PEZHVAKEIRAN.COM شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن
 

شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن
علی شاکری زند

 
 
برگهایی از زندگی سیاسی
دکتر شاپور بختیار*
* * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بخش نوزدهم
بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران
 
اندکی دقت به عواملی که در ۲۸ مرداد به سقوط دولت ملی مصدق و در ۲۲ بهمن ۵۷ به سقوط دولت ملی بختیار انجامیدند مشابهت‌هایی میان آنها را نشان می‌دهد. اما یک تفاوت عمده هم میان این شرایط حاکم بر این دو حادثه وجود داشت که نباید از نظر دور بماند.
این شباهت‌ها که در دنباله‌ی این مبحث به تفصیل بیشتر درباره‌ی آنها خواهیم پرداخت بطور خلاصه از این قراراند:
در ۲۵ مرداد ۳۲ دکتر مصدق پس از بازداشت سرهنگ نصیری که با تانک های گارد شاهنشاهی برای ابلاغ حکم عزل نخست‌وزیر نیم‌ساعت پس از نیمه‌شب به در خانه‌ی او رفته بود، کار را تمام‌شده می‌دانست و پس از آگاهی از خروج پادشاه از کشور نیز خواستار بازگشت هرچه سریعتر او به کشور شد. اما بطور مسلم مصدق از وجود شخصی بنام کرمیت روزولت و تیم او در کشور، که با دلارهای آمریکایی عده‌ای افراد و محافل ضدملی را برای سرنگونی دولت او بسیج کرده‌بودند، کاملا بی‌اطلاع بود، چه در غیر اینصورت دستور اخراج تحت‌الحفظ فوری او و همکاران خارجی‌اش از کشور را نیز بلافاصله صادر می‌کرد. از سوی دیگر می‌دانیم که دولت آمریکا که از شکست اقدام ۲۵ مرداد باخبر شد بلافاصله دستور قطع دنباله‌ی آن را خطاب به کرمیت روزولت صادر کرد. اما از تصادفات تاریخ این بود که کرمیت روزولت از اجرای دستور دولت متبوع خود خودداری کرد و دنباله‌ی برنامه‌ی کودتا را، آنگونه که با همدستان ایرانی‌اش، بویژه سرلشگر فضل‌الله زاهدی و آیت‌الله بهبهانی و برادران رشیدیان پیش‌بینی شده‌بود، گرفت و بکمک آنها وضع را برای روز ۲۸ مرداد آماده کرد. عدم اطلاع مصدق از وجود کرمیت روزولت از یک سو و عدم پیروی روزولت از تصمیم واشنگتن و ادامه‌ی کار از سوی دیگر، از تصادفات تاریخی بسیار استثنائی است، که موجب چنان دگرگونی در تاریخ معاصر ما شد که آ نچه هم که امروز هنوز می کشیم نتایج آن است.
عاملی که در دوران کوتاه مدت دولت بختیار نقشی مشابه با نقش کرمیت روزولت بازی کرد رفتار سفیر کبیر آمریکا، ویلیام سالیوان نسبت به دولت بختیار از یک سو، و نسبت به نیروهای هوادار خمینی از سوی دیگر بود. بطوری که نویسنده در مقاله‌ای شرح داده‌ام، در حادثه‌ی اول، ۲۸ مرداد ۳۲، همدستی میان بخشی از روحانیت و بخش کوچکی از نیروهای مسلح، به وساطت یک تیم آمریکایی سبب سقوط دولت ملی شد، با انحصار قدرت به یک حکومت فردی متکی به ارتش و سهم کمی از آن برای روحانیت. و در ۲۲ بهمن نیز همدستی سران ارتش به سرکردگی قره‌باغی و فردوست، با هواداران خمینی، باز هم به وساطت یک امریکایی، این بار سفیر آمریکا، سبب سقوط دولت ملی و قانونی شد، اما این بار با انحصار قدرت به گروه دوم، یعنی روحانیت و گردن زدن ارتش.
شباهت نسبی دیگر میان دو حادثه خیانت دو مقامی بود که مسئولیت سرکوب هرگونه شورش علیه دولت قانونی را بر عهده داشتند. در مورد اول که ناشی از یک اشتباه خود مصدق بود، گماردن سرتیپ محمـد دفتری به ریاست شهربانی، بنا به پیشنهاد و تقاضای خود دفتری بود که مصدق به لحاظ اعتماد به وی از جهت نسبت نزدیک خانوادگی (مصدق عموی پدر او بود) پذیرفته بود، در حالی که سرتیپ دفتری در آن روزهای حساس، و بویژه در روز ۲۸ مرداد به وظیفه‌ی خود عمل نکرد!
بعداً معلوم شد که او این سمت را همزمان از فضل‌الله زاهدی نیز دریافت کرده‌بوده‌است !
علت موافقت مصدق با انتصاب سرتیپ محمـد دفتری به ریاست شهربانی این بود که پس از توطئه‌ی خائنانه‌ی قتل رییس شهربانی مصدق سرلشگر محمود افشارطوس، افسر وطنپرست و وفادار به مصدق، مدتی جای حساس او خالی مانده‌بود.
مشابهت نسبی این وضع را در دولت بختیار بدین شکل می‌بینیم که رییس ستاد بزرگ، یعنی ارتشبد قره‌باغی است، که در صورت انتصاب ارتشبد جم به وزارت دفاع کس دیگری بجای او، که گماردنش به این سمت از سوی محمـدرضا شاه مطابق میل بختیار نبود، تعیین می‌شد؛ قره‌باغی که او هم نه تنها با بازرگان، بعدا نخست‌وزیر دولت موقت خمینی، سابقه‌ی آشنایی دارد بلکه به پیشنهاد ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا، با او قرار دیدار و مذاکره‌ای رسمی همراه با آیت‌الله موسوی اردبیلی نماینده‌ی خمینی می‌گذارد، و به توافق‌هایی هم که موجب رضایت خاطر سالیوان می‌شود، می‌رسند. از اینجا به بعد است که قره‌باغی در دولت بختیار مشابه همان نقشی را بازی می‌‌کند که سرتیپ محمـد دفتری در روزهای حساس پس از ۲۵ مرداد بازی کرده‌بود!
چنانکه پیشتر گفته‌شد مشابه نقشی را که کرمیت روزولت در روزهای پیش از ۲۵ مرداد تا ۲۸ مرداد بازی کرده‌بود، در ۱۳۵۷ ویلیام سالیوان بازی می‌کرد. یادآوری این نکته بیجا نیست که دو ورق فرمان عزل مصدق و انتصاب زاهدی را که محمـدرضا شاه به هر دلیل به نوشتن و امضاء آنها رضایت نداده‌بود، همان کرمیت روزولت با کمک درباریانی که شکل انشاء فرمانهای پادشاه را می‌شناختند، برشته‌ی تحریر درآورد، و امضاء پادشاه را، پیش از نوشته‌شدن متن، بر دو ورق سفید، نه در دربار، بلکه در رامسر، از او گرفته‌ و متن‌ها را بعدا در بالای امضاء‌ها اضافه‌کرده‌بودند.
توجه به این همانندی‌ها از این جهت حائز اهمیت است که بدانیم در برخورد به مشکلات نیز بختیار به پیروی از همان اصول حکمرانی مصدق پایبند بود. اما گفتیم که میان شرایط حکمرانی دولت بختیار و دولت مصدق تفاوت مهمی هم موجود بود که شرح و تفصیل درباره‌ی آنها تنها در بخش های دیگری از این متن ممکن خواهدبود و آن تفاوت مهم در وضع اجتماعی شهرهای بزرگ بود که در دوران دولت بختیار بخش مهمی از سکنه‌ی آنها را حاشیه نشین‌های حلبی‌آبادها تشکیل می‌دادند که حاصل اصلاحات ارضی نادرست بودند، جماعت هایی که نیروی اصلی خمینی در برابر حکومت قانون را تشکیل می دادند؛ بخش هایی از جامعه که با اصطلاحاتی چون توده‌ی بی‌شکل یا لومپن پرولتاریا، یا به تعبیر هانا آرنت، توده‌ی اتمیزه نامیده‌می‌شوند.
چگونگی نگاه بختیار به مشکلات
بختیار که برای جانشینی حکومت قانون بجای حکومت ترس آمده بر آن بود که قانون را در برخورد به همه‌ی موارد و مسائل مبنا قراردهد، حتی آنجا که توسل به زور در برابر خشونت ضرورت می‌یابد. او با اطلاعات تاریخی وسیع و تجارب زنده‌ی خود می‌دانست که اگرچه توضیح و روشنگری همواره و در همه جا کارگر نیست و تکافو نمی‌کند و توسل به نیروی قهریه در همه‌ی نظریات سیاسی دموکراتیک و جامعه‌شناختی (نظریه‌ی معروف ماکس وبر درباره‌ی انحصار حق استفاده از نیروی قهر مشروع برای حکومت) پذیرفته شده، اما در مورد قانونی بودن طرز استفاده از این حق برای حکومت که ضامن مشروعیت آن است بسیار حساس بود. به عبارت دیگر، او نه اهل تسلیم در برابر تهدید و زور بود و نه شخصاً زور را پاسخ به هر مشکلی می‌دانست؛ و، به‌ویژه، نه به هر شکلی. این نتیجه‌ای‌است که از بحث و مشاوره‌ی او در جلسات شورای امنیت ملی با حضور چند تن از مهمترین مسئولان کشور، رییس ستاد بزرگ، ارتشبد قره‌باغی، احمد میر فندرسکی وزیر استخواندار امور خارجه، تیمسار مقدم، و... حاصل می شود.
ورود در جزئیات این مشاوره، که کلیپ های آن موجود است ممکن نیست. اما همین قدر می‌توان گفت که او در حد توانایی و قدرت پیش‌بینی یک دولتمرد مجرب و فرهیخته، بی آنکه مدعی پیش‌بینی همه‌ی احتمالات ممکن باشد، به انواع احتمالاتی که با بازگشت خمینی به کشور می‌توانست رخ‌دهد، از خوشبینانه‌ترین تا بدبینانه‌ترین آنها، اشاره می‌کند. از بدیهی ترین رخدادها آغاز می‌کند و می‌گوید در صورت حمله‌ی مسلحانه به مراکز و نهادهای دولتی بدون هرگونه تردید پاسخ مسلحانه داده‌می‌شود. همچنین است در صورتی که در محلی پرچمی غیر از پرچم شیروخورشید نشان ایران بالا برده‌شود.
او احتمال اقدام مستقیم علیه اساس قانونی حکومت یا همان نظام مشروطه را نیز در نظر می‌گیرد، گرچه پیش‌بینی شکل مشخص چنین اقدامی برای هیچکس ممکن نیست، و تنها می‌توان با استمداد از مثال‌های تاریخی شناخته‌شده و تخیل شکل یا شکل‌هایی را تصور کرده، راه قانونی مقابله با آنها را پیش‌بینی کرد. شکلی که او به عنوان نمونه مثال می‌زند این است که اگر فی‌المثل روزی در یک تظاهرات کسی از سوی عده‌ای تشکیل شورایی را برای تأسیس یک جمهوری اسلامی اعلام کند واکنش دولت باید چه باشد؛ و با قاطعیت می‌گوید در چنین حالتی که قیام علیه اساس قانونی حکومت خواهدبود، باید همه‌ی اعضای آن شورا بلافاصله بازداشت شده در برابر دادگاههای عادی محاکمه گردند. آنگونه که از مذاکرات شورای امنیت ملی می‌توان ااستنباط کرد همه‌ی حاضران از جمله قره‌باغی، اینگونه برخورد را تأیید می‌کنند.
اما در روز دهم بهمن قره‌باغی می‌گوید پس از شنیدن گزارش سپهبد خواجه‌نوری رییس اداره‌ی سوم ستاد، درباره ضعیف شدن روحیه‌ی فرماندهان، تصمیم به استعفا می‌گیرد. قرائت توضیحات وی در این باره در کتاب خاطراتش موسوم به حقایق درباره‌ی بحران ایران، نشان می دهد که ریشه‌ی موضوع در دو طرز تفکر سیاسی مختلف و دو نگاه کاملاً متفاوت درباره‌ی کشورداری قراردارد. بختیار برای برقراری حکومت مبتنی بر قانون قبول نخست‌وزیری کرده است. قره‌باغی به حکومت مبتنی بر ترس و زورعادت دارد و از کمترین اغتشاشات و تظاهرات متوحش می‌شود. در فصل کتاب مربوط به استعفایش وحشت خود از «افزایش اغتشاشات» را به تفصیل بیان می کند.
در نوشته‌ی خود او به بختیار دو ایراد اصلی وارد می‌کند.
۱ـ در برابر این احتمال که خمینی به ایران بیاید، موضوعی که در جلسه‌ی شورای امنیت ملی مطرح می‌شود، او از ممانعت هواداری می‌کند، در حالی که بختیار ممانعت از بازگشت یک شهروند به کشور را قانونی نمی‌داند.
۲ـ گسترش اغتشاشات را پیش می‌کشد و آزادی زندانیان سیاسی را که به گفته‌ی او به اغتشاشگران می‌پیوندند مطرح می‌کند. همچنین انحلال ساواک را که جزو برنامه‌ی دولت بختیار است نیز عامل دیگری در جهت ضعف قدرت حکومتی می‌شمارد، در حالی که ساواک از چند ماه پیش از تشکیل دولت بختیار عملاً خنثی شده‌بود.
او در کتابش ادعا می‌کند که بختیار «مکرراً در اظهارات خود می‌گفت آنچه مورد احترام ماست تصمیماتی است که شخص حضرت آیت‌الله خمینی می‌گیرند.» و به عنوان مدرک به مأخذ شماره‌ی ۶ کتابش ارجاع می‌دهد۱، در حالی که در آن مأخذ که روزنامه ی اطلاعات شماره ی ۱۵۷۶۰ بتاریخ ۱۵ دیماه ۵۷ است، چنین خبری وجود ندارد و به عکس در همان شماره از قول بختیار می‌خوانیم:
«دولت من را شورای انقلاب نمی‌تواند جارو کند. سیاسست از برابر یک رهبر مذهبی کنار نمی‌رود. رهبر شیعیان ایران برای ایرانیان محترمترین شخصیت هستند اما در هر حال یک شخصیت سیاسی نیستند۲
قره‌باغی در کژفهمی خود از راه دولت بختیار، یا چه بسا غرض‌ورزی خود تا آنجا می رود که تشکیل این دولت را به یک توطئه علیه رژیم مشروطه و به منظور تحقق برنامه ی خمینی تعبیر می‌کند، آنجا که می نویسد: «شرط تشکیل دولت را مسافرت اعلیحضرت قرارداد،[شرطی که] مورد قبول شاهنشاه نیز قرارگرفت، [و] نتیجه‌اش سبب تقویت جبهه‌ی مخالفین گردید، بطوری که بعداً معلوم شد تشکیل دولت به کیفیت مذکور و اقدامات بعدی آن تماماً طرحریزی‌شده به نفع مخالفین یعنی به قدرت رسیدن آقای خمینی و زمینه‌سازی برای ترتیب مقدمات و آمدن نامبرده بود۳
چنین تعبیری را اگر حمل بر پارانوئیای ارتشبد فقید نکنیم، باید دست کم ناشی از جهالت سیاسی یک نظامی بلندپایه، که منحصر به او هم نبود، بدانیم. او نتایج چند سال تأخیر در تصمیم را که سبب چنین وسعتی در نیروهای برانداز شده‌بود بر عهده ی نخست وزیر می اندازد که با همه ی آن تأخیر و نتایج شوم آن قبول مسئولیت کرده بود تا بیشتر از آن  دیر نشود.
او توجه ندارد که میان بازگشت به وضع گذشته که شکست‌پذیری و ناپایداری خود را نشان داده‌بود، و در نظرگرفتن برنامه‌ی نیروی آشوبگری که هدفش برانداختن حکومت مبتنی بر قانون رسمی کشور است، به عنوان چاره‌ی کار نمی‌توان عمل کردن برخلاف همین قانون (یعنی برانداختن آن در عمل) را، که نقض غرض است، در پیش گرفت، بلکه باید در جهت بسیج آن بخش عظیم جامعه کار کرد که از دو سال پیش به این سو، در برابر چالش آشوبگران حزب‌اللهی ـ استالینیست، دچار واهمه شده و خاموش مانده‌بودند؛ درحقیقت باید گفت که اکثریت بزرگ مردم که دهها سال در فعالیت سیاسی شرکت نکرده بودند یا نتوانسته بودند بکنند، در برابر امواج وسیع تظاهرکنندگان حزب‌اللهی که اکثریت بزرگ آنان توده‌های بی‌شکلی بودند (که ما در بخش دیگری از این نوشته بدان خواهیم‌پرداخت)، وحشت‌زده شده‌ و بنا به اصطلاح معمول دچار «ترور» سیاسی شده‌بودند. و از سوی دیگر، به علت عدم‌برخورداری از سازماندهی سیاسی، آنهم خود به دلیل وضع ربع‌قرن گذشته که احزاب آزادیخواه از فعالیت محروم بودند. چاره‌ی این وضع تشویق این بخش خاموش جامعه به سازماندهی و تظاهرات متقابل بود، اما البته نه از طرف دولت. و این همان کاری بود که بنام تظاهرات هواداران قانون اساسی صورت گرفت؛ سه بار، و هر بار با شرکت شمار بسیار بزرگتری شرکت‌کننده. گیرم افزایش باز هم بیشتر شمار آنان نیازمند زمان بود؛ زمانی که به دولت بختیار داده‌نشد، زیرا همان قره‌باغی که عدم‌توسل به زور در همه حال را بر بختیار خرده‌گرفته‌بود، درست روزی که می‌بایست بنام قانون از زور مشروع استفاده می‌کرد، یعنی روزی که گروهی از همافران و «انقلابیون» به انباراسلحه‌ی دوشان تپه حمله بردند و نخست‌وزیر به «رییس ستاد بزرگ» دستور بمباران آن محل را داد، حضرت ارتشبد از خود هیچ خبری نداد و صاف و ساده گم شد!
بختیار در عین حال هیچ راه مسالمت‌آمیزی را نادیده نمی‌گیرد. فی الجمله به این نیز می‌اندیشد که از همان موضع نخست‌وزیری راه گفتگو با خمینی را بازبگذارد و بکوشد تا او را از «جمهوری» اسلامی‌اش منصرف سازد.
می‌گوید: «وقتی فتنه‌ای در راه است ـ و این فتنه‌ی خاص حقیقتا بلایی آسمانی بود ـ پیش از شکایت از بخت بد باید تمام راه ها را برای دفع فتنه آزمود. من فکرکردم اگر هیچ قدمی بسوی خمینی برندارم ممکن است تاریخ مرا محکوم کند که: چرا کوشش نکرد او را شخصاً ببیند؟ چرا یک به یک با او به صحبت ننشستم۴؟»
او حدود یک هفته پس از عزیمت پادشاه به این موضوع می‌اندیشد.
«در این باره با بازرگان مشورت کردم جوابش این بود:
«"فکر بسیار خوبی است. ولی ترتیبش را چگونه بدهیم. چون قطعاً خمینی خیال می کند که ما با اینکار برایش دامی گسترده‌ایم."
«کافی است مقدمات را درست بچینیم.»
«"همان کاری را خواهدکرد که با سنجابی کرد. یعنی می گوید اول امضاء کنید بعد بیایید. قبل از اینکه درش را نیمه‌باز کند استعفای شما را خواهدخواست".»
«خود ما متن پیام را تهیه می‌کنیم چون البته به چنین شرایطی تن‌درنمی‌دهم. بهتر است از ابتدا این امکان را که او شرایطش را به ما تحمیل کند از او بگیری۴
در روایت یزدی از قضایا خواهیم‌دید این پیش‌بینی بختیار تا چه اندازه دوراندیشانه بوده‌است.
روز جمعه‌‌ای به این کار مشغول شدیم؛ حدود ده سطری من نوشتم و بازرگان چند بار آن را دستکاری کرد. این متن هنوز موجود است. با کلمات "من، شاپور بختیار... شروع می‌شد و بعد خلاصه‌ای از کارهای من تا زمان نخست‌وزیری‌ام آمده‌بود، و سپس با کمال احترام پیشنهاد کرده‌بودم که به پاریس بروم تا با او درباره‌ی مسائل بسیار حاد کشور یک به یک به گفت‌وگو بنشینیم. منظورم از یک به یک این بود که نه من به عنوان نخست‌وزیر با او سخن خواهم‌گفت و نه او به عنوان رهبر مذهبی با من طرف خواهدشد؛ و افزوده‌بودم که می‌توانم ظرف چهل‌وهشت ساعت پس از دریافت جواب نزد او بروم و پیشنهادهای او درباره‌ی ایران را با علاقه‌مندی گوش کنم.»
"بسیار خوب دیگر چیزی نمی‌شود به این اضافه کرد. مطمئنم که این پیر مکار قبول می‌کند. نمی‌تواند قبول نکن۴."
این کار در حدود ده روز پس از عزیمت پادشاه صورت گرفته‌بود.
«این متن را تلفنی به اطلاع خمینی رساندند و او قبول‌کرد.(...) تاریخ اگر با غرض‌ورزی نوشته‌نشود باید این واقعیت را ثبت کند، زیرا این موضوع مسئولیت بازیگران صحنه را تعیین می‌کند. دفتر خمینی رسماً موافقت او را به من اعلام کرد. از اطرافیان بعضی با این ملاقات موافق بودند و بعضی مخالف. بازرگان از گروه اول بود و امید داشت که یک رشته توضیحات روشن و صریح اوضاع را آرام کند و از طرف دیگر می‌دانست که پنج پست در کابینه برای طرفداران او در نظرگرفته‌شده‌است. بهشتی هم موافق بود، یزدی هم به احتمال قوی۵. از طرف دیگر سه نفر هم آشکارا مخالف بودند. بنی‌صدر از روی حسابگری (...) و سنجابی و فروهر...۶»
«دستور دادم برایم گذرنامه‌ای صادرکنند، زیرا گرچه شگفت‌آور بنظر می‌رسد، منِ نخست‌وزیر گذرنامه نداشتم. وقتی شهروندی عادی بودم پادشاه گذرنامه‌ام را توقیف کرده‌بود. عده‌ای را در دل شب بیدارکردیم و به وزارت امور خارجه فرستادیم تا گذرنامه‌ای سیاسی به اسم نخست‌وزیر صادرکنند. امروز هم همین پاسپورت را دارم.»
«بازرگان گذرنامه داشت اما نگران نحوه‌ی سفر و جزئیات آن بود.
«ـ این جزئیات مهم نیست. ترتیب کارها را در همانجا می‌دهیم. و اگر تو نمی‌خواهی همراه من به دیداراین موجود بیایی در نیس پیاده می‌شویم. تو از آنجا با یکی از پروازهای داخلی به پاریس برو و من هم به راهم ادامه می‌دهم. هر قدر که می‌خواهی با او صحبت کن و من بعد می‌رسم. ... تمام آن روز به گرفتن اجازه‌ی پرواز از چند کشور سر راه گذشت و بعد از نوفل لوشاتو تلفنی شد: خمینی از آنچه گفته‌بود عدول کرده و دیگر حاضر نیست مرا ببیند مگر بعد از استعفا. (...) من در این میان هیچ چیزی نباختم.
در مواقع استثنائی می‌بایست تصمیماتی استثنائی اتخاذکرد. برای آنکه مورد مؤاخذه‌ی تاریخ قرارنگیرم پیشدستی کردم۷
چنانکه گفته‌شد از ابتدا این پیشنهاد بختیار با همکاری و همداستانی بازرگان بوده و البته خمینی نیز از این امر بخوبی آگاه بوده‌است. در نتیجه او با نقض قول خود بازرگان را نیز از خود رنجانیده‌بود. هنگامی که اطرافیان این موضوع را به او یادآور شدند پاسخ داد که از او رفع کدورت خواهدکرد.
 
۲۷ آذرماه ۱۴۰۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ارتشبد عباس قره‌باغی، حقایق درباره ی بحران ایران، سازمان چاپ و انتشارات سهیل، پاریس ص. ۲۵۴.
۲ اطلاعات، ۲۵ دیماه ۵۷، در آینه‌ی ۳۷ روز، ص. ۶۶.
۳ ارتشبد عباس قره‌باغی، همان، ص. ۱۴۳.
۴ شاپور بختیار، یکرنگی، ترجمه‌ی مهشید امیرشاهی، ص. ۱۹۱.
-Chapour Bakhtiar, Ma Fidélité, Albin Michel, p. ۱۵۴.۲
 ۵ خاطرات یزدی نشان می‌دهد که این حدس بختیار احتمالاً نادرست بوده‌است.
او خدعه‌ای را که برای سفر بختیار چیده ‌بودند، با درآمیختن راست و دروغ، چنین شرح می‌دهد، و ضمن آن فهم خود از «سیاست» را نیز به ما معرفی می‌کند:
نقل از خاطرات ابراهیم یزدی، جلد سوم.
«جلسه‌ی فوق العاده ای بعد از شنیدن خبر رفتن شاه تشكیل نشد؟
چرا. بعد از آن بود که روی همان پله های خانه نوفل لوشاتو که عکس هایش هم هست، آقای خمینی ایستادند و واکنش خود را بیان کردند و این که بزودی به ایران برمی‌گردند. اولین سؤال این بود که حالا می‌خواهید چه کنید و ایشان در همان جلسه اعلام کردند «برنامه من این است که بلافاصله به ایران برگردم». از همان موقع ولوله افتاد. بختیار گفت نمی‌تواند بیاید.
فرودگاه را بستند و...
-در آن روزی كه شما روی پله روبه روی خانه نوفل لوشاتو ایستاده‌اید كه در عكس هم مشخص است و به گمانم روز ابری هم بود ...
بله، روز ابری بود. البته بارانی نبود.
-در آن روز برجسته ترین موضوعی كه رسانه های دنیا بازتاب دادند چه بود؟
مهمترین مطلب این بود که آقای خمینی به ایران بازمی‌گردد. چون ما فکر می کردیم که بازگشت ایشان همراه با موج عظیمی است که بقایای رژیم را در هم می‌کوبد. البته مسائل مختلف بود. شاه رفته‌است و بختیار گفته می‌خواهم به پاریس بیایم. در تهران عده‌ای سعی می‌کردند که این دوراهی انتقال با حداقل تلفات طی شود. به همین دلیل آقایان صدرحاج سیدجوادی، بهشتی و بازرگان با بختیار دیدارکردند و...
-گفتید بختیار گفته می‌خواهم بیایم پاریس، بگذارید این پرسش را مطرح كنم. بنی صدر فراری می‌گوید در جریان فعل و انفعالات انقلاب او و یكی از نزدیكان بختیار وقتی كار نخست‌وزیر آخر پهلوی به جاهای باریک كشیده‌بود با هم گفتگویی داشته‌ا‌‌ند و در آن گفت‌وگو قرار بر این شده كه بنی صدر با آقای خمینی صحبت كند و بختیار به پاریس بیاید و استعفا بدهد و با موافقت آقای خمینی او بشود اولین نخست وزیر انقلاب. بنی صدر می‌گوید كه من با آقای خمینی صحبت كردم و ایشان به شرط استعفا پذیرفتند. اما آن نماینده‌ی بختیار به ایران رفت و برگشت و پیغام آورد كه بختیار این موضوع را نپذیرفته. این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
بخشی از آن درست است. قرار بود بختیار به پاریس بیاید و پس از استعفا با آقای خمینی دیدار نماید. آقای صدر حاج سیدجوادی کپی متن دستخط بختیار را به من داد و من در کتابم (اخرین تلاشها در آخرین روزها) آورده‌ام. در تهران شورای انقلاب با بختیار توافق کرده‌بودند که بختیار به پاریس بیاید و به‌آیت‌الله خمینی گزارش دهد و «بگوید حالا در اختیار شما هستم، چه می‌فرمایید؟» در توافق چند احتمال مطرح شده‌بود: یکی این که وقتی به آن جا می‌رود آقای خمینی نخست‌وزیر ماندن او را بپذیرد. دیگر اینکه بگویند: نه. اما به همراه آقای خمینی به تهران برگردد و دولت تشکیل شود و او هم بشود یکی از وزیران. یا اینکه هیچ سمتی به او داده‌نشود.
همه‌ی اینها یکی یکی مطرح شد. اما این نبود که بختیار نپذیرد. در پاریس وقتی ما این توافق را شنیدیم تصمیم گرفتیم که اگر آمد ابتدا استعفا بدهد بعد با آقای خمینی دیدارکند. در تهران در جلسه روحانیان که در دانشگاه تهران گردهم آمده‌بودند فردی مطرح می‌کند (ظاهراً خلخالی گفت که من عامل آن بودم) که بختیار قصد دارد به پاریس برود و آقای خمینی گفته اند که او را می‌پذیرند. ساعت ۱۱ شب به پاریس زنگ می‌زنند به احمدآقا که در تهران چنین بحثی مطرح است و آقا هم می‌گوید بگویید: «خیر، من بختیار را به عنوان نخست وزیر نمی‌پذیرم».
- یعنی شرط استعفا آن شب مطرح شد؟
بله در پاریس شرط استعفا مطرح بود. اما بحث این بود که بختیار اول به پاریس بیاید و بعد به او بگوییم که تا استعفا ندهی آقا تو را نمی پذیرند.
همان کاری که با سید جلال تهرانی کردیم.
- رئیس شورای سلطنت؟
 بله، رئیس شورای نیابت سلطنت. آقای خمینی گفتند تا استعفا ندهد، نمی‌پذیرم. متنی را نوشت. آقای خمینی قبول نکرد. من هم زیر آن نامه نوشتم که: «آقای تهرانی! شما باید استعفا بدهید تا ایشان با شما ملاقات کنند». دوباره نوشت و آقای خمینی باز نپذیرفتند. تهرانی گفت که «من نمی‌توانم بگویم که شورای سلطنت غیرقانونی بوده‌است. با این همه سوابق به من خواهند‌گفت که اگر غیرقانونی است چرا پذیرفتی؟ در آن جا به او فرمول دادیم که بگو چون به باور دینی من آقای خمینی مرجع بزرگی است و ایشان گفته‌اند که شورای سلطنت غیرقانونی است من هم اعلام می کنم که غیرقانونی است و استعفا می‌دهم». این را نوشت و فرستاد. بعد با آقا ملاقات کرد. اگر سیدجلال تهرانی، در تهران استعفا می‌داد و به عنوان یک شهروند عادی به پاریس می‌آمد، چه اهمیتی برای دنیا داشت؟ اگر بختیار در تهران استعفا می‌داد یک شهروند عادی بود که به پاریس می‌آمد. دنیا به آن توجهی نمی‌کرد. این آقایان به این نکته توجه نداشتند و می‌گفتند در تهران استعفا بدهد. ما می‌گفتیم بگذارید به عنوان نخست‌وزیر به پاریس بیاید، با روزنامه ها مصاحبه کند، به همه بگوید که من آمدم، آن وقت اگر خواست آقای خمینی را ببینید ما می گوییم که باید استعفا بدهی. آن وقت یا بختیار باید دست از پا درازتر به ایران برگردد، یا استعفا دهد و بیاید آقای خمینی را ببیند که مقصود حاصل شده است. آنچه که ما بحث کردیم این نبود که بختیار به پاریس بیاید و استعفا نداده به ملاقات آقا برود. همه ما اتفاق نظر داشتیم.
توضیح: متن استعفای سید جلال تهرانی رییس شورای سلطنت در تاریخ یکشنبه اول بهمن ماه ۱۳۵۷ مطابق با ۲۲ صفر سال ۱۳۹۹ هجری قمری به این شرح است:
«قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف اینجانب برای حفظ مصالح مملكت و امكان تأمین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس كه برای نیل به هدف اصلی بود تشكیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعاً تغییر یافت. به طوری كه برای احترام به افكار عمومی با توجه به فتوای حضرت آیت الله العظمی خمینی دامت بركاته مبنی بر غیرقانونی بودن آن شورا، آن را غیرقانونی دانسته كناره گیری كردم...»
وی سه روز بعد در تهران در اظهاراتی که روزنامه کیهان روز ۱ بهمن ماه ۱۳۵۷ منتشر کرد گفت: افرادی که از استعفای من از ریاست و عضو شورای غیرقانونی سلطنت به عنوان خیانت اسم برده‌اند، نسبت به مسائل ایران جاهل‌اند و با کوته‌نظری این طور قضاوت می‌کنند. من وضع افکار عمومی را در تهران دیدم و فکر کردم با استعفای خود از شورای سلطنت ممکن است بتوانم به حل مشکل کمکی بکنم.
-بحث بنی صدر مخلوع این است كه من با آقا صحبت كرده بودم. آقا پذیرفته‌بود كه اگر او استعفا بدهد من با او ملاقات می‌كنم اما توافق‌شود كه بعد از استقرار دولت اسلامی، او به نخست‌وزیری برسد كه می‌گوید بختیار این را نپذیرفته و رد كرده‌بود.
نه – هیچ توافقی قطعی نبود. در مذاکرات تهران با بختیار، بنی‌صدر حضور نداشت. صدرحاج سیدجوادی، بازرگان، بهشتی و یکی از وزرای بختیار با او مذاکره می‌کردند و آن متنی که گزینه هایی را که گفتم مطرح کرده‌بود آنها نوشتند .اما هیچ توافقی قطعی نبود. آنچه قطعی بود این بود که بختیار را به عنوان نخست‌وزیر بکشانیم به پاریس، آن جا بگوییم نمی‌توانی آقا را ببینی تا استعفا دهی. اگر به پاریس می‌آمد راهی جز استعفا نداشت و این به نفع انقلاب بود و ما بسیاری از حوادث را مهار و کنترل می‌کردیم.
توضیح: بنی‌صدر در کتاب خاطرات خود به همت انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران (برلین) در صفحه‌ی ۶۱ مدعی است: وقتی آقای بختیار نخست‌وزیر شد، آقای عباسقلی بختیار برادرزاده اش [پسر عمویش !] را که وزیر صنایع کابینه بود فرستاد پاریس پیش من... فکر کردم روی همان قضیه محور سیاسی و نگرانیهایی که داشتیم گفتم: «به نظرم شاید بشه یک کاری کرد. ولی هیچ قولی نمی‌دم. ایشون [بختیار] بیاد یک کاری بکنه، او نخست از نخست‌وزیری استعفا بده و من با آقای خمینی صحبت می‌کنم و ایشون بپذیره که بختیار نخست وزیر انقلاب بشه و به این ترتیب مشکل حل بشه ....قرار شد او برود با بختیار صحبت بکنه و من هم بروم با آقای خمینی. من رفتم با آقای خمینی صحبت کردم و گفتم اگر چنین ترتیبی بشود نظر شما چیست؟ گفت: «خوبه».... پس از این گفتگو من خوشحال تا این که عباسقلی آمد. گفتم: «چه کردی؟» گفت: «شما چه کردی؟» گفتم: «من موافقت گرفتم.» او گفت: «ولی این طرف [بختیار] میگه نمیشه»
- بعد از اینكه بختیارگفت كه من فرودگاه ها را باز نمی‌كنم این تصمیم آیا در نوفل لوشاتو جدی تلقی شد؟ اگر بله، چه برنامه‌ای تدوین شد؟ سیاست صبر و تلاش را انتخاب کردیم.
او سپس شرح می‌دهد که چگونه با دعوت از شمار بزرگی از روزنامه نگاران خارجی به سفر با هواپیمای خمینی می‌کوشد تا ایمنی هواپیما از هرگونه سوءقصد دولت ایران را تآمین کند؛ و می‌گوید یکی از آنان بعد از سفر هنگامی که ازاین نیت من آگاه شد به من گفت «پس تو ما را سپر بلا کرده‌بودی؟» به او گفتم «سیاست یعنی همین» !
به همین دلیل با آقای خمینی و مرحوم عراقی مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم که تمام سرنشینان هواپیما ایرانی ها نباشند، بلکه تمام خبرنگاران خارجی را با خود ببریم.
یکی از آنان وقتی پس از انجام سفر از این نیت من با خبر شد به من گفت:
«پس تو ما را به عنوان سپر بلا با خودت بردی؟» و من گفتم: «بله، سیاست یعنی همین
۶ شاپور بختیار، همان.
-Chapour Bakhtiar, op. cité.
۷ شاپور بختیار، همان. صص.۱۹۳ ـ ۱۹۲.
-Chapour Bakhtiar, op. cité. p. ۱۵۶.
 

منبع:پژواک ایران


علی شاکری زند

فهرست مطالب علی شاکری زند در سایت پژواک ایران 

*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش ۲۲ ـ ج)  [2024 Apr] 
* نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! (بخش چهارم - ب) سخنرانی دکتر مصدق و الهیار صالح در اجلاس شورای امنیت [2024 Apr] 
*به مناسبت درگذشت دکتر محمـد مصدق، گاستون فورنیه  [2024 Mar] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ (بخش سوم)  [2024 Jan] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش بیستم)  [2024 Jan] 
*شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن  [2023 Dec] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»!  سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ [2023 Dec] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/بخش هجدهم- الف  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش شانزدهم  [2023 Oct] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش پانزدهم -ج  [2023 Sep] 
* برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پانزدهم ـ ب  [2023 Sep] 
* جمهوری اسلامی حکومتی مرده است! اما چرا برچیده‌ نمی‌شود؟ بخش اول: یک نظام رو به موت  [2023 Sep] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار (بخش پانزدهم ـ الف) بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Aug] 
*آخرین نخست وزیر نظام مشروطه ایران، متن سخنان علی شاکری زند بر مزار شاپور بختیار  [2023 Aug] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش چهاردهم  [2023 Jul] 
*دعوت پادشاه از شاپور بختیار برای دیدار با او برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش سیزدهم) [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش دوازدهم)  [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش یازدهم)، علی شاکری زند  [2023 Jun] 
*باز هم تشدید اعدام‌ها  [2023 Jun] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش دهم  [2023 Jun] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش نهم ـ ب)  [2023 May] 
*چگونه منشور ننویسیم!/ بخش دوم  [2023 May] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپوربخش نهم – الف بختیار*  [2023 May] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش هشتم ـ ب)  بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Apr] 
*همبستگی برای ایران استیا ایران برای همبستگی است؟  [2023 Apr] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*، بخش هفتم  - ب: اعلامیه‌ سه ماده‌ای کریم سنجابی در پاریس و ولایت فقیه خمینی [2023 Apr] 
*منشوری برای اهالی کره‌‏ی ماه  [2023 Mar] 
*برگهایی اززندگی سیاسی دکترشاپور بختیارـ بخش ششم  [2023 Mar] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پنجم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Mar] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش چهارم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Feb] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، بخش سوم: فعالیت در تجدید سازمان جبهه ملی ایران  [2023 Feb] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* (بحش دوم)  [2023 Jan] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار ـ جوانی، تحصیلات، مبارزه با نازیسم  [2023 Jan] 
*دولت موقت در تبعید و ضرورت حیاتی آن در شرایط کنونی  [2022 Dec] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر، مفهوم «ملت»، پادزهری در برابر واژه‌ ایدئولوژیک «امت اسلام» و فتیشیسم قومی (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر  [2022 Aug] 
*آیا جمهوری اسلامی مشروعیتی داشته که ازدست داده؟ غباربرانگیختن در مسیر حرکت واقعی [2022 Jul] 
* اتحادعملِ همه ی نیروهای ملی از مشروطه خواه تا جمهوریخواه  اسم رمز پیروزی اتحاد است [2022 May] 
*درباره ی نهضت مقاومت ملی ایران*  [2022 May] 
*خمینی چگونه به قدرت رسید؟ آیا این فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟ ضرورت بیان کامل حقیقت به جای حاشیه‌نویسی!   [2022 Apr] 
*منوچهر هزارخانی: مرگی از هر جهت اندوهبار  [2022 Mar] 
*آیا فدراسیون روسیه و اتحاد شوروی سابق ماهیتاً یکی نیستند؟   [2022 Mar] 
*پوتین اوکرایین و روسیه، همه چیز اینجا شروع می شود  [2022 Mar] 
*احیاءِ «عظمت گذشته ی» امپراتوری روس؟ کدام عظمت؟  [2022 Mar] 
* در حاشیه عملیات تروریستی اخیرِ داعش  [2022 Feb] 
*برای دوری از انحرافات و انشعابات در جبهه ملی ضرورت بازگشت به اصالت نهضت ملی  [2022 Jan] 
*اتحادعمل برای نجات کشور از زوال! * انتظار تا کی و برای چه؟  [2021 Dec] 
* راه انتخاب میان سلطنت مشروطه و جمهوری از دید شاپور بختیار  [2021 Oct] 
*بحران سیاسی کشور و راه اتحاد عمل همه ی ایراندوستان دموکرات، پیش بینی بختیار نزدیک است  [2021 Aug] 
*شاپور بختیار و توتالیتاریسم، گریزی به رساله ی دکتری او  [2021 Jul] 
* اثرات متقابل مخالفان فعال رژیم و مردم غیرمتشکل: یک فرآیند دینامیک  [2021 Jun] 
*سر و ته، یک کرباس  [2021 Jun] 
*نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ملی بخش سوم   [2021 Mar] 
* نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)  [2021 Mar] 
* به مناسبت ۲۲ بهمن ماه، نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ی ملی  [2021 Feb] 
*ملاحظاتی درباره‌ متن حقوقی امانتی استاد محمـدرضا شجریان  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟   [2021 Jan] 
*هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودند یتیم شدند  [2020 Nov] 
*رادیکالیزاسیون دینی جوانان پناهنده و نقش حس ملی  [2020 Nov] 
*دولت موقت و چارچوب قانونی کارهای آن  [2020 Oct] 
*«علوم اجتماعی اسلامی» چه صیغه ای است؟   [2020 Aug] 
*جمهوری اسلامی کابوسی باورنکردنی بیست ونهمین سالگرد قتل شاپور بختیار و دستیار وی سروش کتیبه  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش سوم: دیگرِ تجربه‌های عملی اپوزیسیون  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش دوم: کدام استثناء؟  [2020 Jul] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟   [2020 Jul] 
* آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک جمعی است (بخش دوم) • ضرورت قواعد مشترک همکاری و همگامی برای اپوزیسیون دموکرات ایران [2020 Jun] 
*آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک کار جمعی است  [2020 Jun] 
*ایران هرگز نخواهد مرد!   [2020 May] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار  [2020 Apr] 
*نمایش از این پس بی اثر «انتخابات»، پرده دری از فریب «اصولگرا ـ اصلاح طلب»  [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار* ۳۹ـ تدارکات و ترتیبات سالیوان برای ایجاد پیوند میان ارتش و نمایندگان خمینی   [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*  [2020 Mar] 
*بحثی در مقاله‌ی : خطای بختیار، پایان بازرگان  [2020 Feb] 
*تحریم انتخابات را به کارزار همصدایی علیه اساس رژیم و رفراندم برضد آن بدل کنیم   [2020 Feb] 
*منطق جمهوری اسلامی: تحریک دیگران؛ تحقیرشدن؛ واکنش به تحقیرشدن کشته شدن قاسم سلیمانی تحقیری بزرگ برای نظام و چالشی خطرناک برای کشور بود [2020 Jan] 
*تحریم یکصدای نمایش انتخابات: ضرورتی سیاسی، نه انتخاباتی!   [2019 Dec] 
*انبار باروتی بنام ایران  ضرورت حادهمآهنگی و آشتی میان همه ی هواداران حاکمیت ملی [2019 Nov] 
*شورای دوران گــُـذار یا مدیریت بی‍گــُـدار برای «اقوام و ملیت های ساکن ایران» !   [2019 Oct] 
* بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم (۲)  [2019 Sep] 
*بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم بخش یکم: مشروعیت نظام‌های سیاسی و رابطه‌ نهاد انتخابات با آن [2019 Sep] 
*بیست و هشت سال پس از قتل شاپور بختیار پراکندگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و راه پیروزی بر آن   [2019 Aug] 
* بحران در روابط ایران و آمریکا:‏ یا زمان قدرت نمایی شاگرد جادوگرها  [2019 Jul] 
* زند ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟  ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟ ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه بخش دوم ادعای درونی بودن اسلام و ...!  [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ‏ ایرانیت کدام است؟   [2019 Jun] 
*جمهوری اسلامی:‏ یک نظام تروریست، با همه‌ی اجزاء و بازوانش   [2019 Apr] 
*اتحادِ عمل آری؛ ‏ اما برای چه منظور؟ و از کدام راه؟   [2019 Apr] 
*جامعه‌ ایران از سر گندیده است  [2019 Mar] 
*این نظام رفتنی است ما نیستیم که می گوییم؛ آنها خود می دانند!  [2019 Feb] 
*در میان مخالفان جمهوری اسلامی اختلاف ها از کجا سرچشمه می گیرد؟  [2019 Jan] 
*ما نمی بایست سنگر قانون اساسی را رها می کردیم   [2019 Jan] 
*ملاحظاتی درباره ی رساله ی دکترای شاپور بختیار  [2018 Nov] 
*جمهوری، یا مشروطه ی پادشاهی؟ بحث بر سر چیست؟  [2018 Nov] 
* با اعتصاب عمومی نباید بازی کرد   [2018 Oct] 
* مجازات شلاق برای معلمان کشور !   [2018 Oct] 
*مرگ امیرانتظام فرصتی برای آب تطهیر بر سر انقلابیون دیروز و اصلاح‌طلبان امروز!  [2018 Aug] 
* اقتصادی ویران؛ نتیجه ی تحریم ها، یا اثر ورشکستگی به تقصیر   [2018 Aug] 
*آزادی گرفتنی است نه دادنی  [2018 Jul] 
*چرا جمهوری اسلامی رفتنی است وظیفه‌ی ما برای وقوع بهترین صورت این فرآیند چیست* [2018 May] 
*از بحث عدم‌ مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید (بخش دوم)،  [2018 Apr] 
*از بحث عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید  [2018 Mar] 
*همه‌پرسی، به چه منظور، چگونه، در چه زمان، و به دست کدام حکومت ؟   [2018 Feb] 
*جدایی دین از حکومت یا حکومتِ لاییک*  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری* بخش چهارم  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش سوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری ، بخش یکم  [2017 Dec] 
* افسانه‌ی حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به ‏ توصیه‌ی شاپور بختیار بخش چهارم   [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)  جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  [2017 Nov] 
* علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش دوم)  [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش یکم)  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـلاحات کاذب، بخش سوم: موضع نیروهای سیاسی دیگر  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـــلاحــات کاذب «تقسیم اراضی ... با تمرکز جمعیت می تواند عواقب وخیم‌تری...»   [2017 Oct] 
*دکتر مصدق ‏ و اصـلاحـات کاذب یا یکی از ریشه‌های عمده‌ی ضدِانقلاب‌اسلامی ‏  [2017 Oct] 
*از مرگ هیچکس شاد نباید شد اما...  [2017 Sep] 
* سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد بخش دوم   [2017 Jul] 
*سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد  [2017 Jul] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟ قسمت دوم  [2017 Jun] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟  [2017 May] 
* تحریم انتخابات ساده گیری مبارزه نیست ‏  [2017 May] 
*گفتید جمهوریت؟ کدام جمهوریت؟   [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ (بخش دوم)  [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ «انتخابات» کاذب را هرچه یکصدا تر تحریم کنیم ! [2017 Apr] 
*انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*   [2017 Apr] 
* ضرورت گام هایی کوتاه و سنجیده برای اتحاد آزادیخواهان واقعی  ورشکستگی اخلاقی کامل نظام حاکم و نشانه هایی از آغاز فروپاشی آن [2017 Mar] 
*کسانی که تروریست‌ها و خرابکاران را مردم می‌نامند! (بخش دوم)  [2017 Mar] 
* نوبت خطرکردن بختیار برای نجات کشور از سقوط در پرتگاهی که به سوی آن می رفت (بخش سوم)  [2017 Feb] 
*آیا نظام مشروطه منسوخ شده بود؟ جلوگیری از نخست ‌وزیری صدیقی و نوبت خطرکردن بختیار (بخش دوم)  [2017 Feb] 
* به مناسبت سی و هشتمین سال تشکیل دولت ملی بختیار ‏  [2017 Feb] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)  [2016 Oct] 
* نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)  [2016 Oct] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه بخش دوم   [2016 Sep] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه؛ به مناسبت بیست و پنجمین سال ‏ قتل شاپور بختیار  [2016 Sep] 
* منشاء هراس شدید نظام از مردم ! (بخش پایانی) بخش دوم  [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم ! بخش دوم، بهره ی الف   [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم !  نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند [2016 Jun] 
*رژیم راًی مردم را برای نمایش و کسب مشروعیت می خواهد  [2016 Feb] 
* در حاشیه ی عملیات تروریستی اخیرِ داعش   [2016 Jan] 
*نکاتی از زندگی خسرو شاکری زند و سبب درگذشت وی  [2015 Oct] 
*توسل به دروغ و فریب برای پوشاندن تسلیم به توافقنامه ای خفت بار  [2015 Apr] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف سکولاریسم نو(۳)  [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف   [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف «سکولاریسم نو»  [2014 Dec] 
*دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است  [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب (بخش دوم) چگونگی پذیرش تشکیل دولت ملی از سوی دکتر شاپور بختیار [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب  [2014 Jul] 
*ملاحظاتی پيرامون مقاله «بازرگان، روحانيت و بختيار»، بخش سوم (قسمت دوم)  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت؛ ملاحظاتی پیرامون مقاله‌‌‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱- بخش سوم تیرخلاص  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت- بخش دوم  [2013 Sep] 
*ملاحظاتی پیرامون مقاله‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱ بخش اول روحانیت درنهضت ملی [2013 Sep] 
*مصر بار دیگر به پا می خیزد با تهدید به نافرمانی مدنی در مصر اولین سنگر توتالیتاریسم اسلامگرا فرو می ریزد [2013 Jul] 
*درباره‌ی پرچم ملی ایران  [2013 Jan] 
*آیا صلحجویان نسل های جدید اسرائیل خواهند توانست ماجراجویی رهبران سنتی جنگ طلب خود را مهار کنند و از فکر حمله به ایران بازدارند   [2012 Apr] 
*پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی   [2011 Nov] 
*افشاء یک تحریف بزرگ تاریخی پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه‌ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی و عده ای از رهبران آن  [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  چه کسانی از نام مصدق و بختیار می ترسند و چرا؟ بخش دوم 2ـ دنباله ی" راه توده" و مصدق [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار (۲)  [2011 Aug] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  [2011 Aug] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصول کار و منش آنان (بخش دوم ـ ب)  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  بخش نخست ـ ب [2011 Mar] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن( بخش دوم)   تصفیه ها در جمهوری اسلامی از همان آغاز کار [2010 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن(٭)   [2010 Mar] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش دوم)  [2010 Jan] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش نخستین)  [2010 Jan] 
*چه کسانی از علائم شیر و خورشید پرچم ملی ایران می ترسند؟  [2009 Aug]