چرا واقعا به تریج قبای عده ای سخت برخورده؟
منیژه حبشی

با سخن زنده یاد هوشنگ گلشیری نوشته کوتاه خود را آغاز می کنم. او در مراسم خاکسپاری محمد مختاری گفت :در این سالها آنقدر عزا بر سرمان ریخته اند که فرصت زاری نداریم.
او آن زمان در سوگ بزرگان ادب و فرهنگ، در عزای قربانیان قتل های زنجیره ای چنین گفت. اما بیقین با آنچه در برهه کنونی در کشورمان ایران می گذرد، بسیاری چون من، این جمله را روزانه و گاه چندین بار در روز بیاد می آوریم.
فاجعه ها دیگر گهگاهی در کشورمان رخ نمی دهد، بلکه سهمیه روزانه داریم. تا سالیانی هنوز سیستم اداری و حکومتی دوران پهلوی کار می کرد ولی بتدریج این رژیم همه سیستم موجود را از بین برد و آنچه بتدریج آوار فجایع را سنگین تر و غیرقابل اجتناب کرد، حکومت نادان ها و دزدان بود. از مشتی بیسواد و دزد و خائن، بی تردید غیر از آنچه شاهدیم نمیشد انتظار داشت.
بهر طرف که بنگریم آثار سیاست ویرانگرشان را می توان دید. از بی آبی سخت ناشی از مدیریت مشتی سودجو و بیسواد و سیاست های ایران برباد ده محیط زیستی گرفته تا فجایع ناشی از سیستم اقتصادیِ ضد مردمی کمرشکن رژیم. از فاجعه خرابی ساختمان متروپل و جنایتکاران حکومتی دست اندر کار آن فاجعه، تا ریختن سقف یک کلاس بر سر دانش آموزان در یک روستا دو روز بعد از آن! از فاجعه خروج قطار از ریل بدلیل توقف بیل الکتریکی بر روی ریل! تا دزدیدن( یا شاید مصادره) امانت های سپرده شده به بانک ملی ایران زیر گوش بیت رهبری و لشکر حفاظتیش! از خبر تهدید جان مردم بوسیله صدها بنای مشابه متروپل در اقصی نقاط کشور تا موج سنگین اعدام ها بویژه در بلوچستان. کشتار کولبران و سوختبران نیز علیرغم اعتراض ها همچنان ادامه دارد. وقتی رییسی قاتل رییس جمهور باشد حتما تیغ کشتار روان تر بر گردن مردم می نشیند.
 آوار مشکلات چنان سنگین است که مردم قید خطر حملات وحشیانه گزمه های رژیم را نیز زده و دسته دسته در خیابانند. از بازنشستگان گرفته تا معلمین و کارگران و کشاورزان و رانندگان اتوبوس و… حتی کار به بازاری ها هم کشیده است. همان ها که در ۵۷ پشتوانه مالی آخوندها بودند. البته اقتصاد رانتی و سپاهیان دزد حکومتی محلی برای اقتصاد بروش های قبل باقی نگذاشته و طبعا بازاریان هم صدمه دیده اند.
اما آنان که در خیابانند، دیگر شعارهایشان صرفا مبنی بر خواسته های صنفی و گروهی نیست و بدرستی، مستقیما خامنه ای و دولت و مجلس یعنی اشغالگران دزد و فاسد و جانیان حاکم را خطاب قرار می دهند.
همه شنیده ایم که در میان شعارهایشان در رد حکومت، یک شعار خاص را هم می دهند: «رضا شاه روحت شاد»! روشن است که رضاشاه که زنده نیست ولی این شعار به روشنی به مفهوم رد انقلاب ۵۷ از سوی مردم است.
از آغاز شنیده شدن این شعار، رژیم تلاش هایی هم کرد که رضاشاه چکمه پوش نظامی را با سپاهیان درقدرت، در ذهن مردم شبیه سازی کند. حتی در تغییرات آخر و حکومت یکدست شده، همه سران کشور را سپاهی ها تشکیل داده اند. اما خواست مردم را حداقل تا به حال خوشبختانه نتوانسته اند که مصادره کنند.
اما ابراز احساسات به رضا شاه، سمت و سوی نوه او را گرفته که برسبیل حسن وقایع با حضور ۴۳ ساله اش در غرب و شناخت سیستم های دموکراتیک این سوی دنیا و شاید هم با ویژگی های شخصیتی خود، فردی دموکرات بنظر می رسد. یا لااقل تا به حال مواضعش گویای شخصیت فردی جاه طلب و با ولع قدرت نبوده است. حتی با نبود شخصیت های کاریزماتیک در میان کسانی که خود را اپوزیسیون می خوانند، سالها انتقاد بر رضا پهلوی، بر کم تحرکی و عدم تمایل او به سمت قدرت بیشتر شنیده می شد تا ولع او به قدرت.
حال با اوج گرفتن صدای مردم، خوشبختانه او فعالتر شده و به میدان آمده است. سخنرانی اخیر او نکات مثبت بسیار زیادی دارد و تاثیرات امیدبخش زیادی هم در داخل ایران داشته و حتما بیشتر هم خواهد داشت. اما سخنرانی اخیر او در حمایت از صدای مردم و نوید آینده ای روشن برای تمامی ایرانیان از هر دین و مذهب یا هر قوم و نظر، آب در خوابگه مورچگان ریخته است.
خامنه ایِ نگران بسرعت مجبور به موضعگیری شد. در این نوشته به اراجیف و ادعاهای غیرواقعی او نمی خواهم بپردازم. زیرا مردم با ادامه اعتراضاتشان، پاسخ او را داده و می دهند.
از دادو قال فرقه رجوی یا ارتجاع مغلوب هم نیازی به سخن گفتن نیست و آنان هم کابوسشان سقوط این رژیم است و روز پاسخگویی.  
 اما واکنش ها درمیان عده ای که خود را اپوزیسیون رژیم می خوانند فوق العاده جالب است!
همه میدانند که شش سازمان «جمهوری خواه» در بیانیه ای مشترک به رضا پهلوی حمله کرده و سخن از رهبر تراشی توسط بیگانگان زده و از اینکه از آنها بعنوان آلترناتیو نام نبرده و مردم را آلترناتیو واقعی و در صحنه دیده، او را متهم به «نفی اپوزیسیون» و تلاش برای «مصادره کردن اعتراضات مردمی به سود خود» کردند.  حتی حساب حکومت پدر و پدربزرگش را هم تلویحا از او طلب کرده اند. بله! سخت به تریج قبایشان برخورده است!
اما مگر این شش سازمان (که عنوان دهان پرکنی است اما وای اگر به شمارش تعداد اعضای آنها و سطح نفوذ داخلی آنها برسیم!)، در این ۴۳ سال کدامین چهره مردم پسند با ایده ها و افکار مطلوب خودشان ارائه کرده اند که حال از مصادره رهبری اپوزیسیون می نالند؟ آیا اصلا شخصیتی در سطح ادعای رهبری داشته و دارند؟ اگر دارند چرا او را معرفی نمی کنند؟ واقعا این سازمان ها واجد کدام پایگاه اجتماعی در داخل ایرانند؟
شاید خودشان می دانند که این کلاه برای سرشان گشاد است.
از فتاپور و فرخ نگهدار و نوچه وقیح او ملیحه محمدی گرفته تا جبهه ملی چی های قدیم و انشعابی شان (سامان ششم) و یا اصلاح طلبان قدیم و حتی فعلی، خود ابتدا بیایند اگر می توانند دربرابر مردم از عملکردشان دفاع کنند و بعد از رضا پهلوی انتقاد یا حسابرسی کنند. ملی هایی که در بزنگاه ۵۷ خمینی را بر بختیار ترجیح دادند و پشت او را خالی کردند. فداییان اکثریتی هم که امام امام از دهنشان نمی افتاد و درخواستشان مسلح کردن سپاه به سلاح سنگین بود، تا همکاری اطلاعاتی و عملی با رژیم هم رفتند . بعد از سرکوب شدن خودشان توسط رژیم، اول راهی کعبه آمالشان، روسیه شدند و وقتی دیدند به چه دنیای وحشتناکی دلبسته بودند، همگی به دامان همان غرب یا «امپریالیزم» فرار کردند و در پناه آن، حق و حقوق شهروندی هم گرفتند! اما چون این بیماری علی الظاهر درمان ناپذیر است، از آغوش امپریالیزم نقش مدافع و لابی رژیم را در این سو برعهده گرفتند!
جماعت دیگری هم از استمرارطلبان خجالتی رژیم در میان مخالفان رضا پهلوی طبیعتا هستند که در ژست مخالف، سر هر بزنگاهی درجبهه منافع رژیم حرکت می کنند. جماعتی که بدون رژیم ولایی اساسا نام و جایگاهی برای خود نمی توانستند متصور باشند.
 
برای خود من پذیرش شرایط اخیر و جایگاه رضا پهلوی در میان مردم زمان برد. حتی چند سالی بعد از  سال ۲۰۰۱ که با نام مستعار «ایران پرورش» مقاله هایی به سایت های سیاسی در مخالفت با عملکرد سازمان مجاهدین میفرستادم، یکی دو مقاله هم در حمله و انتقاد به رضا پهلوی نوشته بودم. در مقاله «آقای رضا پهلوی از کدام ایران و ایرانی سخن میگوید»، به تندی شروع به محاکمه او کرده بودم! ولی در گذر زمان و دیدن وضعیت اسفبار سازمان ها و گروه های مدعی اپوزیسیون و همچنین چرخش دوران و امکانات دنیای مجازی، اکنون می بینم در موارد زیادی قضاوتم بیش از آگاهی دقیق نسبت به خود او، برمبنای احساسات ضد سلطنتی خودم شکل گرفته بود. الآن هم با هر پست مادام العمر مخالفم. الآن هم او را عاملی برای وحدت عموم برای سرنگونی رژیم می دانم و از اینکه خود تمایل به شاه شدن و یا پست اجرایی داشتن ندارد خوش حالم. اما براساس خواست و ایده شخصی خود، بی اعتنایی به مشکلات کمرشکن مردم را خودخواهانه می بینم.
چنان که در سطور بالا نوشتم، معتقدم مخالفت اکثر این گروه ها و شخصیت ها ناشی از هراس آنان از رسیدن روزِ حساب پس دادن به مردم برای کارنامه مملو از بی عملی و یا حتی خیانت به مردم بعد از سقوط رژیم است.
بقای بسیاری با بقای رژیم گره خورده است. لطفا بیایید تصور کنید که فرقه رجوی بعد از سقوط رژیم چه سرنوشتی خواهد داشت؟ امام زمانشان رجوی یا باید خودکشی کند یا از چاه بیرون آمده و برای کارنامه سیاه خیانت ها و جنایت ها و حتی شکنجه و کشتار صمیمی ترین اعضاء خود، در دادگاه مردمی محاکمه شود. درِ زندان آلبانی اش هم بروی زندانیان گشوده خواهد شد و این جماعت از غار کهف شان بیرون آمده و قدم به دنیای واقعیات خواهند گذارد. شما جای رجوی اگر باشید جز بقای رژیم را خواهید خواست؟
بسیاری دیگر هم نه به شدت رجوی ولی بهرحال بعد از این رژیم باید پاسخگوی عملکرد چهل و سه ساله شان در برابر مردم باشند و برای بسیاری از آنان این کارنامه سبب شرمنده گی است و نه افتخار.
 
نهایتا امیدوارم در نظر گرفتن منافع مردم جانشین خود محور بینی شود و از حرکت در جهت سقوط رژیم حمایت کنیم و بعد از سقوط این اشغالگران، با بحث و گفتگو، هر فرد یا گروهی که در چهارچوب دموکراسی و سکولاریسم ، نظر مردم را بیشتر به خود جلب کرده، همگی بپذیریم و به نظر مردم گردن نهیم. آگاهی های مردم ایران و نسل جدید را در عصر انفجار اطلاعات با آگاهی و امکانات ناچیز دسترسی نسل ما به اطلاعات، در سال ۵۷ یکی نشماریم. خیر پیش
منیژه حبشی
۱۳ ژوئن ۲۰۲۲ برابر با ۲۳ خرداد ۱۴۰۱
 
 
 

منبع:پژواک ایران


منیژه حبشی

فهرست مطالب منیژه حبشی در سایت پژواک ایران 

*چگونه باید گفت یا نوشت که وارونه شنیده و خوانده نشود؟   [2023 Oct] 
* حد و مرز های گمشده در تفکر ما!  [2023 Oct] 
*اپوزیسیون و باور کهنه «دشمنِ دشمنِ من دوست من است»  [2023 May] 
*بدعتی خائنانه در وکالت برخی شاکیان دادگاه حمید نوری و دفاع سیاسی وکلای نوری!  [2023 Jan] 
*آیا خشم ما با بیان صفاتی چون بیشرف، قاتل، مزدور، کثافت و...قابل بیان نیست؟   [2022 Nov] 
*به کجای این شب تیره بیآویزم قبای ژنده خود را؟   [2022 Sep] 
*چرا واقعا به تریج قبای عده ای سخت برخورده؟   [2022 Jun] 
*لزوم قضاوت عاری از پیشداوری  [2022 May] 
*ضعف های عمیق فرهنگی جامعه ما و نمودهای آن در امر دادخواهی  [2022 Mar] 
*خوش بود گر محک تجربه آید به میان  [2021 Dec] 
*«روز جهانی عدالت» و آیینه ای در برابر برخی ازمدعیان دادخواهی!   [2021 Jul] 
*خودزنی های ما!   [2021 Mar] 
*طناب جنایتکاران و گردن نوید های ما!   [2020 Sep] 
*ما شریکان دزد و رفیقان قافله ایم!   [2020 Jan] 
*پیشگامان مبارزات چپ ایران را چه شده است؟   [2019 Nov] 
*چرخه معیوب خشونت و قربانیان آن   [2019 Aug] 
*کودکان کار و حقوق نادیده گرفته شده آنها  [2019 May] 
*مصادیق متضاد یک ماده قانون در حکومت اسلامی! «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»  [2019 Feb] 
*پاشنه آشیل حکومت و دِینِ تاریخیِ اکثریت عظیمی ازمردانِ ایران  [2018 Oct] 
*آیا مردمی با فرهنگِ مشابه یک حکومت، توانائی ساقط کردن آن را دارند؟  [2016 Sep] 
*نوری بر تاریکسرای رهبری مسعود رجوی بر مجاهدین خلق  [2016 Apr] 
*در سوگ مردی مبارز و نمونه ای شگرف از عشق به زندگی و آزادی  [2016 Jan] 
*نگاهی به تراژدی شيلر و سرنوشت ساير منتقدين رهبر و مردم فريبی علی مطهری!  [2015 Dec] 
*رنگِ خونِ ما ، حکومت ایران و اصلاح طلبان آن   [2015 Nov] 
*شادی ضحاک غالب و مغلوب: « بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد » ...  [2015 Nov] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۱۰) آخرین بخش یادمانهای من [2015 Oct] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته(۹)  [2015 Oct] 
*پرسشی و پاسخی؛ «آیا حقیقت نصفه نیمه، حقیقت است؟»  [2015 Sep] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۸)-کوچ به عراق  [2015 Sep] 
*و سرانجام دیوارِ سکوتِ رازِ دولتیِ نسل کشیِ سال ۶۷ ترک برداشت.  [2015 Sep] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته (۷) دوران بعد از " انقلاب ایدئولوژیک " تا رفتن به عراق [2015 Sep] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته (۶) شهر فرنگ از همه رنگ [2015 Aug] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته-بخش پنجم از اقامت در فرانسه تا رفتن به عراق [2015 Aug] 
*«عكس واره‌ای از فروغ جاويدان مجاهدين خلق»  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته؛ بخش چهارم: کشف راه جدید برای بردن غیرقانونی افراد به فرانسه !  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته-3 بخش سوم : « داداشِشَم که شهید شد»… [2015 Jul] 
*زندگی مخفی که به ما تحمیل شد، هرچند که چریک نبودیم!  [2015 Jun] 
*۳۰ خرداد و آغاز مبارزه مسلحانه يک ضرورت و يا يک اشتباه مهلک؟  [2015 Jun] 
*محکوم کردن جنایت پاریس توسط ایران، همزمان با صدور حکم اعدام سهیل عربی به اتهام «سب نبی»  [2015 Jan] 
*شهادتی کوتاه در مورد مواضع سعید شاهسوندی در مصاحبه با همنشین بهار  [2014 Nov] 
*توقف جنایات هولناک اسیدپاشی های اخیر، دم خروس ادعای حکومتی نبودن این جنایات  [2014 Oct] 
*آنرا که خانه نئین است، بازی نه اینست...  [2014 Jul] 
*شادمانی عمیق من از لگدپراکنی و کتک کاری اردوغان و مشاورش در پاسخ به معترضین!  [2014 May] 
*نور افکنی تابیده بر یکی از اصلی ترین دلایل شکست جنبش مردم در سال 88   [2014 Mar] 
*آقای رجوی مرگ مجاهدین در لیبرتی فقط بار مسئولیت خونهای به هدر داه تان را میافزاید  [2013 Nov] 
*چند نکته در مورد نامه آقای ریحانی خطاب به آقای ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
*رهبری مجاهدین خلق و رها شدن اعضاء بی دفاع در اردوگاههای مرگ  [2013 Sep]