PEZHVAKEIRAN.COM اين کارها نشانه ضعف است يا قدرت؟
 

اين کارها نشانه ضعف است يا قدرت؟
دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی

بسم‏الحق
با نام آزادی، آگاهی و برابري
 
اعلام شده بود روز پنج شنبه ۳ بهمن ماه ۸۷ ساعت ۵ بعد از ظهر مراسم يادبود سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان در تالار بزرگ حسينيه ارشاد برگزار می شود. من هم مانند صدها تن ديگر خود را به اين محل رساندم، اما با درب های بسته تالار مواجه شدم و با پارچه نوشته ای که اعلام می کرد مراسم انجام نمی شود، با امضای موسسه حسينيه ارشاد. چند ماشين پليس و تعدادی نظامی و لباس شخصی در اطراف حسينيه جلب توجه می کردند. گروهی از مامورين جلوی درب حسينيه ايستاده بودند و به مردمی که می خواستند وارد محل برگزاری شوند می گفتند، مراسم از سوی مسئولين حسينيه به وقت ديگری موکول شده. يکی از مامورين به من و چند نفری که علت بستن حسينيه را می پرسيدند جواب داد: به ما مربوط نيست، مسئولين حسينيه درها را بسته اند. به آنها گفتم ما و شما می دانيم انجام مراسم را چه کسانی ممنوع کرده اند. اما از شما می خواهم به فرماندهان خود از قول يک پيرمرد مراجعه کننده به حسينيه بگوئيد: چرا اين نظام از جمع شدن چند صد نفر در يک محل آنهم برای فاتحه خوانی و يادبود کسی که اولين نخست وزير اين رژيم بود مي‎ترسد؟ چه کاری از دست آدمهائی مانند من بر می آيد؟ آنها مرتب تکرار می کردند ما بيگناهيم. يکی از مامورين گفت: ما از شماها نمی ترسيم. از مغزتان می ترسيم. حرف جوانکی که لباس نيروی انتظامی بر تن داشت، تکانم داد. باتفاق دوستانی که جمع شده بودند تصميم گرفتيم با مراجعه به دفتر حسينيه ماجرای جلوگيری از برپايی مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان را جويا شويم. وقتی از جلوی مسجد حسينيه عبور می کرديم، ناگهان به ياد سال ۱۳۵۱ افتادم. آن روزها دکتر شريعتی در تالار زيرين حسينيه برای تعداد کثيری از جوانان و دانشجويان درس اسلام شناسی می داد. طبق معمول در ساعت معين شده از گوشه و کنار شهر شاگردان کلاس به حسينيه آمدند. اما با کمال تعجب با درب بسته حسينيه مواجه شدند. کم کم جمعيت زياد شد. مامورين قصد پراکنده کردن آنها را داشتند. يکی از جوانان بالای مسجد کنار تالار که در حال ساخت بود رفت و خطاب به مامورين انتظامی گفت: به آنها که شما را به اينجا فرستاده اند تا درب حسينيه را به روی ما ببنديد بگوئيد، ما تا امروز با قلمی که شريعتی به دست ما داده بود می نوشتيم. ولی شما اين قلم را از دست ما گرفتيد. مطمئن باشيد فردا به جای قلم مسلسل به دست خواهيم گرفت و شاهد بوديم که چنين شد.
کم کم به دفتر حسينيه رسيديم و نزد آقای ميناچی که خود را مسئول حسينيه می داند رفتيم. داستان را از او جويا شديم. گفت به من مربوط نيست. مامورين امنيتی اينکار را کرده اند. از او خواستيم با توجه باينکه امضای حسينيه پای پارچه آمده رسما اعلام کنند اينکار را حسينيه نکرده، بعد از مقداری صغری کبری سرهم کردن گفت: اگر من اينکار را بکنم درب حسينيه را می بندند. بحثی بين مراجعين و آقای ميناچی درگرفت که نتيجه ای نداشت.
حال سوال اين است. عمل مامورين امنيتی و اطلاعاتی در جلوگيری از چنين مراسم هائی، بستن کانون مدافعين حقوق بشر، ريختن به خانه های مردم، ضرب و جرح و دستگيری و زندانی نمودن زنان، دانشجويان، کارگران، معلمان و هرکس که کوچکترين اعتراضی به اعمال خشونت آميز حکومت انجام دهد، دستگيری تعدادی زن و مرد پير و از کار افتاده که بعضی با ويلچر به فرودگاه آمده بودند و پاسپورت رسمی داشتند به اين بهانه که شما می خواهيد از بغداد به اشرف برای ديدن وابستگانتان برويد و از همه عبرت آموز تر تخريب گورهای دسته جمعی خاوران که سند زنده ای از کشتار دهه شصت و جنايت عليه بشريت با کشتار هزاران نفر در زندانها (تابستان ۶۷) از سوی رژيم می باشد، همه و همه نشانه ی اثبات چه چيزی است؟ ضعف يا قدرت حاکميت؟
استبدادياني که کوشيدند با به آب بستن و تخريب قبر حسين (ع) اسوه مقاومت و ايستادگی در برابر يزيد زمان، آن اثر ماندگار را از بين ببرند و استبداديانيکه می پندارند با تخريب خاوران که در دل خاک آن حسين گونه های زمان خوابيده‎اند، آنها که عليه ظلم ظالمان و دين فروشان به قيمت جان ايستادند تا نشان دهند هرگز ذلت و ننگ تسليم شدن در برابر قدرت های مطلقه را نمی پذيرند، می توانند آثار جنايت خود را بپوشانند؟ زهی خيال و پندار باطل. آيا چنين اعمالی نشانه ضعف است يا قدرت؟
اما سخنی با آنها که نام اپوزسيون بر خود نهاده اند. آيا می پندارند با اين همه ضعف و بی عملی آنها، روزی حاکميت تن به رعايت حقوق مردم و دست برداشتن از ظلم و قساوت و تجاوز به حقوق مردم خواهد داد؟ هرگز. زهی تصور باطل. زهی خيال محال. به همه آنها که ظلم را می پذيرند و در مقابل ظالم تسليم می شوند و سکوت می کنند و يا به اعتراض آبکی و توجيه گری بسنده می نمايند بايد گفت: کسی که ظلم می کند با کسی که ظلم پذير است، هر دو در آتشی که خود بر مي‎فروزند خواهند سوخت. تاريخ نشان داده است که جباران قدرت بادکنکی دارند و با يک سوزن ناشی از مقاومت مردم نابود می شوند. آنها که شعار النصر بالرعب سر می دهند بايد بدانند قبل از آنها بسياری از نظامهای وحشت آفرين به سرنوشت محتوم خويش يعنی سوختن در آتشی که خود بر افروخته اند، سوخته اند و اين قانونی است ابدی.
امروز ديگر همگان اين واقعيت را درک می کنند که تنها راه پيروزی بر استبدادگران مقاومت است. مقاومت در برابر ديکتاتورها، مقاومت در برابر انحصار طلب ها و مقاومت در برابر بيدادگران.
دکتر محمد ملکی
بهمن ۸۷

منبع:پژواک ایران


دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی

فهرست مطالب دکتر‌‌محمد‌‌ ملکی در سایت پژواک ایران 

*به کدام گناه با مردم چنین کردند؟   [2019 Dec] 
*دادخواهی در مورد کشتار ۶۷  [2016 Sep] 
*خیمه‌شب بازی تکراری  [2016 Feb] 
*ماهم در سر رؤیایی داریم  تقدیم به اصحاب شنبه ها و دوشنبه ها [2015 Nov] 
*پیام دکتر محمد ملکی به معلمان آزاده و شرافتمند  [2015 Oct] 
*نظام ولایی؛ پدرخوانده‌ بنیادگرایی  [2015 Aug] 
*اعتراض شدید دکتر ملکی به ممنوع الخروجیش توسط سپاه: بگذارید برای وداع آخر به دیدار فرزندانم بروم  [2015 Jun] 
*نامه دادخواهی محمد ملکی به احمد شهید  [2015 Apr] 
*يكسال گذشت، ريشه مشكلات كجاست؟  [2014 Aug] 
*آن قول‌ها کجا شد و آن وعده‌ها چه شد؟  [2014 Apr] 
*اعدام در ملاء عام: جامعه را با خون و خشونت اداره می‌کنند   [2014 Mar] 
*نامه محمد ملکی به دکتر هانی یازرلو  [2014 Feb] 
*طلب مرگ بس است. زنده باد آزادی!  [2014 Feb] 
*دکتر ملکی خطاب به روحانی: دیگر طاقتم تمام شده، چرا وزارت اطلاعات دست از سر ما بر نمیدارد؟  [2014 Feb] 
*مشعل آزاديخواهی خاموش شدنی نيست  [2014 Jan] 
*در محکومیت کشتار انسان های بی دفاع  [2013 Sep] 
*کارکرد «جهل مقدس» در نظام های فاشيستی  [2013 Jul] 
*جنگ هشت ساله؛ نعمت یا نقمت؟ پژوهشی در مورد جنگ ایران و عراق ـقسمت اول  [2013 Feb] 
*دکتر محمد ملکی در نامه ای خطاب به خامنه ای خواهان استعفای او شد   [2012 Nov] 
*در نامه ای خطاب به سران شرکت کننده در اجلاس غیرمتعهدها در تهران- محمد ملکی: شما پای به سرزمینی نهاده اید که در شرایط دردناکی به سر می برد  [2012 Aug] 
*«برای دختر زجرکشیده ام، نرگس»  [2012 Jun] 
*(پيدايی و فرجام اصلاحات درون ساختاری)  [2012 May] 
*نامه محمد ملکی در اعتراض به دستگیری نرگس محمدی به دادستان تهران:  [2012 Apr] 
*آقایان، بس کنید!  سخنی با "داد"ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران [2012 Feb] 
*اخلاق، سیاست و انتخابات (۳)  نظری به انتخاب های انجام شده در نظام ولایی [2012 Feb] 
*چگونه خبرگان را به جای مجلس موسسان قالب کردند   [2012 Jan] 
*نامه دکتر محمد ملکی به احمد شهید  [2011 Sep] 
*دکترملکی در اعتراض به کشتار، شکنجه و بازداشت شهروندان دردادگاه شرکت نکرد  [2011 Aug] 
*۳۰ سال پس از آن فاجعه فراموش شده  [2011 Jun] 
*چرا این همه دشمنی با دانشگاه ها   [2011 Jun] 
*چه دير فهميدند! نگذاريد ديرتر شود  [2011 Jan] 
*از الله اکبر مقدس و انقلابی تا الله اکبر نامقدس و غیرانقلابی   [2009 Jul] 
*پيام دکتر محمد ملکي به استادان و دانشجويان  [2009 Jun] 
*جايگاه زنان و اقليت هاي مذهبي در قانون انتخابات نظام ولائي  [2009 May] 
*من راي ميدهم تا شما و همدستانتان را روي صندلي دادگاه رسيدگي به جنايت عليه بشريت بنشانند  [2009 May] 
*مصاحبه کمیته گزارشگران حقوق بشر با دکتر محمد ملکی   [2009 Mar] 
*اين کارها نشانه ضعف است يا قدرت؟  [2009 Jan] 
*نامه سرگشاده دکتر محمد ملکی به خانم شیرین عبادی درباره هجوم به دفتر کانون مدافعان حقوق بشر  [2008 Dec] 
*خونی که ۵۵ سال است می جوشد  [2008 Dec] 
*آقای فرهاد رهبر دانشگاه پادگان نیست  [2008 Nov] 
*فرجامِ کار استبدادیان   [2008 Jul] 
*من یک استاد دانشگاه نیستم*؛ دکتر محمد ملکی  [2008 Jun] 
*نامه سرگشاده به آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای  [2008 May] 
*انتخابات در حکومت اسلامي  [2008 Apr] 
*اسلام مصادره شده  [2008 Feb]