خرمشهر در گذر زمان (بخش6)
م. گئومات

آیا رضاشاه با همکاری و رضایت دولت انگلیس، شیخ خزعل را سرکوب نمود؟ 

***

وای به حال واقعیت های [تاریخی ای] که با تئوری های ما سازگار نباشد ... !»  منسوب به استالین

در ادامه سه مقاله پیشین در مورد غائلۀ شیخ خزعل، بی مناسبت نمی دانم که به چند نکته بسیار مهم درمورد سرکوب شیخ خزعل توسط رضاشاه (در آنزمان نخست وزیر و سردار سپه) پرداخته شود. پرسشی که تاکنون به آن پاسخی داده نشده، لذا همواره مورد استناد منقدان رضا شاه در مقوله سرکوب شیخ خزعل واقع گردیده است.

... «دولت بريتانيا با انجام کودتاي 1299 [خورشیدی] و روي کار آوردن مهره‌اي مطمئن‌تر که افزون بر خوزستان، در سراسر ايران براي آنها کارآمدي داشته باشد، ديگر از دست‌پروردگان جزئي محلي بي‌نياز شده و آنان را به عنوان ابزارهاي زائدي که دوران مصرفشان به پايان آمده بود، مي‌نگريست. ... دست از حمايت اين دست‌پروردگان محلي برداشته و دولت کودتا را در حذف آنان ياري مي‌داد. در اين فرايند تدريجي و پر احتياط، خزعل مهم‌ترين و آخرين آنان بود. در اين ديدگاه، حذف خزعل نه تنها اقدامي ضد انگليسي نبوده، بلکه به درست، خواسته آن دولت و در راستاي برنامه‌ها و منافع آن نيز بوده است. ...»(1)

آن یکی پرسید  اشتر را که  هی    /      از  کجا  می‌آیی  ای  اقبال  پی

گفت   از  حمام  گرم  کوی  تو     /     گفت خود پیداست در زانوی تو    (مولوی)  

همین که نویسنده محترم که ارثیه ای از کینه شتری ملایان نسبت به رضاشاه برده است، در بخش هایی از اصل مقاله مورد استناد در بالا، از او با لقب "رضاخان" یاد می کند و نه آنگونه که  تاریخ نشان می دهد یعنی رضاشاه، خود نشان دهندۀ کمال بی طرفی این محقق محترم می باشد!؟ و این در حالی است که همین جماعت، از جمله حتی دکتر مهدی خزعلی برای خطاب نمودن آیت الله های به اصطلاح عظما، از عنوان "معظم له" استفاده می کنند! آیت الله هایی که در تمامی طول عمر معمولاً دراز خود، جز دریافت خمس و ذکات و نگارش کتابهای بی مصرف تکراری و بستر سازی برای نهادینه نمودن خرافات و باورهای جعلی دینی؛ ثمر دیگری برای مُلک و ملت در بر نداشته اند.

غافل از آنکه: «برگرداندن تصاوير آويخته بر ديوار، مسير تاريخ را دگرگون نمي كند.» (جواهر لعل نهرو)

در این اینکه رضاشاه یک پادشاه مستبد و خودکامه بوده است، تردیدی وجود ندارد. اینکه آیا خودکامگی او ناشی از شرایط اجتماعی-سیاسی روز ایران بوده است یا علت دیگری می داشته موضوع این مقاله نیست. ولی پرداختن صرف به نکات سیاهِ دوران حکومت او نیز بسیار از انصاف و عدالت به دور است. گذشته از جنایاتی که به دستور او انجام گردیده و به قدری به آن پرداخته شده که نخ نما گردیده و دیگر نیازی به تکرار آن نیست، برای ریشه یابی کینه شتری طایفه دستاربندان نسبت به رضا شاه، در انتهای این مقاله فهرستی از اقدامات رضاشاه که نه تنها در مورد آن سکوت می شود بلکه با انواع مغلطه، تحریف و تقسیر به غیر و انتساب انجام آن در مسیر منافع بیگانگان، سعی در بی ارزش نشان دادن آنها می گردد، ذکر می شود. با اندکی تأمل بر آنچه که حکومت آخوندی در این 40 سال بر سر ایران آورده و مقایسه آن با فهرست اقدامات انجام گرفته از سوی رضاشاه، به آسانی می توان دریافت که اکثریت اقدامات رضاشاه در ستیز با منافع خُرد و کلان روحانیت و موقعیت اجتماعی آنها بوده که سرانجام منجر به تخته شدن دکان پررونق آنها در آن دوران گردیده است.

همانگونه که نگارنده بارها نوشته است، رضاشاه در مقابله با طاعونی به نام طایفه روحانیت، گذشته از مدرن سازی مملکت که نتیجه اش بیرون آوردن اهرم های قدرت از چنگ روحانیت بوده، مرتکب این اشتباه گردیده که با معلول یا بهتر گفته باشم با محصول، یعنی خودِ آخوند ها، مبارزه می کرد و نه با علت، که همان کارخانه های مُعظَم "حوزه های علمیه عاری از علم" باشد. کارخانجاتی که محصولاتش یعنی آخوند ها را بی وقفه به صورت زنجیره ای تولید و باز تولید می کرد و می نماید! همچنان که در این دوران نیز تنها راه نجات ایران از طاعون آخوندی. پناه بردن به اسلام بدون روحانیت، و تعطیلی حوزه های علمیه آخوندپرور است و یا انتقال کُلیه این حوزه ها به اماکن متبرکه در عراق.

و اما بعد! در درجه اول نویسنده محترم مقالهِ نقل قول شده؛ جناب سید مصطفی تقوی که دست بر قضا عضو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران [اسلامی] نیز می باشد، شخصاً مُهر تأییدی زده است بر اینکه شیخ خزعل «مهمترین وآخرین دست پرورده محلی دولت انگلستان» بوده است.  

در درجه دوم به شهادت اسناد و مدارک موجود، در آغازِ غائله شیخ خزعل، دولت انگلستان به هیچوجه تمایلی به دست کشیدن از حمایت شیخ خزعل نداشته است. از این رو همانطور که در دنباله شرح داده خواهد شد؛ آن دولت تضمین کتبی به شیخ خزعل داده بوده است که در صورت لزوم با حمله نظامی به ایران از حکومت وی دفاع نماید. مدتی بعد در زمانی که عزم رئیس الوزرا (رضا شاه بعدی) برای سرکوبی شیخ خزعل جزم گردیده و خود وی به همراه قشون تحت امرش به سمت خرمشهر حرکت می نماید؛ روباه پیر استعمار توسط تمامی مقامات ریز و درشت خود در تهران و اهواز و بوشهرو حتی کنسول شوروی در اهواز بارها با ارعاب و تهدید رضاشاه به دخالت نظامی؛ قصد جلوگیری از لشکرکشی او به خوزستان و ممانعت از سرکوب «نوکر دست پرورده» خودشان، شیخ خزعل را داشته است. تا آنکه سرانجام شهامت و ایستادگی رضاشاه در برابر تهدیدات مکرر انگلستان موجب می گردد که انگلستان نه از روی میل و اختیار خود، بلکه به ناچار با اتخاذ یک استراتژی جدید که با شرایطی که نه با اراده و دلبخواه آنها پیش آمده هماهنگ باشد، دست از حمایت شیخ خزعل می دارد.(2)

در آن زمان، یکی دیگر از علل عدم مداخله نظامی انگلستان در دفاع از حکومت سرسپرده شیخ خزعل، بیم آن دولت از آن بوده است که دولت شوروی با مغلطه و تبلیغات گسترده، با دستاویز قرار دادن بند 6 از قرارداد 1921 به بهانه در خطر قرار گرفتن تمامیت ارضی ایران از سوی انگلستان، هر چند که مفاد بند 6 قرارداد مذکور در مورد مناطق مرزی ایران با شوروی بوده است، در ظاهر به دفاع از ایران وارد کارزار نظامی شده و در نتیجه منجر به بلعیده شدن ایران توسط غول کمونیسم بشود که آرزوی دستیابی به آبهای گرم خلیج همیشه پارس را در سر می پرورانده است. به همین سبب دولت انگلستان علیرغم آماده سازی و تجهیز قوای خود در بصره برای حمله با ایران و مقابله با قشون سردار سپه، از دخالت نظامی در حمایت از شیخ خزعل خودداری نموده است و نه از سر شیفتگی به آینده حکومت رضاشاه و برآورده شدن نیات استعماریش توسط وی. وگرنه ژئوپلیتیک جهان نشان داده است که کشورهای کوچک نفتخیز ثروتمند، در بحث ما مانند عربستان آزاد، خوزستان، به امیری شیخ خزعل، همواره طعمه های سهل الهضم تری برای استعمارگران بوده اند تا یک کشور بزرگ و پهناور با جمعیتی قابل اعتنا.

از سوی دیگر اگر که از میان برداشتن حکومتهای محلی متمرد و وابسته به اجنبی، استقرار امنیت و یکپارچه کردن مملکت، توأم با قدرت بخشیدن به حکومت مرکزی که توسط رضاشاه انجام گردید به طورغیرمستقیم برآورده کننده نیات دولت استعماری انگلستان هم بوده باشد، و یا دولت انگلستان چنین تصور نموده باشد که آن اقداماتِ رضا شاه می تواند در آینده حافظ منافع آن کشور در منطقه نیز باشد که تاریخ سرانجام خلاف آنرا ثابت نمود، این مطلب به چه دلیل می تواند سرسپردگی رضا شاه را در آن مورد به انگلستان نشان بدهد؟ آیا هم راستا بودن منافع و مصالح ملی ایران با منافع انگلستان نافی عمل درست رضاشاه یا هر حکومت دیگر ایران قلمداد می گردد؟

فرض کنیم که رضا شاه، همچون شاهان قاجار فردی نالایق، بزدل، زنباره و بی اعتنا به منافع و مصالح ملی و وطنفروش بود و با یک تهدید دولت انگلستان و دریافت اندکی رشوه، از تصمیم خود مبنی بر لشکرکشی به خوزستان و سرکوب شیخ خزعل منصرف می گردید! مسلماً در چنین شرایطی دولت استعماری انگلستان دلیلی برای قطع حمایت خود از شیخ خزعل نمی داشت. لذا همچنان به حمایت همه جانبه خود از حکومت آن «نوکر سرسپرده» ادامه می داد. در نتیجه به قول پژوهشگر فرهیخته شادروان ستار سلیمی: «اکنون ایران ما، همسایه کشور عربستان آزاد [خوزستان] بود.»

پاره ای از هواداران احساساساتی شیخ خزعل، از جملۀ هموطن گرامی آقای مهدی هاشمی، نویسنده اهوازی، کارشناسِ عرب‌تبار در امور اقلیت‌ها، با کلی گوئی و مغلطه سعی بر این دارند که نشان دهند که شیخ خزعل قصد جدایی خوزستان از ایران را نداشته، بلکه طالب یک «سیستم حکومتی غیرمتمرکز» بوده است. ولی این جماعت برای اثبات ادعای خود هیچگونه مدرکی ارائه نمی دهند! در حالیکه در برابرِ این ادعای شعاری-احساسی، خرواری سند و مدرک و حتی تصاویر بسیاری وجود دارد که شیخ خزعل چنین قصدی را داشته است. برای نمونه همانطوری که همگان می دانند در حکومت های خودگردان (فدرال - غیرمتمرکز) ارتش و سیاست خارجی در اختیار دولت مرکزی است. در حالی که شیخ خزعل شخصاً دارای ارتشی جداگانه بود. او بدون توجه به مصالح و منافع ملی و بی عنایت به چگونگی روند سیاست خارجی دولت مرکزی، شخصاً به دیدار شیوخ عرب کشورهای منطقه و حتی قوای استعماری انگلستان در عراق رفته و رأساً با آنها موافقتنامه هایی نه در مسیر مصالح ملی بلکه به قصد تحکیم حکومت و منافع فردی خودش  امضاء می کرد. «شیخ خزعل در نوامبر ۱۹۱۴ ميلادی با امضای يک توافقنامه محرمانه با دولت انگليس، خود را رسماً تحت الحمايه آن کشور استعمارگر قرار می دهد. جی. بی. بيل، کنسول دولت انگلستان در اهواز در نهم تيرماه ۱۳۰۲ ضمن ارسال يک تلگرام، شيخ خزعل را «اعليحضرت خزعل» می نامد. علاوه بر اين دولت های عرب منطقه که با شيخ خزعل روابط نزديک و دوستانه ای داشتند، در مواقع مورد لزوم به دستور دولت انگلستان قوای نظامی مورد نياز او را نيز در اختيار وی می گذاشتند.»

اینکه حاکم یک ولایت از ولایات متعدد ایران آنزمان، یوغ بندگی دولت استعماری انگلستان را بر گردن انداخته و خود را رسماً کارگزار و مدافع منافع آن دولت در جنوب ایران معرفی نموده و آمادگیش برای هرگونه خدمتگزاری به آن دولت استعماری را رسماً اعلام نماید آنهم به شرط آنکه در برابر تهدیدات دولت مرکزی کشورش، از او حتی با توسل به لشکر کشی حمایت به عمل آورده شود، اگر خیانت نیست، پس چه می تواند باشد؟

اینکه حاکم یکی از ولایات ایران با حمایت مالی خود از خوانین متمرد منطقه و گروه اقلیت مجلس شورای ملی، دست به تشکیل و حمایت کمیته ای به نام "کمیته سعادت" بزند و رسماً در مسیر براندازی دولتِ برسرِکار اقدامات مخربی انجام بدهد را چگونه می توان توجیه نمود؟

تحلیگران سیاسی بر این عقیده هستند که مشروطه خواهی ظاهری شیخ خزعل و کمک های مالی او به "انجمن سعادت" در استانبول، از سر عشق و علاقه به نهضت مشروطه و آزادیخواهی نبوده است. بلکه او به پیروی از همان استراتژی استعمار پیر که می گوید:« تفرقه بینداز و حکومت کن.» این عمل را به جهت تقویت بنیه مالی مخالفان دولت مرکزی به منظور تضعیف آن دولت و عمیق ترکردن مجادله بین دو جناح متخاصم انجام می داده است تا خود  بتواند در پناه آنچنان آشفته بازاری، بی دغدغه از وجود یک دولت مرکزی یکپارچه و قدرتمند به حکومت مستقل خود در خوزستان ادامه داده و ثروتهای مُلک و ملت را در آن منطقه چپاول نموده و به احدی هم پاسخگو نباشد. وگرنه تردیدی نمی توان داشت که خودِ شیخ خزعل نیز به خوبی آگاه بوده که اگر در نتیجه پیروزی قاطع مشروطه خواهان، یک دولت مرکزی دمکراتیک و آزادیخواه بر سر کار می آمد، هرگز به ادامه حکومت سرسپردگان بیگانه در بخشی از خاک ایران تن نمی داده است.

شیخ خزعل توسط مزدوران قلم به مزد خود یعنی "مسيح انطاکی" و ديگر روزنامه نگاران مصر و عراق در روزنامه های عربی منطقه خویشتن را "امیر عربستان" و "شاه" نامیده، در مجالس عیش و عشرت همیشگیش تاج شاهی بر سر می گذاشته و زمینه را برای افکار عمومی آماده می کرده است که به مرور زمان سلطانی او بر امارت مستقل عربستان آزاد (خوزستان) نهادینه گردد. به رئیس الوزرای مملکت (رضا شاه بعدی) که مالیاتهای معوقه را از او مطالبه نموده بوده است، تلگراف زده و می نویسد:« من اصلاً شما را به رياست دولت نمی شناسم. شما مرد غاصبی هستيد. ... .» 

اگر این اعمال تمرد و تلاش برای تجزیه نیست، پس آنرا چه می توان نام نهاد؟

معهذا رضا شاه (در آن زمان رئیس الوزرا) در نهایت، عذرخواهی او را می پذیرد و تنها به شرط اطاعت از دولت مرکزی ایران و نه یک کشور اجنبی(!) بدون کوچکترین مجازاتی او را بر کرسی امارت خوزستان تثبیت می نماید. و اگر ادامه اقدامات، برنامه ریزی  و  تحریکات آشوب طلبانه وی نبود، هیچگاه بازداشت نشده و به تهران اعزام نمی گردید.

در این شکی نیست که به قتل رساندن شیخ خزعل، پیرمردی 75 ساله که در منزل خود کاملاً تحت نظر بوده است [زندان خانگی]، به هیچ وجه و به هیج دلیلی مُجاز شمرده نمی شود و عملی غیر انسانی محسوب می گردد. اما نباید فراموش نمود که صرفِ به قتل رسانده شدن شیخ خزعل، از او یک حکمران برحق و مطیع قانون که تنها قصد خودگردانی ولایت خوزستان را در سر می پرورانده است، نمی سازد. «تاریخ را تحریف نکنیم.»(3)

متأسفانه کسانی که همچنان بر طبل حمایت از شیخ خزعل می کویند، دانسته چشم خود را بر فجایعی که شیخ خزعل برای گسترش سلطه خود در خوزستان مرتکب شده است، می بندند و تنها با تکیه بر احساسات و اینکه شیخ خزعل حاکمی از عشایر عرب خوزستان بوده است، با شعارهای احساسی و کُلی گویی به دفاع از او می پردازند. در اصل همین که شیخ خزعل با به قتل رساندن حاکم قانونی وقت یعنی برادرش شیخ مزعل و جمعی نزدیکان او، نخستین سنگ بنای حاکمیت خود را با خونریزی و قتل بر زمین مُحَمَّرِه گذاشته است، خود برای نفی کلّیت حکومت وی کفایت می نماید.

به گمان من شیخ خزعل را می توان از جهت چگونگی حکمرانی به تمام معنا یک پادشاه قجر به حساب آورد. با این تفاوت که او یک عربِ ایرانیِ برخاسته از میان عشایر عرب خوزستان بود که داماد خاندان قجر نیز محسوب می گردید. مشابهت او با شاهان وابسته و بازیچه بیگانگان، فاسد، ظالم، وطنفروش و زنباره قاجار، نمی تواند دور از چشمان یک انسان منطقی که به قول فرانسیس بیکن از دریچه یک " چشم خشک علمی"  و نه "چشمی اشک آلودۀ احساس دینی و تعصب فرقه ای" به هویت تاریخی خزعل نگاه می کند، پنهان بماند.

احساسات را باید کنار گذاشت و بی خوف از انگ هواداری از این فرد و یا آن شخص و یا ضدیت با این جناح یا آن جناح، به واقعیت های تاریخی پرداخت. من بالشخصه از قول معمرین فامیل، روایات بسیاری از آنچه که شیخ خزعل بر سر اهالی خوزستان که عشایر عرب نیز جزء لاینفک آنها محسوب می گردند، آورده است، شنیده ام. روایاتی در مورد ابعاد خارج از عرف و اخلاق او در زنبارگی و شهوت گردآوری مال و ثروت. لاکن از بیان آنها خودداری نموده و تنها به اسناد و مدارک تاریخی موجود بسنده کرده ام. 

« بگذار که حقیقت و کذب با هم درافتند، چه کسی تا بحال دیده است که در یک مقابله آزاد و آشکار، حقیقت شکست خورده باشد.» (جان میلتون نویسنده انگلیسی، 1608– 1674)    

م. گئومات

2018-01-22                                        

پانوشت ها:

1- سید مصطفی تقوی، انگلستان، رضاخان و تسليم خزعل، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

2- برای دستیابی به منابع مورد استنادِ در این مقاله که جهت جلوگیری از تکرار مجدد، از ذکر دوباره آن خودداری گردیده است، به سلسله مقالات خرمشهر در گذر زمان- بخش شیخ خزعل، منتشر شده در سایت پژواک ایران، مراجعه بفرمایید.

3- عنوان مقاله ای از دکترعلی اصغر حاج سید جوادی در اوایل پیروزی انقلاب در پاسخ به دروغ پردازیهای آخوندها در بزرگذاشت آیت الله کاشانی.

¤¤¤¤

برخی از این اقدامات رضا شاه که در پی ذکر شده مستقیماً و بعضی غیر مستقیم منافع آخوند ها در ایران را ازچنگشان خارج می ساخته و در مجموع مدرن سازی ایران عقب مانده قاجاری به شدت با عقاید و افکار واپسگرایانه آخوند ها در تضاد بوده و خشم آنها را بر می انگیخته است.

اقدامات رضاشاه در طول دوران نخست وزیری و پادشاهی:

- دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همه‌ی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی (در پست نخست وزیری).

تغییر پوشش رسمی مردانه از قبا به کت و شلوار.

- کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند (بورقه)  به لباس و کلاه فرنگی و حذف روبنده.

- ایجاد دادگستری در بهمن 1305.

- تاسیس قشون متحدالشکل و ارتش در سال 1300.

- تدوین اولین قانون مدنی ایران در سه جلد (جلد اول در اموال 1307، جلد دوم در اشخاص 1313 و 1314، جلد سوم در ادله اثبات ادعا).

- سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک به صورت فعلی در سال

- بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه در سال 1304.

- لغو کاپیتولاسیون برای همة اتباع خارجی ، 21 اردیبهشت 1307.

 - اسکان عشایر.

- براندازی خان سالاری (ملوک الطوایفی).

- بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) اول اردیبهشت 1304.

- - ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر) آغاز 23 مهرماه 1306، اتمام 3 شهریور 1317.

- ساخت راه آهن قم-یزد-زرند آغاز سال 1317.

- بنیانگذاری بانک ملی ایران در 14 اردیبهشت 1306.

- بنیانگذاری بیمه ایران در 15 آبان 1314.

- جاده‌سازی، پلسازی و تونل سازی در کشور(برای نمونه پیش از آن ایرانیان برای رفتن از تهران به خرمشهر یا می بایست مانند خود رضا شاه از طریق اصفهان و شیراز به خرمشهر بروند یا از طریق خاک عراق).

 

- بنیانگذاری بانک فلاحتی- بانک کشاورزی در سال 1312.

- بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی) در 1318 ، افتتاح در 4 اردیبهشت 1319.

- بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی) در سال 1313.

- بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران) در سال 1314 آغاز بهره برداری 1316.

- تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی.

- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه، آلمان و انگلستان (60 تن در سال 1301)  در حالی که خودش تنها یک مسافرت خارج رفت و آنهم ترکیه.

- ساماندهی تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت در سال 1315.

- تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس در سال 1316.

- تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) در 29 اردیبهشت 1314.

- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور در 25 دیماه 1317.

- تأسیس نیروی دریائی در سال 1311 و  آموزش افسران ایرانی  در ایتالیا  در شرایطی که تا قبل از  آن بریتانیا یگانه قدرت دریایی در جنوب ایران بود..

- بنیانگذاری نیروی هوائی در سال 1303 (فرستادن اولین محصلین خلبانی به اروپا در سال 1302، فارغ التحصیلی اولین خلبان ایرانی احمد نخجوان در 1304 که در پنجم اسفند در اولین پرواز رسمی در فرودگاه قلعه مرغی به زمین نشست.

- تأسیس اولین کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز در 1312، آغاز بهره برداری در 1314، پرواز اولین هواپیمای ساخت داخل در اول مرداد سال 1317.

- تأسیس کتابخانة ملی ایران در سال 1316.

- برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری در سال 1309.

- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی در سال 1309 و اختصاص آن به  بانک ملی در سال 1310.

- تاسیس دانشسراها و موسسات آموزشی در سال 1312.

- تاسیس مدارس دخترانه و راهیابی بانوان به دانشسرای عالی در سال 1314.

- تاسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی در سال 1315 (آغاز بهره برداری از سیلوها درسال1319).

- لغو امتیاز بی قید و شرط فرانسویها برای باستانشناسی در ایران در سال 1306

- تاسيس اداره باستانشناسي و بيرون آوردن بخش عمده پرسپوليس و پاسارگاد از زير خاك 1307.

- پايه گذاري صنعت فولاد (اقدام به ساخت اولین کارخانه فولاد توسط آلمان در سال 1309 که متأسفانه با آغاز جنگ جهانی دوم به اتمام نرسید.

- ايجاد صنايع دخانيات داخلي در سال 1316.

- راه اندازی اولین كارخانة قند و شكردر 1309 (اولین کارخانه در 1274 تأسیس گردیده بود اما بعد از 3 سال با فشار کمپانی های خارجی بسته شد).

-تأسیس اولین كارخانة سيمان در 1312 در نزدیکی شهر ری با ظرفیت 100 تن در روز

- تأسیس اولین کارخانة آردسازی در سال 1299.

تأسیس اولین کارخانة بافندگی نخ و ابریشم در سال 1304.    -

- تاسيس موزه ملي ايران در سال 1316.

- تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی (سازمان تربیت بدنی کل کشور) در سال 1313.

تأسیس ورزشگاه امجدیه تهران (شهید شیرودی فعلی) در سال 1313. -

امکان استفادة همگانی از تلفن (- در سال 1302 شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه 1305 شمسی تلفن خودکار جدید بر روی 2300 رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهره‌برداری شد. مرکز تلفن اکباتان در سال 1316 شمسی به 6000 شماره تلفن رسید).

- حمایت واقعی از تولید، کار و سرمایة ایرانی (افزایش تعداد شرکتهای صنعتی ایرانی از 93 شرکت در سال1310 به 1835 شرکت در سال 1320).

- توسعة صنایع دیگر: 8 كارخانه چرم سازی، كارخانه های جورابِ كشبافی، كبریت سازی، آهن-سازی، ریخته گری، نجاری، كیسه و حریر بافی رشت، بطری سازی، كمپوت و مرباسازی خراسان، كارخانه پنبه اصفهان، كارخانه تهیه تراوِرس (چوب های زیر ریل راه آهن) و كارخانه قیر اندود كردن تراوِرس، كنف بافی، کارخانة تولید صابون و روغن كشی.

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب م. گئومات در سایت پژواک ایران 

*اشک تمساح جمهوری اسلامی برای انقراض نسل یوزپلنگ ایرانی  [2018 May] 
*سهم بر باد داده شده ایران از صنعت گردشگری جهان(بخش یک)  [2018 Apr] 
*خرمشهر در گذر زمان (۷)  [2018 Feb] 
*خرمشهر در گذر زمان (بخش6)  [2018 Jan] 
* خرمشهر در گذر زمان (بخش 5)  [2018 Jan] 
*مشابهت اتهام منجر به اعدام مالک سینما رکس آبادان با اتهام بنیاد مستضعفان در رابطه با فاجعه ساختمان پلاسکو  [2017 Jan] 
*مشکل تیم استقلال تهران کمبود بازیکن طراز اول نیست  [2017 Jan] 
*اگر منتظری کمی صبر می کرد، شاید...  [2017 Jan] 
*علی دائی، اسطوره ای که شنل شهریاری و کفش فوتبال را با هم به میخ آویخته است  [2017 Jan] 
*خودکشی و آش شور ورزشگاه های تختی  [2017 Jan] 
*همفکری و تأسی جستن مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران از هیتلر  [2017 Jan] 
*ایران اسلامی و میزبانی جام ملتهای آسیا 2023  [2016 Dec] 
*اشکهای غم و شادی رونالدو و قهرمانی پرتغال در یورو 2016  [2016 Jul] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش 4 با اضافات جدید)  ظهور و اوج گیری شیخ خزعل – تاریخچه طایفه کعبیان (قسمت دوم) [2015 Oct] 
*زبان پارسی را پاس بداریم  [2015 Sep] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش ۳ با اضافات جدید)   [2015 Sep] 
*خرمشهر در بستر زمان (بخش دوم)  [2015 Aug] 
*سینما رکس آبادان، کوره آدم سوزی   [2015 Aug] 
*جناب محمود سرابی، خود خواسته به «اوت» تشریف برده اید!   [2014 Feb] 
*ایران و جام جهانی برزیل  [2013 Dec] 
*طوطیانی شده ایم، گرگ هاری باید!  در پاسخ به مقاله «سخنی با آقای ایرج مصداقی» نوشته آقای عبدالحسین طوطیانی [2013 Dec] 
*خرمشهر در گذر زمان، بخش نخست: تاريخچه، م. گئومات  [2012 Jun]