منظور خاتمی خودشان است
الهه بقراط
بیاد میآورید؟ «آمریکا! آمریکا! ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکد از چنگ تو!» را، روز 12 آبان 1388، در آستانه سیامین سالگرد 13 آبان روز اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آن کشور توسط دانشجویان پیرو خط امام ؟
1323 سایت «عصر ایران» با دکتر اسفندیار قرهباغی، خواننده این سرود، گفتگو کرد. قرهباغی خوانندهء سرود میهنی «ای ایران» با آهنگ روحالله خالقی و سروده حسین گلگلاب نیز هست که اجرای اولیهء آن (27 مهر دانشکده افسری) نایاب است و تقریباً پانزده سال بعد نخستین بار توسط غلامحسین بنان برای ضبط رادیویی در برنامه «گلها» خوانده شد .
قرهباغی در گفتگوی یادشده نه بخاطر رویدادهایی که در تابستان 88 روی داد، بلکه بدلیل امکان مذاکره جمهوری اسلامی با آمریکا که بنظر وی همهء بدبختیهای جهان زیر سر اوست، خواست سرودش دیگر پخش نشود .
شعار انتخاباتی: سرنگونی؟!
گرفتاری یکی دو تا نیست. قرهباغی و سرودش که بر خلاف «ای ایران»، مروج فرهنگ و مناسباتی بشدت ویرانگر است، بکنار؛ باید خطابِ این سرود را تغییر داد تا بیانگر واقعیت شود: چه کسی از شرار ستم، شعله به عالم زده؟! کی امن و امان جهان یکسره بر هم زده؟! ثروت انبوه چه کسانی خون دل تودههاست؟! چه کسی عقرب جراره و روبه مکاره است؟! کی بیبهره از صلح و صفا و عامل هر فتنه است؟! گوش جهان از طبل بدآهنگ چه کسی خسته است؟! مظهر شیطان و دشمن انسان کیست؟! عصیانگری و ویرانگری فرهنگ کیست؟! عالم از حیله و نیرنگ چه کسی تیره شده؟! وحشت و ذلت را چه کسی به ارمغان آورده؟! جور و جفا و زهر بلا را کی بر سر ایرانیان باریده؟! خون جوانان وطن از چنگ چه کسی سی سال است میچکد و پایان ندارد؟!
پس از پاسخ به این پرسشها آن وقت میتوان به گرفتاریهای دیگر نقب زد . مثلاً، مشکل اصلاح طلبان در درک این واقعیت که «جمهوری اسلامی مسبب، و قانون اساسیاش ضامن آن است» ! این عدم درک، خود با گرفتاریهای دیگر همراهست. از یک سو باید به مدعیان اصلاحات که تا دیروز در مقامها و مسئولیتهای کلیدی نظام قرار داشتند و باز هم در توهّم انتخابات هستند، فهماند که این رقبای شما که به گفته خودتان «بیست سال» برای شرایط امروز تدارک دیده بودند، نیامدهاند که با یک «انتخابات» دیگر بروند! بویژه آنکه گمان نمیرود آنهایی که «84 درصدی» بپای صندوقهای رأی رفتند تا «رهبر»، آنرا به حساب خود و نظامش بنویسد، این بار پس از دیدن نتیجهء شعارهای انتخاباتی «اصلاح» (در سال های 76 و 80 و 84) و «تغییر» (در سال 88) بآسانی فریب « بخورند و پس از آنچه شاهدش بوده و هستند، به چیزی کمتر از «جابجایی» یا هر عنوان دیگر (برکناری، سرنگونی و...) رضایت دهند، آنهم فقط اگر با تضمین رسیدن به آزادی و دمکراسی همراه باشد. واقعاً با از دور خارج شدن شعارهای انتخاباتی «اصلاح» و «تغییر»، دیگر شعاری جز «سرنگونی» باقی نمانده که نامزدهای انتخاباتی بتوانند با آن مردم را برای شرکت در انتخابات تشویق کنند!
ولی مشکل اینجاست که بنظر نمیرسد مقام معظم رهبری نیز، با تجربهای که بدست آورده، اجازه دهد برای برگزاری «انتخابات پرشور و با نشاط» چنین شعاری مطرح گردد وگرنه شاهد باشکوهترین «انتخابات» جمهوری اسلامی میشدیم! از شوخی گذشته، هم «اصلاح» که توسط کسانی مطرح شد که از پس آن بر نیامدند، و هم «تغییر» که باز هم توسط همان کسان مطرح شد و از پس آن هم بر نیامدند، هزینهء زیادی روی دست نظام گذاشت. اینست که نظام بجای آنکه رقبا را به شعار «سرنگونی» مجهز کند تا انتخابات مجلس اسلامی و بعد هم ریاست جمهوریاش «پرشور و با نشاط» برگزار شود، ترجیح میدهد آنرا بعنوان «اتهام» به کار بندد تا خیال همه را از هر چه انتخابات است راحت کند. این تصمیم و حرکت بسوی آخر خط اما دست و پای اصلاحطلبان را بشدت میبندد. به مردم و مخاطبانشان چه بگویند؟ تا کجا میخواهند با نظام بروند؟! تا آخر خط؟ یا باید پیش ازآن پیاده شوند؟ و یا آنقدر صبر کنند تا به زور پیادهشان کنند؟!
شعار مبارزاتی: اتحاد ملی برای دمکراسی
از سوی دیگر باید به سینه چاکان چپ و راستِ «اصلاحطلبان» فهماند که این حرفها که حاکمان دربارهء از میان برداشتن محدودیتها میزنند، منظورشان شماها نیستید! مثلاً، وقتی حجتالاسلام خاتمی میگوید اصلاحطلبان بشرطی در «انتخابات» شرکت میکنند که » «محدودیت»های احزاب و مطبوعات و رسانهها برداشته شود، «زندانیان» آزاد گردند، و «هر گرایش سیاسی قابل احترام است»، یک «انتخابات آزاد» باید برگزار شود، منظورش همهء زندانیان و همهء گرایشها و همهء احزاب و رسانهها، از جمله گرایش شما و احزاب شما و رسانههای شما نیست! منظورش خودشان است. ولی حتا در همین محدودهء تنگ نیز واقعیت او را مجبور میکند که بگوید: «اگر این شرایط محقق شد تصمیم میگیریم که چگونه عمل کنیم. اما با توجه به روندی که هم اینک حاکم است بنظر میرسد شرایط در آینده سخت تر و راهها بسته تر و محدودیتها گستردهتر خواهد شد» (دیدار با اعضای فراکسیون خط امام یکشنبه 5 دی) .
بخوبی پیشبینی میشد اصلاح طلبان پس از هارت و پورتشان دربارهء «کودتای انتخاباتی»، باز با نزدیک شدن به انتخابات بعدی، یواش یواش سروکله شان پیدا شود و دوباره روز از نو روزی از نو، دوباره مردم را بپای صندوقها بکشانند و بار مجازات سنگین خویش را با عنوان «اصلاحطلب» درتنور داغ انتخابات(!) جمهوری اسلامی، بر دوش تا قله ببرند چه انتخاب بشوند و چه نشوند، حتا اگر از همان بالا دوباره لنگ درهوا رها یشان کنند و باز روز از نو، روزی از نو!
ولی آیا این بارهم مخاطبان شان چنین سخنانی را از زبان خاتمی و یا هر کس دیگر باور خواهند کرد؟: « مجلسی که بر آمده از ارادهء آزاد و تصمیم واقعی مردم باشد، علاوه بر آنکه تدوینگر قوانین و ساز و کارهای ادارهء کشور است و بر تمامی امور نظارت دارد، میتواند جلوی دیکتاتوریها و انحرافات و بسیاری از مشکلات و کجرویها را بگیرد»(!)
شما هم خنده تان میگیرد؟! وعصبی میشوید؟! شما هم نمیدانید کسی را که هم ریاست جمهوری و هم قوهء مقننه را دردست داشته و نتوانسته هیچکدام ازاین ادعاهای توخالی را آنهم درشرایطی که رقیب بسیار ضعیفتراز امروز بوده ، بانجام برساند چه بنامید؟! شاید اگرکه خیلی ادب را بخواهیم رعایت کنیم، همان «تدارکا تچی» بهترین عنوانی باشد که بشود به ایشان داد !
تمام هراس اصلاح طلبان در نکتهای است که خاتمی نیز به تکرار بر آن تأکید میورزد: «ما از نظام دفاع میکنیم و میگوییم نظام خوبست ولی روشها و سیاستها قابل نقد و اصلاح هستند. با حذف و برخوردهای خشن و ناروا صداهایی تقویت میشود که با اصل نظام و انقلاب مخالفست، چه در بیرون و چه در درون». و حق با اوست !
با اینهمه، پاسخی که دریافت میکند منفی است. کیهان تهران روز بعد در سرمقالهء خود به قلم حسین شریعتمداری (راست بگو، نهان مکن!) به صراحت دست رد بر سینهء اصلاح طلبان مینهد: «سران فتنه باید مطمئن باشند مردم هوشیاری که 9 دی را آفریدند آنهایی را که در "بدر" به روی قرآن شمشیر کشیدند به خوبی میشناسند و اجازه نمیدهند در "صفین" دیگری به نفاق، قرآن بر نیزه کنند» .
همزمان، چند تن ازنمایندگان مجلس اسلامی، نه تنها خواهان توبه و برائت آقای خاتمی از«اغتشاشات سال گذشته» و «سران فتنه» میشوند بلکه میخواهند که حرفهایش را دربارهء تقلب نیز پس بگیرد ! غلامعلي حدادعادل، مشاور عالی مقام رهبری» نیز، آنها را به «ملت» حواله میدهد و در پاسخ این پرسش که تلاشهای خاتمی را برای بازگشت به صحنه سیاسی چگونه ارزیابی میکند، میگوید: «باید صبر کنیم ببینیم که آینده چه پاسخی در این باره میدهد و ملت چه تصمیمی میگیرند» .
ملت؟! یا رهبر؟! پاسخ را روز بعد حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، همراه با تکرار «بشارت» محاکمهء «سران فتنه» چنین بیان میکند: «از منزل یکی از سران ردهء اول فتنه جزوهء بسیار تکان دهندهء براندازی دین از ایران بدست آمد که ادبیات آن ادبیات حزب توده است»(!) تودهای ها ؟! حزب توده ؟!!
چه باید گفت جز « آمریکا! آمریکا! ننگ به نیرنگ تو!
خون جوانان ما میچکد از چنگ تو! »؟!
31 دسامبر 2010
------
گفتگوی «عصر ایران» با اسفندیار قره باغی:
http://www.asriran.com/fa/news/89344
منبع:کیهان لندن