PEZHVAKEIRAN.COM مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران
 

مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران
منوچهر تقوی بیات

مسئله ی حزب و تحزب در ایران هرروز و از سوی کسان بسیاری پیش کشیده می شود اما همچنان این کلاف گوریده و سردرگم دربرابرمان ناگشوده مانده است. تازگی ها درخارج از کشور دو گروه سیاسی دست  به ایجاد سازمان های هم نامی زدند و گرفتاری هایی در این راه به وجود آمد که غم انگیز و عبرت آموز است . گروهی از " ملی های قدیمی " پس از هجرت دوم به اروپا و آمریکا به فکر باز سازی سازمان خود در خارج کشور افتادند و تلاش هایی را آغاز کردند که از نگاه من همه ی آن ها تا به امروز چندان پیروزمند نبوده است. من به دلیل درست بودن راه مصدق و جنبش ملی در شماری از این کوشش ها شرکت کرده ام.

مشکلی که در این امر وجود دارد آن است که ازهمان زمان که با کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ۲۸ مرداد، حکومت ملی برکنار و زنده یاد دکتر مصدق زندانی شد شماری از مدعیان راه مصدق میراث دار و میراث خوار راه مصدق و جنبش ملی شدند. از طنز روزگار این کار در زمانی انجام شد که دکتر مصدق هنوز زنده بود. اما برخی از مدعیان خود را آنچنان بر حق می دانستند که گویا مصدق حق رهبری آنان را خورده است . برخی ها مصدقی بودن  و جبهه ی ملی بودن را ارث پدری خود می دانند چرا که گویا مصدق روزی از کوچه ی پدر بزرگ ایشان گذشته است. داستان شگفتی است، کسانی هستند که یک روز ادعای یار غار بودن با امام زمان و رهبر انقلاب را دارند و یک روز دیگر مصدقی بودن را مرده ریگ خانوادگی خود می دانند.

از آن جا که مسئله ی حزب و سازمان سیاسی یکی از ضرورت های مهم در یک صد سال گذشته بوده است ، در این سال های نه چندان دور، چند نفری از کهنه سربازهای ملی پافشاری فراوانی می کردند که تشکلی ملی را در خارج از کشور باسازی بکنند، گروهی از سیاسی کارها به فکر جلب محبت برخی از میراث  خواران قدیمی افتادند و با تملق و چاپلوسی حتا با خریدن کامپیوتر برای این یکی و دعوت به هتل و رستوران آن دیگری کوشیدند خود را از همراهان مصدقی ها جا بزنند . با این ترفند ها و همچنین با گرفتن سال روز برای مصدق یا نوشتن مقالات بی محتوا و سطحی راجع به دکتر مصدق و جبهه ی ملی ناگهان به دور از میل و اراده ی میراث خواران قدیمی یک تشکلی در اروپا ساخته شد. گروه دیگری هم با امید فراوان به حقانیت خود همین کار را کردند.  اما هر دو گروه از درون دچار سکته و ترک شدند. از بگو مگوهای داخلی آن ها در می گذرم و در این مقاله به این می بپردازم که چرا دشمنان آزادی و استقلال ایران و دست نشاندگان آن ها نمی خواهند و نمی گذارند هیچ گروه یا سازمانی از چپ تا راست در ایران یا به نام ایران در هیچ کجای دنیا به وجود بیاید.

پیش از همه چیز باید بدانیم که واژه های آزادی و استقلال با معناهای ژرف و گسترده ای که دارند، برای بسیاری از هم میهنان ما درست مفهوم واقع نشده اند. واژه ی حزب و همچنین تحزب نیز در ارتباط  تنگا تنگ با واژه های آزادی و استقلال است و این دو هم، دو روی یک سکه اند که این سکه نیز در هر زمان و مکان ارزش ویژه ی خود را دارد.

حزب ، سازمان ، آزادی و استقلال مفاهیمی هستند که ما نوع استعمار زده ی آن را می شناسیم . این مفاهیم در اصل از اروپا آمده اند که مردم آن سامان چندین صد سال ، بدون فشار و دسیسه های استعمارگران خارجی عملا آن مفاهیم را در جامعه های خود به کار بسته اند.

حزب برای مردم اروپایی چیزی است که پس از پیدایش و توسعه ی صنایع ، ساخته شده است و رابطه ای نزدیک با توسعه ی صنعتی، سندیکاها واحزاب دارد درحالی که برای مردم استعمار زده ی ما با حکومت های دسته نشانده ای که داشته اند و دارند، هنوز خر و گاری و درشکه بهتر قابل فهم است . برای همین هم هست که رهبران ما با استفاده از امدادهای غیبی می گویند : « اقتصاد مال خَرَه ». رهبر حزب یا سندیکا با ملا و خان یا شیخ فرق اساسی دارد. کسی که پدرش آخوند بوده و خودش هم همه ی سلول های مغزش ساخته و پرداخته ی آموزشگاه ها و بنگاه های استعمارگران است ، صد سال هم درباره ی دموکراسی موعظه  کند راه به دهی هم نمی برد. با عنوان های توخالی دکتر و یا مهندس و از همه مسخره تر پروفسور نیز کسی دموکراسی و فلسفه ی حزب را نخواهد فهمید. زیرا آموزشگاه و آزمایشگاه دموکراسی و حزب جامعه ی مدنی است ( توجه داشته باشیم که جامعه ی مدنی نیز با حزب و دموکراسی رابطه ی نزدیک دارد و آخوند و فقیه در این عرصه کاره ای نیست). تا ما آزادی نداشته باشیم ، استقلال نداریم.  سخن گفتن از حزب و آزادی ، بدون استقلال واقعی ناممکن است و استقلال هم با صدهزار سند ساختگی بدون آزادی به دست نمی آید.

یکی از " پژوهشگران ایرانی " آقای دکتر محمد علی همایون کاتوزیان که در دانشگاه اکسفورد در انگلیس پروفسور است و لابد به زودی به درجه ی لردی نیز نائل خواهد شد ! در مصاحبه ای که در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۵ در تارنمای بی. بی. سی.داشته ، درباره ی کودتا سوم اسفند ۱۲۹۹ کج نشسته و به ناراست فرموده است که : « این حقیقت دارد که ژنرال آیرونساید و چند تن از دیپلماتهای سفارت بریتانیا در تهران و یکی دو تن از مستشاران نظامی این کشور در سازماندهی کودتا نقش داشتند اما دولت بریتانیا بکلی از این ماجرا بی خبر بود. بی خبری دولت بریتانیا از نقش داشتن دیپلماتها و نظامیانش در راه اندازی کودتا در تهران، موضوع مستندی است که اسناد دولت بریتانیا آن را گواهی می کند و من شخصاً این اسناد را دیده و در کتاب خود با جزئیات شرح داده ام. »

بی خبری دولت بریتانیا و بی خبری این استاد تاریخ شگفت انگیز و خنده آور است. وزارت خارجه ی دولت بریتانیا درباره ی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هم هنوز سندی برای این پژوهشگر تاریخ منتشر نساخته است. این پژوهشگران ساده انگار چشم براه  آنند که استعمارگر کهنه ی انگلیس دست خودش را برای مردم دنیا روکند. زهی بیخبری و بی خردی!  
  به قول همین گونه پژوهش گران حرفه ای سندی در هیچ کجای دنیا پیدا نشده است تا نشان دهد که ایران مستعمره ی انگلیس ، روس ، فرانسه یا آمریکا بوده است. اما همه می دانیم که:

ـ انگلیسی هایی مانند آنتونی و برادرش رابرت شرلی در دربار صفویه ی همه کاره بوده اند. رابرت شرلی حتا به مقام سپه سالار ارتش ایران هم نائل شده بود. این دو برادر در نخستین سال های دهه ی دوم سده هفدهم به عنوان سفیر و وزیرمختار دربار ایران به اروپا گسیل شدند. اما وزارت خارجه " دولت فخیمه ی انگلستان" از چگونگی معاملات و خرید و فروش آنان به نمایندگی از ایران، هنوزسندی منتشر نساخته است. یکی از رزمندگان سیاسی می گفت اگر شاه اسماعیل صفوی از طرف مادر اروپایی است مهم نیست مهم آن است که او در چهارده سالگی به ضرب شمشیر ایران را شیعه نمود و به عقد امام زمان درآورد. حالا اروپاییان تا چه اندازه در اندرونی و دربار ملکه ی صفوی نفوذ داشته اند و یا این یک ذره بچه ی نیمه فرنگی ، در چهارده سالگی چه مقدار تشخیص شیعه و سنی داشته است ، به پژوهش های ژرف و گسترده ای نیاز دارد که از دست پژوهش گران ایرانی خارج است.    

 ـ همه می دانیم که قرارداد ۱۹۰۷ بین دولت "فخیمه ی" انگلیس و روسیه در سال ۱۹۰۷ امضا شد و لیاخوف روسی با اتکا به همین قرارداد با انگلیس ها بود که مجلس ایران را در سال ۱۹۰۸ به توپ بست و محمدعلی شاه نیز با حمایت خارجیان، مشروطه خواهان را کشت و تبعید کرد.        

ـ  و باز همه می دانیم که قرار داد ۱۹۱۹ وثوق الدوله سندی استعماری بود که استقلال ایران را برباد می داد و ایران را مستعمره ی انگلستان می کرد. این قرارداد با اعتراضات وسیعی از طرف ایرانیان، ازآن میان دکتر مصدق، روبرو شد. اما پژوهشگران آکسفور بر این باورند که سندی هنوز از طرف وزارتخارجه ی انگلیس رسما نشان نداده است که کودتای سوم اسفند در سال ۱۹۲۱با قرارداد ۱۹۱۹ مربوط بوده و انگلیس ها در آوردن و بردن سلسله ی پهلوی دخالت داشته اند ! البته خاطرات و نوشته های کارگردان های کودتا، مانند کرزن و ایرون ساید و دیگران و نیز پی آمدهای حکومت دست نشانده ی پهلوی ، سند به حساب نمی آیند !

ـ همه می دانیم که چرچیل و استالین و روزولت در سال ۱۳۲۲ به تهران آمدند و بر سر پل پیروزی حساب منافع مستعمرات خود را با هم روشن کردند و سهم خود را درباره ی غارت ایران با هم تعیین کردند و برای همین بود که تا آذر ماه سال ۱۳۲۶ قوای شوروی ایران را ترک نکرده بودند ، اما هنوز درباره ی این چپاول ها و تجاوزها سندی از سوی وزارتخارجه ی انگلیس انتشار نیافته است !

ـ همه می دانیم که دکتر مصدق برای برپا نمودن حاکمیت ملت ایران و کوتاه کردن دست انگلیس ها از ایران نفت را ملی کرد اما درباره ی نقشه های ترور دکترمصدق ، اسرار خانه ی سدان ، سی ام تیر ، نهم اسفند ، ماجرای قتل افشار طوس ، کودتای بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ سندی از سوی وزارتخارجه ی « آن دولت فخیمه » منتشر نشده است !

ـ اما همه می دانیم که تیمسار قرنی قصد کودتا داشت ، دستگیر و زندانی شد اما سندی دراین باره منتشر نشده است !

ـ همه می دانیم که جمهوری اسلامی یعنی حکومت فداییان اسلام در ایران در این سی سال گذشته چه کرده است اما سندی از سوی وزارت خارجه ی انگلیس ، هنوز منتشر نشده است ! و . . .

نه در سی سال بلکه در یک صد سال گذشته ما دچار یک دور باطل شده ایم که استعمار با پول و دسیسه به کمک نوکران خود نگذاشته است که مردم ما در آموزشگاه و آزمایشگاه جامعه ی مدنی دموکراسی را بیاموزند و تمرین کنند. از همین رو ملت ما دچار دیکتاتوری همگانی شده است، حالا روشنفکران مان باد به غبغب می اندازند که آقا تقصیر خودمان است چرا اروپاییان این طور نشده اند. باید به ایشان یادآوری کرد که کشورهای اروپا هم در سده های پیش از ۱۷۸۹ ، مانند کشور ما و دیگر کشورهای جهان، دچار دیکتاتوری بوده اند . فقط در این دویست سال گذشته است که در آن جا مردم به قدرت رسیده اند.

به تاریخ نگاه کنید، در یک صد سال گذشته دیکتاتوری درایران محصول مستقیم دخالت خارجی ها بوده است. نباید در این یک صد سال اخیرکودتاها و دسیسه های بیگانگان را ندیده گرفت. حکومت های دست نشانده با جلوگیری از آزادی های سیاسی و ممنوع ساختن احزاب و فعالیت های سیاسی فرصت تمرین دموکراسی را از مردم ما گرفته اند و به جای آن فساد و انحرافات اجتماعی را توسعه داده اند. به همین سی سال گذشته نگاه کنید که  خودمان نمونه های فراوانی از فساد و انحرافات اجباری را به چشم خودمان دیده ایم. به جای آن که علت اصلی یعنی دخالت بیگانگان را رد یابی و چاره اندیشی کنیم دیکتاتوری و رفتارهای شخصی را که معلول و ثانوی است در نظر می گیریم و مردم محروم خود را سرزنش می کنیم. روشنفکرنمایان می گویند چرا فلان بسیجی که از پشت کوه آمده مثل یک اروپایی نمی فهمد و عمل نمی کند. او در کجا می باید آداب سیاسی و اجتماعی را می آموخته است؟ کمی بیندیشید ببینید در صد سال گذشته چند هزارنفر از اندیشمندان جان برکف ما را که حتا از جان خود دریغ نداشته اند به مسلخ برده اند؟ در همین سی سال گذشته چند هزارنفر از بهترین فرزندان میهن ما را در زندان ها کشته اند ؟ چند صد هزار از گل های شکوفنده ی ملت ما را در جبهه ی جنگ که ساخته ی استعمارگران برای فروش جنگ افزار بود، پرپر کرده اند ؟ چند میلیون نفر را آواره و دربدر کرده اند؟ در همین سال ها ، چندین ده میلیون نفر را در حوزه های اسلامی مغزشویی نموده و مغز آن ها را به قلوه سنگ های سخت و یا بمب های انتحاری مبدل کرده اند. این کارها با برنامه  ریزی های دقیق و بودجه های سرسام آور و از پول نفت کشور خود ما فراهم شده است. درآمد نفت ما نه تنها صرف بهبود مردم ما نمی شود بلکه صرف ویرانی و نابودی میهن ما و مردم ما می شود. هنگامی که مغز سالم و خرد فرهیخته ای می شنود که : « جنگ نعمت است » باید دریابد که چرا ؟ چرا حکومت های دست نشانده بی هیچ منطق مردم پسندانه یا حتا خداپسندانه ای فرزندان ما را در زندان ها می کشند و یا به هرویین دچار می کنند یا از بی دارویی و نداری و فقر از بین می برند؟ دکتر سامی عضو شورای انقلاب و وزیر بهداری حکومت بازرگان برای من و محققا برای کسان دیگری که با او دوستی داشتند مانند دکتر یزدی و دکتر پیمان و بسیاری دیگر گفته است که در زمان تصدی وزارت بهداری، چندین ساعت با خمینی صحبت کرده و کوشیده بود تا " حضرت آیت الله " را مجاب کند که به عنوان رهبر شیعیان جهان ، دستوری شرعی در منع استعمال مواد مخدر بدهد. از سامی اصرار و از ایشان انکار ! همین موضوع سبب استعفای دکتر سامی از وزارت بهداری و سپس سبب قتل فجیع او شد. حتا دکتر سامی مسلمان را هم تحمل نکردند!     

چرا اینگونه حکومت ها که در یک صد سال گذشته با کمک بیگانگان و به  زور سرنیزه و زندان بر مردم حاکم  شده اند هیچگونه حزب یا تشکیلات ایرانی را برنتابیده و بر نمی تابند؟ چرا هیچگونه آزادی و حق انتخاب به مردم ما نمی دهند؟ چرا به بهانه ی نام خدا و دین مردم را به سیخ و صلابه می کشند؟

پاسخ روشن است؛ در یک صد سال گذشته جز دوران کوتاه حکومت ملی دکتر مصدق ملت ایران هیچگونه اختیاری درباره ی منابع طبیعی و جان و مال مردم خود نداشته است. از زمان قرارداد دارسی تاکنون منابع نفت و دیگر ثروت های ایران را به تاراج برده اند. اگر مردم ما آزادی داشته باشند ، نمایندگان مردم دولت های برگزیده ملت را به کار خواهند گماشت. آنگاه آن دولت های ملی و مردمی، قادر خواهند بود تا استقلال و حاکمیت کامل خود را بر ثروت ها و جان مال مردم خود حاکم نمایند. در چنان حالتی دوران غارت های بی حساب و کتاب منابع و ثروت های ملت ایران به پایان خواهد رسید و این چیزی است که جهان خواران به این سادگی ها به آن رضایت نخواهند داد.

امروز چون مردم آزادی ندارند اختیار جان و مال و ثروت های خود را نیز ندارند. به دیگر سخن چون آزادی نیست اختیار مسئولین حکومتی با مردم نیست؛ پس یعنی استقلال نیست و چون استقلال نیست آزادی وجود ندارد. آزادی احزاب ، سندیکاها ، روزنامه ها ، رادیو و تلویزیون، منافع بیگانگان را در ایران با خطر جدی روبرو خواهد ساخت. اگر مردم آزادی و حزب دل خواه خود را داشته باشند. در همه امور کشور دخالت و نظارت خواهند کرد و این چیزی است که جهان خواران و دست نشاندگان آن ها بر نمی تابند.

همه بیاد داریم که حکومت ملایان چگونه خود را از شر حزب جمهوری اسلامی نجات داد و بر خاکستر شهیدان آن حزب اشک تمساح ریخت. در سی سال گذشته که بهار و خزان و زمستان آزادی بود ، هرکجا تشکیلاتی خواست پابگیرد چند نفری پیدا شدند یا دعوا راه انداختند یا به این و آن پریدند و یا تئوری های من درآوردی ساختند و یا اگر هیچ کاری از دست شان برنیامد ، بر نوشته ای انگشت گذاشته، مانند ملا نقطی ها ایراد گرفته ، قهر کردند و استعفا دادند. بالاخره در این یک صد سال نگذاشتند که تشکیلاتی ، حزبی یا جبهه ای برپاشود. فداییان خلق ، حزب توده ، جمهوری خواهان ملی ، اتحاد جمهوری خواهان ، جمهوری خواهان دموکرات و لاییک ایران ، ملی ها، ملی مذهبی ها همه به آفت چند دستگی و انحلال و اضمحلال دچار شده اند. علاوه بر عیب های شخصی و اجتماعی که بخش بزرگی از آن زاییده ی نقش انکار ناپذیر استعمار است ، نقش پلیس سیاسی در خنثا کردن فعالان سیاسی و اجتماعی نیز بسیار تعیین کننده بوده است. طرفه آن که گاهی نیز کسانی این جا و آن جا دانسته یا ندانسته در نفی تحزب سخن گفته اند. شگفت آن که شخصیت پرآوازه ای که روزی در ایران کار تشکیلات سیاسی بزرگی را به او سپرده بودند، آن کار عظیم را رها کرد و به اروپا آمد و همین چندی پیش در پاسخ این که چرا کمک نمی کنید که تشکیلاتی به وجود آید؟ به نویسنده ی این قلم پاسخ داده است که: « تشکیلات لازم نیست خودمان با نوشتن مقاله ، کارمان را انجام می دهیم » !

ما باید تاریخ خود را باز خوانی کنیم . علت شکست ها و کج روی های خود را بیابیم. ما باید دوستان و دشمنان خود را از روی حرف ها و عمل شان بشناسیم. ما باید روزی دریابیم که آنچه در دبستان ، دبیرستان ، دانشگاه ، رادیو ، تلویزیون ، کتاب ها و مطبوعات استعماری به ما آموخته اند ، انیرانی و در جهت منافع استعمارگران بوده است. ما باید از لاک خود بیرون بیاییم اگر قادر به ایجاد حزب یا تشکیلات نیستیم. چند تا همفکر بیابیم و حتا اگر شده تشکل های دموکراتیک کوچک چند نفره بسازیم و ضمن مبارزه درراه دموکراسی اجازه بدهیم که دوستان مان به ما انتقاد کنند و ما را با معیارها و سنجه های دموکراسی خوگرسازند. حتا در ایران هم می شود تشکل های سیاسی، نیمه سیاسی ـ مدنی ، بدون تندروی های غیراصولی به وجود آورد. جمهوری اسلامی و اربابان خارجی آن را باید هدف قرار داد. موریانه وار باید پایه های این حکومت را پوک ساخت.

مبارزات آزادیخواهانه ی زنان و مبارزات حقوق بشری، بهترین نمونه های عملی ایجاد جامعه ی مدنی هستند. آزادی را باید از راه گسترش راه نفس کشیدن ایجاد کرد . ما با تلخی و زیان های فراوان در ایران دیدیم که سلول های تنگ و در بسته ی تشکیلات مخفی فقط اختناق را افزایش دادند. هرکس با هرشکل از تشکل های آزاد و مدنی مخالفت کند، یا دشمن مردم ایران است یا آب به آسیاب دشمنان ملت ایران می ریزد.  
  
پایدار باد ایران  برقرار باد آزادی
 

استکهلم ـ جهارم اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ خورشیدی برابر ۲۳ آوریل ۲۰۰۸ میلادی

منوچهر تقوی بیات

 

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]