تاریخ حقیقت را گواهی خواهد داد
همایون کاویانی
چند روزی است که مقالات متعددی در رد «گزارش ۹۲» نوشتهی ایرج مصداقی انتشار یافته است که جای تأمل و اندیشه دارد. تا آنجایی که به متن نوشته ها باز می گردد جملگی نویسنده را به زعم خود زیر تیغ بردهاند، آن هم به دلیل انتقادات و نکاتی که خطاب به آقای رجوی مطرح شده، در حالی که هیچ اشارهای به محتوا ی «گزارش» نشده و برای نمونه به هیچیک از پرسشها پاسخی داده نشده است. نویسنده که مدتها با بخش «سازمانهای بینالمللی» شورای ملی مقاومت همکاری میکرد و در کمیسیون حقوق بشر و سازمان ملل و نهادهای بینالمللی به نمایندگی از مجاهدین شرکت میکرد تبدیل به خائن و همکار و راه باز کن رژیم شده ، نادم زندان معرفی میشود و سایتش ضد مجاهدین اشرف و....!
فکر میکنم اگر قدرت داشتند و دادگاهی در کار بود حکمش صادر و تاکنون اجرا شده بود.
تا زمانی که ایرج مصداقی به همکاری با مجاهدین و شورای ملی مقاومت مشغول بود وی را «زندانی از بند رسته» معرفی میکردند و حالا ....
دوستان که میدانستند ایرج مصداقی زندانی و بازماندهی کشتار ۶۷ است چرا از وی در مجامع بینالمللی استفاده میکردند؟ چرا گزارشش از کشتار ۶۷ را به صورت سریال در «ایران زمین» انتشار میدادند؟ لابد خواهند گفت این نشانهی بزرگواری و سعه صدرمان بوده و رحمی و لطفی که در حق او کردهایم تا گناهانش را پاک کند . این پرسش ایجاد میشود که چرا اکنون هیچ نشانی از این رحم و مروت و بزرگواری نیست؟ مگر او چه گفته که باعث بهم ریختن جبهه مبارزه شده ؟
اصلاً انتقاد و نقد کردن برای افراد و جریانات سیاسی مجاز است یا به این بهانه که رژیم استفاده می کند باید سکوت کرد؟ یا اگر سکوت اختیار نکنی به انواع و اقسام رنگها و ننگها از مزدوری و خیانت گرفته تا ندامت و انحراف و ... متهم میشوی.
دوستان شما به دیگران یاد بدهید که کجا یک انتقاد و جمعبندی مدون انجام دادهاید تا بقیه از آن یاد بگیرند.
در فرهنگ شما تحریم و بایکوت سایتها و افراد و حکم دادن که مردم چی بخوانند یا نخوانند نشان از دمکراسی است اما نقد و انتقاد ندامت است و خیانت ... عجیب نیست؟
بر اساس ساختار ایدئولوژیک و تشکیلاتی مجاهدین مگر اقای رجوی رهبر عقیدتی و جوابگوی تمام مسائل نیست؟ مگر خودشان در همان پیام آخر ذکر نکردند که همه مسائل را به من ارجاع دهید؟ خوب چه شده مگر غیر از این انجام شده ؟ چرا به جای پاسخگویی ایشان دیگران به تهمت و افترا روی آوردهاند؟
دوست داشتم تمام دوستان که مقاله نوشتهاند که ما هم انتقاد داریم ولی آب به آسیاب دشمن نمیریزیم چند تا از انتقاد های خود را بگویند که چه هست و تاکنون کجا چاپ شده که یاد بگیریم چطور باید انتقاد کرد که آب به آسیاب دشمن نریزیم و چگونه دلسوزانه در جبهه خلق باشیم و منافع آنان را در نظر داشته ولی به رژیم هم بهانه ندهیم؟
بهتر نیست به جای این همه تلاش که همه را مزدور نشان دهیم کمی هم به فکر این باشیم که با صیقل خوردن نیروهای جبههی مردم و بنا کردن ارزشهای نوین و اصول دمکراسی راه را برای رشد و تعالی باز کنیم و ایمان داشته باشیم در این صورت بهتر میتوان پیش رفت. و این تنها با باز کردن قلبها و اندیشهها و پذیرش انتقاد و وفاداری به حقیقت میسر است.
فکر نکنم تنها شما به فکر مردم باشید و بقیه هیچ. هر کس که ذره ای هم در مسیر مردم باشد حق و حقوقی دارد و حال شما بگویید این حق و حقوق چیست ؟ به به کردن یا تلاش برای هر چه صیقل دادن تیغ انقلاب و ایجاد جبهه فراگیر و مردمی؟
اگر همه بگویند شما بهترین هستید تضادها و مشکلات حل شده و رژیم را سرنگون می کنید ؟ آیا تا کنون این انتقادها مانع سرنگونی بوده ؟
مگر میتوان آموزش و پیشبرد دمکراسی در جبهه خلق را جدا از انتقاد و انتقاد از خود و نقد و بررسی پیش برد ؟
به راستی اصل و محتوای «گزارش ۹۲» چیست؟ به غیر از این که مسئولیتها، تعهدات، کمبودها، نداشتهها، یادآوری شده و تجربیات تاریخی مشابه با موشکافی بیان شده و نسبت به کژیها هشدار داده است؟
تا کنون چه کسی چنین کاری انجام داده ؟ این «گزارش» به چه زبانی است دشمنانه یا از درون جبهه مردم و کسانی که در کنار شما در دوران مختلف کار کرده اند تا رهایی را برای مردممان ارمغان آورند . فکر نمیکنید دیگر تیغ برچسپ مزوردی زدن به منتقدین و کسانی که از شما جدا شدهاند کهنه شده است؟
این کار تنها باعث مخدوش کردن جبهه خلق و ضد خلق است و آب را گلآلود میکند و تنها و تنها رژیم از آن بهره می برد. مگر غیر از این است که هر چه وحدت در صفوف خلق بیشتر باشد دشمن ناتوان تر و درمانده تر است. آیا این وحدت را میتوان صوری بر پا کرد یا باید تا بن به دمکراسی و اصول آن پایبند بود؟ در جبهه خلق جایی که دشمن اصلی رژیم خمینی است کسی خواهان زیر ضرب بردن شما نیست. اگر کسی انتقاد میکند برای بهتر مبارزه کردن است.
حرف جدی این است یا به لحاظ ایدولوژیک و سیاسی توانمند هستید یا تاریخ قاضی عادلی است و حکم خود را خواهد داد چه خوشایند شما باشد یا نباشد.
طیف مزدوران و نادمان و خيانتكاران در دستگاه شما از فلاحیان و گنجی و خامنه ای و ... شروع میشود و به مصداقی ، ناظر و یغمایی و همنشین بهار و ... ختم میشود. در واقع همه را شامل میشود.
در زندان حتی بین بریدگان هم از نظر ما تفاوت وجود داشت و همه با یک چوب رانده نمیشدند و همه حرامی و مزدور نبودند. راه و جبهه مردم باز بود و اگر آنطرف شقاوت بود و کینه در سمت ما عشق بود و صداقت، و یاد گیری و رشد. ما در رنج و خون بود که یاد گرفتیم هر چه ضد دشمن و ارزش هایش باشیم انسان تر و پاک تر هستیم و ماندگارتر و همین راه را باز کرد و میکند.
این ناجوانمردی است که چنین همه را در سمت ضد خلق قرار دهیم. باور کنید مردم بو می کنند و حس می کنند. آنها با لمس فضا و نگاه سره از نا سره را جدا می کنند.
سال ۶۷ دادیاران و پاسداران زندان به لحاظ درونی و رفتاری نابود شده بودند یک طرف انسانیت و سادگی در فدا کردن جان و یک طرف سالوس و ریا که حتی توان فهم و درک فداکاری را نداشتند. از این بابت مفلوک و درمانده بودند. ایمان و باور به آزادی و حق و حقوق انسانها، راه را باز می کند. زیبایی در همراه بودن با چرخه تکامل و زمان است. نمیتوان بیرون از خود را نادیده گرفت، کمی مسئولانه فکر کنید و کلاه خود را قاضی کنید .
اکنون کسی از همان نسل، زنده مانده و به جمع آوری و تدوین حماسه های زندان پرداخته و هنوز هم در حال ادامه دادن و تکمیل آن است. در جا های گوناگون حق و حقوق شما را هم پاس داشته و با اینکه او را بایکوت کرده بودید از شما دفاع کرده که حتی جاسوس مخفی شما به حساب می آمد. حال فکر میکنید این شیوه حل تضادهای درون خلق است؟ این پاسخگویی به حرفهای روشنفکران و دوستان شماست؟ صد افسوس.
بعد از کشتار ۶۷ هر روز آرزو داشتیم که در کنار یاران مان به آرامش میرسیدیم و با آنان میرفتیم و شاید شما هم خیال راحتتری داشتید و دیگر نبودیم که همچون سوتکی خوابتان را آشفته کنیم.
آنان که ماندند هر روز رنج و درد بیشتری را تحمل کردند. از دوست و دشمن مارک خوردند.
همین شما بودید که آب را گل آلود کردید و زندانیان مقاوم را با تهمت وا داده ، خمینی زده، بریده، نادم و ... به گوشهای پرت کردید با این هدف که تبدیل به «قطب» نشوند.
تا توانستید در جاهای گوناگون توی سر همین تعداد اندک باقیمانده از کشتار ۶۷ زدید.
در مناسبتهای درونی و بیرونی و در هر محفل و جایی که امکان داشت به تخطئهی آنها پرداختید. با خود کمی خلوت کنید آیا این روش و شیوه عدل علی است ؟
دل آدم را بدرد می آورید. از ما که گذشت اما بدانید این شیوهی درست و اصولی برخورد با فرزندان انقلاب نیست؟
دوستان شورای ملی مقاومت! آقای روحانی که به نامتان دبیرخانهی شورای ملی مقاومت بیانیه داده است محتوای این اطلاعیه با کدام بند قوانین حقوق بشر هماهنگ است ؟ شما حقوقدانید! با کدام دلیل و مدرک دهان به افترا و تهمت و باز میکنید؟
آیا پاسخ کسی که به بیان انتقادها پرداخته و نکردهها را جمعبندی کرده و از کمبودها گفته این است؟ آقایان و خانمهایی که ایرج مصداقی را «نادم» خواندهاید در دورانی که فضای زندان سرد شده بود و بی روح و یاد دوستان و ماندن بعد آنان، رنج بود و درد، باز هم امثال ایرج کمک کار بودند و دستی بر شانه دیگران. این اوج بی انصافی است که یادآوری وظایف و مسئولیتها را نشان از خیانت و ندامت قلمداد کنیم.
از اوایل ۵۸ در دوره های گوناگون به زندان افتادم. سالیان سال در کنار همین دوستان بودم. زمانی که تنها ۱۶ سال داشتم شکنجه و رنج و درد را لمس کردم. در کنار یاران خود سرفراز زندگی کردیم و عمر خود را با همین دوستان گذراندیم. یکی از این دوستان ایرج است که یادم نمیرود در گوهر دشت ، قزل حصار، اوین همراه او بودم و از نزدیک با او برخورد داشتهام. این کمال بی انصافی است که چنین از این انسانها یاد شود.
در دنیا سربازانی که در جبههی جنگ با فاشیسم شرکت داشتند و اکنون زنده هستند بخاطر شرکت در آن جنگ مدال میگیرند و مورد احترام و تقدیرند و در عوض سیل تهمت و انگ و اتهام از سوی کسانی متوجهی ما میشود که یک روز زندان خمینی را تحمل نکردهاند.
دوستان دست شما باز است که دادگاهی تشکیل دهید و این نادمان را مجازات کنید تا ننگ بر دامن شما نباشد. اما ما با یاد آنان نفس می کشیم و هستیم و تمام افتخار زندگی من و امثال من بودن با آنها در دورانی است که تنها سنگر ضد رژیم در کل زندان بود و بس رو دررو.
دوستان باید جاری و روان بود و این تنها از زلال بودن و یگانه بودن با مردم بدست میآید.
یا این ایدئولوژی دارای این توانمندی است یا به پایان خود نزدیک میشود. تاریخ پویا است و حکم آن با داد و فریاد نادم و مزدور و... تغییر نمیکند.
عباس عمانی اولین شهید فاز سیاسی را به خاطر میآورید که گفت : «حقیقیت را همیشه باید ترویج کرد . »
حال شما باید بگویید تا کجا توانمند هستید و حقیقت را ترویج می کنید. هنوز که به جایی نرسیده حکم صادر و سایت تکفیر می کنید و تنها با تهمت و افترا به میدان میآیید. این حرفها نه جایی دارد نه حلال مشکلات است. گیرم که چند صباحی هم این منتقد را تهمت باران کردید مگر چرخ روزگار و بقول خودتان تکامل می ایستد یا شما به آن خط می دهید؟
رنج و خون همین اقای نادم و امثال او بوده که با تعهدی که در جمع آوری کتاب تاریخ زندان از خود نشان داد مرز بین بیتفاوتی و ندامت و خیانت را در زندان کاملا روشن کرده و تاریخ فردا به نیکی از آن یاد خواهد کرد.
حیف که شما دستان یاری کننده را قطع می کنید. بگویید کدام جنبش یا جریانی اصولی و پویا و دمکرات هست که از انتقاد و مورد نقد قرار گرفتن بهراسد؟ یک نفر از درون جبهه خلق گفته این راه نیست و شما و خط و خطوط و استراتژی را با ارائه دلیل و مدرک به چالش کشیده است. خوب چه شده؟ فکر می کنید ارج و شرف یک رهبری سیاسی با این حرفها پایین می آید؟
باور کنید واکنش شما نشان دهندهی شخصیت شماست و نه نقد و انتقاد نویسنده. تاریخ در ارتباط با نمونههای مشابه قضاوت خوبی نکرده است. آب را گل آلود نکنید تا از مخمصه فرار کنید. دوران، دوران اینترنت است و عصر ارتباطات، نمیتوان با آی مزدور آی مزدور از پاسخگویی فرار کرد. مگر میتوان هر صدایی را که به انتقاد از شما برخیزد در چاه کرد؟ عملکرد و بازتاب رفتار ما خواهی نخواهی با کنش و واکنش روبرو میشود. یا باید با تهمت و افترا دست پیش گرفته یا صادقانه پاسخگو بودن را پیشه کرد .
حال این شما و این نفرات باقیمانده از کشتار ۶۷ که در همه جای دنیا هستند. از همه آنان بپرسید ایرج که بوده؟ آیا نادم و درمانده و تواب در گوهر دشت و قزل حصار و اوین بوده یا انسانی که در شرایط زندان و بیرون یاد و راه ان دوستان شهید را زنده نگه میداشت؟ اگر هم انتقادی به شما شده تنها و تنها از یک موضع انسانی و انقلابی است. با هر مرام و عقیدهای حق را ناحق کردن ظلم است. باور کنید توانمندی شما هنگامی خود را نشان می داد که صادقانه گزارش را خوانده و از مفاد آن استقبال کنید. بدانید آینده از آن کسانی است که واقعیت را ارج مینهند. از آن کسانی که وفادار به حقیقت باشند. حقیقت روزی بر همه آشکار میشود. این منطق تاریخ است.
به امید جبهه متحد خلق در برابر جبهه جهل و ریا حاکم بر ایران
زنده باد آزادی
زنده و جاوید باد یاد شهیدان خلق
همایون کاویانی ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲
سابقهی ۱۱ سال زندان در اوین، قزلحصار و گوهردشت.
منبع:پژواک ایران