PEZHVAKEIRAN.COM آیا ما « انسان دوستیم»، «ایران دوستیم» و یا اینکه فقط خودمان را دوست داریم؟
 

آیا ما « انسان دوستیم»، «ایران دوستیم» و یا اینکه فقط خودمان را دوست داریم؟
حسن ماسالی

سالها است که  تعداد زیادی از ایرانیان ، بخاطر دیکتاتوری و ترور و اختناق د ر ایران، زندگی در تبعید را انتخاب کرده اند. آمار دقیقی در اختیار ندارم، اما در حدود سه میلیون نفر " مهاجر" ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند.

خوشبختانه، تعداد قابل توجهی ازایرانیان که درخارج زندگی میکنند، ازنظر مقام علمی ، هنری ،و امکانات اقتصادی و مالی، در کشورهای مختلف جهان ، انسانهای موفقی هستند واز موقعیت ممتازی نیز در این کشورها برخوردارند.  اما بسیار غم انگیز است که مشاهده میکنیم اکثر این محافل( نه همه آنان)، نسبت به آنچه که درایران میگذرد، و نسبت به آنچه بمردم ایران روا میدارند ، و نسبت به سرنوشت انسانهای درد مند، "احساس مسئولیت" نمیکنند.

برخی از این محافل در آمریکا و اروپا، حتی بدون شرمندگی ، با جنایتکاران حاکم در ایران "روابط نوکر منشانه و دلال منشانه" خود را  که ناشی از یک "فرهنگ لمپنی " است، همچنان حفظ کرده اند.

 در مقابل ، مشاهده میکنیم  که تعداد زیادی ازایرانیان که بخارج از کشور مهاجرت کرده اند ،  با وجود ی که از نظر معیشتی در تنگنا هستند، با گوناگونی اندیشه ، نقش برجسته ای در "حمایت از مبانی حقوق بشر" ودر مسیر" دمکراسی خواهی و برابری طلبی" ایفا میکنند.  

استمرار دیکتاتوری و ترور و اختناق درایران موجب شده است که بسیاری ازما" تبعیت" یک کشور در خارج از ایران را بپذیریم. اما زندگی در تبعید و " آواره گی" نمیتواند مانع از آن باشد که انگیزه های انساندوستی، ایراندوستی، همبستگی با دردمندان ایران و جهان و انگیزه  مبارزه علیه دیکتاتوری و فاشیسم را از دست بدهیم.

هم اکنون درسراسر جهان مشاهده میکنیم که جنب وجوش عظیمی در کشورهای مختلف جهان، بر علیه حکومت دیکتا توری – فاشیستی در ایران ، برپا است؛ و" آوارگان" و بسیاری از مهاجرین ایرانی ، " درد و رنج" مردم ایران را " فراموش " نکرده اند.

اما بخشی ازایرانیان( نه همه آنان) که به موفقیت های اقتصادی و" امتیازهای اجتماعی" در کشورهای اروپا و آمریکا، کانادا ... دست یافته اند،" احساس مسئولیت " چندانی در قبال مردم دردمند ایران درداخل کشور، و یا در ارتباط با " درد مندان و آوارگان "خارج از کشور  نمیکنند.

 پرسش اساسی اینستکه:

آیا ، از اینکه در ایران زنان را سنگسار میکنند؛ از اینکه روزمره جوانان آزاد اندیش را تیرباران میکنند ،از اینکه حقوق اولیه انسانی و مدنی را از مردم ایران سلب کرده اند، از اینکه بیش از شش میلیون پناهنده سیاسی در کشورهای همجوار ایران زندگی غم انگیزی را میگذرانند، میتوانیم دربرابر همه این مسائل  " بی تفاوت " باشیم و عکس العملی از خودمان نشان ندهیم؟

در نشست ها و ملاقاتهای گوناگونی که با تعداد ی از این " نخبه گان میلیونر خارج از کشور" داشته ام، مشاهده کرده ام که بخش بزرگی از این " میلیونر و بیلیونر " ها ،  هیچگونه " احساس مسئولیتی " در باره  شرایط ناهنجار انسانهای درد مند و یا درباره مناسبات ضد انسانی که در جامعه  ایران حکمفرما است ، نمیکنند.

بطور مثال : به چند نفر" نامدار " که از شهرت اجتماعی و از امکانات مالی گسترده ای در خارج از کشور برخوردارند ، رجوع کردم و پیشنهاد کردم : " هموطن عزیز ، بیا ئید شما و چند نفر دیگر که از موقعیت اقتصادی و اجتماعی ممتازی برخوردارید ، بطور قانونی موسسه ای ایجاد کنیدو مثل بسیاری از ثروتمندان این کشورها ، یک " بنیاد غیر انتفاعی" به ثبت برسانید و از آنطریق به دردمندان ایرانی در داخل و خارج از کشور یاری برسانید ، و میدانید که چنین کمک هائی را نیز میتوانید به "حساب ما لیات خود منظور دارید" ؛ نه تنها چیزی از دست نمیدهید ، بلکه نام نیکی نیز از خودتان در جامعه به یادگار میگذارید!

 پاسخ این افراد بمن اینبود: آقا برو زندگی خودت را بکن ، با اینکار ها چکار داری ؟ بگذار ببینیم عاقبت در این مملکت چه میشود ، آنگاه تصمیم میگیریم !!!

 اینگونه  برخورد ها و اینگونه بی تفاوتی ها نسبت بسرنوشت  انسانها ، از " فرهنگ " خاصی نشآت میگیرد که مربوط به جوامع " عقب مانده" و یا  باصطلاح " در حال رشد " میباشد؛ و بطور اخص  بینش و منش بخش بزرگی از " بورژوازی  دلال منش " جوامع  آفریقا – آسیا – آمریکای لاتین را  تشکیل میدهد.

 در اینباره ، یکی از اساتید دانشگاه و پژوهشگر، بنام " آندره گوندر فرانک "( 1)  کتابی  بنام " لمپن بورژوازی " انتشار داده است که در آن خصوصیات و مناسبات ناهنجار جوامع آمریکای لاتین را تشریح میکند و سپس به " فرهنگ ، بینش  و منش " اقشار مختلف جامعه از جمله به نقش " بورژوازی " ( ثروتمندان ) آن جامعه می پردازد  و نشان میدهد که قشر کوچکی ، در اثر " زد وبند های داخلی و بین المللی " به ثروت کلان دست می یابند واز اینطریق درسرنوشت سیاسی کشور نیز د خا لت میکنند و با ایجاد مناسبا ت  "مافیائی" و با اتخاذ راهکارهای " دلال منشی"  و " قاچاقچی گری"، کوشش میکنند که فقط به" ثروت کلان" دست یابند؛ و براساس چنین بینش و منشی، مناسبات خود را در سطح ملی و بین المللی  تنظیم میکنند .

 این افراد ومحافل، به کارهای" تولیدی"، " خدمات اجتماعی " و" تکامل بخشید ن مناسبات اجتماعی و فرهنگی که براساس معیارهای دمکراسی خواهی ، و "حقوق بشر "  استوار باشد، علاقه ای  نشان نمیدهند .

 جامعه ای که در آن، " قدرت سیاسی و مالی"، در دست چنین محافلی قرار بگیرد ،  تمام مناسبات اجتماعی - فرهنگی مردم، " از هم گسسته " خواهد شد واثرات ناهنجار و نا مطلوب خود را در همه طبقات و اقشار اجتماعی بجای میگذارد . در چنین مناسباتی، و در ارتباط  با " لمپن بورژوازی "،  نقش " لمپن پرولتاریا" نیز در جامعه برجسته میشود؛ و حتی " لمپنیسم" در سازمانهای سیاسی اثرات ناهنجار خود را بجای میگذارند.

 درباره " لمپنیسم "، کتاب دیگری وجود دارد که توسط " علی اکبر اکبری "(2) نگاشته شده است  که زمان رژیم شاه در ایران انتشار یافته بود.

هردو کتاب نامبرده ،اکنون نا یاب هستند. بسهم خود کوشش میکنم که با همکاری دوستان علاقمند،مجموعه این آثار راهمراه با اسناد ومدارک دیگر، درارتباط با " لمپن بورژوازی اسلامی" ( آفتابه - لگن بدست میلیاردر) ،را در آینده انتشار دهم تا بیشتر با " فروپاشی  و ازهم گسیختگی فرهنگی" اقشار مختلف جامعه ایران،ازپائین تا بالا، بیشترآشنا شویم .

 براساس چنین واقعیت هائی، اعتقاد دارم که  تحولات سیاسی آینده ایران و جابجائی قدرت سیاسی درایران ، باید بطور بنیادی صورت بگیرد ونیروهای سیاسی – اجتماعی که مدعی کسب قدرت سیاسی در ایران هستند ، ضروری است که چشم انداز روشن و برنامه عمل مشخصی برای تحولات آینده جامعه ارائه بدهند، و برای تغییر تمام معضلات و ناهنجاری های اقتصادی – سیاسی – فرهنگی ، گام های اساسی و استوار بردارند.

(1)- Lumpen Bourgeoisie & Lumpen Development, by Adre Gunder Frank,Monthly Review Press, New York and London. Originally published in Montevideo,Uruguay,1970.

(2)- لمپنیسم ، نوشته علی اکبر اکبری - ایران

منبع:پژواک ایران


حسن ماسالی

فهرست مطالب حسن ماسالی  در سایت پژواک ایران