندیشند و عمل نمی کنند، رعب و وحشت ایجاد می کنند. بدون شک از دل آن آیات است که تفکر « نصر و بالرعب » ( پیروزی در گرو هراس افکنی ) پدید می آید و آشکارا جهانیان حتی بسیاری از مسلمانان در کشورهای اسلامی بویژه در ایران در می یابند که تا چه میزان اسلام و قوانین خشک برگرفته از برهوت ۱۴۰۰ سال پیش عربستان، خطرناک و وحشت آور و هراس انگیز است !
مردمان گرفتار « بیماری اسلام هراسی » نیستند، این ذات اسلام است که بسیاری را می هراساند !
عملیات تروریستی در شهر نیس و به رگبار بستن مردم در یک تئاتر در شهر پاریس و بزیر کامیون گرفتن مردم عادي در آلمان و سوئد و بمب گذاری در فرودگاه بروکسل و … است که مردمان را از اسلام می هراساند.
برای درک بهتر از اسلام هراسی و به تبع آن، مسلمان ستیزی که هم اکنون عمدتاً در غرب با آن روبرو هستیم، ضروریست دو مورد مشخص در نظر گرفته شود.
از منظر تاریخی، یعنی در صدر اسلام ؛ بر خورد محمد ابن عبدالله در مدینه با مردم و برخورد همان محمد با مردم در مکه !
و آنچه که برای ما ایرانیان بسیار ملموس و قابل درک و سنجش است؛ دیدگاه و نظر روح الله خمینی در پاریس و همان روح الله خمینی در تهران !
بنابراین عوام با دو نوع تفکر اسلامی مواجه هستند و این نوع برخورد در قرآن سالیان سال است که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و تحت نام آیات مکی و مدنی مشهور شده اند.
بطور خلاصه اسلامِ لا اکراه فی الدین، یعنی در دینداری و پذیرش دین هیچگونه اکراه و فشاری نیست. لا اکراه فی الدین، آیه ۲۵۵ سوره بقره و یا، لکم دینکم ولی دین، آیه ۶ سوره کافرون، شما به دین خودتان و من نیز به دین خودم… در واقع شعار اسلامِ محمد در مدینه و اسلامِ خمینی در پاریس می باشد.
بنابراین بر اساس این دو آیه در قرآن، نباید هیچگونه هراسی از اسلام و مسلمین داشت، اسلام دین صلح است و دوستی، آرامش و تنش زُدایی، مهربانی و عطوفت، مدارا و بردباری و … الله نیز رحمان است و رحیم.
مورد دوم، اسلامِ مکه و تهران ؛
به هرکجا که مشرکین را دیدید بکشید،
از شما هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست،
سوره محمد آیه ۴ ؛ فضرب الرقاب، مشرکین را گردن بزنید.
سوره توبه که در ابتدای آن اساساً از بسم الله الرحمن الرحیم خبری نیست و به صراحت فرمان و فتوا میدهد ؛
پای چپ و دست راست کسانی را که با آیین و حکومت شما مخالف هستند ببرید و یا بصورت برعکس قطع کنید.
یهودیان و مسیحیان رابعنوان دوست خود برنگزینید.
با تعاریفی که از واژه فوبیا می شود و با در نظر گرفتن آيات قرآن که محمد از غیرمسلمانان ترس و هراس داشته پس ناگزیر خودِ الله دچار بیماری فوبیا بوده.
آیت الله خمینی در تهران پا را از این نیز فراتر گذاشت و در مورد سازمان مجاهدین خلق که آنها را منافقین می نامید گفت ؛
در قرآن سوره بر علیه منافقین داریم اما بر علیه کفار نداریم و البته همان زمان پرسش این بود که پس سوره « الکافرون » در قرآن چیست ؟!
بسیاری از مسلمانان انسانهای دست و دلبازی هستند، در خانه هایشان بر روی همگان باز است، کاری هم به آیین آنها ندارند و از آنها پذیرایی خواهند کرد که این منش هم می تواند سنتی باشد و هم برای جذب نامسلمانان به دین اسلام و نشان دادن رأفت اسلامی !
بطور مثال شیعیان نذریهای بسیاری میدهند، پس ناگزیر اسلامو مهربانی، اسلامو نیکی، اسلامو همبستگی هم داریم !
از طرف دیگر، یک آموزگار فرانسوی بنام ساموئل پتی در کلاس درس تاریخ، جنگهای حضرت محمد و مسلمانان را توضیح داده و گویا انتقادی هم داشته که بوسیله یک مسلمان افراطی دوآتشه در روز روشن سر او در خیابان بریده شد، بر کدام اساس ؟
سوره محمد آیه چهارم !
و یا داعش در سوریه در حالیکه مسلسل و کلت هم همراه داشتند نُه نفر کارگر مصری مسیحی را با لباسهای نارنجی رنگ قطار کرده و سر بریدند.
پس این دیگر اسلام هراسی نیست بلکه بطور مشخص همان آیات؛ ایجاد رعب و وحشت انداختن در دل مردم است که عملی می شود. به بیانی دیگر، دستیابی به پیروزی در گرو رعب و وحشت آفرینی. پس در اینجا دیگر رأفت اسلامی جایگاهی ندارد، همان موردی که آیت الله خمینی با پرخاش به آیت الله منتظری گفت که چرا شما چرا آیات رحمانی را می خوانید بروید آیات دیگر را بخوانید.
پس اگر اسلام هراسی در جامعه رشد می کند بخاطر عملکرد بخشی از مسلمانان تندرو و برگرفته از همان بینش هراس افکنی در خود قرآن است !
بنابراین اقلیت بسیار ناچیزی از مسلمانان افراطی با عملیات خشونت آمیز از جمله عملیات انتحاری و بمب گذاری در سراسر جهان بویژه در اروپا، باعث شده اند که بسیارانی از مسلمانان دلچرکین شده، بطوریکه با دیدن زنان محجبه بویژه با پوشش برقع ( روبند ) بیزاری خود را با نوع نگاهشان به آنها نشان می دهند.
زمانیکه به عزاداران در مسجد شیعیان در عمان حمله مسلحانه میشود، و یا پیروان الله در پاکستان و افغانستان در مساجد شیعیان و اهل سنت که نفرت عمیقی از همدیگر دارند بمب و نارنجک منفجر می کنند، پیامد این اعمال خشونت انگیز سنی فوبیاست یا شیعه فوبیا ؟
در شمال شرقی شهر استکهلم، منطقه ای تجاری بنام شیستا ( Kista ) وجود دارد که در آنجا مرکز خرید سرپوشیده ای هست شامل دفاتر شرکتهای تجاری و از جمله شرکت اریکسون !
در نزدیکی این مرکز خرید یک کتابخانه و مرکز فرهنگی وجود داشت که ایرانیان در آنجا جشن عید و برنامه های سیاسی فرهنگی برگزار می کردند.
اکنون آن محل به یک مسجد تغییر کاربری یافته و هزاران جلد قرآن به زبانهای گوناگون از طرف عربستان سعودی در آنجا فراهم و عرضه می گردد. کافه تریایی بنام خدیجه کافی باز شده که زنان و دختران حجاب دار و نقاب دار به همراه مردان ریش بلند با لباسهای محمدی و ابوبکری بر تن به همراه چندین فرزند در جنب و جوش هستند (البته حقشان است که از حقوق برابر با سوئدیها و سایر کفار بهرمند شوند )، اما مشکل اینجاست که این مسلمانان نه تنها نمی خواهند خود را با جوامع پناه دهنده وفق بدهند بلکه در صدد آن هستند که قوانین شریعت اسلامی را در کشورهای پناه دهنده ( بویژه در اروپا که از نوعی آزادی عمل نیز برخوردار هستند ) پیاده کنند، دارالاسلام و خلافت اسلامی را بنا نهند، این است آن ترس و واهمه ای که ایجاد شده است !
اگر چه در حال حاضر درخواستهایشان بسیار سطحی است مانند استخر جداگانه برای زنان، منع استفاده از گوشت خوک در مدارس و سایر خواسته های شرعی دیگر !
اسلام هراسی از اروپا آغاز نشد !
هراس از اسلام و مسلمانان افراطی ريشه تاریخی دارد. لزومی ندارد به شیوه کشور گشایی جهاد کنندگان راه اسلام در قرنها پیش اشاره شود.
پیش از آنکه فاشیسم و نازیسم در اروپا شکل گیرد و اسلامو فوبیا با فاشیسم و نازیسم مقایسه شود، علی اکبر طاهرزاده، شاعر و طنز پرداز ایرانی، بیش از صد سال پیش با اشعاری به زبان آذری این ترس و هراس خود را از مسلمانان با اشعاری مطرح کرده است ؛
پس اسلام هراسی از کجا شروع شد و این واژه اسلاموفوبیا چگونه در غرب اختراع شد ؟
بطور مشخص اسلام هراسی در ایران، پس از بقدرت رسیدن خمینی و بیدادگاههای یک دقیقه ای، زندانی کردن، اعدام و شکنجه ها بنام تعزیر آغاز شد !
در گذشته در کشور سوئد چیزی بنام قتل ناموسی رایج نبود !
واژه Hedersmord ( قتل ناموسی ) به یکباره بر سر زبانها افتاد که علت آن نیز کشته شدن دختران کرد، افغان و عربِ مسلمان توسط پدر، برادر یا پسرعمو و حتی گاه با همدستی مادر بود که جامعه را با این مشکل پیچیده اجتماعی روبرو ساخت.
چرا که این دخترانِ مسلمان زاده با پسرانی « خارجی » بویژه سوئدی دوست شده و یا بطور کلی از دستورات « مردان قبیله » سرپیچی کرده بودند !
اساساً دشنام ناموسی در فرهنگ سوئدی نداشتیم ولی اخیراً عراقیها اینگونه ناسزاگویی ها را به جامعه سوئد نیز وارد کرده اند !
از دیگر نمونه های هراس افکنی در جامعه سوئد می توان به ختنه خانگی دختران توسط خانواده های مسلمان یا صیغه کردن دختران زیر ۱۸ سال توسط مردان سالمند مسلمان در مسجد امام علی در شهر استکهلم اشاره کرد.
آیا رئیس جمهور تاجیکستان، امام علی رحمانوف، که مرتب از فرهنگ کهن ایرانزمین سخن می گوید و جشنهای باستانی را ارج می گذارد یا پیرامون خطر مسلمانان افراطی هشدار داده و بسیاری از مساجد را در آن کشور به کتابخانه تبدیل کرده و گذاشتن ریش بلند و استفاده از نامهای اسلامی را برای فرزندان ممنوع نموده، گرفتار «اسلامو فوبیا » شده است ؟ !
چرا حکومتگران به اصطلاح کمونیست چین با جمعیتی حدود یک و نیم میلیارد از بودیست ها و مسیحیان و بی دینان هراسی ندارند اما جمعیت دو میلیونی مسلمان چینی را در قرنطینه بی ایمانی زندانی کرده اند ؟
راه چاره چیست ؟
ظاهراُ در حال حاضر راه چاره ای نیست چرا که قدرتهای حاکم و نظام سرمايه داری و بنگاههای مالی و تجاری و … جهت کسب پوند و دلار و نفت و طلا و … نیازمند خام کردن و به خواب عميق بردن توده ها توسط دین و مذهب و خرافات هستند، گرچه آن کمربند سبزی را که غرب بویژه آمریکا به دور اتحاد جماهير شوروی کشید و تفكر مک کارتیسم را شیوه مقابله با « کمونیسم » قرار داده بود نتیجه داد، اما اکنون آن کمربند سبز در حال پیچیدن به دور گردن غرب و دموکراسی، بویژه در اروپاست.
اما صرفاً جهت برداشتن اندک قدمهایی و برای زدودن اسلام هراسی چندین نسخه را می توان پیچید ؛
در مرحله نخست عربستان سعودی آن شمشیر بران را از روی پرچم خود بردارد و بجای آن شاخه زیتونی بگذارد و روی آن پرچم سبز رنگ بجای لا اله الا الله بنویسند ؛ خدایان دیگری هم هستند !
هرگاه مسلمانان افراطی دیگران را سر بریدند، مراکز اسلامی بویژه دانشگاه الازهر مصر این جنایات را محکوم نموده و این اعمال زشت و غیراخلاقی و غیر انسانی را خلاف اسلام و ایده های انساندوستانه آن معرفی کنند !
این دیگر به عهده خردمندان و صاحبنظران است تا این نوشته را تکمیل کنند و راه حلهای خود را ارائه دهند.
علی شکراللهی
ReplyForwardAdd reaction |
منبع:پژواک ایران