PEZHVAKEIRAN.COM خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»
 

خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»
منوچهر تقوی بیات

 

خودمانی یعنی گفته ای، رفتاری، رازی و یا چیزی که در بین یک گروه دوست یا خویشاوند رد و بدل می شود. کسانی که خودشان را در یک گروه می بینند و یا  می دانند، خودمانی به شمار می آیند. از نگاه من همه ی کسانی که چیزهای مشترکی با نویسنده ی  کتاب " جامعه شناسی خودمانی" دارند در شمار خودمانی های این نویسنده هستند و کسانی که نوشته هایی از این کتاب را ناروا یا نادرست می دانند، روشن است که جامعه شناسی خودمانی آن ها را در بر نمی گیرد. این خودمانی ها همان خودی هایی هستند که مردم ایران را ناخودی می دانند و هر کس را به جرگه خود راه نمی دهند مگر همرنگ آن ها شود.  

جامعه شناسی خودمانی مشق ناشیانه ای از روی کتاب " جامعه شناسی نخبه کشی" است که نام نویسنده ی اش علی رضا قلی است. نویسنده ی کتاب جامعه شناسی خودمانی که خود را حسن نراقی می نامد به گفته ی خودش پنجاه و چند سالی از سر گذرانده است که این سی و چند سال آخر را هم باید به گونه ای به چشم دیده و هم به گوش شنیده باشد و بداند که چه بسیاری از جوانان و اندیشمندان میهن ما، برای تغییر همین عیب هایی که در این کتاب آمده است، جان خود را از دست داده اند. ما دو چیز را نمی توانیم انکار کنیم. نخست کشتاری که این حکومت ضد ایرانی از عاشقان راستین ایران کرده است. دوم کوشش این عاشقان تا پای جان و نهادن جان شیرین بر سر سودای این عاشقی.

نویسنده در جایی به بهانه ی « چاپ جدید» نوشته است: " در این بازار کساد « کتاب و کتاب نخوانی»، کتابی به این نازکی. . ." ؛ نمی گوید این کسادی از کجا سرچشمه می گیرد. نمی بیند و یا نمی داند که سال های درازی است که در میهن ما کتاب نوشتن و کتاب خواندن جرم بزرگی است و اعدام دارد. در چنین جامعه ای نخبه کش اگر کتابی مانند "جامعه شناسی نخبه کشی" و یا کتاب "جامعه شناسی خودمانی" و یا هر کتابی از این دست، با رونق روبرو شود باید یک جای کار ایراد داشته باشد. از روزی که من یاد گرفتم کتاب بخوانم ، بسیاری از کتاب ها را با ترس و در نهان از دوستانم و آموزگارانم و حتا پدر و مادرم، خوانده ام. تازه هنگامی که آگاه شدم، به گمراه کننده بودن آن ها پی بردم. حکومت همیشه به مصلحت خود کتاب ها را پخش می کرده و ترویج می داده و یا ممنوع می ساخته است. کسانی مانند سعیدی سیرجانی را که در جامعه ی ما هم درد را می دیده اند و هم درمان را، ولی  فقیه به زندان و زنجیر کشید و کشت. هدف قتل های زنجیره ای همین نویسندگان و اندیشمندان ما بوده که یا کشته شدند و یا از راه کوه و بیابان فراری، آواره و بی وطن شدند.   

این که ما کوتوله ها، کوتوله مانده ایم  ونمی دانیم چرا؟ و همیشه کوتوله می مانیم برای آن است که ما چشم درست دیدن و گوش درست شنیدن نداریم. فردوسی و حافظ و مولانا را هم نه خوب می خوانیم و نه خوب می فهمیم. به ما یاد داده اند که فردوسی شاعری حماسی است، نه  اندیشمند و برنامه ریز فرهنگ ایرانی در درازای هزار سال و به دور از سالوس و نیرنگ های دینی. به ما گفته اند، مولانا عارف است، نه متفکری بزرگ. به گوش مان خوانده اند که حافظ لسان الغیب است، نه اندیشمندی واقع بین و مخالف ریا و تزویر فقیه و زاهد که پیش از همه ی فیلسوفان اروپایی آسمان را معزول کرده است. چگونگی ها را هرگز نمی گذارند به عمق شان پی ببرویم. دیوان حافظی که هوشنگ ابتهاج با پژوهش و ژرف اندیشی و خون دل به چاپ رسانده است نایاب است و اجازه نمی دهند ما و شما به آن دسترسی پیدا کنیم. ما را در همین آب و خاک از کودکی یا نگذاشته اند درس بخوانیم و یا اگر خوانده ایم همان هایی را خوانده ایم که حاکمان می خواسته اند و پس از گرفتن عنوان های راستین و یا دروغین و اشغال شغلی به جا یا نابجا، هر گاه که بر خلاف میل حاکمان رفتار کردیم یا دستگیر و زندانی و یا بی نام و نشان سر به نیست شدیم. این که من زنده ام و از خانه و کاشانه ام گریخته ام خوشحال نیستم و شب و روز نیز در پی یافتن علت های این عقب ماندگی ها و آوارگی ها هستم. شما در سی و چند سال گذشته به چشم خود دیده اید که چگونه مردم کشور ما را با زور زندان و سرنیزه در راستای آن ویژگی های ناپسند و در جهت فساد و نابودی، سوق داده اند. کشور ما نیازمند فرزندان خردمند و از جان گذشته است نه پیرزن ها و پیرمردهای غرغرو و هتاک. چرا نمک به این زخم هایی که دشمن با سرنیزه شکافته است، می پاشید؟ چه زیبا گفته آن نومیدی که نام مستعارش؛ امید بود:« نه جای طعنه و سردی ست. گرش نتوان گرفتن دست، بیداد است این تیپای بیغاره. »

نویسنده می فرماید: " اگر صدبار حکومتت را از بیخ و بن عوض کنی، اگر تمام دشمنان فرضی و حقیقیِ خارجی ات را از روی زمین محو کنی، . . . تا ریشه ی مشکل را در خودمان خشک نکنیم . . ." پس می فرمایید، حکومت و دشمنان داخلی و خارجی را رها کنیم و به خودمان وربرویم؟ می پرسم آن بیچاره ای که برای بر طرف کردن مشکلات روزانه ی زندگی اش ناچار می شود کلیه ی خود، یا دختر خود و یا تن خود را بفروشد، چگونه باید نسخه های نویسنده این کتاب " آقای حسن نراقی" را بپیچد؟ وقتی میلیون ها نفر در زیر خط فقر زندگی می کنند و امکان آموزش ندارند و تازه آن هایی که دارند درس دعانویسی و جن گیری به آن ها می آموزند، چگونه می خواهید که آن ها قلم به دست گیرند و آسمان وریسمان را به هم ببافند؟

نویسنده با فیلسوف مآبی می نویسد: " صادقانه با خود بیندیشیم که ما چگونه ما شدیم؟ " راه دوری لازم نیست بروی و زحمت زیر و رو کردن و جستجو در هزاران خروار کتاب را به شیوه ی فیلسوفان و محققان بر خود هموار کنی. همین روزگاری را که در زیر اختناق و قتل و غارت جمهوری اسلامی گذرانده ای بازبینی کن و ببین چه بر هم میهنانت گذشته است؟ چند هزار آدم میهن دوست و فرهیخته را به جرم داشتن قوه ی تشخیص و آزادگی کشته اند و چند ده هزار جوان عاشق را به جبهه بردند و سر به نیست کردند و یا در زندان ها کشتند؟

او می نویسد: ". . . تا اول بدانیم چگونه هستیم، بعد بر گردیم ببینیم چرا این شدیم؟ و در مرحله ی سوم با تصمیم قاطع و آگاهانه به تدریج به دنبال اصلاحش برویم. . ."  

 ما هر کدام ویژگی های خودمان را داریم. همه یک جور نیستیم. من دوستانی داشته ام که جان خود را برای همین هم میهنانی که مورد پسند نویسنده نیستند، بزرگوارانه فدا کرده اند و هیچکدام از ویژگی های برشمرده در این کتاب، نزد آنان یافت نمی شد و مردم را هم مانند نویسنده ی این کتاب یک جا در یک پاتیل نمی ریختند. باید نخست به گونه ای همه جانبه بررسی کنیم که از کجا؟ و از کی؟ و چگونه؟ آن ویژگی هایی که نویسنده برشمرده است نزد برخی از هم میهنان ما پیدا شده است. هنگامی که سرچشمه ی این بدی ها را پیدا کردیم و از بین بردیم، پس از آن می توانیم: ". . . با تصمیم قاطع و آگاهانه به تدریج به دنبال اصلاحش برویم. . .". همه به یاد دارند که این ویژگی هایی که این نویسنده به همه ی مردم شریف و پاک ما نسبت می دهد پیش از برقراری جمهوری اسلامی به این گستردگی و ژرفا و به این بی پروایی نبوده است. مثلن دزدی ها، دروغ هایی که ولی فقیه و یا کسانی مانند احمدی نژاد و هم پالگی هایشان مرتکب شده اند هرگز از هیچ نامردی در تاریخ ایران سر نزده است. کسانی که از این رهبران پیروی می کنند همان هایی هستند که نویسنده کوشیده است ویژگی های آن ها را به همه ی مردمان پاک و مهربان ما نسبت دهد.

فقری که در سی سال گذشته این حکومت اسلامی با کمک مهندس بازرگان ها و کسانی مانند نویسنده ی این کتاب بر مردم ما آوار کرده اند ـ چون خودش را دست اندر کار پروژه های دولتی قلمداد کرده است ـ در تاریخ میهن ما، مانند نداشته است. وقتی هزاران ایرانی را در زندان ها یا در جبهه ها می کشند و یا در خانه ها زندانی و یا خفه می کنند و بدون خواست و رأی مردم، به کسانی مانند احمدی نژاد، لاجوردی، لاریجانی و حسن روحانی میدان و امکانات گسترده می دهند و این ها با نهایت بیرحمی رادمردان و مردم پرستان را به سیخ و صلابه می کِشند و از بین می برند، آیا آدم درستی هم باقی می ماند؟ گیرم که شما خودت را اصلاح کردی، قرار نیست که در پستوی خانه ات بمانی. اگر شما که مصلح هستی بخواهی کوچک ترین گامی در راه اصلاح جامعه و دیگران برداری مانند آن هایی که هر روز در زندان ها نیست و نابود می شوند، کشته خواهی شد و یا با ماشین تصادف می کنی و در کنار امام خمینی، که " قبرستان ها را آباد کرد"، به زیر هزاران خروار خاک خواهی رفت.

من سال ها پیش از شما با خود اندیشیده ام که چگونه ما، من شده ام. در دوران زندگی خودم، زندگی پدرم و پدر بزرگم هرگز در میهنم انتخابات آزاد صورت نگرفته است و هرگز رییس دولت و وزیرانش با انتخاب آزاد هم میهنانم به قدرت نرسیده اند. همه ی دولت ها ( به جز دولت قانونی دکتر محمد مصدق) بر سرنیزه و زور تکیه داشته اند. برنامه های درسی را مشتی مزدور و وطن فروش برای ما ریخته اند. لابد شما که کتاب نوشته ای و خاضعانه هم نوشتی که : " در این بررسی وظیفه ی خود دانستم که در مقابل هموطنانم خاضعانه قرارگیرم در مقام باز گو کننده ی درسی که از خودشان به تدریج طی سال های نه چندان کوتاه عمرم به ارائه ی تجربه ها و دیدگاه هایم به پردازم." چیزی از تجربه ی خودت در زمینه ی سانسور و اطلاع رسانی حکومت نوشتی؟ جناب نویسنده می داند که هیچ خبر و حتا دانش علمی را بدون فیلترسانسوردر این آب و خاک به کسی نمی دهند؟ آیا از امواج سنگینی که راه اطلاع رسانی ماهواره ای را سد می کند و میلیون ها هم میهن ما را در معرض سرطان و سقط جنین و بیماری های گوناگون قرار می دهد نوشته است؟ اصلن هیچ از خود پرسیده  که آنچه آموخته از چه راهی آموخته و چرا آموخته؟ یا چرا "کتابی به این نازکی" به چاپ رسیده و منتشر شده و باز هم چاپ شده اما نوشته های فرهیختگان بسیاری مانند دکتر جلیل دوست خواه و دکتر علی حصوری و . . . سال هاست که در انتظار سانسور و سلاخی خداوندان نادانی در چاه جمکران گیر کرده است؟ 

این که اعتراف کرده است که : " من هم مثل شما! لا اقل نمی دانم از کجا شروع باید کرد."

این خودش خیلی خوب است. شاید بهتر است که نخست بدانیم که این نادانی از کجا آغاز شده است. فردوسی در شاهنامه ی خود، چند هزار سال بیداری فرهنگی ایرانیان را پایه گذاری کرده است. اندیشمندی که یکی از فرآورده هایش خواجه حافظ شیرازی است. اما افسوس که نخوانده ایم و اگر خوانده ایم درنیافته ایم. کتابی که با "به نام خداوند جان و خرد" آغاز می شود را حماسی دانستیم. چرا؟ زیرا شاید برای آن که شرق شناسان آن را حماسی دانسته اند و آن را برتر یا کم بهاتر از ایلیاد دانسته اند. حتا ندانستیم که چرا او گفته است : "توانا بود هر که دانا بود" و یعنی چه؟

از زمانی که کمپانی هند شرقی در همسایگی کشور ما قرار گرفت و انگلیس ها با توپ های آتشینی که به سربازان امام زمان دادند و بندر گمرون را از دست پرتقالی ها در آوردند و دخالت های فراوان در زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان کردند، در تشویق ایران به جنگ با کشور اسلامی عثمانی کوشیدند و آنتونی شرلی را به عنوان سفیر دربار صفویه به کشور های اروپایی فرستادند، من و شما از این گونه مایی شدیم که شما هستید. این داستان دعانویس شدن آدم هایی مانند فردوسی و بیرونی و رازی، به کمک مأموران و جاسوسان خارجی و گماشتگانشان؛ از شاه و شیخ، همچنان ادامه داشته است تا به امروز.

ای بابا! شما کجای کارید؟ « دشمنان بگذشته از سرحد و از بارو. . . !»

منوچهر تقوی بیات

استکهلم ـ بیستم آبان ماه ۱۳۹۲ خورشیدی برابر با یازدهم نوامبر ۲۰۱۳ میلادی

 

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]