سوتک و سکوت
محمد شوری

 در این تحریر،به بررسی سکوت مردم بعد از تحولات رخ داده پس از22خرداد88، می پردازیم.


«نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد.نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندام چه خواهد ساخت. ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازند. گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازی گوش و او یکریز و پی در پی دَم خویش را برگلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.بدین سان بشکند درمن سکوت مرگبارم را...»(از: زنده یاد دکتر علی شریعتی).

«سکوت» می تواند «سوتک» باشد.اماهر فریادی هم البته سوتک نیست که بتواندخواب خفتگان  را آشفته  سازد. و خار در گلوی استبداد شود.

پیرامون نهضت آزادی خواهی در ایران،همیشه سکوت مردم در مواجهه با رویدادهای اجتماعی،بحث برانگیز بوده است.و «تغییر»،و به تعبیر قرآن:«ان الله لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم»،فقط با شکستن سکوت از سوی مردم مَیسور است.

شکستن این سکوت، سوتک می خواهد سوتکی که با دَمیدن برآن، فهماندن فریاد شود،نه استحمار!

بیش از 100 سال از تأسیس نهادهای مدنی وتصویب قانون اساسی گذشته،اما با این وجوددمکراسی  وجامعه مدنی در ایران نهادنیه نشده است.مشکل ناشی ازچیست؟

1-آیا از جهل وبی سوادی مردم است؟

2-آیامصرف کننده بودن مردم ایران،بدلیل داشتن منابع و ثروت غنی و چهار فصل بودن جغرافیای ایران سبب این نخوت و تنبلی است؟

3-آیا تضادها وتزاحمات فرهنگ وارداتی  با فرهنگ بومی که سبب دوگانگی شخصیت   می شود، وضعیت شترگاوپلنگی جامعه مدنی ایران را رقم زده است؟

4-آیا تابو شدن مقدسات دینی علة العلل این چالش است؟

5-آیا گِره خوردن حکومت با دین،و دینی شدن حکومت عامل آن است؟

6-آیااسطوره وشخصیت سازی از افراد و قهرمان پروری ونیاز به قهرمان،  سبب آن است؟

7-آیا روشنفکران نیم سواد(بقول علی شریعتی) وغرب زده (بقول جلال آل احمد)می تواند دلیل باشد؟

8-آیاعدم دخالت  و حضور مؤثر زنان در عرصه اجتماع علت ضعیف بودن آن است؟

9-آیا عدم اجرای دقیق و کامل قانون دلیل این  نابسامانی است؟

10-آیا تصویب قوانین دو پهلو که ازآن، هم مخالف سود می برد و هم مخالف! ما را ازقافله دمکراسی عقب انداخته است؟

همه این هامی تواند باشد و هست؛ و همه آنها اسباب سکوت.

سکوت باید سوتک شود و سوتک ها مثل موسیقی که دارای آهنگ است،باید متوازن  باشد.یعنی به دل بنشیند تاآنچه را که می نوازد،شنونده را به وجد و سرور و شعف و پایداری وایستادگی و مقاومت تهییج کند. یک سمفونی که هارمونی داشته باشد.هدف واحد و یکسان داشته باشد.هرکس ساز خودش را نزند. مثلا تصور کنید یک گروه ارکستر در یک جمع وسیعی از مخاطب، هر کدام از نوازنده ها بخواهند ساز خودشان را بزنند،و یا در میان راه برخی سازشان را گونه دیگر کوک کنند!چه می شود؟مخاطب را ازدست    می دهند!

سکوت وفریاد مردم برای یکصدسال دمکراسی در ایران،تابع و طابع علت است.

سکوت معانی متفاوتی دارد.گاه سکوت نشانه رضایت از وضع موجود است و گاه از اعتراض خبر می دهد.

به تاریخ گذشته ایران کاری نداریم.در این تحریر،به بررسی سکوت مردم بعد از تحولات رخ داده پس از22خرداد88-که نقطه عطف تاریخ 32 ساله نظام ج.ا.ا. است و البته خواب هایی را هم آشفته کرد و باصطلاح به جنبش سبز هم  معروف شد- می پردازیم.و این سکوت را از چند وجه نقد می کنیم:

وقتی از مردم سخن می گوئیم و از سوتک و سکوت آنها حرف می زنیم،نخست باید مردم را بشناسیم و سپس سکوت و سوتک آنها را در دسته  و صنف خودشان تجزیه و تحلیل کرد.

مردم دو دسته اند:یاباسواد؛ ویا بی سواد.

باسوادها چند دسته اند:دسته ای جزو قشر روشنفکر محسوب می شوند و دسته ای از آنها،سواد سوداگری دارند.و دسته ای هم به اندازه وضعیت اقلیمی و مالی و شرایط علم اندوخته اند.

در دسته قشر روشنفکر،ازهرنوع طبقه اجتماعی هست، مثل صنف روحانیت، سیاستمدار،استاد دانشگاه،معلم،دانشجو، و تکنوکرات های متخصص.

دسته سوداگران سواد،(که مجموعه وجود قشر تحصیلکرده وباصطلاح روشنفکر نیز درآنها هم هست)،اندیشه تجارت در سردارند و برای آنها چه کس و چه گروهی بر خر مراد سوار باشد، تفاوتی ندارد.آنها با آنها کنار می آیند!

در دسته بی سوادها،هر چند برخی بی سواد هستند،یعنی خواندن و نوشتن بلد نیستند، مثل قشری ازمردم که بدلیل استثمار استبداد،بخاطر فقر مالی،فقر تحصیلی هم بر آنها تحمیل شده است؛اما درک  و شعورشان از فهم موضوع آنقدر هست که حداقل  شناخت نسبی از حقایق و وقایع دور و بَر خود را داشته باشند و بدست آورند.منتها این دسته از مردم باضافه دسته ای از باسوادها که به اندازه وضعیت اقلیمی و مالی و شرایط  سواد کسب کرده اند،در مواجهه با رویدادهای سیاسی درجه و تناوب تحریک پذیری شان متغیر است؛ و البته به سمت پیشرفت در حرکت؛ ولی با سرعت کُند!

اما برخی بی سوادها(که شمارشان در عالم کم هم نیست و به تعبیر قرآن:«عوام کالانعام بل هم اضل» هستند)،فهم و درک شان از امور، همچون  خر است و کارشان  فقط باربری است!می گذارند مثل گاو دوشیده شوند؛مَثَلِ آنها مَثَل آن سه گاو سیاه و سفید وقهوه ای رنگ است که با یک شیر گرسنه  همسایه و همخانه بودند و داستانش در کلیله ودمنه هست!

آنهادر مورد سواری دادن به استبداد است،با باسوادهای سوداگر،نطقه مشترک دارند، تفاوتی بین شان نیست! اگر بر سوتکی هم بدَمند،سوتک شان هم  بر همین حساب و کتاب است. جیغ وداد است و توخالی!

تنها فرق این دو دسته این است که آنها از سوادشان سوداگری می کنند و این ها از   بی سوادی شان،«سوتی»می دهند!

این توضیحی بود بر تاریخ گذشته و حال.و خوددلیلی است بر وجود استمرار دمکراسی لرزان و لنگان در ایران؛تا جایی که هنوز پس از یکصد سال(از انقلاب مشروطیت به بعد) دولتها از شیوه های توتالیتریستی استفاده کرده و به شکل اریستوکراسی حکمرانی؛و جمهوری نیز،«جمهوری سلطنتی» می شود!

اما سکوت مردم پس از 22 خرداد 88 می  تواند ناشی از عوامل زیرباشد:

الف- برخی از مردم همین سیستم را می پسندند.نه از باب اینکه با شناحت و ذوب شده از آن حمایت می کنند، نه. بلکه به سنت «الناس علی دین ملوکهم» آنها به تجربه برای شان ثابت شده است که این سیستم اگر هیچ نفعی هم نداشته باشد،یک نفع سودآور داشته و آن اینکه شیوه و راهکار یک شبه ره صد ساله را پیمودن  و به همه چیز رسیدن را تعلیم داده است! چون دیده و شنیده اند که پس از انقلاب چگونه کسانی که نه خان بوده اند ونه خان زداه،نه ارث  پدر و پدر بزرگ و مادربزرگ به  میراث برده اند،فقط به یُمن«خصوصی کردن» خصوصی سازی ثروت و انفال عمومی مندرج درقانون اساسی،(از راه حلال و رانت قانونی قدرت!؟)علاوه بر آنکه مُسَمّابه آقازاده(اعم از پسر، دختر، داماد، باجناق، و فامیل درجه یک و دو حاکمیت)شده اند،میلیاردر و تیلیاردر هم شده اند! واگر دعوایی هم عنوان می شود فقط از باب کی بیشتر ببرد هست!

این مردم-که در این  32سال دایم موعظه امر به معروف از تریبونهای رسمی مثل صدا و سیما، نماز جمعه،سخنرانی ها و مراسم رسمی در گوش شان  طنین افکنده-در رفتار، نهی از منکر ریا، دروغ،نفاق، چاپلوسی و تملق را دیده اند،درو کرده اند،و تعلیم دیده اند!

بنابراین این دسته از مردم (که از هر دو دسته در آن هست)دراتفاقات و رویدادهای اجتماعی،سوتک شان،در لَه و علیه موافق و مخالف، جیغ و داد است.حباب است. البته وقتی موج آمد،چه بخواهند و چه نخواهند،آنها را با خود خواهد برد.

ب- بخشی از مردم هرچند ناچارا بخاطر مشغله،زندگی، گرفتاری های معیشتی و فشارهای ناشی از آن،سکوت اختیار کرده اند،اما نمی توانند گذشته ای را که عینا دیده و لمس و حس کرده اند را فراموش کنند.

آنهامی گویند آنچه پس از 22 خرداد88،اتفاق افتاد به مامربوط نیست و می گویند:اللهم اشغل الظالمین بالظالمین!

 این بخش از مردم می گویند: وقایع پس از 22خرداد88 باعث شد آنهایی که سالها حاکمیت را نصف/ نصف  در شرکت سهامی ج.ا.ا بین خود تقسیم کرده بودند، اینک همدیگر را افشا و باصطلاح پَتِّه هم را  روی  آب بریزند.

 و اضافه می کنند:دعوای پس از 22 خرداد88 به خود طرفین دعوا مربوط است؛ و هر کدام از موافق  و مخالف هم قصد داردکه  از کیسه ما خرج کند. و هرکدام که تیغ شان بُرید، و برخر مراد سوار شد،از ما سواری  تازه بگیرد.

این بخش از مردم می گویند:البته در بین آنها کسانی  هم هستند که حسابشان پاک است و لذا دغدغه محاسبه هم ندارند!

آنها با خود می گویند:ما در عمل مدیریت کسانی که امروز در جبهه مخالف و منتقد حاکمیت هستند را در این سالها دیده ایم.

آنها می گویند ما جلو نمی افتیم، کشته نمی دهیم و فریاد هم نمی زنیم که دوباره همان ها بشوند«محبوبه های  سیاست»!

این بخش از مردم می گویند:ما هم دوست داریم که در جامعه تغییر و تحول صورت گیرد؛ و می گویند: هنوز هم افرادی هستند که هم سوابق خوبی در قبل از انقلاب و در جنگ دارند و هم از سواد وکارائی لازم  برخوردار،که هیچ وقت هم مدیریت و اداره کشور در اختیار آنها قرار نگرفته است.

این بخش از مردم می گویند:«آزموده را آزمودن خطاست»!

ج- برخی دیگراز مردم کشورمان به اصلاحات از درون اعتقاددارند.آنهامی گویند ما که   نمی توانیم از خارج آدم بیاوریم. و یا مثلا ما اینجا جانفشانی کنیم،زندان برویم، شکنجه شویم،موج ایجاد کنیم و بعدبرای  کسانی  که تمام تاریخ بعد از انقلاب یا حتی بخشی از قبل از انقلاب را شیک و پیک در فرنگ زندگی کرده،تحصیلش را کرده،و رسانه ها هم  گُنده اش کرده اند، برای اینها فرش قرمز  پهن کنیم و با سلام و صلوات از ایشان پذیرایی کنیم.آنها هم مثل همه شهروندان عادی درحقوق برابر، حق حضور دارند.نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر.دمکراسی رهبر و قهرمان پروری نمی خواهد!

آنها می گویند:باید با اصلاح از درون به سکوت و سوتک  مردم فهم  و شعور داد! تا وقتی روز شعار درود برمصدق داده می شود، شب با مرگ بر مصدق مواجه نشویم.

این بخش از مردم می گویند برای آنکه مردم با شناخت وارد صحنه شوند، لازمه اش نقد درونی ست. نقد منتقد ازخود.

این بخش از مردم اعتقاددارند بدلیل آنکه برخی از رهبران مخالف کنونی بخش مهمی از مدیریت اجرایی و امنیتی  تاریخ 32 ساله انقلاب را در اختیارداشته و اکنون جزو اپوزیسیون داخلی و در جبهه مخالف قرار گرفته،باید همراه با مبارزه غیر خشونت آمیز و مدنی برای تحقق دمکراسی؛تغییر را از خود نیز شروع کنند و خود را با نقد از خود، مَحک دوباره بزنند و نخواهند که همه چیز به فراموشی سپرده شود وباصطلاح صورت مسأله  را پاک کنند!

این بخش از مردم معتقدند: تحولات پس از 22 خرداد88 به شرطی منجر به اصلاحات و «تغییر» خواهد شد که آنها گذشته خودشان را بی عیب و نقص، بیان کنند.

این بخش از مردم میگویند:آنهایی که یک شب بازی بیلیارد شان ترک نمی شد و اینک در جنگ قدرت به حبس افتاده اند،بجای آنکه مثلا در زندان و یا بیرون از زندان آزادانه بتوانند مطالبی را بگویند و یا بنویسند و مثلا از حقوف اقوام سخن بگویند،مدیریت و ضعف ها و حتی اشتباهات جبران ناپذیر خودشان که گاه نیاز به آن دارد که توبه کنند(بخاطر  حق الناسی که برگردشان هست!) را نقد کنند.حق الله آنها بخدا مربوط است، اماحق الناسی اگر باشد باید آنرا با ملت خویش تسویه کنند و با استغفار و پوزش، به کمک مردم بشتابند و همراه با اصلاح خویشتن، به اصلاح  جامعه  به شکل واقعی(نه رفرمیسم) همت کنند. و واقعا بی رنگ شوند! تا برای حصول نتیجه و رسیدن  به  یک دمکراسی پاینده  و بالنده  موفق شوند.

این بخش از مردم می گویند:نباید فرصت گرانبهای تاریخی که پس از 22 خرداد 88 بدست آمده است را ازدست داد؛ واضافه می کنند: منتقدین در فکر فریب تازه برای  مردم نباشند، که فقط  مثلا  بخواهند قدرت از دست رفته را بدست آورند!

این بخش از مردم می گویند لااقل با  کسانی که  گذشته  ایشان را نقد می کند و مثلا از زندان های دوره دهه شصت  و یا اعدام های 67 حرف می زند،استقبال شود و مثلا بخاطر آنکه آن در زمان خودشان با«لاجوردی» عکس یادگاری درکنار زندانیان و        خانواده هایشان در حال موعظه کردن گرفته اند،نخواهند با شیوه سرکوب و شانتاژ و بایکوت جلوی این نقدها را بگیریند.

این بخش از مردم گویند:محاکمات فعلی،احکام فعلی دادگاه ها،مصاحبه و اعترافات تلویزیونی که پس از 22خرداد 88، مشاهده شد، همه اش مشابه و نتیجه همان      مصاحبه ها و اعترافات و احکام دادگاه ها درسالهای 60 تا70 و به بعد است. که بخشی از منتقدین کنونی خود مدیریت آن زمان را هم  در اختیار داشته اند.و این چیزی نیست که بشود کتمان کرد.

این بخش از مردم می گویند وقتی نوشتن،سخنرانی کردن و اعلامیه دادن ها، بر دل خواهد نشست و اثر ساز خواهد بود که از دل برآید.

این دیدگاه بخشی از  سکوت و یا عقیم و ناقص ماندن جنبش سبز را  بخاطر آن می داند که حرفها از دل بر نمی آید و لاجرم بر دل هم نمی نشیند.و لازمه آنکه حرف به دل بنشید باید از دل برخیزد.

این بخش از مردم می گویند تا زمانی که در قدرت بودند از این حرفها خبری نبود ولی اکنون از موضع مخالف سخنانی می گویند که آن زمان جرم محسوب می شد!و اضافه می کنند:باید مواضع خودشان را صریح و شفاف  در موارد کلیدی مثل قانون اساسی و  ولایت فقیه بیان کنند. مثلا آنهامی دانند که هیچ وقت به آنها اجازه راهپیمایی و مراسم نمی دهند، موعظه هم با یک اعلامیه و وب سایت اثر کاملی ندارد.نمی شود یکی به نعل زد و یکی به میخ. یعنی هم خدا را داشته باشند و هم خدا را. و مثلا وقتی می گویند ما در 22 بهمن در راهپیمایی شرکت می کنیم، تا آخر بیایند وباشند، نه آنکه وقتی جلوی منزلشان و چند قدم آن طرف تر  مانع شان شدند،بروند!

د- اما بخش مهمی از سکوت و سوتک های تاریخ ایران خصوصا پس از انقلاب و بالاخص بعد از واقعه 22 خرداد 88، مربوط به قشر روشنفکر(بطور اعم) است.

بخشی که سکان دار و رهبری و یا مدیریت تحولات اجتماعی را در اختیار داشته و دارد و می توانسته و می تواند سکوت مردم را به سوتک تبدیل کند!

مثلا سیاستمداران، روشنفکران،مراجع،روحانیت،اساتیددانشگاه،معلمان،دانشجویان و رهبران سندیکاها و گروهها،احزاب و اتحادیه ها  که حرف شان سند،و  سخن شان  برای مردم و یا بخشی از مردم حجت است.

این افراد در رتبه های اجتماعی و طبقاتی و صنفی متفاوت در جامعه ایرانی حضور دایم داشته اند.و گفته شده است سکوت آنها بخاطر منافع شخصی است.و گاه گفته         می شود منافع شخصی آنها با منافع  ملی گِره خورده و  هرنوع و سکوت خود را با آن توجیه می کنند.آنها می گویند رتبه وشخصیت اجتماعی شان گونه ای است که منافع شخصی شان هم جزوی از منافع ملی است! و سکوت و یا سوتک آنها در همین ردیف باید بررسی و یا توجیه شود!

و گاه  گفته شده است  این سکوت صرفا فقط برای حفظ  منافع ملی است. و البته گاه منافع ملی(در تعریف آنها) با منافع ملی دیگر کشور ها گِره خورده است!

سکوت بخاطر منافع ملی و گِره خوردن منافع شخصی با منافع ملی و منافع بلاد بیگانه، آنگاه مقبول می افتد که گذاشته شود نقد شود. یعنی مخالف و موافق این حق را داشته باشد به صراحت و شجاعت، آزادنه آنرا نقد کند. و اگر مثلا گفته شود آیت الله سیستانی که در زمان جنگ ایران عراق و تا بعد از سقوط  صدام،نام او فقط برای عده معدودی (ازخودشان) آشنا بود و برای مردم ایران نا آشنا، و ایشان تا این زمان درتهران و شهرهای ایران دفتر و دستکی نداشت،آن موقع دردوره جنگ و دوره صدام،چه می کرده و سکوتش (اگر سکوت کرده)از چه باب و از چه منظر و از چه مضار و نفعی توجیه می شود، پاسخی صریح و شفاف بدست آید.

علاوه بر دسته بندی هایی که در مورد کل مردم ترسیم کردیم  و سکوت  و یا        سوتک شان را هم بر همان محور توجیه نمودیم، مراجع تقلید که در جوامعی مثل ایران حُکم موتور  حرکت دهنده  را دارند و مثلا در تاریخ فتوای تحریم تنباکو را داریم،برای سکوت شان حُجت شرعی و یا عقلی ارائه می دهند.البته اگر کَس یا کسانی بتوانند پرسش کنند و آنها هم بخواهند پاسخ دهند!؟

به آیت الله العظمی منتظری خُرده گرفته شد چند صباحی صبر می کردید،رهبری را بدست می گرفتید، بعد قتل عام سال67 را افشا می کردید.و یا به امام نمی گفتید که  وزارت اطلاعات شما روی  ساواک شاه را هم سفید کرده است. و یا ورود مخفیانه«مک فارلین»به ایران را برای مذاکره  و معامله مخفیانه(که همان نیز باعث کلید خوردن پروژه  خلع ید از ایشان شد!)به امام گزارش نمی دادید. و قس علیهذا...اما ایشان با یک برهان ساده و آسان گفتند:از کجا معلوم که تا آن زمان زنده باشم»!

آیت الله العظمی منتظری لابد برای عدم سکوت و دَمیدن بر سوتک ادلِّه داشته. و در همان دوره هم برخی مراجع فعلی و روحانیون  هم بوده اند که سکوت مطلق اختیارکرده بوده اند! و هکذا همین امر را می توان به تمامی قشر روشنفکر  جامعه در درجه و     رتبه بندی های تاثیرگذار، تعمیم داد  و سکوت و یا سوتک آنها را درتایخ  ایران به نقد کشید!

این بخش از مردم در اصلاحات از درون  و نقد از خود با دسته فوق الذکر نقطه مشترک دارند و معتقدند در نقد  وقایع  و رویدادهای پس از 22 خرداد88، این موضوع باید به بحث گذاشته شود.و باید این طبقه  و صنف(اعم از روحانیت و سیاستمداران و رشنفکران) که می توانند و می توانستند با سخنرانی خود،با اعلامیه خود،با تحصن خود بر علیه ونقد حاکمیت و حتی در نفع  و لَه حاکمیت، سکوت خود را بشکنند و بر سوتک مردم بدَمند،تا سوتک ها دَمیده شود، چرا سکوت کرده و یا می کنند.

چون آنها مهمترین عامل و علت وجودی سکوت مردم هستند.زیرا مردم از هر صنف و از هر طبقه و با هر گرایش و توانایی سکوت شان با سوتک آنها،سوتک می شود، تا آنها در سوتک خود نَدَمند، سکوت مردم هم سوتک نخواهدشد.

این بخش از مردم اعتقاد دارند که هر رأی باید خود بتواند رأس باشد و رأسا بتواند رأی بدهد. اما جامعه ایرانی بدلیل طولانی بودن حضور استبداد،و فقر و بی سوادی و تابو های بسیار و چند فرهنگی  و چند زبانی، هنوز نتوانسته است رأسا، رأی شود. چشم هابه دهان رأسها -که همان قشر  روشنفکرجامعه، اعم از مراجع و روحانیت و سیاستمداران و رهبران فعال اجتماعی هست- دوخته  می شود که ببینند آنها به چه و به کِه رأی      می دهند،آنهاهم همانرا چشم و گوش بسته!

امابرخی از این رأس ها در توجیه سکوت خود علاوه بر مصلحت اندیشی هایی که برای خود شمارش می کنند، می گویند:مردم پشت  سر ما نیستند.وقتی بر سوتک خود    می دَمیم،سوتک های نامتوازن می شنویم.و هر کس ساز خودش را می زند. جهت واحدی دنبال نمی شود، اتحاد و وحدت نیست.تشتت و وجود رقابت در فضای مجازی بین رهبران، علت عدم پشتیبانی مردم است.لذا با سکوت قابل توجهی از مردم مواجه      می شویم که بنای ساختمان را نیمه کاره رها  می کنند و می روند در پی ساخت وساز یک ساختمان دیگر! روی این مردم نمی شود حساب باز کرد.برای همین تنها می شویم و باصطلاح علی می ماند وحوضش.

بی گمان کشور ایران، هم به لحاظ ژئوپلیتیک و نقشه منطقه که همواره نگاه ها را به سمت خود دارد وخواهد داشت. و این نگاه ها نیازهایی دارد که  می خواهد برطرف شود! لذا همیشه تاریخ سرزمین ما سراسر از حادثه  بوده است و هم به لحاظ فرهنگ که علاوه بر دارا بودن سابقه تمدن درخشان و افرادفرهیخته وبرجسته،با ا سلام و مذهب تشیع گِره خورده است و بخاطر اقوام مختلف در فرهنگ های متفاوت،و نیز غنی بودن از ثروت خدادادی مثل نفت،مردم را  به گونه ای تربیت کرده که نمی شود همه قابلیت های نهان و آشکارش را بخوبی تبیین کرد.

هرچند زمان و بدنبالش تکامل  به کمک اصلاحات در تاریخ ایران آمده وهمین نیز (تکنولوژی هزاره سوم)بالاخره یک دمکراسی پایدار را به ارمغان خواهد آورد؛منتها ناله نی از فراق و جدایی بخاطر کُندی سرعت اصلاحات در ایران است که دارد مثل لاک پُشت حرکت  می کند؛ و چاره اش  سرعت متوازن است که آنهم بدست مردم تسریع می شود و تا مردم ازحجاب فارغ نشوند،تغییرمیسورنیست:

حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز

خوشا کسی که درین پرده بی حجاب می رود

 (نویسنده و روزنامه نگار)

10بهمن 89

 

منبع:جرس


محمد شوری

فهرست مطالب محمد شوری در سایت پژواک ایران 

*روحانیت علیه روحانیون! داستان روحانیت  [2024 Jan] 
*نایب امام زمان، خلیفه خدا روی زمین!  [2023 Dec] 
*خالص سازی در قانون اساسی ولایت فقیه!  [2023 Dec] 
*اسلام با چماق و هویج داستان روحانیت(داستان هفتم)  [2023 Nov] 
*سیاست ما عین روحانیت ما داستان روحانیت این یک داستان واقعی ست! داستان ششم  [2023 Oct] 
* بودجه و بودجه خوار؛ پولشویی روحانیت!  این یک داستان واقعی ست... [2023 Sep] 
*شبان این گله روحانیت است! این یک داستان واقعی ست. داستان روحانیت (داستان دوم)  [2023 Jul] 
*روضه خان!  [2023 Jul] 
*نان روبنایی که زیر بنا شد!  [2023 Mar] 
*جنگ دو سوم؛ ولی فقیه سوم و پهلوی سوم!   [2023 Feb] 
*سراب خود اصلاحی در ۴۴ سالگی انقلاب  [2023 Feb] 
*انقلاب ضرب در انقلاب می شود: اصلاح؛ مبارک است انشاالله! این یک داستان واقعی ست [2022 Nov] 
*فقه اسلام نیست؛ اسلام قرآن نیست؛ و دین هم قرآن نیست!  [2022 Aug] 
*پیشگیری از سونامی ولی فقیه سوم!  [مجموعه کامل بخش سوم از فصل دوم حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران ] [2022 Aug] 
*مجموعه ی حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران. بخش دوم. فصل دوم  [2022 Mar] 
*حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران (فصل دوم. بخش اول) ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است! [2021 Dec] 
*حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران [ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است) [2021 Dec] 
* انقلاب دوم را آمریکا کرد!   [2021 Nov] 
*اینجا زندان است؛ دانشگاه ولایت فقیه! [این یک داستان واقعی ست]  [2021 Aug] 
*رئیس جمهور تدارکاتچی ولایت فقیه است؛ قانون اساسی این را می گوید!   [2021 Mar] 
*اسلام ولایت فقیه؛ بدعتی که این آقا را بیزار کرده، ولی نمی گوید! [این یک داستان واقعی ست] [2021 Jan] 
*اعدام زم؛ تسویه حساب برای پسا خامنه ای!  [2020 Dec] 
*سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کودتا و نئو ولایت فقیه!   [2020 Nov] 
*تصریح عباس عبدی به حفظ نظام که اوجب واجبات است!   [2020 Oct] 
*قوه قضائیه مستقل نیست؛از کوزه همان برون تراود که در اوست!   [2020 Oct] 
*عقلانیت یعنی عقل کل خامنه ای!   [2020 Oct] 
*سراب اصلاحات در لابی ولایت فقیه برای بقای جمهوریت!  (در پاسخ به یادداشت آیت الله موسوی خوئینی) [2020 Sep] 
*مرفهین با درد، خریداران پیش فروش نفت ملت!  [2020 Aug] 
*بدون ولایت فقیه!   [2020 Aug] 
*انتشارکتاب؛همه راه ها به کارشناس امنیتی ختم می شود!   [2020 Jul] 
*نامه سر گشاده به...!  [2020 May] 
*[کرونا]ی ولایت فقیه!   [2020 Mar] 
*صدور انقلاب؛کالایی که مرجوع شد!   [2020 Feb] 
*۴۱سالگی؛مردم در انقلاب ۵۷ قد نکشیدند!   [2020 Feb] 
*کشته شدن قاسم سلیمانی و نوشیدن جام زهر دوم توسط ولی فقیه سوم!  [2020 Jan] 
*آیت الله منتظری؛قائم مقام مردمی،نه رهبری!   [2019 Dec] 
*چه کسانی ازتخریب اموال عمومی دراعتراضات مردمی سود می برند؟  [2019 Nov] 
* روح الله زم [پادوی «دولت سایه»] قربانی شد برای پاسداران گمنام!  [2019 Oct] 
*انقلاب یا اصلاح؟ چه باید کرد؟ از کجاآغاز کنیم؟   [2019 Aug] 
*مذاکره و رابطه با آمریکا بقای ولی فقیه بعدی!   [2019 May] 
*آیت الله منتظری آبروی بربادرفته روحانیت!   [2019 May] 
*در فرمالیسم حجاریان سخنی از ولایت فقیه نیست!   [2019 Apr] 
* بازی تام وجری سپاه ایران و حزب جمهوریخواه آمریکا  [2019 Apr] 
*هرچه فریاد دارید بر سر ولایت فقیه بکشید!  [2019 Apr] 
*سرنظام(ولایت فقیه) برتن آن (جمهوریت) باهزارمن سریش نمی چسبد!   [2019 Mar] 
*«زم نیوز» پادویی از «پادو»های دولت سایه!   [2019 Mar] 
*۱۱ اسفند ۱۳۵۷ ورودگوشت یخ زده ممنوع!  [2019 Mar] 
*ازدواج سفید،همان ازدواج موقت در دوران مدرنیته است!   [2019 Mar] 
*مثلث اتحاد درپشت پرده دو نامه معروف خمینی به منتظری  [2019 Feb] 
*مصلحت کثیف در چهل سالگی انقلاب!   [2019 Feb] 
* شکنجه و تو چه می دانی شکنجه چیست؟   [2019 Jan] 
*جمهوری اسلامی مواد مخدر است!   [2019 Jan] 
* ایدئولوژی تحریم!   [2018 Nov] 
*سید محمد خاتمی چرخ تیوبلس نظام!   [2018 Nov] 
*دِل و دُماغ اصلاحات در ایران  [2018 Sep] 
*مستند قائم مقام؛غش در معامله!   [2018 Aug] 
*اصلاحات اقتصادی در گرو اصلاحات سیاسی ست!  [2018 Aug] 
*براندازی مصلحانه؟!   [2018 Jun] 
*چهار راه اصلاحات در بن بست ولایت فقیه!  [2018 May] 
*در سرزمین سوخته قحط الرجال نیست! این یک داستان واقعی ست [2018 Apr] 
*همیشه پای یک روحانی درمیان است!   [2018 Mar] 
*گفت و گوی ملی؛ فریبی دیگر!   [2018 Mar] 
* پروپاگاندای احمدی نژاد  [2018 Feb] 
* سرویس بهداشتی جاسوسان  [2018 Feb] 
*فریب رفراندوم  [2018 Feb] 
*انقلابی سزارینی!   [2018 Jan] 
*اگرخامنه ای فوت کند...اگرخاتمی رهبرشود!   [2018 Jan] 
*مشکل خامنه ای بحران رهبری ست!   [2018 Jan] 
*جمهوری ایران!   [2018 Jan] 
*قلب حقیقت درماجرای مک فارلین!  [2017 Nov] 
*چندسال پیش(۸شهریور۱۳۶۰؛انفجارکاخ نخست وزیری(شهیدسوم!  [2017 Aug] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر) قسمت پایانی(پایان جمهوری)  [2017 Aug] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر) قسمت هفتم(تدارکاتچی ولایت فقیه)   [2017 Jul] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر) قسمت ششم(آتش تهیه)   [2017 Jul] 
*وقاحت هم حدی داردآقای فلاحیان!  [2017 Jul] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر) قسمت پنجم(چهره اسناد)  [2017 Jul] 
*چندسال پیش(قسمت چهارم)ویژه ابوالحسن بنی صدر(خمینی پاریسی)   [2017 Jul] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر)قسمت سوم(قطب فقط قطب ولایت فقیه)  [2017 Jun] 
*چندسال پیش(ویژه ابوالحسن بنی صدر)قسمت دوم(هاشمی،هاشمی،ابوالحسن درنره!)  [2017 Jun] 
*چندسال پیش (ویژه ابوالحسن بنی صدر) - قسمت اول (دادستان،دادستان، ابوالحسن درنره!)  [2017 Jun] 
*عامل تغییرنظام شناسایی شد!  [2017 May] 
*به مناسبت آغازبکار سی‌‌‌امین نمایشگاه بین المللی کتاب در تهران، در شهرآفتاب  [2017 May] 
*استبداد نامرئی  [2017 Apr] 
*تحریم؛ رفراندوم انتخاباتی  [2017 Apr] 
*احمدی نژاد،کوتوله ای که غول شد!  [2017 Apr] 
*بهمن۵۷؛انقلاب گیوتین   [2017 Feb] 
*هاشمی رفسنجانی؛انحصارطلبی اصلاح طلب!   [2017 Jan] 
*در پاسخ به بیانیه ی دادگاه ویژه روحانیت به احمد منتظری؛ من یکی ازاعضای باند سیدمهدی هاشمی هستم!   [2016 Dec] 
*فتح سفارت آمریکا در13 آبان 1358رابطه های بی رابطه؛ تدابیر بی تدبیر!   [2016 Nov] 
*دین را زمینی کنیم!   [2016 Oct] 
*مشکل جهان اسلام متولی آن است!  [2016 Oct] 
*دو روی سکه ی بحران سوریه  [2016 Oct] 
*نفوذی انقلابی زیرعبای من!؟  [2016 Aug] 
*فقدان رهبری درپساخامنه ای   [2016 Jul] 
*مبارزه بافساد؛ نمایشی کمدی درام مبارزه بافساد در جمهوری اسلامی  [2016 Jul] 
* روزشمارمن و روزنامه سلام  [2016 Jul] 
*چندسال پیش (44) محمدمنتظری، وفات7تیر1360 (قمست پایانی)  [2016 Jul] 
*چندسال پیش (44) محمدمنتظری، وفات7 تیر 1360(قسمت چهارم)  [2016 Jun] 
*چندسال پیش (44) محمد منتظری، وفات 7تیر 1360 (قسمت سوم)   [2016 Jun] 
*چندسال پیش(44)محمدمنتظری،وفات7تیر1360(قسمت دوم)   [2016 Jun] 
*چندسال پیش (۴۴) - محمدمنتظری، وفات ۷ تیر ۱۳۶۰ (قسمت اول) کاسه داغ تر از آش  [2016 Jun] 
*جهان بینی حقوق بشری جهان وطنی!  [2016 Jun] 
*سروش سلمان رشدی!   [2016 May] 
*اجتهاد در مقابل نص؛اساس جمهوری اسلامی ایران  [2016 May] 
*چندسال پیش(42)پیغام امروز به آیندگان(13اردیبهشت،روزجهانی آزادی مطبوعات) بخش دوم  [2016 May] 
*چندسال پیش(42)پیغام امروز به آیندگان(13اردیبهشت،روزجهانی آزادی مطبوعات) بخش اول   [2016 May] 
*توبه نصوح،حق الناس و ج.ا.ا   [2016 Apr] 
*چندسال پیش(ویژه انقلاب57)تیترخبر  [2016 Feb] 
*چندسال پیش(ویژه انقلا57)من ساواکی نیستم   [2016 Feb] 
*چندسال پیش(ویژه انقلاب57)زندانی وخانواده های زندانیان  [2016 Feb] 
*چندسال پیش(ویژه انقلا57)احزاب وگروه هاوسازمانها  [2016 Feb] 
*چندسال پیش(ویژه انقلاب57)حرفهای تلفنی مردم  [2016 Jan] 
*چند سال پیش(ویژه انقلاب57)حرف های نظامیان، افراد حکومتی و سیاستمداران  [2016 Jan] 
*چند سال پیش(ویژه انقلاب57)روحانیت وحکومت اسلامی  [2016 Jan] 
* چند سال پیش(ویژه انقلاب57)حرف های روشنفکران  [2016 Jan] 
*چندسال پیش(ویژه انقلاب57)عکس امام در ماه  [2016 Jan] 
* سخنی که طنز ومحضکه عام وخاص شد!  [2016 Jan] 
*دمکراسی سلبی  [2016 Jan] 
*در فقد آیت الله منتطری  [2015 Dec] 
*اگر حصرکروبی ومیرحسین موسوی برداشته شود چه می شود؟  [2015 Nov] 
*مصاحبه ای منتشر نشده ای با خانواده جید شریف  [2015 Nov] 
*آیا هاشمی رفسنجانی عوض شده است؟  [2015 Nov] 
*چرخه قدرت در مطبوعات در حال کما!  [2015 Nov] 
*جامعه مدنی و جامعه زدنی(مجموعه اول)  [2015 Nov] 
*اسلام را از مسیراصلی منحرف کردیم!  [2015 Oct] 
*من ماله می کشم پس هستم!  [2015 Sep] 
*دمکراسی دینی!  [2015 Sep] 
*پارادوکس نفاق  [2015 Aug] 
*حزب اصلاحات حق مسلم ماست!  [2015 Aug] 
*«علامه» بجای «آیت الله»!  [2015 Aug] 
*فرهنگ اقتصاد،سیاست فرهنگی  [2015 Aug] 
*انقلابی که آنرا به مرگ گرفتند وبه تب راضی شد!  [2015 Jul] 
*سرباز گمنام در انواع مختلف/این یک داستان واقعی ست  [2015 Jun] 
*مملکت همش واس ماس؛ این یک داستان واقعی ست  [2015 May] 
*قول سیاست،غول اقتصاد  [2015 Apr] 
*حفظ نظامه،مگه چیه؟  [2015 Apr] 
*تفاوت اپوزیسیون در گذشته و حال؟  [2015 Mar] 
* دولت سایه ای که من می دانم قسمت ا تا ده  [2015 Mar] 
*ولایت فقیه خوب/ولایت فقیه بد  [2015 Feb] 
*۳۶ سال سلطنت فقیه  [2015 Feb] 
* شرکت سهامی خاص ج.ا.ا.با مشغولیت نامحدود!  [2015 Jan] 
*سیاست قربانی سیاست(مجموعه دوم)  [2015 Jan] 
*هارمونی علی مطهری!  [2015 Jan] 
*سیاست قربانی سیاست(مجموعه اول)  [2014 Dec] 
*تاوان 444 روز  [2014 Nov] 
*داعش دشمن فرضی صهیونیزم،غرب وآمریکا  [2014 Oct] 
*آمریکا منجی بشریت!  [2014 Aug] 
*این یک داستان واقعی ست  [2014 Apr] 
*نیمه پر، نیمه خالی  [2014 Jan] 
*خط قرمز ماست!  [2013 Nov] 
*نقشه پیش فرض در دست های آلوده  [2013 Oct] 
*شنود چی های «واجا»ونوچه شیپورچی های مطبوعات چی!  [2013 Sep] 
*روزخبرنگار، انجمن صنفی روزنامه نگاران و خودم  [2013 Aug] 
*کتاب، نمایشگاه، یک گزارش  [2013 May] 
*34سالگی انقلاب بهمن 57  [2013 Jan] 
*قرآن رمل و اسطرلاب نیست  [2013 Jan] 
*احمدی نژاد اصلاح طلب می شود  [2013 Jan] 
*گیرِ مردم  [2013 Jan] 
*تفاوت منتظری و خمینی  [2012 Dec] 
*قانون اساسی با سرویس پوپولیسم!  [2012 Dec] 
*سکولاریزم دینی!  [2012 Nov] 
*دلار رازی است  [2012 Nov] 
*خاتمی خامنه ای را نجات می دهد!  [2012 Nov] 
*حفظ نظام یا انقلاب؟  [2012 Oct] 
*هاشمی شویی  [2012 Oct] 
*بدویت سیاسی  [2012 Sep] 
*آگاهی ایزوله شده  [2012 Sep] 
*رضاخجسته رحیمی،سعید حجاریان؛ پرسش هایی که نشد،حرفهایی که نزد!  [2012 Sep] 
*آیاترورهای هسته ای کاروزارت اطلاعات است؟!  [2012 Aug] 
*اقتصادمقاربتی؛واقعیت این است!  [2012 Jul] 
*تغییر کاربری در حکومت  [2012 Jul] 
*هوس زور آزمایی با اسرائیل  [2012 Jun] 
*روشنفکری شریعتی  [2012 Jun] 
*نظارت حراستی!  [2012 Jun] 
*اصلاحات فقط با تغییر قانون اساسی میسور است  [2012 Jun] 
*ما بی شرف ها مانده ایم  [2012 Apr] 
*نفتی که ملی نشد،ملتی که نفتی شد!  [2012 Mar] 
*جدایی نان از سیاست  [2012 Mar] 
*مردم جن زده مفتون شیدایی سیاستمداران!  [2012 Jan] 
*پهلوی رضا پهلوی، آینه چو عیب تو بنمود راست/خود شکن آینه شکستن خطاست  [2012 Jan] 
*دور زدن دمکراسی!   [2011 Oct] 
*احمدی نژاد این روزها یک توپ بسکتبال شده است!  [2011 Oct] 
*بورژوا کُمپرادُرهای مسلمان!  [2011 Sep] 
*«واجا»  [2011 Aug] 
*سوتک و سکوت  [2011 Jan]