آقاى على ميرفطرس و دو كلمه با «مدعی»؛ پولهای کنفدراسیون از کجا می آمد ؟
ع- سلیمان‌زاده

آقاى علی ميرفطرس در نوشته اى تحت نام " يك كلمه با مدعى " خطاب به آقاى محمد امينى مطالبى را نوشته اند و در ميان نوشته ى خود به ماجراى سفر شاه به واشنگتن و " رويداد خونين محوطه كاخ سفيد " البته مبتنى بر روايت دكتر امير اصلان افشار، سفير سابق ايران در آمريكا پرداخته اند و سپس به صحراى كربلا هم زده اند و با زیرکی خاصی و با نام بردن افرادی، مصصم شده اند چنین جا بیندازند که گويا كنفدراسيون دانشجويان ايرانى، از كشورهاى خارجى بويژه ليبى پول دريافت مى كرده است، بدون آنکه در این ادعا سندی ارائه دهند.

و من چون خود به عنوان دانشجوی عضو كنفدراسيون و مسئول جمع آورى كمكهاى مالى يكى از فدراسيونها بودم بسيار كنجكاو شدم تا ببينم ؛
آقاى مير فطرس سند ادعاعيه خود بابت پول گرفتن كنفدراسيون از كشورهاى خارجى را چگونه به چنگ آورده اند ؟
خواندم و خواندم تا اينكه در مقاله ايشان دريافتم كه سند موجود در كتاب " پاسخ به تاريخ " شاهنشاه آريامهر ذات اقدس همايونى ست ! يعنى بر اساس گفته مقام معظم پهلوى، كنفدراسيون مبلغ 250 میلیون دلار از سرهنگ قذافى پول دريافت كرده است ! 
ایشان در ادامه با نقل قولی از کتاب پاسخ به تاریخ چنین آورده اند ؛
 
   شاه در این باره می نویسد ؛
 « برای انحراف و مشوب کردن اذهان جوانان و دانشجویانِ ما نزدیک به 250 میلیون دلار از طرف دولت لیبی تأمین شده بود » !
 توجه داشته باشید ! ۲۵۰ میلیون دلار ! 
در آنزمان قیمت یک اتومبیل شورلت در آمریکا حدود 5,000 دلار و قیمت بنزین در تکزاس ۳۰ تا ۳۵ سنت برای هرگالن بود !
 
اتومبیل های دست دومی که ما در آنزمان می خریدیم حدود سیصد تا حداکثر هزار دلار بود.
 
در آن مقاله آقای میرفطرس 250 میلیون دلار را آنچنان بزرگ و مشگی تایپ کرده اند تا مبادا هر نابخردی با چشم نبیند و به خرد باور نکند.
دویست و پنجاه میلیون دلار در آنزمان پول کمی نبود، قیمت خرید یک ایستگاه پمپ بنرین بین بیست تا سی هزار دلار بود، چرا آن بی انصاف چند تا از این پمپ بنزین ها نخرید تا هم نوچه هایش را سر کار بگذارد و هم برای همه کنفدراسیونها کسب در آمد کند ؟ 
 
در نقل قولی دیگر، از شخصی بنام حسن ماسالی که جزو یکی از هزاران دانشجوی مخالف شاه بوده و در آن دورانِ چند دستگی های جریانات سیاسی خارج از کشور هر از گاهی ساز خود را می زده است و برای خود گنده کردن، ادعاهای گنده تری کرده است نقل قول می آورند که ؛
در کل حدود هشتصد هزار دلار ( از دولت قذاقی ) کمک مالی گرفتیم.
ضمن اینکه این یک خط را نیز بصورت ژورنالیستی آنچنان بزرگ درج کرده اند تا مبادا برای خواندن آن نیازی به عینک طبی باشد.
 
آقای میرفطرس،
شما بعنوان یک محقق و نویسنده، چگونه مبارزات هزاران دانشجوی ایرانی خارج از کشور را که به موازات و پابپای مبارزات دانشجویان و معلمان داخل کشور برای رفاه، آزادی و دمکراسی در ایران فعالیت می کرد، تخطئه می کنید و این دانشجویان را که می توانستند بجای تظاهرات کردن و خواستار آزادی برای ایران شدن و خون جگر خوردن و از پلیس کشورهای اروپایی و آمریکا باتوم نوش جان کردن به دیسکوتکها بروند و بدنبال پول و شغل و مقام باشند، عوامل بیگانه قلمداد کنید ؟
 
آیا اعدام دسته دسته افسران و درجه داران ارتش به صرف اینکه وابستگی به حزب توده داشتند درست بود یا غلط ؟
آیا اعدام و زندانی کردن یاران و هواداران مصدق و جبهه ملی که دستان پلید انگلستان را از ایران کوتاه کرده بودند، کار درست و پسندیده ای بود یا اشتباه ؟
 آیا آن اعدامها مورد تأیید شماست ؟
 
آیا مبارزات دانشجویان داخل ایران برای گرفتن آزادی به حق بود یا غلط و یا اینکه می فرمایید آنها هم وابسته به چین و شوروی و لیبی  بودند؟
آیا اعتصاب معلمان و کارگران برای گرفتن حقوق حقه شان در طول ۳۵ سال حکومت محمد رضا شاه و سرکوب این جنبش ها بحق بود یا غلط ؟
آیا حق اعتراض نداشتن و خفقان گرفتن مورد تأیید شماست ؟
 
چگونه است که وابسته بودن رژیم کودتایی شاه به آمریکا خوب است، سیاست های آمریکا را پیروی کردن و ( دکترین نیکسون ) ژاندارم منطقه شدن را به اجرا در آوردن و افسران و سربازان ایرانی را برای سرکوب مبارزان ظفاری به عمان فرستادن خوب است، اما آرمانگرا بودن و فریاد آزادی برای ایران برآوردن و خواستار استقلال سیاسی کشور شدن زشت و خبیث است و وطن فروشی ست. 
اینکه ۴۵ سال پیش تعدادی دانشجوی ایرانی در شهر ماینس آلمان گرد هم آیند و بر علیه اعدام در ایران و جهان بحث و تبادل نظر کنند و سپس جزوه ای در نفی اعدام چاپ و پخش کنند، آیا این کار درستی بوده است یا غلط ؟
آیا شما اساساً مخالف حکم اعدام بوده اید و یا هستید ؟ و اگر آری از چه زمان ؟ مقاله ای در نفی اعدام، این عمل زشت و پلید و شنیع و ضد بشری نوشته اید ؟ و اگر آری ، کجاست آن مقاله شما؟
جزوه ی در نفی اعدام را که چهل و چهار سال پیش چاپ شد و نسخه کاغدی آنرا چندین سال پیش توسط دوستی به دست آقای داریوش همایون رساندم، می توانید در اینجا مطالعه کنید و اگر مخالف اعدام هستید در غنی بخشیدن به این جزوه ی کوچک تلاشی نمایید.
                                  http://www.vahdatcommunisti.org/Dar%20nafey%20edam.pdf
 
و نکته مهم و حیاتی این است که ؛
از آنجاییکه زندانی کردن مخالفان سیاسی و اعدام جزو لاینفک ادامه حیات رژیم شاه بود و حکم اعدام جزو قوانین جزایی درج شده در نظام شاهنشاهی، لذا بعد از انقلاب نیز بنابر همین سنت زشت، بسیاری از همان دانشجویان که از خارج کشور به وطن بازگشته بودند یا اعدام شدند و یا زندانی و یا مجبور به جلای وطن.
در راستای همین سنت کریه دیرینه که تفکر و قوانینش از قبل موجود و اجرا شده بود، بسیاری از افسران و مقامات رژیم گذشته نیز اعدام شدند. و البته که صد افسوس. هزار افسوس از اعدام فرخ رو پارسا !
 
آقاى ميرفطرس،
پاسخ من فقط به شما نيست. از بدو پيدايش كنفدراسيون تا به امروز، همواره برخى از مقامات و طرفداران استبداد گذشته ادعا كرده و میکنند كه كنفدراسيون از شوروى و چين و كوبا و ليبى و سوريه و... كمك مالى دريافت مى كرده است، بدون آنكه این مدعیان قادر باشند حتى يك سند معتبر در اين مورد ارائه دهند !
هدف واقعی طرفداران رژیم دیکتاتوری گذشته چیزی بجز تخطئه کردن مبارزات ضد دیکتاتوری کنفدراسیون و به لوث کشیدن مبارزات بحق هزاران دانشجوی ایرانی خارج از کشور نمی باشد. 
اگر بر اساس ادعای طرفداران استبداد پیشین، مبارزات کنفدراسیون علیه دیکتاتوری و برای رسیدن به آزادی ناحق، نادرست، اشتباه و غلط بوده است، پس هم اکنون نیز مبارزات افراد و گروهها و بطور کلی مردم ایران بر علیه استبداد دینی حاکم بر کشورمان نادرست و ناحق و غلط است.
 
بنابراین من بعنوان عضو سابق كنفدراسيون و كسى كه رانندگى يكى از همان اتوبوسهايى كه دانشجويان را از هيوستون تگزاس به واشنگتن برد، ميخواهم براى آگاهى شما و امثالهم و ثبت در تاريخ بگويم و بنويسم و يادآور شوم كه چرا به کنفدراسیون پیوستم و برایتان توضیح دهم که آن پولها از كجا می آمد.
اما پيش از آن، متنى از نوشته خودتان را كه در شروع آن مقاله خطاب به آقاى امينى آورده ايد به خود شما ياد آور مى شوم.
اين است آن متن شما ؛
" وظيفه روشنفكران واقعى، برخورد متين و متمدنانه با " انديشه هاى دلير " يا " دليرىِ انديشه " است. انجام اين وظيفه است كه صفِ روشنفكرانِ واقعى را از صفِ سركوبگرانِ انديشه متمايز مى كند."
 
چه سخن زيبايى، چه اندرز نيكى چه پند بليغى ! 
اگر كسى از من مى پرسيد اين سخن از كيست ؟ نام تمامى نام آوران و نويسندگان جهان را كه مى شناسم مى آوردم تا انديشمند این سخنان حکیمانه را كشف كنم !
 
بنابراين اجازه بدهيد اندكى از نوشته شما كپى بردارى و يا به عبارتى تقلب كرده و خطاب به شما چنين يادآور شوم که ؛
وظيفه نويسنده و پژوهشگر واقعى، برخورد واقع بينانه با  " واقعيت هاى تاريخى " يا " تاريخى كه واقعيت داشته " است می باشد. انجام اين وظيفه است كه صف پژوهشگرانِ واقعى را از صف شارلاتانهاى تاريخ نويس متمايز مى كند.
 
اما از شما، از شما كه چنين روشنفكران غير متمدنی را به نقد مى كشيد انتظار نداشتم تهمتى را به كنفدراسيون وارد كنيد که هيچ سند معتبرى را نتوانید در این ادعا ارائه دهید.
 
به نظر می آید شما اساساً شناخت واقعی از مجموعه كنفدراسيون نداريد و صرفاً با تكيه بر سخنان شاه که از زبان فردی دیگر ارائه شده و در کتاب پاسخ به تاریخ شاه منعکس شده، شاهكارى را ارائه مي دهيد كه صداقت نوشته هایتان را به زير سؤال مى برد.
سنت و وجدان نويسندگى ايجاب مى كند كه همچون يك پزشگ مسؤل، براى گزارش و روايت وقايع تاريخى و اثبات نظرات خود، نه تنها مدارک را بر صفحه شطرنج وقايع تاریخی بریزید بلكه خود را در مقابل خواننده مطلبتان نیز پاسخگو بدانید.
 
بحث و جدّل شما با آقايان امينى و ميلانى، بعهده خودتان، من نه از پى آنم كه از اين دفاع كنم يا از آن، گرچه آنها در دفاع از خود و نظراتشان آنقدر تبحر دارند و چیره دست هستندكه نيازمند وكيل و مدافعى همچون من باشند، ضمن آنكه اشاره كرديد آن دو مائوئيست بودند و بايد خدمتتان عرض كنم كه من برعکس آنان در دوران فعاليت سياسى خود در كنفدراسيون با جريانى همكارى مى كردم كه مخالف سرسخت مائوئیسم و استالينیسم  بود !
 
اما جهت آگاهى بيشتر شما و هم فكرانتان !
كنفدراسيون يك جريان سياسى يك دست و يك نظر نبود. يك نظام تك حزبى نیز نبود. يك مجمع حزب الله وار متصل به حبل الله هم نبود لاکن !
كنفدراسيون يك جنبش دانشجويى دموکراتیک در طول تاریخ ایران با عقاید گوناگون از تمامی اقوام ایران بود كه رهبران آن توسط پايين ترين سطوح آن، براى مدت يكسال برگزيده ميشدند و اگر اين رهبران عشق ديكتاتورى و سوداى اقدس همايونى و يا مقام معظم رهبرى شدن به سرشان مى زد، سرشان توسط همان اعضاء به سنگ خورده مى شد.
كنفدراسيون پس از اخراج توده ايها از بدنه خود به چندين شاخه و دسته تقسيم شد. اما با وجود چند شاخه شدنها، به دليل استبداد و خفقان حاكم بر ايران در زمان ذات اقدس همايونى، روز به روز بر تعداد اعضاى آن در فراكسيونهاى گوناگون در سراسر جهان افزوده مى شد.
كافى بود در دانشگاهى از هند گرفته تا اروپا و آمريكا، جلسه سياسى برگزار شود، يا تظاهراتى بر عليه اختناق و ديكتاتورى و موج اعدامها در ايران توسط كنفدراسيون در خارج از كشور برگزار شود تا دانشجويان جديد با اهداف انسانگرايانه آن آشنا شوند و سپس خود به اين تظاهراتها و متينگ ها بپيوندند.
نكته حائز اهميت در تظاهرات جلوى كاخ سفيد نيز اين بود كه با وجود اختلاف نظرهاى سياسى و ايدئولوژيك در كنفدراسيون كه به سه بخش عمده و تعدادى فدراسيون تقسيم شده بود، در آخرين سفر شاه به آمريكا، نوعى هماهنگى و همبستگى بین جریانهای سیاسی در جهت افشاى ديكتاتورى شاه و حمايت بيدريغ آمريكا از رژيم كودتايى و در جهت منافع مردم ايران شكل بگيرد.
 
به اصل مطلب بپردازم و مورد كمكهاى مالى كشورهاى بيگانه !
نخست ببينم كه كنفدراسيون چه ميزان هزينه داشته كه نيازمند پولهاى آنچنانى باشد ؟
شايد با تعريف كردن ماجراى سفرمان از هيوستون تگزاس به واشنگتن جهت شركت در تظاهرات، برخى از ابهامات پاسخگویی شود !
 
ماه نوامبر سال ١٩٧٧ بود و من در دانشگاهى در هيوستون دانشجو بودم و شاه همچون هميشه بديدار رئيس جمهور جديد آمريكا مى آمد. 
ديكتاتورى و اختناق در ايران بيداد مى كرد و چیزی از اعدام بيژن جزنى و شش نفر از یارانش به اتفاق دو مجاهد در تپه‌های اوین نگذشته بود، ساواك عنوان كرده بود كه حين فرار از زندان كشته شده اند !
و چندى پيش از آن دو مبارزه راه آزادی بنام خسرو گلسرخى و كرامت الله دانشيان توسط ثابتى رئيس ساواك به ناحق به جوخه هاى اعدام سپرده شده بودند.
و چون انسان انسان است، پس عضوى از پيكر انسان ديگری نیز هست. و همان شعر سعدی که فرمود ؛ 
بنی آدم اعضای یک پیکرند...
 و اگر انسان انسان است پس بایسته است که همدرد لگدمال شدگان تاريخ نيز باشد. 
زیرا که دگر عضوها را نماند قرار. 
پس لاجرم درس و مشق را رها كرديم تا عازم واشنگتن شويم. همانگونه که امیر پرویز پویان و بیژن جزنی ها در ایران، دانشگاه را رها کردند و وارد میدان مبارزه بر علیه استبداد شدند.
دانشجو بوديم و اكثراً شبها در رستورانها گارسونى و ظرفشويى مى كرديم و یا با کار در پمپ بنزین و پارکینگها در آمد جزیی بدست می آوردیم. 
براى رفتن به واشنگتن، بهترين راه از نظر كم هزينه بودن سفر، كرايه كردن اتوبوس بود .
دو تن از رفقا در هيوستون به سراغ شركتى بنام مستر گودمن رفتند و با اين بهانه كه خانواده و فاميل هايشان را براى سفر به دالاس مى برند دو اتوبوس كرايه كردند.
اين نوع اتوبوسها كه به اتوبوس مدرسه معروف است، بنزينى است و دماغ جلو و زرد رنگ.
صندليهايش كوچك و چرمى است و پشتش صاف. يعنى نمى توان آنرا خواباند و لم داد.
شركت مستر گودمن اين اتوبوسهاى از رده خارج شده مدرسه و دبيرستانها را ميخريد و اجاره ميداد.
روزانه مبلغى حدود بيست تا بيست و پنج دلار ( اگر خطا نكرده باشم ) كرايه اتوبوس بود و بعلاوه بيست تا بيست و پنج سنت بابت هر مايل رانده شده.
از آنجائیکه مسافت رفت و برگشت از هیوستون به واشنگتن (حدود سه هزار مایل برابر با حدود پنج هزار کیلومتر ) هزینه را بالا می برد، لذا از روی استیصال و نداری، مجبور بودیم مایل شمار اتوبوس را از کار بیندازیم تا در هزینه سفر صرفه جویی شود.  
 
اتوبوسها را تحويل گرفتيم و همگی سوار شدند و با عزمی راسخ براه افتاديم. پس از چند صد مایل راندن، مایل شمار را از کار انداختیم.
دو روز در راه بوديم. در طول راه برخى كف اتوبوس خوابيدند و برخى روى صندليها.
و من مى راندم و مى راندم، جوان بودم و سرشار از انرژى. 
ضمناً مسؤل تهيه خوراكى در طول راه نيز بودم. هر از گاهى در طول راه از اتوبان خارج مى شديم و به فروشگاه زنجيره اى SAFE WAY مى رفتيم و مقدارى نان و نوشابه و مايونز و تن ماهى و لوبياى سبز گرد و خيارشور و پياز مى خريديم و با همكارى يكديگر سالاد الويه درست مى كرديم و در همان پاركينگ مى خورديم و حركت را ادامه ميداديم. گاه گاهى نيز سرى به مك دونالد و برگركينگ و پيتزا هات مى زديم.
در طول راه گاه راننده عوض مى شد و بچه ها نيز اتوبوس عوض مى كردند.
برخى كتاب و نشريه مى خواندند و برخى بحث سياسى مى كردند و هر از گاهى با خواندن سرودهاى انقلابى عزم راسخ خود را در نبرد با ديكتاتورى كه بديدار ارباب مى آمد جزمتر مى كرديم. 
 
به واشنگتن رسیدیم و اعضای واحد مریلند، ویرجینیا و واشنگتن هر کدام اعلام کردند که چند نفر را می توانند در آپارتمانهای خود اسکان دهند.
هر کس هم دوست و آشنایی داشت برای خوابیدن به منزل او می رفت. معمولاً در اینگونه مواقع هر کس همشهری خود را می یافت و با او بیشتر دمخور می شد.
شب را با کیسه های خواب بصورت ساردینی خوابیدیم و فردای آنروز عازم محل های مربوطه که شامل پارک لافایت جلوی کاخ سفید، هتل محل اقامت شاه و جلوی سفارت ایران میشد رفتیم.
 
بنابراین، آقای میرفطرس و امثالهم ؛
اینکه شما تصور می کنید با آن پولهای باد آورده از شوروی، چین و لیبی، هواپیمای فرست کلاس سوار شدیم و شب را نیز در هتل پنج ستاره سپری کردیم، حق دارید چنین فکر کنید، زیرا که دولت شاهنشاهی برای آوردن هورا کشان خود چنین کرده بود.
بخاطر دارم همان شب در خانه یکی از همرزمان اخبار را از تلویزیون دنبال می کردیم، باربارا والتر خبرنگار آمریکایی که رابطه حسنه ای نیز با شاه داشت و بیشتر اوقات او بود که با شاه مصاحبه می کرد، از شاه پرسید ؛
اعلیحضرتا ( همیشه از واژه  Your Majesti  استفاده می کرد ) می گویند شما تعدادی را با هواپیما از ایران آورده اید تا برایتان هورا بکشند. شاه از این پرسش اندکی برآشفته شد و به باربارا والتر گفت ؛ چرا از آنها نمی پرسید هزینه ی سفر آنها را چه کسی داده است. 
دلم میخواست به باربارا والتر دسترسی داشتم تا به او بگویم؛ بیا با ما دانشجویانی که هیچگاه در حساب بانکیمان بیشتر از دویست دلار نبوده است همسفر شو ای زیبای شیرین بیان !
 
روز اول تظاهرات تعدادی از دانشجویان معترض به سفر شاه، در مقابل کاخ سفید با ساواکی ها و کسانی که هورا کش شاه بودند و در جلوی کاخ مرتب شعار جاوید شاه می دادند درگیر شدند و تلویزیونها بخش هایی از این درگیریها را به نمایش گداشتند.
 
روز دوم در چند صد متری کاخ اتوبوس را نگه داشتم و بچه ها در حال پیاده شدن از اتوبوس بودند که به ناگاه چند پلیس وارد  اتوبوس شدند و با داد و فریاد برای یافتن به خیال خودشان اسلحه زیر صندلیها را کنترل کردند . روی تمام صندلیها را نیز برای یافتن چیزی فشار میدادند.
حتی یکی از پلیس ها جلو آمد و از من پرسید ؛ اسلحه داری ؟ 
در همین هنگام چندین فیلمبردار شبکه های تلویزیونی در حال فیلمبرداری از اتوبوس و پیاده شدن بچه ها بودند و بچه ها نیز این موقعیت را مغتنم شمرده و شعارهای ضد رژیمی را سر دادند.
 
از آنجاییکه جریانهای گوناگون کنفدراسیون مصمم بودند تا زمان حضور شاه در آمریکا به تظاهراتها ادامه دهند، شاه سفر خود را کوتاه کرد و پس از دو روز به ایران باز گشت و دانشجویان معترض نیز که از سراسر آمریکا به واشنگتن آمده بودند به شهرهای خود باز گشتند.
دو دانشجوی مسؤل، هنگام تحویل اتوبوسها به مستر گودمن متوجه می شوند که او بسیار برآشفته است. مستر گودمن می پرسد، خب ! گفتید که میخواسته اید به دالاس بروید ؟  
سپس با دشنامی به آنها می گوید، من اتوبوسهایم را با چشمان خودم از طریق تلویزیون در جلوی کاخ سفید در واشنگتن دیده ام.   پس از بررسی مایل شمار و کمبود مایل رانده شده، اندکی با تهدید و سپس توافق، مشکل حل شد و خوشبختانه این ماجرا و کار خطای ما، با پرداخت جریمه آن به خیر گذشت.
 
کمک های مالی کنفدراسیون چگونه و از کجا تأمین می شد ؟
نخست آنکه در هر دانشگاهی دانشجویان می توانستند و می توانند به عنوان یک گروه در آن دانشگاه ثبت نام کنند و از امکانات آن دانشگاه از قبیل گرفتن سالن و آمفی تآتر برای برگزاری برنامه های خود از قبیل جشن نوروز و برنامه های دیگر مانند تآتر و نمایشنامه بطور رایگان استفاده کنند.
در مرکز شهر واشنگتن جلسات سیاسی روزهای یکشنبه شب در زیرزمین کلیسایی برگزار می شد.
برخی دیگر از دانشجویان محل هایی بنام خانه ایران را کرایه کرده بودند و یا انجمن های اسلامی که مکانهای خود را داشتند.
 
هر دانشجوی عضو هفته ای دو دلار بابت حق عضویت می پرداخت.
جشن های گوناگون از قبیل نوروز که افراد عادی بسیاری در آن شرکت می کردند نیز منبع درآمد خوبی بود زیرا ن
تدارکات جشن ها از قبیل تهیه شام و غیره به عهده ی خود دانشجویان بود.
از آنجاییکه دانشجویان بصورت چند نفره در آپارتمانها زندگی می کردند، در هر آپارتمانی یک صندوق کوچک کمک مالی وجود داشت که پولهای خرد خود را برای کمک به کنفدراسیون در آن صندوقها می ریختند. 
البته بودند دانشجویانی که توسط خانواده برایشان از ایران پولی می آمد و کمکهای مالی بیشتری می کردند. 
 
آقای میر فطروس،
شما در پایان نوشته خود با اشاره به « مخالفان همیشه طلبکار شاه »  و  « با تکیه بر این اسناد و با توجه به وابستگی سازمانها و گروههای مخالف شاه به دولت های بیگانه » نتیجه گیری کرده اید  و سه پرسش را که در واقع دو پرسش است برا ی خواننده مطرح می کنید که ؛
آیا آقای امینی عضو سازمان احیا بوده است و  آیا در آن « جریان خونین » یعنی تظاهرات مقابل کاخ سفید شرکت داشته است؟https://mirfetros.com/fa/?p=28689
          
 
در مورد مخالفان همیشه طلبکار شاه خدمتتان عرض می شود که ؛
ما از ذات اقدس همایونی پول نفت طلب نکرده بودیم چرا  که مملکت ارث پدری ایشان بود و ما حقی نداشتیم، اما ؛
ما آزادی را که حق طبیعی همه انساهاست و از ما دریغ شده بود طلب می کردیم. همانگونه که هم اکنون نیز خواهان آزادی و دموکراسی برای ایران هستیم.
 
سخن پایانی ؛
آقای میرفطرس، براساس آنچه که در باره شما در ویکی پدیا آمده است، شما در اسرائیل با مقامات اسرائیلی ملاقات داشته اید و در آمریکا نیز از یکی از نمایندگان جناح راست و جنگ طلب خواسته اید به ایران حمله نظامی کنند و برخی نقاط مهم را مورد هدف قرار دهند.
در حالیکه مخالفین شاه، که شما بیشتر منظورتان همانا کنفدراسیون است و آنرا هدف قرار داده اید و اعضایش را دنباله روی سیاست های کشورهای بیگانه میدانید، هیچگاه در زمان شاه، از شوروی، چین، لیبی و کوبا نخواستند به ایران حمله نطامی کنند.
               ع - سلیمانزاده
 
 
 
 
 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب ع- سلیمان‌زاده در سایت پژواک ایران 

*من در همان زندان نگه داشته شدم كه حميد نورى هم اكنون در آن زندان به بند كشيده شده است !  [2021 Oct] 
* كوتاه رنج نامه اى به روئسا، استادان و دانشجويان دانشگاه ملى تاجيكستان  [2021 Sep] 
*پيامى سرگشاده به يك «آيت الله» ! آقاى نشانه‌‌ى الله موسوى تبريزى، با شما هستم!  [2020 Sep] 
*آقاى على ميرفطرس و دو كلمه با «مدعی»؛ پولهای کنفدراسیون از کجا می آمد ؟  [2020 Apr] 
*آيا به خاك بسپارند يا خاكستر كنند و سپس به الماس تبديل نمايند ؟  [2020 Jan] 
*استغفرالله ! استغفرالله ! حضرت سليمان حرامزده است يا ولدالزنا !   [2019 Sep] 
* ـ سلیمانزاده ! بجای موشک باران کردن ایران، کشور ما را پوشک باران کنید   [2019 Jun] 
*سخنی با «فیلسوف» عبدالکریم سروش  [2019 Mar] 
*شناخت و آگاهی هم چیز خوبست، البته گر آدمی اندکی داشته باشد  [2018 Aug] 
*شرم هم چيز خوبى ست، البته اگر آدمى اندکی داشته باشد !  [2018 Aug] 
*نادمان منطق گریز یا سپاهیان شکست‌خورده  [2018 Jun] 
* و ما اين كره خاكى را بصورت هندوانه گرد آفريديم  [2018 Feb] 
*اکنون پس از چهل سال !   [2018 Feb] 
*اگر آخوند یک روز کار کرده بود !   [2018 Jan] 
* پزشگ دربارى !؟   [2018 Jan] 
* توطئه، تئوری یا واقعیت  [2017 Oct] 
*سيماى بهشت و كمبودهاى آن‎!  [2017 Oct] 
* ضِ يه ولاالضالين کجا و زن زید کجا !   [2017 Jun] 
*از اين پس ملت ايران را تفكيك كنيد !   [2017 May] 
*آيا كودتا حركتى پسنديده است ؟  [2017 Mar] 
*احتمالن اخيرن !   [2017 Mar] 
*ايثارگريهاى سه انسان بر جسته در سه حوزه گوناگون !  [2017 Jan] 
*«هِه، آمه دَه اعلاميَه دادَه که خون پاك فِرزِندان خلق به زِمين مى ريزَه، اى خون اِز خونِ خُوكُم كِثيِف تِرِه » !   [2017 Jan]