بگو برهنه به خاکش کنند
سهراب محجوبی
تنش آیینەی زخمهای ارتجاع غالب و مغلوب است .
برهنه
بگو برهنه به خاکش کنند
مجال
بیرحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر
چگونه از بهار حظ تماشایی می توانست برد
که قفس باغ را پژمرده بود
با تنش رازی عظیم است که با خاکش در میان خواهد گذاشت .
برهنه
بگو برهنه به خاکش کنند
آن کو به
یکی « آری » می میرد
نه به زخم صد خنجر،
و مرگش در نمی رسد
مگر آنکه از تب وهن
دق کند
قلعه یی عظیم
که طلسم دروازه اش
کلام کوچک دوستی است
و چون عشق را
در جام زهر آگینی از نفرت
به کنار بسترش نهادند :
نگاه کن
چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد
آنکه در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد.
نگاه کن !
چه
بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آنکه مرگش
میلاد پر هیا هوی هزار شهرزاده بود .
خدای را
برهنه ،
بگو برهنه به خاکش کنند
سراپا برهنه
بدانگونه که عشق را نماز می بریم
که بی شایبەی حجابی
با خاک
عاشقانه
در امیختن خواهد
سهراب محجوبی
منبع:پژواک ایران