PEZHVAKEIRAN.COM پیمان هولناک
 

پیمان هولناک
آرامش دوستدار

ایران اسلامی و اسلام ایرانی چون فرهنگ هزارودویست‌ساله‌ی ما یک همبستگی هولناک است. هولناک از این نظر که با هر تقلای نامحتاطانه‌ای برای رهایی از گردابش، بیشتر در آن فرو خواهیم رفت. در این گرداب باید با احتیاط اما با تمام قدرت نگریست و کانون‌ها و نیروهای مکنده‌ی آن را یافت و شناخت. از آنجا که نمی‌توان منکر واقعیت این همبستگی بمنزله‌ی هیأت ایران اسلامی شد، و چنین هیأتی نمی‌توانسته است در جایی تناور گردد که زمینه‌ی مساعد پیشین نداشته باشد، باید نتیجه بگیریم که زمینه‌ی ملی‌اش از ماست. این زمینه را ما در دینیت فرهنگی خودمان از پیش ساخته و پرداخته بودیم. نه به‌عمد یا به‌خاطر ظهور آتی اسلام! بلکه از اینرو که ما خود یکی از مبتکران و پیشگامان تاریخی فرهنگ دینی هستیم. در واقع دینیت فرهنگی ایران پس از فروریزی دولت و دین ساسانی، مسیر جدید خود را در آشوب اسلامی باز می‌کند و در نظامی که براساس تجربه‌ی دینی دیرینش به این آشوب می‌دهد، ادامه‌ی حیات خود را میسر می‌سازد. هنری که دینیت ایرانی برای تجدید حیات خود در تلاطم اسلامی به‌خرج می‌دهد ارزیابی‌ناپذیر است! اما سهم اسلام نیز در تحقق و تعین این حرکت مشترک به همان اندازه عمیق و همه‌جاگیر: عبودیت ذهنی و روحی، تسلیم محض و استخفاف نهایی وجودی ما در ساحت «الاهی» از نتایج احیای دینیت فرهنگی ‌ـ تاریخی ما در ایمان جدید اسلامی‌ست و به کمک این ایمان جدید صورت گرفته است. این کاری‌ترین ضربه، ضربه‌ای‌ست که ما از فطرت دینی خود به‌دست بیگانه می‌خوریم و چون در دوره‌ی مشارکت و تبانی دینی ایران و اسلام بر ما وارد می‌آید و به نابودی قطعی‌ امکان اندیشیدن نزد ما منجر می‌گردد، باید هنر شگفت‌انگیز عنصر تازه‌نفس اسلامی فرهنگ ما باشد.

عنصری که نیروی خود را در این مبادله و موازنه‌ی دینی همه‌جا می‌نشاند و می‌رویاند تا دیگر هیچ چیز جز دینیت فرهنگی نروید و نبالد. بدینگونه فرهنگ دینی ایرانی در هیأت اسلامی از نو پیروز می‌گردد و دین اسلام رفته‌رفته به‌طور نهایی برای ما ایرانی یعنی فرهنگی می‌شود. ضربه‌ای چنین نابکار شاید در تاریخ فرهنگ‌ها کمتر سابقه داشته باشد. در کاری بودن این ضربه همین بس که محمد و الله جای زرتشت و اهورامزدا را چنان می‌گیرند که ما حتا کمترین تغییر ماهیتی از نظر فرهنگی در خود احساس نمی‌کنیم (
۱). فقدان این احساس را، با توجه به سابقه‌ی هزار ساله‌ی تمدنی که قادر بوده است با تأسیس دولت هخامنشی نخستین دولت بزرگ دنیای‌کهن را به‌وجود آورد، نمی‌توان ناشی از فرسودگی و نسیان تاریخی ما دانست. این فرسودگی و نسیان تاریخی و آن فقدان احساس را یکجا باید به مهارتی راجع کرد که در جعل دوجانبه‌ی ماهیت مضاعف و مخدوش ما «اسلامیان ایرانی» به‌کار رفته است. این مهارت در حصول منظور خود به قدری عمیق عمل کرده است که ما، به معنای سخنی که نیچه در مورد استحاله‌ی یهودیت به مسیحیت می‌گوید، هنوز خود را ضد عرب، یعنی‌ایرانی احساس می‌کنیم! و هرگاه کسی در عرق ملی ما شک کند،‌ بی‌درنگ جلوه‌های درخشان آن را در مهد ایران اسلامی نشانش می‌دهیم: در تشیع و تصوف! ایرانیت اسلامی ماهیت جدید و مجعول ما پس از دوره‌ی باستانی‌ست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(
۱) فردوسی بارزترین نشانه‌ی این ناخویشاگاهی فرهنگی‌ست، چون ایرانی‌ترین شاعر ماست. وی با شاهنامه‌ی خود سی‌سال تمام ایران را تا سقوط تلخ و دردناکش بازمی‌زیید و بازمی‌سازد. بدینگونه سراسر زندگی فکری فردوسی در فضای حیاتی ایران ناب می‌گذرد، در مهد اسلام و با وجود اسلام! به همین سبب فردوسی را باید در کنار رازی و خیام شگفت‌ترین پدیده فرنگی ما دانست. اما این‌ که همین فردوسی شاهنامه را با نام «خداوند جان و خرد» ـ در این ترکیب باید پرتو اهورامزدا، سرور دانا را منعکس دید‌ ـ و نعت محمد آغاز می‌کند، به‌وضوح نشان می‌دهد که عدم امکان راهبرد از «سرور دانا» به «‌الله» در وجدان اسلامی او مستحیل شده است. طبیعتاً در مورد فردوسی نیز جبر برونی اسلام را که به‌هرسان نمی‌گذاشت کسی دست از پا خطا کند نادیده می‌گیرم. منظور من تنها آن آگاهی درونی و شخصی به این مباینت است که از جمله استثنائاً فقط رازی آن را به‌صورت کلی میان خرد از یکسو و پیامبران و ادیان از سوی دیگر می‌بیند. آگاهی خیام به تضاد و تباین پدیده‌های زندگی و نابخردی آن‌ها نیز از این دیدگاه بسیار مهم است. چون جایی برای اعتبار خردمندانه‌ی هیچ امری باقی نمی‌گذارد، پیامبر یا مقتدا که جای خود دارند.


 

 

منبع:سایت آرامش دوستدار


آرامش دوستدار

فهرست مطالب آرامش دوستدار در سایت پژواک ایران 

* دو پرسشی که هرگز از خود نمی‌کنیم  [2016 Sep] 
*ما در اسلام پیر و فرتوت شدیم  [2015 Nov] 
*آرامش دوستدار: ما در اسلام پير و فرتوت شديم…، گزارش آزاده کريمی از سخنرانی آرامش دوستدار در برلين (+ عکس)  [2015 Jun] 
*در قيمومت يک «روشنفکر دينی»  [2012 Aug] 
*پاسخ يورگن هابرماس به نامه‌ آرامش دوستدار و پاسخ وی  [2010 Nov] 
*نامه‌ سرگشاده‌ آرامش دوستدار به يورگن هابرماس  [2010 Oct] 
*دانايی توحيدی  [2010 Jun] 
*مشكل پدیداری من در اسلام  [2010 Apr] 
*چگونه چاه را واژگون كنیم؟  [2010 Mar] 
*افسانه در واقعیت  [2009 Jul] 
*پرسیدن دین و پرسیدن علم   [2009 Mar] 
*ترازنامه‌ای از روشنفکری ما  [2009 Mar] 
*جایی که نمی‌توان تزی را به حربه‌ی خودش زد  [2009 Mar] 
*اسلام‌شناسی ایرانی و ایران‌شناسی اسلامی ما  [2009 Feb] 
*دو پرسشی که هرگز از خود نمی‌کنیم  [2009 Feb] 
*«اهل کتاب» میان چرخ‌دنده‌های مواهب اسلامی  [2009 Jan] 
*تغذیه‌ی اسلام نوزاد از کالبد ایران کهن  [2009 Jan] 
*چگونه و به چه بهایی نیروی دینی ایرانی از شکست سرزمینی خود پیروز به‌درمی‌آید؟  [2009 Jan] 
*حقیقت اعتقاد  [2009 Jan] 
*کانت در میان ما  [2008 Dec] 
*ماهیت مجعول  [2008 Dec] 
*پیمان هولناک  [2008 Dec] 
*بغرنجی در دوره‌ی نوین تاریخ ما  [2008 Nov] 
*ایران اسلامی و زبان فارسی  [2008 Nov] 
*رگه‌های کنونی منش دینی  [2008 Oct] 
*با این دارایی فرهنگی‌مان چه می‌توان کرد؟  [2008 Sep] 
*اشتباه بزرگ درباره‌ی فیلسوفان  [2008 Aug] 
*دینخویی چیست؟  [2008 Aug] 
*سد و سی سال ممارست در هنر نیندیشیدن  [2008 Aug] 
*وضع وجودی انسان در بینش دینی  [2008 Aug] 
*از نوجوانی تا پیری  [2008 Jul] 
*پدیده‌ی «فاحشگی نو»   [2008 May] 
*شناخـت: دروغ بـزرگ فرهنـگ ما  [2008 May] 
*روشنفکر بومی ميان غرب و شرق   [2008 Apr] 
*در يک فرهنگ دينی هر پديده و مسئله‌ای که پيش بيايد، جوابش از پيش داده شده است گفتگوی بهنام باوندپور از صدای آلمان با آرامش دوستدار [2007 Nov]