PEZHVAKEIRAN.COM ««شوهرکشی» محصول بلافصل قوانین نابرابر»
 

««شوهرکشی» محصول بلافصل قوانین نابرابر»
طلعت تقی نیا

نقش موثر گزارشگر خشونت

«خشونت» و زورگویی در هیچ فرهنگ و قاموسی مورد تایید و  حمایت نیست، و غالبا هم در گزارش ها و نقل ها، محکوم می شود اما به تجربه  دریافته ایم که صرف محکومیت خشونت، دردی را دوا نمی کند زیرا مهم تر از  محکوم نمودن خشونت، همانا کاویدن علل و زمینه های پیدایش آن، و ارائه  راهکارهایی برای خشکانیدن ریشه های بدخیم خشونت است، که در بلند مدت  احتمال دارد بتواند چاره ساز باشد. از طرفی کشتن ، زندانی کردن و قصاص   کردن خشونتگران (به شیوه قرنهای گذشته)، از منظری جامعه شناسانه در واقع  پاک کردن صورت مسئله است گرچه هر جرمی مجازات متناسب خودش را می تواند و  باید داشته باشد. اما تعیین کیفر و مجازات خطاکاران, می بایست با توافق و  اجماع حقوق دانان و نخبگان و متناسب با عرف و خرد جمعی عصر و دوران معاصر  باشد. هر عصر و دورانی، قانون و نظام حقوقی و کیفری متناسب با نیازهای خود  را می طلبد.  اگرچه طرح مسئله و اطلاع رسانی از حوادث خشونت آمیز، کاری مسئولانه، جدی و  مهم است اما اکتفا کردن به گزارش های ناقص و سانسور شده که غالبا همه به   یک شکل و با واژگانی مرسوم و عادت شده، انسان های خطاکار را قاتل بالفطره،  تبهکار ، قسی القلب، شرور و تشنه ی فعالیت های شیطانی معرفی می کنند در  واقع گزارش اجتماعی محسوب نمی شود بلکه بیان حکم و قضاوت احساسی گزارشگر  را بازتاب می دهد. برای مثال در گزارش های مربوط به خشونت، خواننده هیچ  گونه اطلاعی ازموقعیت افراد و تنگناهایی که او را به مرز جنون و جنایت   کشانده است نمی بیند. به ندرت از میزان تحصیل و سواد و موقعیت اجتماعی فرد  خطاکار سخنی گفته می شود، مثلا آیا شغل و ممر درآمدی دارد یا بیکار و علاف  بوده است،کجاو در چه محیطی زندگی می کند، آیا در خانواده پر جمعیت زندگی  می کند، وضعیت جسمی و روانی و احیانا فشارها و آلام روحی او چگونه است و  انبوهی از پرسش ها... در حالی که ما به عنوان خواننده، معمولا هیچ گونه   کندوکاو و چون چرایی در این موارد حساس، در گزارش ها نمی بینیم در نتیجه  همه پرسش های مان معمولا بی پاسخ می ماند. بعضی از گزارش ها متاسفانه به  قدری مخدوش و نامفهوم و در لفافه منتشر می شوند که جز افزودن بر ابهام ها،  دستاورد دیگری ندارند. مثلا وقتی از آزار و اذیت دختران گزارشی می خوانی  واقعا منظور گزارشگر را درک نمی کنی که آیا مقصود از آوردن فلان کلمه یا  بهمان جمله، همان تجاوز خشونت بار جنسی است و یا مثلا آزارهای خیابانی  نظیر متلک، دست اندازی و نظایر آن؟ در صورتی که بیشترین حوادث مربوط به  خشونت نسبت به زنان، به ربودن و تجاوز جنسی مربوط است برای صحت این مدعا،  نگاه کنید به حوادث اسفند ماه روزنامه ایران .

 

نقش قوانین تبعیض آمیز در گسترش خشونت

کدام حمایت قانونی از زنانی که درخانه شوهرانشان تا سر حد  مرگ کتک می خورند ، خشونت می بینند ، تحقير مي شوند صورت می گیرد ؟ قانون  چه حمايتي از اين زنان مي کند؟چه گونه امنیت جانی و روانی آنها حفظ میشود   ؟ دشواری و طولاني بودن پروسه طلاق و نداشتن حق طلاق برای زنانی که مجبور  به ادامه زندگی در خانه ای باشرایط غیر انسانی هستند (خانه ای که مثلا  باید امن ترین مکان باشد) چه عواقب و سرنوشتی را برای شان رقم می زند؟  وقتی در خانه ات امنیت نداری به کجا می توانی پناه ببری؟ آیا دولتمردان ما  معنی عدم امنیت ( آن هم درون خانه) را اصلا درک می کنند؟ اگر پاسخ شان  مثبت است پس به چه دلیل از اصلاح قوانین، ممانعت می کنند و اعضای کمپین یک  میلیون امضاء که خواسته ای به جز این ندارند را توبیخ و راهی زندان می  کنند؟

بررسی های موسسه تحقيقات علوم جزايی و جرم شناسی دانشگاه  تهران در رابطه با همسر کشی در ۱۵ استان کشور، به صراحت اعلام می دارد که  :"وجود قوانين محدود کننده طلاق برای زنان و اختيارات گسترده مردان در امر  طلاق، طولانی بودن دوره دادرسی و فقدان ضمانت های اجرايی قانونی مورد نياز  در موارد خشونت مردان عليه زنان، از عوامل گسترش همسرکشی هستند."

در بررسی عوامل و دلایل همسرکشي گاهی اوقات به مساله  «برانگيختگي» که نتیجه ی مورد آزار و خشونت قرار گرفتن طولانی مدت زنان  است برمي خوریم. يعني زنان در یک دوره طولانی و پیوسته، مورد اذيت و آزار  جسمي قرار مي گيرند، کتک مي خورند، از ترس انتقام همسران شان به دادگاه  شکايت نمي کنند، دم بر نمی آورند و بقول معروف آبروداری می کنند شاید چون  فکر مي کنند موقعيت بدتري در انتظارشان است و چه بسا تصور مي کنند حتي اگر  شکايت کنند به نتيجه يي نمي رسند. برخورد قاضي و تلقی عرف، و رفتار و  توصیه های سنتی و بی خردانه اطرافیان زن نیز تاثير عمیق و انکار ناپذیری  بر رفتار و اجرای تصمیم های غلط اين زنان دارد، زیرا عوامل سه گانه بالا،  سرانجام باعث می گردد که این زنان از طلاق گرفتن مايوس شوند. در آخرين  مرحله، يک زن مایوس و مستاصل، يا همدست پيدا مي کند يا به تنهايي اقدام به  همسرکشي مي کند.

اغلب زنانی که به جرم کشتن شوهرانشان به زندان افتاده اند  مرتبا از سوی شوهرانشان مورد ضرب و شتم قرار می گرفته اند. چه بسا تعداد  قابل ملاحظه ای از اين زنان قبلا تقاضای طلاق کرده اند و یا به حالت قهر  از خانه خارج شده اند و یا ازديگران تقاضای کمک کرده اند . و شاید که راه  به جایی نداشتند و مجبور به تحمل و دم فرو بستن بوده اند، شاید هم شرایط  سخت و تحقیرآمیز آنها برای دیگران بی اهمیت بوده است و راه حل هایی که  برای فرار از آن موقعيت دشوار پيشنهاد می شده کار ساز و کافی نبوده است.

به ندرت جامعه به دردل زنان شوهرکش گوش فرا داده است،  زنانی که معمولا خود مورد خشونت های فراوان قرار داشته اند، اما به دلیل  آن که زنان معمولا به راحتی از خشونتی که بر آنان اعمال می شود، سخن نمی  گویند و درخواست کمک نمی کنند و از سوی دیگر قوانينی وجود ندارد که در  هنگام اعمال خشونت به ياری شان بشتابد. زنانی که پس از تحمل سالها خشونت و  ناملايماتی همچون خشونت جنسی ، انحرافات جنسی شوهران شان و يا تجاوز پدر  به فرزندان، اقدام به شوهرکشی کرده اند قبلا از طرف دادگاهها، بارها به  سازش وادار شده اند . این جملات معمولا در دادگاه ها مرتبا تکرار می شود :  حالا مرد است کتک زده یا باید سه دفعه به پزشک قانونی مراجعه می کردی و  طول درمان می آوردی و یا بگفته مقام مسئول...، در مورد شوهران معتاد به  زنان نصیحت می کنند که اعتیاد مردتان را باید تحمل کنید. زنانی که  همسرانشان را می کشند در واقع آخرین و بدترین راه را انتخاب می کنند.

 «پدر به دست زن و دخترش به قتل رسید»، این تیتر خبری است   که در 27بهمن ماه 1386 در روزنامه اعتماد به چاپ رسید. متن خبر حاکی از آن  بود که مادر و دختري با همدستي يکديگر پدر خانواده را کشته اند. مادر و  دختر انگیزه شان از وقوع جنایت را رفتارهاي خشونت آمیز اين مرد 45 ساله  دانستند. دختر این مرد می گوید: «پدرم پنج سال قبل به زور مرا به عقد مردي  درآورد که هيچ علاقه يي به وي نداشتم. ازدواج اجباري باعث شد از پدرم کينه  به دل بگيرم و اين نفرت زماني شدت گرفت که اختلافاتي بين من و شوهرم به  وجود آمد و پدرم با اطلاع از اين مشکلات به جاي حمايت از من مرتب مرا به  باد کتک مي گرفت تا به آن زندگي فلاکت بار ادامه دهم و سکوت کنم. به هر  حال پس از سه سال از شوهرم طلاق گرفتم اما اين جدايي به رنج هايم پايان  نداد چرا که پدرم اين بار مرا به زور به عقد مرد ديگري درآورد؛ مردي که نه  تنها علاقه يي به وي نداشتم بلکه از لحاظ اخلاقي و جنسی نيز مشکل داشت و  جدايي از او تنها راه چاره من بود. من در تمام اين سال ها پدرم را عامل  بدبختي هايم مي دانستم و از آنجا که مي دانستم خود او نيز به لحاظ اخلاقي  مشکلاتي دارد بالاخره تصميم گرفتم وي را بکشم.» این زن و شوهر چهار فرزند  دارند که يکي از آنان به عنوان متهم به همراه مادرش به قصاص محکوم شده است  و دو دختر ديگر او بزرگسال هستند اما کوچکترین دختر خانواده، هشت سال  بیشتر ندارد.

قانون دست مردان را برای کشتن همسرانشان در پشت دفاع از  ناموس به بهانه سوءظن و بدگمانی باز می گذارد. ماده ۶۳۰ قانون مدنی: هرگاه   کسی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی ملاحظه کرد می تواند در همان حال  آنها را به قتل برساند اما هیچ قانونی برای مجازات مردی که بارها به همسرش  خيانت می کند وجود ندارد. زن بايد چه کند؟ این جاست که  زن خود وارد عمل می  شود و تبدیل به زن خیانت کار، زن جنایت کار، زن قسی القلب، زن بی وفا، و  به القابی ملقب اش می کنند که در گزارش ها مرتبا به کار گرفته می شود .  اما مرد به راحتی می تواند از مجازات و پیگرد های قانونی فرار کند چون عقد  چهار زن دائم و بی نهايت زن صيغه ای حق مسلم مرد ايرانی (مصرح در قانون  مدنی) است.

امثال "راحله زمانی" کم نیستند که سالهای سال کتک ها،  خشونت ها، تحقيرها و خيانت های شوهرشان را تحمل کرده و در آخر نه گوشه  چشمی ازدستگاه قضايی ديدند و نه گذشت خانواده شوهرشان را. و نه فعالان  حقوق بشر و فعالان حوزه اجتماعی توانستند آنها را از اعدام نجات دهند. و  از چه کسانی که خود را انسان دوست می دانند شنیدیم که راحله حق اش اعدام  است چون معلول ها هستند که باید از بین بروند نه علت ها! ولی امثال راحله  ها کم نیستند ( نگاه کنید به انبوه گزارش ها در صفحات حوادث روزنامه ها)  این زنان معمولا نه خانواده ای، نه پولی، نه سوادی، نه خانه امنی و نه  قانونی دارند که پشتوانه شان باشد .

این زنان در کجا و در چه شرایطی می باید عشق و دوستی را  می آموختند؟ و چه وقت و کجا به عنوان یک انسان برابر به او نگاه کردند؟  وقتی در سن پایین ازدواج کردی زمانی که هنوز آرزوهای بچگانه ات تحقق  نیافته و بازی های بچه گانه ات به پایان نرسیده، در کوران خشونت ها و  خيانت ها و ناديده گرفته شدن ها مسخ و سرخورده شدی، آیا در نهایت و از سر  استیصال، راهی جز انتقام و نابودی می ماند ؟ قانون اما همه اين واقعيت ها  را ناديده می گيرد. تنها واقعيتی که به رسميت شناخته می شود اين است که   کسی را کشته ای پس بايد قصاص شوی و بميری. عمر و زندگی هم در دست خانواده  ای است که در اغلب اوقات اگرنه شريک خشونت ها، اما شاهد آن بوده اند، با  اين حال اما به کمتر از چوبه دار رضايت نمی دهند که اگر می دادند " راحله  زمانی ها و..." اعدام نمی شدند و ممکن بود که می توانستند بار ديگر زندگی  را تجربه کنند . اگرچه چشم اندازی برای آینده آنها وجود ندارد!

دکتر شهلا اعزاری استاد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی  ، معتقد است: " قانون نبايد نابرابر باشد. قوانين بايد از شهروندان جامعه  بدون توجه به سن و جنس افراد حمايت کنند. يکي از راه هاي از بين بردن  خشونت در خانواده تغيير قانون در دو جهت است. يکي تشديد مجازات عامل خشونت  و ديگري حمايت قانون از قرباني. ايجاد سازمان هاي حمايت کننده از اعضاي  خانواده مثل مشاوره و مددکاري و آگاهي دادن و حساس کردن مردم نسبت به  مساله خشونت از ديگر راهکارهاست. ما 10 سال است در زمينه خشونت خانگي  داريم کار مي کنيم ولي قانون را به هيچ عنوان نتوانستيم تغيير دهيم.  سازمان هاي حمايتي هم در اختيار ما نيست. تنها کاري که توانستيم انجام  دهيم گسترش اين آگاهي بوده است که قرباني ديگر خودش را مقصر و مستحق کتک  خوردن نمي داند. قرباني ممکن است کار بد کرده باشد اما در تعريف خشونت مي  گويند هيچ فردي حق ندارد حقي را که همه مردم در جامعه دارند از نزديکان  خودش سلب کند و با خشونت اين کار را انجام دهد.جامعه مدرن و مدنی، خانواده  مدرن را مي طلبد. خصوصيات خانواده مدرن از همسرگزيني تا موقعي که افراد با  هم زندگي مي کنند با يک جامعه سنتي فرق زيادي دارد. ." (میزگرد بررسی همسر  کشی، روزنامه اعتماد، 12 اسفند )

از سویی دیگر گزارش ها از زندان ها حاکی از اعدام زنانی  است که از سال ها پیش در زندان بسر می برند .  بنابه گزارش" میدان زنان" 13 اسفند 86 بند ۳ زنان زندان اوين، يک زندانی  بنام شهبانو ندام حدودا ۵۰ ساله که به اتهام قتل همسر خود ۱۱ سال پيش  دستگير و روانه زندان گرديد اکنون پس از 11 سال حکم اعدام او در 4 شنبه 15  اسفند به اجرا در خواهد آمد. شهبانو می گوید من مرتکب قتل نشدم. همسر وی  موجی بوده و از ناراحتی روحی رنج می برده و ۲ بار اقدام به خودکشی کرده  بود. ولی بار سوم که اقدام به خودکشی بصورت حلق آويز می کند، جان خود را  از دست می دهد شهبانو برای نجات جان فرزندش که مامورین اول قصد داشتند  اورا به عنوان قاتل دستگیر کنند اعتراف به قتل کرده است .»

اگر مشاورین و مددکارانی وجود داشته باشند که زن و شوهردر  مواقعی بتوانند برای حل مشکلاتی اینچنین به آنها رجوع کنند آیا سرنوشت  شهبانو این گونه رقم می خورد اوکه حاضر به این چنین فداکاری است چه گونه  می تواند قاتل باشد ؟  گزارش های مطبوعاتی، متاسفانه افزایش پرونده های مربوط به شوهر کشی ودر  نیتجه افزایش صدور حکم اعدامها را نشان می دهد. اما مردان همسر کش راه  هایی قانونی بیشتری برای فرار از مجازات اعدام دارند. زن اگر خانه را ترک  بگوید ! مرد شادمان با حکم عدم تمکین ،رها از نفقه و دریافت خودکار مجوز،  برای تجدید فراش وارد زندگی جدیدی می شود. اما زنان حتی شاغل با داشتن  استقلال مادی هنوز ترسان از انگ جامعه و ننگ طلاق هستند. بسیارند زنانی که  هنوز از "مطلقه" شدن می هراسند و هم چنان در چرخه خشونت می مانند و دندان  بر جگر فرو می بندند. اصولا ساز و کارهای مناسبی برای حمایت مادی از زنان  بیوه و مطلقه نظیر بیمه همگانی و تامین اجتماعی وجود ندارد که زنان به جای  خود سوزی و فرار از خانه و یا شوهر کشی بتوانند با امنیت روانی و مالی،  زندگی مستقل و آبرومندی را بنیاد نهند. نبود امنیت کافی اجتماعی و قانونی  زنان را مجبور به اقدام هایی برای حمایت از خویش می سازد که لزوما و در  همه حال، به نفع خود و جامعه نیست. آیا باز نگری و اصلاح در قوانین تبعیض  آمیز (یعنی تغییرات مورد درخواست کمپین یک میلیون امضاء) مانع ایجاد  فجایعی از این دست نمی شود؟ آیا بهتر و عاقلانه تر نیست که به جای بازداشت  و زندانی کردن فعالان کمپین، خواسته محوری و عاجل آنان که همانا تغییر و  اصلاح قوانین است مورد پذیرش مسئولان قرار گیرد

 

http://feministschool.org/spip.php?article389

منبع:مدرسه فمینیستی


طلعت تقی نیا

*بگذار سخن بگويم: برای نرگس محمدی  [2015 Jul] 
*راهکاری برای کاهش خشونت: شناخت و افشای آن  [2010 Nov] 
*ما زنان کار می کنیم، مارا ببینید! طلعت تقی نیا   [2009 May] 
*سونامی خشونت در ایران: در یک ماه، در یک رسانه   [2009 Apr] 
*حوادث خشونت بار همسرکشی، قتل های ناموسی و تجاوز: آن هم فقط در یک رسانه و در طول دو ماه   [2009 Feb] 
*مروری بر حوادث خشونت بار همسر کشی، کودک آزاری، دیگر کشی در یک رسانه  [2008 Dec] 
*مسیر حرکت خرافات از خشونت روانی تا تجاوز   [2008 Nov] 
*بازنگری حوادث خشونت بار در دو ماهه اخیر، نشانه فاجعه ای انسانی   [2008 Oct] 
*خشونت در کمین کودکان  [2008 Jul] 
*۶۰ درصد ازموارد قتل و خشونت سهم زنان است !   [2008 May] 
*از آزادی زندانیان مهریه تا فرزندکشی   [2008 May] 
*فقر خانواده های کارگری و تلاش مسئولان برای خانه نشينی زنان، به مناسبت روز جهانی کارگر   [2008 May] 
*««شوهرکشی» محصول بلافصل قوانین نابرابر»  [2008 Apr] 
*افزایش آمار خشونت در جامعه در سال ۸۶  [2008 Mar] 
*تخیل زنانه و ۸ مارس: «روزی از آن خود» / طلعت تقی نیا  [2008 Mar] 
*جنگ و خشونت زیر پوست شهر در دو هفته اخیر  [2008 Feb] 
*زنانی که در چرخه خشونت، چرخ زندگی شان نمی چرخد  [2008 Feb]