PEZHVAKEIRAN.COM زوال مشروعیت رژیم؛ از کودتای 28 مرداد تا کودتای 22 خرداد
 

زوال مشروعیت رژیم؛ از کودتای 28 مرداد تا کودتای 22 خرداد
محمد تهوری

کودتا، قیام، انقلاب، و تظاهرات نام هایی آشنا در فرهنگ سیاسی ایران و حافظه ذهنی ایرانیان است. بطوریکه ناظران خارجی از کم و کیف این تحولات سیاسی در ایران همواره با شگفتی سخن گفته اند.

 


 تحولات سیاسی سال 1332 که شاخصه آن کودتای 28 مرداد است اگرچه بخش کوچکی از تاریخ معاصرایران را تشکیل می دهد، اما تاثیرات آن بر فضای سیاسی ایران از وسعتی برخوردار بوده است که هنوز نمی توانیم از کنار آن بسادگی بگذریم. این اهمیت سبب شده که هر تحول سیاسی در ایران با این روز تاریخی سنجیده می شود.

شاه و دولت های خارجی در 28 مرداد 1332 از دست دولت مصدق راحت شدند ولی این آسودگی سرابی بیش نبود. ساقط کردن دولت مصدق و در نهایت حذف وی، آنچه برجای گذاشت خلائی پرنشدنی بین مردم و دستگاه شاه بود که پیش از این با امید به دولت مصدق و اعتمادی که عموم مردم به وی داشتند، جلوه بیرونی نداشت. شاه با از میان بردن این نقطه امید و اعتماد، بر کسانی تکیه کرد که خود نیاز به تکیه گاه داشتند.

56 سال بعد، کودتا از نوعی دیگر رخ داد. آیت الله خامنه ای و نیروهایش به بهانه اینکه کودتای مخملی در جریان است، کودتایی نظامی ای را تدارک دیده و با دگرگون کردن آراء مردم از نگاه خود، بر توهم کودتای مخملی غلبه کردند اما ریزش نیروها و کوچکتر کردن حلقه خودی ها آغاز و یک رویاروی با مردم را جایگزین اعتماد سازی کردند.
تقارن زمانی تحولات سیاسی امروز ایران با تحولات سیاسی همین روزها در سال 1332، بهانه ای شد برای گفتگویی با پروفسور میثاق پارسا استاد جامعه شناسی دانشگاه دورتمس نیوهمشایر امریکا که می خوانید.

دکتر میثاق پارسا از جمله مبارزین دوران شاه است که سالهاست در امریکا به تحصیل، تحیقق و تدریس مشغول است. او در این مصاحبه تلاش زودهنگام حاکمیت برای حذف اصلاح طلبان و شخص میرحسین موسوی را تکرار رفتار شاه برای حذف دکتر مصدق می داند و می گوید فرجام این رفتار رادیکال شدن فضای سیاسی ایران است که سرانجامی جز تضعیف حکومت فعلی و پیروزی مردم نخواهد داشت.

تفاوت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88

از نگاه دکتر پارسا، اولین تفاوت عمده در این است که به لحاظ نظری و تئوریک، آنچه در انتخابات ریاست جمهوری 88 اتفاق افتاد را نمی توان کودتا نامید. بلکه آنچه رخ داد به گواه مردم ایران یک تقلب گسترده و دگرگونی در آراء مردم و نشاندن کسی دیگر به جای میرحسین موسوی است که مردم او را رئیس جمهور می دانند.

این استاد دانشگاه دورتمس، در تشریح دومین اختلاف می گوید: در کودتای 28 مرداد، آنچه عامل پیروزی کودتاچیان شد، دخالت نیروهای خارجی بود. کودتاچیان که متعلق به ارتش بودند، در روز 25 مرداد یعنی سه روز قبل از پیروزی شانس خود را امتحان کرده و شکست خورده بودند، اما ورود نیروهای "سیا" و دخالت مستقیم آنها با تزریق پول و وارد کردن اراذل و اوباش، کودتاچیان را به پیروزی رساندند و دولت مصدق را برکنار کردند. حال آنکه در جریان اخیر، سپاه پاسداران که ماموریت رساندن احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری را برعهده داشت، قبل از اینکه میرحسین موسوی به قدرت برسد با تاکید براینکه انقلابی مخملی در جریان است، خود را برای مبارزه با این انقلاب خود خوانده و اتفاقات بعد از آن، آماده و در روز موعود، برنامه اش را عملی کرد.

به گفته دکتر پارسا، بین 28 مرداد و 22 خرداد یک تفاوت عمده دیگر هم وجود دارد و آن اینکه در 28 مرداد شاه با حذف مصدق از قدرت، او را روانه زندان و با تضعیف نیروهای جبهه ملی راه بازگشت را بطور کامل بست ولی آیت الله خامنه ای هنوز حکم دستگیری موسوی را امضاء نکرده است و هنوز شانس بازگشت برای رژیم باقی است.

شباهت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88

دکتر پارسا بر این باور است که دولت مصدق تنها شانس رژیم برای بقا بود. او می گوید: در آن دوران، دکتر مصدق تنها نیروی ملی و لیبرال بود که بنا داشت با اصلاحات از جمله اصلاحات ارضی و اعطای آزادی های سیاسی و اجتماعی، به خواست مردم و مشروطه عمل کند. اما شاه و نیروهای خارجی این فرصت را گرفتند. آنها با حذف مصدق و اجرای اصلاحات ارضی بدون اعتماد سازی، طبقه زمین داران که حامیان شاه بودند، عملا شاه را در موقعیتی قرار داد که از پشتوانه مردمی محروم ماند. در واقع یک فضای دو قطبی در کشور ایجاد شد. یک طرف ماجرا شاه بود و دولتمردانش و طرف دیگر مردم. در نتیجه رویارویی بین مردم و قدرتمداران، آغاز شد.
درست همین اتفاق در جریان انتخابات 88 رخ داد. حاکمیت با حذف کامل اصلاح طلبان در واقع نیروهایی که می توانستند به بقای نظام کمک کنند و اعتماد عمومی را به نظام بالا ببرند را حذف کردند. حالا حاکمیت دست اش از نیرویی که بتواند شکاف بین مردم و دولت را پر کند خالی است.

اصلاح طلبان با پیروزی میرحسین موسوی، می توانستند با اصلاحاتی در سیاست های خارجی و داخلی، پایه های حکومت را تقویت و سطح اعتماد عمومی را افزایش دهند ولی بسان شاه، آیت الله خامنه ای هم این شانس را از خود گرفت. البته هنوز مطمئن نیستم که او توانسته است همه اصلاح طلبان را کنار بزند ولی آنچه روشن است اینکه با دست خود شانس بازسازی اعتماد ملی را از دست داده است (هرچند نه بطور کامل). حال این نیرو که با وجود قدرت داشتن اصلاح طلبان به اصلاحات حداقلی قانع بود، به سمت تغییرات بنیادین حرکت می کند همانگونه که در شعارهای مردم بعد از تماشای واکنش سرکوبگرانه و تند حاکمیت، تغییر اساسی پیدا کرد. شعار مردم مبنی بر "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" به منزله گذر کردن از حکومت جمهوری اسلامی است.

مردم وقتی اسلام را ناتوان در پاسخگویی به خواسته هایشان می یابند از آن گذر می کنند. آیت الله خمینی به مردم وعده داد که ولایت فقیه از دیکتاتوری جلوگیری می کند، ولایت فقیه آمده است که دیکتاتوری نباشد. حالا بعد از سی سال مردم وقتی شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند یعنی ولایت فقیه به دیکتاتوری منجر شده است. اینگونه است که مردم به سکولاریسم تمایل نشان می دهند.

دو قطبی شدن جامعه بعد از 22 خرداد

این استاد دانشگاه، فضای جامعه ایران را بعد از انتخابات 22 خرداد کاملا دوقطبی شده می داند و می گوید: ما با یک فضای دو قطبی شاهدیم، دقیقا مانند آنچه بعد از کودتای 28 مرداد رخ داد. یک طرف ماجرا قدرتمداران و طرفدارانشان هستند و طرف مقابل مردمی است که اعتقادی به این حکومت ندارند. تنها با این تفاوت که شاه به اندازه خامنه ای طرفدار نداشت. امروز ممکن است حامیان آیت الله خامنه ای 10 تا 15 درصد جامعه ایران را تشکیل دهند ولی شاه در سال قبل از پیروزی انقلاب، هرگز به این وسعت حامی نداشت.

او معتقد است فرجام دو قطبی شدن جامعه، توسعه حرکت های رادیکالی و رویارویی مستقیم مردم و دولت است. چیزی که هرگز به نفع کسانی نیست که در انتخابات تقلب کردند چراکه در این رویارویی، آنکه پیروز خواهد شد هموراه مردم بوده اند.

نقش بازار و روحانیت در دو واقعه 28 مرداد و 22 خرداد

سکوت بازار در خصوص تحولات بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، نکته ای مورد توجه ، از منظر میثاق پارساست. او می گوید: در کودتای 28 مرداد و تحولات قبل و بعد از آن بازار نقش مهمی داشت، بازاریان با به تعطیلی کشاندن بازار مخالفت خود را نشان دادند، بطوریکه شاه برای گذر از این بحران با تخریب بخشی از سقف بازار تهران، بازاریان را با تهدید به کسب و کار بازگرداند. حال آنکه در این روزها هرچند ممکن است بازاریان همراه با مردم در راهپیمایی ها شرکت کرده باشد ولی هرگز در یک حرکت سازمان یافته و متشکل، عملی به نام بازاریان انجام ندادند.

او در تشریح دلایل این اتفاق به دو عامل وابستگی بخشی از تشکل اصناف بازار به حاکمیت و اتفاقات سال گذشته بازار که به دستگیری جمعی از بازاریان منجر شد مرتبط می داند.

میثاق پارسا روحانیون را در هر دو ماجرا سربلند می داند و می گوید: در 28 مرداد بخش عمده ای از روحانیون سیاسی نبودند بنابراین در این ماجرا موضعی نداشتند. ماند دو دسته از روحانیون. دسته اول روحانیون بزرگ مردانی بودند که ایران و ایرانیان همیشه به آنها افتخار می کند همچون آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی. این گروه حامی دکتر مصدق بودند و در ماجراهای سال 32 کنار مردم بودند. اما دسته دوم که تعدادشان محدود بود مخالف دکتر مصدق بودند مثل آیت الله کاشانی، آیت الله بهبهانی و تا حدودی آیت الله بروجردی. (البته بعد از انقلاب روشن شد که آیت الله خمینی هم از مصدق خوشش نمی آمده است و در جایی گفته بود "مصدق از اسلام سیلی خواهد خورد.")

در تحولات اخیر نیز می بیینیم علمای بزرگ با مردم همراهی می کنند بطوریکه از مجموع مراجع تنها دو نفر به احمدی نژاد تبریک می گوید و مابقی حاضر به تایید رفتارهای حکومت نمی شوند و علمای بزرگی چون آیت الله منتظری، طاهری، صانعی، کدیور و دستغیب به مخالفت با این اقدامات بر می خیزند.

اسلام علیه اسلام، ولایت فقیه مقصر است

یکی از اتفاقات نادر اتفاقات پس از انتخابات، به گفته دکتر پارسا، اقدامات جمهوری اسلامی علیه آداب و سنن اسلامی است. او می گوید هرگز تصور نمی کردم جمهوری اسلامی به جایی برسد که علیه اسلام و معارف اسلامی اقدام کند. مسجد همشه در طول تاریخ از دخالت دولت مصون بود، مسجد پایگاه نیروهای انقلابی بود، آیت الله خمینی وقتی نگران خالی شدن مساجد شد، فریاد زد که مسجد ها را پر کنید، مسجد پایگاه است، اما امروز در مساجد را به روی مردم بسته اند که مبادا برای کشته شدن فرزندشان مراسم ترحیم برگزار کنند و آیه ای از قران بخوانند. جوانان مردم را به جرم الله اکبر گفتن مورد ضرب و جرح قرار می دهند این اتفاقات واقعا کم نظیر است. جمهوری اسلامی با این اقدامات، دارد علیه ایدئولوژی خودش عمل و آن را تضعیف می کند. اینها همه تحت نظارت، ولایت فقیه در حال انجام است.

تغییرات متاثر از توسعه طبقه متوسط

رشد و گسترش جمعیت شهری و طبقه متوسط در ایران، طی سالهای اخیر، ورود تکنولوژی جدید ارتباطی و برخورداری مردم از آنها و بالا رفتن سطح سواد و دانش مردمی، نکات متمایز کننده جامعه امروز ایران با ایران سال 1332 است که دکتر پارسا آنها را مورد توجه قرار داده و می گوید: مردم در حوادث اخیر نشان دادند که مردم ایران دوره مصدق نیستند. امروز آنها بسیار بهتر و سازماندهی شده تر عمل می کنند. از امکانات و دانشی که دارند به بهترین نحو استفاده می کنند و ایستادگی بیشتری در برابر سرکوبگران دارند.

تظاهرات میلیونی مردم، سه روز بعد کودتای انتخاباتی، اتفاقی کم نظیر در تمام دنیاست. سالها باید بگذرد تا مردم یک کشور اینگونه برای گرفتن حق شان به خیابانها بریزند. این راهپیمایی دقیقا مشابه راهپیمایی های روزهای تاسوعا و عاشورا، قبل از پیروزی انقلاب بود. شعار مردم هم یکی بود آن روز می گفتند مرگ برشاه و امروز می گویند مرگ بر دیکتاتور. حال آنکه در 28 مرداد حضور مردم در صحنه خیلی ناچیز بود. هرچند آن روز هم دانشجویان خیلی مقاومت کردند ولی در نهایت تنها ماندند، اما امروز دانشجویان تنها نیستند، مردم از هر قشر و طبقه در این راهپیمایی ها شرکت می کنند و اعتراض شان را بیان می کنند. این اتفاقات مهمی است که این روزها در جریان است.

به اعتقاد میثاق پارسا، نقش و حضور زنان با این کیفیت از موارد بی سابقه در طول مبارزات ایرانیان برای استیفای حقوق شان است. او به فیلمی اشاره می کند که یک دختر نقش رهبری در اعتراضات مردمی را ایفا می کند و می افزاید: اینها محصول رشد طبقه متوسط و افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی دختران و زنان ایرانی است.

فرجام جنبش سبز مبتنی بر آموزه های کودتای 28 مرداد

دکتر میثاق پارسا معتقد است فضای سیاسی سال 1332 متاثر از انقلاب مشروطه بود، خواسته آن روز مردم رعایت قانون اساسی، تامین آزادی های سیاسی، اجتماعی و استقلال کشور بود. این فضا تا انقلاب 57 ادامه پیدا کرد، انقلاب پیروز شد ولی مردم ایران هنوز همان خواسته ها را دارند. مردم ایران امروز نیز حاکمیت قانون، آزادی و دموکراسی را مطالبه می کنند. دیروز شاه با حذف مصدق می خواست بر اراده مردم غلبه کند و امروز حاکمیت با حذف اصلاح طلبان می کوشد به این خواسته ها بی اعتنایی کند. اما تاریخ نشان داده است، یکدست کردن حاکمیت، سرکوب مخالفان و خاموش کردن اعتراض ها، مردم را متقاعد به خاموشی و پذیرش وضع موجود نمی کند. ممکن است فرض شود که با خاموش کردن معترضان، جنبش شکست خورده است ولی این شکست پیروزی بزرگی برای مردم ایران به دنبال دارد. مردم ایران به تکامل فکری رسیده اند، این تکامل فکری با پشتوانه عظیم فرهنگی، آنها را به پیروزی نهایی نزدیک کرده است.

حاکمیت با تشدید سرکوب ها، پایه های خود را بیشتر متزلزل می کند و در نهایت به طور کامل ساقط خواهد شد. همانگونه که حاکمان قبلی شکست را پذیرفتند و از کشور رفتند.


 

منبع:جرس