PEZHVAKEIRAN.COM متن کامل نامهً دکترمحمود احمد ی نژاد به اپوزیسیون برون مرزی
 

متن کامل نامهً دکترمحمود احمد ی نژاد به اپوزیسیون برون مرزی
ن - مرآت

بسم الله الرحمن الرحيم که سی سال رفت بکام ما این سرزمین

وزرا و وکلای محترم ملت ایران یا بقول خودتان خلق در زنجیر

سلام عليكم

حسب الامر، و با تشکرات فائقه، در سی سال گذشته ما توانستیم به خوبی ازدسته بندی های غیر قابل انکار در مجامع سیاسی، اختلافات دانشجویی، تهمت و فحاشی در صحنه های مبارزاتی، و نقض اولین اصول دمکراسی، که شما بدان معتقد هستید و ما از اولش هم نبودیم؛ یعنی گوش دادن به حرف و نظر دیگران، به نفع خود حد اکثر استفاده را ببریم.

مبارزین محترم، درست است که ما خودمان و حسابمان از ملت جداست ولی دریک جا زندگی می‏کنیم و هرروزه این برادران و خواهران همیشه در صحنه، حرف و درد دل خلقتان، که سی سال است، ما درکارشان وشما سرکارشان گذاشته اید را به ما راپرت می دهند. سی سال است که می گوئید پایه های نظام این حکومت ترک خورده، صفوفشان در بالا بهم ریخته، از ترس و وحشت به جان هم افتاده اند، به آخر خط رسیده اند و دیگر نفس آخرشان است.

جسارتأ توجه بفرمائید، سال هاست که شما با کمک فعالین و مدافعین حقوق بشر، با برگزاری کنفرانس ها، نشست ها و تظاهرات و با بهره گیری از انواع و اقسام رسانه ها و رایانه های بدون فیلتروسانسور، مبادرت به افشاگری جنایات ما می کنید. فریاد می زنید که سی سال است مردم ایران زمین این توحش سیاه ومتحجررا با گوشت و پوست واستخوان خود هر لحظه لمس کرده و می کنند. انشاالله تا حضور مهدی الزمان باز هم خواهند کرد.

خانمها آقایان، سالهاست که عکس اعدامی ها و بدن جزغاله شده و شکنجه شده ی عزیزانتان، که البته ما به آنها خس و خاشاک و بز و بزغاله می گوئیم را، به نمایش می گذارید و ازبابت این همه توهین و تحقیرو تجاوز به اصل و وجود انسانیت به دادگاه های بین المللی عریضه می فرستید و تقاضای مجازات عاملین را خواهان می شوید. ولی چطور است که تا بحال نتوانسته اید کوچک ترین ضربه ی اساسی به این حکومت اسلام ناب محمدی، جز تأخیری کوتاه از برای اعدام ها و چند سنگسار وارد آورید؟

آیا مگر غیر از این است که نه تنها موئی از سرآنان کم نشده، بلکه در خارجه به نصفشان کار و جایزه و پول و تقدیر نامه دادند و به سینه ی نصف دیگرشان مدال انسان دوستی زدند و انگ تروریستی و قاتلی را از گردن فراشان ما برداشته، و با احترام تعویض و با افتخار به مام وطن باز گرداندند؟

مبارزین محترم، من هم یک معلم هستم. ولی شما هنوز در کار نوشتن مار هستید! و ما در حال انداختن عکس خودمان که روی زمین می خوابیم و کنار سفره ژست نان و پنیر خوردن می گیریم.

شما فقط شعار نان برای همه را سر می دهید و ما چهار سال یکبار گونی گونی سیب زمینی نذر ملت می کنیم.

شما هنوز می خواهید با یک پرس ماهی سیاه و رنگ دایه دایه با دشمنتان، یعنی ما مبارزه کنید! ما را از انتقامی که قرار است برادرانتان با آن تفنگ های زنگ زده شان از ما بگیرند، می ترسانید. والله ما عصر حجری ها با پیشرفت علم و تکنولوژی هم گام هسیتم. امروز روز مبارزه با بمب انسانی و اتمی است.

شما هنوزبدنبال کسی می گردید که بیاید. کسی که مثل هیچ کس نیست. آقا جان، بابا جان، آمد. سی سال پیش آمد. یعنی خودتان با دیدن عکسش درماه و پشمش لای قران کمکش کردید که بیاید. جا دارد که همین جا از شما گلایه ای کنم: ای جانم به قربانتان عکس را دیدید، هالهً نور را ندیدید.

 

مبارزین محترم، من ِ استاد در مسائل زد و بندهای سیاسی،اقتصادی به شما بگویم که راه مبارزه ی درست؛ شناخت جامعه بین المللی است.

شما دلتان را به القابی که مشتری های ما به من میدهند خوش می کنید و از برای این هیتلر کوچک مقاله ها می نویسید. اگر خداوند متعال ازمن دریغ فرموده سروسیمای محمدی را، درعوض سر شما را که با فرستادن کاریکاتورهای میمونی من گرم کرده.

قر کمر آمدن من که خنده ندارد. خنده سان و رژه رفتن آن جنتلمنان اروپائی دارد که مجبور هم هستند به من بگویند مستر پرزیدنت. به ولای مرتضی علی قسم که خود بنده هر دفعه از خنده غش می کنم و در دل می گویم کورش جان ِ اعلیحضرت آریامهر، خوب است که خوابی و نمی بینی که آخر و عاقبت شاهنشاهیت به دست چه کسی افتاده. بخدا کورش به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی.

 

می گوئید: احمدی نژاد با این قیافه اش آبروی ما را برده است. خودتان بگوئید آیا مسیو سارگوزی با آن کفشهای پاشنه سناریش ازمن خوش قدوبالاتراست؟ یا خوش سیما تر؟ به عصمت فاطمه زهرا ما کجا بی ناموسی های سینیور بروزکونی را می کنیم.

عزیزان، شما اهل شعر و ما اهل عمل هستیم و در زمان حرکت می کنیم و حرفمان را می زنیم و کار خودمان را می کنیم.

مگرندیدید که بنده، تازه جوان هم نیستم؛ ولی یک تنه چطوری های کردم، هوی کردم، و درتمام کره ارض با انکارهولوکاست چه قیامتی به پا کردم. اگرشش میلیون انسان خودشان سوختند درعوض دل میلیون ها مردم را خنک کردم و برای خودم شجاعت و محبوبیت خریدم.

ما که خود می دانیم چقدردروغگو و سفسطه گرهستیم. انکارهم نمی کنیم. ازکسی هم ترس و واهمه نداریم. رویمان هم از همگی شما بیشتر است که می رویم پشت میکروفون و می گوئیم:

در قرون وسطي عالمان و انديشمندان به مرگ محكوم مي شدند.

فرار خانواده‌ها در بدترين شرايط و در مقياس ميليوني رواج داشته است.

اگرمنشاء قانون به جاي عدالت و حق، زور و قدرت باشد چگونه مي‌توان انتظار عدالت و صلح داشت.

می بینید، ما حرف دل هزاران فلسطینی و افغانی و پاکستانی را می زنیم؛ آن هم با طرح سوالات اساسی مثل اینکه: دولت وقت آمريكا و متحدان او چكاره هستند؟

آيا نماينده ملت هاي جهان هستند؟

آيا برگزيده آنهاهستند؟

آيا از مردم دنيا وكالتنامه دارند كه در همه جاي جهان و البته بيشتر در مناطق ما دخالت مي كنند؟

ما حتی پای خودمان را از گلیم مان درازتر هم می کنیم و پا روی دم ِ سران و سرمایه داران می گذاریم و به مردم ملت های غربی این آگاهی را می دهیم که امروز دولت هایتان براي اصلاح بحران اقتصادی، با پول هاي بدون پشتوانه و در واقع از جيب شما شهروندان عزیز، به بانكها و كمپاني ها و دولت های ورشکسته کمک می کنند. که نتیختأ شما را بدهكارتر و مشكلات تان را پيچيده تر مي كنند. فی الواقع آنها به فكر قدرت و ثروت‌هاي خود هستند. بدانید و آگاه باشید که نه شما، و نه مردم جهان، در نزد آنان هيچ ارزشي ندارند.

مبارزین محترم، بعله،درست است، شما هم حق خلقتان را می خواهید. به همین دلیل است که هی می پرسید: چرا در کشوری که روی نفت خوابیده است، فقرو فحشا و اعتیاد و فروش ارگان های بدن این همه غوغا می کند؟ پس میلیاردها دلار پول نفت چه میشود؟

جوابش کاملأ مشخص است. اولأ مگر ما تنها نفت فروشیم؟ دومأ خبر از گرم شدن کره ی زمین ندارید؟ به قمربنی هاشم چند روز دیگر همین چارتا پیت نفت هم رو دستمان می ماند.

امروز سود کلان فقط در اورانیوم است. تمام سگ دو زدن من برای این است که به حق تعالی هر چه زودتر هر ایرانی در آشپزخانه اش یک دستگاه غنی سازی خصوصی داشته باشد.

پول نفت چه می شود؟ خرج احترام و آبروی ملت ایران. مگر فکر کردید که خرید نخل و خرس طلا و مدال صلح نوبل وهزاران جوایز دیگر ارزان است!؟

پول نفت چه می شود؟ خرج آرزوی دل جوانان مملکت. شما که خبر از نرخ بوسه ی آقای فیدل کاسترو ندارید. زعفران چیست؟ نمی دانید که همان یک بوس ناقابل از مرقد امام زمان، خمینی بت شکن برای ما چقدرهزینه برداشت!

پول نفت چه می شود؟ خرج سرگرمی عزیزان فراری درغربت. کنسرت و تاتر و جشن و جشنواره و نمایشگاه و دیالوگ های متمدنانه. آن هم مجانی!

پول نفت چه می شود؟ خرج انتخابات آزاد. شما صحیح می فرمائید، دیکتاتوری ما در نوع خودش بی نظیرو کم سابقه است. من یک استاد هستم و باز به شما می گویم بروید تاریخ دیگران را ورق بزنید. کدامشان با مخارجی به آن سنگینی برای ملتشان دوم خرداد راه انداختند!؟

من آبروی شما را می برم؟ اگر حکومت ما فاشیست ِهیتلری است، پس چرا اپوزیسیونمان مثل مال او نیست!؟ ما با تقلب در انتخابات گاف کوچکی کردیم که از آن موقعیت بزرگ و استثنائی برای خلق درزنجیربوجود آمد. آنها بلند شدند. قیام کردند. به خیابانها آمدند و کشته دادند. یعنی هنوزهم دارند می دهند. اگر زور و چماق  دست ما جاهلان بی سواد قرون وسطائیست! عقل وشعور و فرهنگ و منطق که پیش شماست! خلق تان می گویند ما دیگر رنگ ِ رنگ سبز نمی شویم. شما می گوئید که حالیتان نیست سبزش خوش رنگ است.

سی سال است که ما نتوانسته ایم حریف این بانوان و دوشیزگان لجباز بشویم. هنوزمی گویند نه تو سری / نه روسری. بسیجی می گویم ، بسیجی می شنوید. شما تازه بعد از سال ها مبارزه می گوئید اسلام رجوی؟ به فرق شکافته علی که کوچکترین فرقی با محمدیش ندارد. به سربریده ی حسین قسم که سگ سبز برادر قسم خورده ی شغال سیاه است. بابا، خودش می گوید هست. شکنجه شده هایتان می گویند نیست!

مبارزین محترم، تا زمانی که شما برسراینکه ما اول مجاهدین را اعدام کردیم یا کمونیست ها را و یا بعدش توده ای ها را، یا همه برعکس!

تا زمانی که هرگروه برسر تعداد اعدامی هایش چانه می زند، یعنی هر که شهیدش بیشتر/محبوبیتش بیشتر!

تا زمانی که شما توابین بدبخت بچه سال و بزرگ سال را متهم و ایزوله می کنید!

تا زمانی که در کار یا گذاشتن چوب لای چرخ و یا هندوانه زیربغل یکدیگرهستید!

تا زمانی که شکنجه گرما افتخار هنری شماست!

تا زمانی که همکاران سیستم جنائی ما روزنامه نگار و طنزنویس و رفرمگر شما هستند! ما دیگر چه غم داریم.

اپوزیسیون محترم، حالا که شما حقیقت و اصل را، که قاعدتاً می باید همانا مبارزه با ما باشد، فراموشتان شده است و در کار منم،منم هستید؛ من هم انشاالله و تعالی، امیدوارم به حرمت خامس ال عبا وجود مبارکتان از دیدی باز تر و جهانی تر برای یافتن راه و روشی نوین، با مانیفستی جدیدتر، درسی سال دیگر و سی سال بعدش هم همینطور مصون و محفوظ باقی بماند.

ولی، اگراز آنجائی، که شاید! دیگرقرار نباشد؟! که چاکر، چهارسال دیگر، این دولت ِمهر ورز و محورعدالت را اداره نمایم، قصد دارم، که اول ازدرگاه خداوند متعال طلب بخشایش نمایم و بعد به یکی ازکشورهای اروپائی که ترجیحأ دولت فخیمه آلمان می باشد و پیشنهادهائی هم به بنده کرده اند، آمده و تقاضای پناهندگی بنمایم. به اميد آن روز روشن زيبا.

رحمته الله و برکاته والسلام

دکترسید محمود احمدی نژاد

رئیس جمهور فعلأ محبوب جمهوری اسلامی

 

ن- مرات

منبع:پژواک ایران