PEZHVAKEIRAN.COM من از اسلام می‌ترسم!‏
 

من از اسلام می‌ترسم!‏
فاضل غیبی

«اسلام هراسی» در جوامع غربی از کجا می‌آید؟ می‌دانیم که هراس (مثلاً از تاریکی) ناشی از ناآگاهی است و پدیده‌ای «ترسناک» به محض آنکه شناخته شود، دیگر ‏هراس‌انگیز نیست. بنابراین مسلمانان باید از «اسلام‌هراسی» استقبال کنند، چرا که می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای شناخت بهتر از اسلام. ‏

اما «اسلام‌هراسی» ترجمۀ نادرست ‏Islamophobia‏ است. ‏Phobia‏ از هراس بسیار فراتر می‌رود و اضطرابی است که به اختلالی روانی منجر می‌گردد. ‏بنابراین «اسلام‌هراسی» ترسی عادی نیست، که بوسیلۀ آشنایی با اسلام از میان برود، بلکه منظور نوعی نارسایی روانی می‌باشد و آنانکه از اسلام می‌ترسند، گویا دچار ‏اختلال روانی هستند.

رسانه‌های جریان غالب در جوامع غربی ‏Mainstream media‏ در این مورد هم‌آوازند که انتقاد از اسلام از «اسلام‌هراسی» برمی‌خیزد. در نتیجه، ‏باعث می‌شوند، مردم کشورهای پیشرفته از انتقاد از اسلام ابا ‌کنند، زیرا بر معنیPhobia آگاهند و نمی‌خواهند به اختلال روانی متهم شوند!

به هر رو، با توجه به جنایت‌هایی که در همین دو دهۀ گذشته صورت گرفته: از سر بریدن آموزگار فرانسوی تا بردگی زنان ایزدی و از نابودی «مرکز تجارت جهانی» تا ‏عملیات انتحاری در همۀ شهرهای بزرگ دنیا، واهمه از اسلام بنا به «هرجا خرس است جای ترس است!» واکنشی طبیعی و بجا در برابر وحشیگری‌های اسلامی می‌باشد.

زمان پیدایش واژۀ «اسلام‌هراسی» سرشت آن را تا حدّی روشن می‌کند: بنا به ویکی‌پدیا «سابقۀ این اصطلاح به دهۀ ۱۹۸۰ بازمی‌گردد.» یعنی به سال‌های پس از ‏انقلاب اسلامی در ایران و آغاز کوشش اسلامیون برای تسخیر دنیا. بنابراین و به شواهد دیگری که خواهد آمد، واژۀ «اسلام‌هراسی» دستاورد «اتاق‌های فکر» اسلامی ‏است و بخشی از استراتژی اسلامیون را تشکیل می‌دهد که از همان زمان بوسیلۀ تدابیر گسترده و پرشماری برای متزلزل ساختن جوامع غربی، به پیش برده شده ‏است. ‏

نکتۀ جالب در تاریخ «اسلام‌هراسی» این است که تا چهار سال پیش از حمله به «مرکز تجارت جهانی» مورد توجه چندانی نبود. تا آنکه به سال ۱۹۹۷م. یک «مؤسسۀ ‏غیرانتفاعی» در انگلیس به نام ‏The Runnymede Trust‏ جزوه‌ای به نام ‏‎„Islamophobia, a Challenge For All ‎Us”‎‏ منتشر کرد که ‎در آن به نام گروه بزرگی از استادان دانشگاه، امامان جماعت و اعضای پارلمان انگلیس به «تبعیضات نسبت به مسلمانان انگلیس» اعتراض شد و ‏در آن برای نخستین بار انتقاد از اسلام ناشی از«اسلام‌هراسی» قلمداد گشته و به عنوان موضعی ضدانسانی همسان «ضدیهودیت» و «نژادپرستی» محکوم گردید! این جزوه با ‏تیراژ ۳۵۰۰ نسخه به کلیۀ نهادهای دولتی و اجتماعی از مدارس تا پاسگاه‌های پلیس و مراکز اسلامی فرستاده شد.

همسان دانستن «اسلام‌هراسی» با یهودی‌ستیزی و نژادپرستی (راسیسم)، اسلام را در موضعی غیرقابل انتقاد قرار می‌دهد. درحالیکه مثلاً نژادپرستی متوجه تبعیض ‏حقوقی به سبب اختلافی ظاهری و جسمی است، درحالیکه دین بر اعتقادات فرد تکیه دارد. رنگ پوست را نمی‌توان تغییر داد، اما اعتقادات مذهبی قابل تغییراند و ‏همین نکته نشان می‌دهد که «اسلام‌هراسی» شناسنامۀ اسلامی دارد. بدین دلیل ساده که بنا به اعتقادات اسلامی وابستگی به اسلام ابدی است و برای ترک آن ‏مجازات مرگ در نظر گرفته شده است. وانگهی مسلمانان بنا به قرآن موظفند «در دل کافران ترس اندازند.»(سوره ۳،آیه ۱۵۱) و بدین سبب «اسلام‌هراسی» از ‏نظر مسلمانان نه تنها پدیده‌ای نامطلوب نیست، بلکه همواره در استراتژی گسترش اسلام نقشی مهم داشته است. ‏

حال که سرچشمۀ «اسلام‌هراسی» روشن شد، به عملکرد بسیار مهم آن توجه کنیم. بدین صورت که «اسلام‌هراسی» در رابطۀ متقابل با ترورهای کوچک و بزرگ، ‏جوامع غربی را در منگنۀ روانی شگرفی قرار می‌دهد. از یک سو ابراز ترس و برخورد انتقادی به اسلام (بعنوان عملی نژادپرستانه) مجاز نیست و در نتیجۀ کوشش وسیع ‏تبلیغات اسلامی، ناروا ‏politically incorrect تلقی می‌گردد و از سوی دیگر تداوم ترورها به گسترش فضای ترس و یأس منجر شده و اعتماد به ‏نهادهای دمکراتیک را متزلزل می‌کند.

بدین ترتیب مدنیتی که در دو سه سدۀ گذشته بر پایۀ برخورد نقادانه به همۀ پدیده‌ها بنا شده، در برابر نفوذ و گسترش اسلام خلع سلاح می‌شود. بعنوان شاهد برای عملکرد ‏منگنه‌ای«اسلام‌هراسی» در رابطه با تروریسم اسلامی، می‌توان یادآوری کرد که تا بحال برای نمونه، حتی یکی از نهادهای اسلامی در اروپا و آمریکا (که گویا از ‏‏«اسلام‌هراسی» رنج می‌برند!) تروریسم اسلامی را محکوم ننموده است.

از سوی دیگر در رسانه‌های این کشورها اغلب استدلال می‌شود، که مشکل اسلام مشکلی حاشیه‌ای است و گسترش اسلام نمی‌تواند بنیان جوامع دمکراتیک را دچار ‏تزلزل کند و بدین سبب بهتر است با چشم پوشی از انتقاد به اسلام از دامن زدن به تشنج اجتماعی جلوگرفت و منتظر ماند تا به مرور زمان، مهاجران مسلمان جذب جوامع ‏دمکراتیک شوند.‏

اما مهاجران مسلمان در اروپا و آمریکا خواسته یا ناخواسته پیاده نظام را در نبرد اسلامیون برای تسخیر دنیا تشکیل می‌دهند، زیرا وابستگی‌شان به اسلام همانا وابستگی به ‏‏«ارزش»‌هایی است که بطور آشتی‌ناپذیر با ارزش‌های جوامع پیشرفته در تضاد قرار دارد.

بدین دلیل که، تمدن نوین، برعکس اسلام، بر اساس نادیده گرفتن تفاوت‌های ظاهری میان افراد انسان بنا شده است. نخستین سنگ بنای این تمدن را اعلامیۀ ‏استقلال ایالات متحده (۱۷۷۶م.) گذاشت که در آن آمده: ‏

۱) انسان‌ها آزاد به دنیا آمده‌اند و آزاد با حقوق برابر باقی خواهند ماند.‏
۲) هدف همه نهادهای سیاسی باید حفاظت از حقوق طبیعی‎ ‎و همیشگی انسان‌ها باشد‎.

بنابراین برای همه، با چشم‌پوشی از همه گونه تفاوت‌ها، «حقوقی طبیعی و مساوی» در نظر گرفته شده و بجای تکیه بر تفاوت‌های ظاهری میان زن و مرد، سیاه و سفید، کودک ‏و بالغ و عاقل و سفیه.. بر منزلت انسانی تکیه می‌گردد. نادیده گرفتن عمدی تفاوت‌ها، این امکان را فراهم می‌کند تا به کمک آموزش و پرورش مفهوم «انسان» در ‏اذهان گسترش و ژرفش هرچه بیشتر یابد و به موتور غلبه بر تبعیضات و اختلافات اجتماعی بدل گردد.

نگاهی به تاریخ بردگان آفریقایی در آمریکا نشان می‌دهد که غلبه بر تبعیضات به چه حدّی به پیشرفت فکری و گسترش اعتماد متقابل نیاز دارد.

از اعلامیۀ استقلال آمریکا(۱۷۷۶م.) تا فرمان لغو برده‌داری (۱۸۶۳م.) حدود یک سده گذشت، تا بازهم پس از قرنی، ‏March on ‎Washington به رهبری مارتین لوتر کینگ (۱۹۶۳م.) به تصویب Civil Rights Act‏ انجامید و در آن هرگونه تبعیض نژادی، مذهبی ‏و ملی غیرقانونی خوانده شد. از آن زمان تا سال ۲۰۰۵م. که اوباما به ریاست جمهوری انتخاب گردید، راهی دراز پیموده شده بود، که از یکسو مدیون کوشش ‏سیاه‌پوستان برای مشارکت در همۀ زمینه‌های زندگی بود و از سوی دیگر بیانگر بلوغ اجتماعی در میان دیگر آمریکاییان.

در صورتی که روند غلبه بر تبعیض سیاهان در ایالات متحده کُند بنظر آید، باید در نظر گرفت، که هیچ جامعۀ دیگری در دنیا نتوانسته است در زمانی بدین کوتاهی بدین حدّ بر ‏تبعیضی چنین ژرف غلبه کند. روشن است که این روند ادامه خواهد یافت، اما تجربۀ آمریکا نشان می‌دهد که تنها یک راه برای پیشرفت در حل اختلافات و ‏تبعیضات اجتماعی وجود دارد و آن گسترش هرچه بیشتر تفاهم و اعتماد اجتماعی است.

این در حالیست که اسلامیون به هیچ وجه در پی کاهش اختلافات و رفع تبعیضات اجتماعی نیستند، بلکه همه جا آنها را در خدمت تشنج آفرینی بکار می‌گیرند. ناگفته ‏پیداست که آموزگار آنان در این میدان جریان چپ بود، که بیش از یک سده بجای کوشش برای حل اختلاف میان کارگر و کارفرما، به تشنجاتی دامن می‌زد که ‏می‌بایست به درهم‌شکستن نظام سرمایه‌داری منجر گردد.

با این تفاوت که ستیزه‌جویی چپ‌ها ایدئولوژیک بود و بدین سبب هواداران را می‌بایست به زور تبلیغات به تشنج‌آفرینی وامی‌داشتند، اما اسلام از همه نوع اختلاف ‏تغذیه می‌کند و برای ادامۀ حیات خود به برقراری انواع تبعیضات نیاز دارد.

بنابراین ذات تغییرناپذیر اسلام در تضاد با سرشت فرهنگی جوامع مدنی قرار دارد و بدین سبب نیز چنانکه تجربۀ نیم سدۀ گذشته نشان داده، اسلامیون متأسفانه از هیچ ‏کوششی برای شکست جوامع مدنی فروگذار نخواهند کرد و در این راه از «اسلام‌هراسی» به عنوان وسیله‌ای مؤثر استفاده می‌کنند. اما از سوی دیگر، ترس از اسلام، ‏واکنشی طبیعی و مجاز است، چنانچه موجب شناخت واقعی از اسلام گردد.

بدین معنی، هرچند «اسلام‌هراسی» سلاح تاکتیکی مهمی در زرادخانۀ اسلامیون است، اما نباید اجازه داد به نفرت از مسلمانان بدل گردد، بلکه انگیزه‌ای باشد برای انتقاد ‏از اسلام و روشنگری دربارۀ سرشت بدوی آن. زیرا نقد اندیشمندانه و روشنگری انسان‌دوستانه تنها سلاح دنیای متمدن در برابر نفوذ چند جانبۀ نیروهای ضددمکراتیک ‏و ستیزه‌جو است.‏
شوربختانه این ننگ تاریخی نصیب ایران شده است که در آن با شعار «فدائی مجاهد پیوندتان مبارک!»، جنبش ضدمدنی و فرهنگ‌ستیزی کلید خورد، که امروزه به ‏شکل جبهۀ جهانی «ارتجاع سرخ و زرد و سیاه» پیروزی خود در افغانستان را جشن گرفته است.

بدین معنی، دنیا با شتاب به سوی کارزاری برسر بود و نبود مدنیت نوینی می‌رود، که نظام دمکراسی، حقوق شهروندی و همدردی اجتماعی سه پایۀ آن است. پیروزی ‏ائتلاف دمکراسی‌ستیزان از پکن تا مسکو و از کابل تا تهران، بشریت را برای دوران نامعلومی در ظلمات قرون‌وسطایی فروخواهد برد.

چنین افق تیره و تاری به درستی به «اسلام‌هراسی» دامن می‌زند و جوامع پیشرفته را دل‌نگران از دست دادن ارزش‌های مدنیت نوین می‌کند. ما ایرانیان تجربه ‏کرده‌ایم، که حتی از دست دادن ارزش‌های ناچیز مدنی، چنانکه در دوران شاه برقرار بود، به چه حد فجیع است.

اما گفتار بی‌رفتار نیز سودی ندارد و مهمترین و بلندترین گام در این راه، گامی فردی است و هر مسلمان‌زاده‌ای که واقعاً از اسلام بریده، می‌تواند با اعلام ترک اسلام، ‏نه تنها بر هراس خود غلبه کند، بلکه وجودش را به شمعی بدل سازد که از تسلط ظلمت بر دهکدۀ جهانی جلومی‌گیرد.‏

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*چرا چپ‌گرایی از میان نمی‌رود؟  [2024 Apr] 
*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]