فقر و فریبکاری برای لاپوشانی دلائل آن!
عبدالله باوی
در جهان کنونی که یک درصد از جمعیت، بیش از 60درصد ثروت جهان را در تملک خود داشته (1) و بیش از نیمی از مردم جهان در فقرو فلاکت کامل زندگی میکنند، دانشمندان و روشنفکران خریده شده به وسيله بورژوازی ودر خدمت اين نظام ظالمانه برای حفظ وضعیت موجود، فقر را اینگونه تعریف میکنند: "کمبود پول و کمبود منابعی که بتوان با آن غذا، لباس، محلی برای سکونت و دیگر نیازهای ضروری را تامین کرد." و اگر از آنها سئوال شود که چگونه میتوان مشکل فقر را حل کرد چنین جواب میدهند: " این با رشد اقتصادی تامین شده و با تاثیر گذاری در سیاست است که میتوان فقر را از بین برد." اما با نگاهی به تاريخ 400 ساله رشد سرمايه داری که شاهد رشد اقتصادی آن هم بوديم و اين نظام حتی به مرحله امپریالیسم هم گذر کرد باز هم می بينيم نه تنها فقر از بين نرفته بلکه گسترش هم يافته است. واکثریت مطلق انسانها، هر روز فقیر و فقیرتر شده و تنها قشر معدود سرمایه داران هستند که از این رشد نصیبی قابل توجه برده اند. و سیاست نیز در دست کسانی و یا طبقه ای است که قدرت اقتصادی دارد، و بيش از دویست سال است که سرمایه داری قدرت سياسی را در دست دارد و دولت خود و مراجع قانونی و قضایی خود را شکل داده اما هرگز گامی در جهت از بین بردن فقر برنداشته است؛ چراکه خود مسبب آن بوده است.کسانی که چنين جلوه می دهند که سرمايه داری در جريان رشد خود قادر به غلبه بر فقر می باشد نه اين تاريخ را فهميده اند ونه می خواهند بدانند که اگر بورژوازی میتوانست فقر را از بین ببرد که ديگر خودش وجود نداشت!بنابراين چنین تعریفهایی صرفا برای توجيه وضعیت کنونی ساخته شده،و به همين دليل هم غیرواقعی بوده و هیچ سنخیتی با حقیقت ندارد.
بر عکس بورژوازی رياکار، کمونیستها یک تعریف علمی و واقعی از دلائل فقر دارند و سالهاست که با صراحت اعلام کرده اند که در نظام سرمايه داری"فقر نتیجه تقسیم ناعادلانه ثروت است" و هر تعريفی که اين واقعيت را کتمان کند بيشک جهت فريب توده هاست و کسانی که مدعی اند " با تاثیر گذاری در سیاست" ضمن حفظ نظام مبتی بر مالکيت خصوصی و استثمار رنجبران "میتوان فقر را از بین برد." فريبکارانی بيش نيستند. اینچنین است که خادمین بورژوازی روبنا و زیربنا را جابجا کرده و معلول را به جای علت میگذارند. آنها از عامل سیاست صحبت میکنند و منظور آنها سیاست غلط است که باعث فقر میشود و نه سلطه مالکيت خصوصی و تقسيم جامعه به طبقات که سياست طبقه سرمایه دار با اعمال دیکتاتوری بر توده های زحمتکش آنرا حفظ و حراست می کند. در ميان کسانی که برای حفظ نظام ظالمانه موجود تبليغ می کنند کسانی هم پيدا می شوند که فقر را بگونه ای "خواست" فقرا جلوه می دهند! و به اين ترتیب رنجبران را احمق هائی جلوه می دهند که گرسنگی را بر سیری، بیماری را بر تندرستی و بدبختی را بر رفاه ترجیح میدهند. ولی واقعيت اين است که اگر سرمایه داری ذره ای محق بود نياری به ارائه چنین تعریفهایی به توده های زحمتکش نداشت. البته فریبکاری سرمایه داری به اینجا ختم نمیشود، آنها توسط خادمین خود گاه چنین نیز نظر میدهند که: " اکنون دیگر زمانه عوض شده و زحمتکشان دیگر مثل سابق استثمار نمیشوند زیرا سرمایه داران از آدمهای ماشینی(روبات) استفاده میکنند"، این نیز فریب دیگری است، زیرا اولا روباتيزه شدن توليد در سرمايه داری تنها درصد کوچکی از انبوه توليد در اين نظام را تشکيل می دهد و ثانيا همين روباتها هم بوسيله کارگرانی ساخته شده اند که شيره جانشان در اين نظام کشيده می شود و ثالثا برخلاف اوهام زدگانی که این فریب سرمایه داران را دامن میزنند که "دوران جدیدی" آغاز شده است و سرمایه داری اکنون از آدمهای ماشینی استفاده میکند همين ماشينها را هم کارگرانی بايد راه انداحته و کنترل کنند و رابعا اینها نمیخواهند متوجه شوند که روباتها همچون سایر ابزار های تولیدی، سرمایه ثابت بوده و ارزش اضافه توليد نمی کنند. دیگر اینکه زندگی توده های کارگر در کشورهای متروپل را برای دست و دلبازی سرمایه داری نمونه می آورند ولی فراموش میکنند که توده های کارگر هر چه دارند، حاصل سالها مبارزه است وگرنه سرمایه داری هرگز به رضايت خود چیزی به کارگر نمیدهد.
از آنجا که سرمایه داری بمثابه یک نظام و مناسبات ستمگرانه آنچنان مناسباتی است که طبقه کارگر را مجبور میکند بیش از آنچه دامنه تنگ احتیاجات حیاتی او حکم مینماید کار انجام دهد بنابراین در اخلاق سرمایه داری این نیز پذیرفته شده است که زحمتکش تا زنده است طول عمرش کمتر از باروری کارش اهمیت دارد چرا که میتوان جای هر زحمتکشی را با زحمتکش دیگر را به آسانی پر کرد. به همین دليل هم هست که سرمایه دار به هیچ وجه توجهی نسبت به سلامت و دوران زندگی کارگر ندارد مگر اینکه مجبور به رعایت آن گردد. و درچنين مناسبات ظالمانه ای کارگر همیشه در فقر غوطه ور است و خواهد بود. چرا که انباشت ثروت در قطبی، انباشت فقر را در قطب دیگر الزامی می سازد.
ولی کمونیستهای واقعی دلیل این فقر را میدانند، و راه حل آنرا نیز. برای همین است که در هر گوشه این جهان مورد پیگرد و تعقیب و سرکوب قرار داشته و به مرگ محکوم شده اند زیرا خواهان نابودی نظام بورژوازی هستند زیرا آنرا مسبب تمام بدبختی های بشر در عصر کنونی دانسته و هدفشان رسیدن به شرایط دمکراتیک و انسانی ای ست که در آن زندگی بدون وحشت، بدون فقر و بدون تمام آلام یک حق طبیعی و شناخته شده برای تمامی انسانها باشد. هدف مقدسی که لازمه اش نابودی نظام ظالمانه سرمايه داری است.
عبداله باوی
ژوئن 2012
1ـ 793 میلیاردر با ثروتی بیش از 6/2 تریلیون دلار
منبع:پژواک ایران