PEZHVAKEIRAN.COM دوچهرگی، بلای جان ایران
 

دوچهرگی، بلای جان ایران
فاضل غیبی

در پی سقوط ایران به مغاک فاشیسم اسلامی، تهمت و توهینی نبود که "خودی" و "بیگانه" نثار «ایرانیان» نکرده باشند؛ اما خوشبختانه «رستاخیز مهسا» نشان داد که بخش بزرگ ایرانیان، مانند مردمان هر کشور دیگری، از همه گونه ویژگی‌های نیک انسانی و اجتماعی برخوردارند، و تسلط فاشیسم اسلامی بر ایران نه تصادفی و یا نتیجۀ «خُلقیات ایرانیان» بوده، بلکه در وضعیتی مشابه در کشورهای اروپایی مانند آلمان، ایتالیا، اسپانیا و... در نیمۀ نخست سدۀ بیستم رخ داد.
جامعۀ ایران نیز در برابر فشار تبلیغی "چپ اسلامی" از یک‌سو و حکومت فردی محمدرضاشاه از سوی دیگر، ناگزیر آبستن دگرگونی بزرگی بود، که با توجه به نفوذ و ماهیت تودۀ عظیم «چپ اسلامی» نمی‌توانست پیامدی جز قدرتیابی «اسلامیون» یا «چپ‌ها» داشته باشد. 
حکومت اسلامی نه تنها بر دوش تودۀ مزبور به قدرت رسید، بلکه بدون پشتیبانی فعال آن هرگز نمی‌توانست دوام بیاورد. و اگر حکومت اسلامی در تاریخ جهان بی‌سابقه می‌نماید، بدین سبب که تودۀ «چپ اسلامی» از دیدگاه روان‌شناسی اجتماعی از نارسایی بی‌همتایی برخوردار است.  
 ریشۀ این نارهنجاری را باید در اسلام و به ویژه در مذهب شیعه جستجو کرد، که به راستی هیچ مذهب و مکتبی در دنیا از نظر عقل‌ستیزی به گرد پای آن نمی‌رسد   احمد کسروی نخستین اندیشمند معاصر است که این نکتۀ مهم را دریافت: «در شيعيگری دليل خواستن و يا چيزی را به داوری خِرَد سپردن از نخست نبوده و کنون هم نبایستی بود.»(1)
رأی کسروی بر این واقعیت تاریخی استوار است که اصول فکر منطقی را برای نخستین بار ارسطو تدوین نمود و با پیدایش مسیحیت و هماهنگ شدن تدریجی آن با منطق یونانی، در طول «قرون وسطا» منطقی اندیشیدن رواج پیدا کرد. در حالی که به هنگام پیدایش اسلام و تدوین آثار اسلامی «روش درست اندیشیدن» هنوز در عربستان رسوخ نکرده بود و بدین سبب مطالب اسلامی  به کلی از منطق به دور هستند.
بدین معنی مشکل با اسلام و به ویژه شیعیگری نه تنها این است که از نظر فکری باتلاقی را می‌ماند که هرچه بدان پرتاب شود، بدون ارتباط با دیگر مطالب در آن شناور بر جای می‌ماند، بلکه این هم هست که رهایی از آن به کمک اندیشۀ منطقی نیز ناممکن است. (2)
در تاریخ معاصر ایران به ظاهر دو کوشش بزرگ برای رهایی از اسلام صورت گرفت که هر دو به شکست انجامیدند. نخست کوشش برای ترویج افکار روشنگرانه برآمده از جوامع اروپایی، که به همت «منوّرالفکران» در آستانۀ انقلاب مشروطه مطرح گردید و دیگری گسترش «جریان عدالتخواهانۀ چپ». اما این هر دو  کوشش‌ بی‌ثمر ماند، زیرا هواداران هر دو جریان بدون آنکه خود را از رسوبات عقاید اسلامی رها کنند، مطالب جدیدی را در ذهن جای دادند. خاصه آنکه هر دو جریان از روشنگری ضدمذهبی طفره رفتند. بویژه حزب توده که در برخورد با دیوار بلند اسلام  از همان گام نخست «تقیه» پیشه کرد:
«سيدى در اردبيل بنام ميرخاص، بر عليه حزب توده برخاسته و آنها را تكفير کرده و مردم را به کشتن‌شان تحريص نموده، زنها را بنام ارتداد شوهرانشان، از آنها جدا گردانيده بشوهر ديگر داده. در کشوری که با رژیم مشروطه و با قانون اساسی اداره می‌شود، به چنین رفتار وحشیانه پرداخته است.»(3)
بدین ترتیب «حزب توده» که نمی‌توانست با روشنگری در جامعه پایگاهی بیابد با تبلیغات دروغین تنها به یارگیری از نسل جوان و برخی اقشار دیگر بسنده کرد و برای حفظ خود، در خدمت پیشبرد سیاست خارجی روسیه شوروی نسخۀ مسخ شده‌ای از مارکسیسم سرهم کرد که به درستی «چپ روسی» نامیده شد.
البته باید انصاف داد که مبلغان حزب توده و جریانات بعدی «چپ»، اگر هم می‌خواستند نمی‌توانستند هواداران خود را روشنگرانه به ترک اسلام فراخوانند! چون دیری نمی‌پایید که در برخورد اندیشه‌های روشنگرانه با باورهای شیعی، در نهایت «معجونی تهوع‌آور» از ترکیب این دو فراهم می‌آمد، زیرا فقط مطالب منطقی را می‌توان با منطق ردّ یا قبول کرد. این پدیدۀ شگرف را کسروی کشف کرده بود و همین کافی است تا جایگاه او را به عنوان یکی از معتبرترین روشنگران تاریخ معاصر استوار سازد:
«اگر در ايران تبليغات كمونيستی بشود، مسلمانان بعنوان آنكه مسلمان می‌باشند از گرويدن به آن خودداری نخواهند كرد. ولی با اين عقايد درهمی كه در مغزهای خود آگنده‌اند، اگر مبادی كمونيستی را هم فرا گيرند، اينها را با آنها درهم آميخته يك معجون تهوع‌آوری پديد خواهند آورد. چنانكه همين رفتار را با مشروطه كردند و آن را گرفتند و بحال تهوع‌آوری انداختند.»(4)
بنابراین اگر حزب توده در دو - سه سال نخست پس از تأسیس، به یک‌باره به «بزرگ‌ترین حزب سیاسی خاورمیانه» بدل شد و تقریباً تمامی نسل جوان مدرسه دیدۀ ایران را به خود جلب کرد، نه از آن رو بود که در ایران رستاخیز فرهنگی سترگی رخ داده بود، بلکه از آنجا نشأت می‌گرفت که «توده‌ای» شدن به هیچ‌گونه دگرگونی فکری و اعتقادی نیاز نداشت. زیرا «هواداران حزب» هرچند با «ودکا و سِبیل» به ظاهر غیرمذهبی رفتار می‌کردند، اما در همزادی فکری با اسلام باعث شدند که در میان جریانات اسلامی نیز میل به بزک اسلام به عنوان ایدئولوژی جهانگیرانه رشد کند و ترکیب «چپ اسلامی» برآمده از «حوزه و دانشگاه» به نگرش مسلط بر جامعه بدل گردد.
بنابراین «پنجاه و هفتی‌ها» بنا به ماهیت فکری خود، نه دو گروه جدای «اسلامی» و «چپ»، بلکه «توده»ای با ماهیت همگون اما با دو چهرۀ گوناگون را تشکیل می‌دادند. جالب نظر آن است که بخشی از همین «توده» پس از مهاجرت میلیونی به خارج از کشور، برای بار سوم «دگرگون» شد و اینک ظاهری «سوسیال دمکراتیک» به خود گرفته است، اما چون نیک بنگریم، در نهایت به «دوچهرگی چپ اسلامی» چهرۀ جدیدی افزوده شده است!
پدیده‌های «استثنایی» بسیاری را می‌توان به عنوان عوارض دوچهرگی چپ اسلامی برشمرد. نمونۀ کوچک آنکه، کمونیست‌ها در هیچ جا با مراسم مذهبی خاکسپاری نمی‌شوند. اما چپ‌های ایرانی نه تنها در ایران همواره از خاکسپاری اسلامی استقبال کرده‌اند، بلکه حتی در خارج از کشور نیز خواهان آن هستند. اینکه مثلاً «بزرگ علوی»، از سرشناس‌ترین کمونیست‌های ایرانی و از بنیان‌گذاران حزب توده،  پس از عمری زندگی در آلمان شرقی، در برلین با مراسم اسلامی به خاک سپرده شد، همان‌قدر نشانۀ دوگانگی چپ اسلامی است که ارسال پیکر «شاهرخ مسکوب» و یا «هوشنگ ابتهاج (سایه)» به ایران برای خاکسپاری با مراسم اسلامی. 
بدین معنی سه رویۀ «اسلامی»، «چپ روسی» و «سوسیال دمکراسی» نه مراحل تحولی فرهنگی، بلکه نشان دهندۀ معجونی است که در اذهان بخش بزرگی از ایرانیان فراهم آمده و از نظر روانشناسی اجتماعی پدیده‌ای شگرف بشمار می‌رود.
برای شناخت این پدیده شاید بتوان از آشنایی با عوارض بیماری «روان‌گسیختگی»(اسکیزوفرنی) کمک گرفت.
روان‌شناسان دو علت برای بروز این نارسایی می‌شناسند: یکی عامل ژنتیک و و دیگری شرایط آزاردهنده در کودکی. از عوارض آن در زندگی روزمره این است که فرد برای پاسداری از دو چهرۀ خود، ناگزیر از دروغ‌گویی است و از آنجا که دروغ سرچشمۀ همۀ دیگر نارسایی‌های اخلاقی، از ریاکاری، تظاهر تا خیانت و غیره است، بی‌اخلاقی (در عین ستایش از خود به والاترین ویژگی‌ها) نقطۀ مشترک طیف چپ اسلامی را تشکیل می‌دهد. بدین سبب نیز رفتار رهبران این طیف نسبت به «خودی‌ها» در عین ادعای «برادری» و «رفاقت»، دستکمی از رفتار با «دشمنان» ندارد. 
نکتۀ دیگر آنکه لازمۀ دوچهرگی حفظ ویژگی‌های دو چهرۀ متفاوت است! و بدین سبب مبتلایان، هرگونه شباهت میان دو چهرۀ خود را به شدت انکار می‌کنند. چنان‌که هرچند چپ‌ها و اسلامی‌ها از نظر فکری و عملی در هشت دهه گذشته دست در دست هم بوده‌اند، اما اگر فردی «اسلامی» را «چپ» بخوانید سخت برآشفته می‌شود، و برعکس!
مشکل دیگر اینکه دوچهر‌گان، از آنجا که از حافظه‌ای مخدوش برخوردارند، نسبت به چند و چون سرگذشت خود دچار مشکل‌اند و نمی‌توانند روایتی واقعی از زندگی خود بدست دهند. بازتاب اجتماعی این نارسایی در جریان چپ اسلامی چنین است که نسبت به تاریخ خود و به ویژه تاریخ ایران واقعیت‌گریزاند و از هیچ‌گونه جعل و دروغ ابا ندارند. همان‌طور که اشخاص مورد آزار جنسی قرار گرفته می‌کوشند تا گذشتۀ خویش را پنهان کنند و یا بی‌اهمیت جلوه دهند، جریان چپ اسلامی نیز گذشتۀ تاریخی خود را پنهان می‌کند و به قهرمان‌پروری می‌پردازد. 
نمونه‌وار می‌توان از برخورد یکسان نیروهای چپ و اسلامی به حملۀ اعراب به ایران اشاره کرد، که متحداً در تحریف یا حتی تکذیب آن می‌کوشند؛ از یک‌سو با به دست دادن تصویری سیاه از اواخر دوران ساسانی، یورش اعراب را حتی نوعی موهبت جلوه می‌دهند و از سوی دیگر آن را کم‌اهمیت‌تر از حملۀ مغولان می‌شمارند. و بالاخره گاه در نوعی هم‌آوایی شگرف اساساً منکر چنین تهاجمی می‌شوند و تشرف به دین اسلام را نتیجۀ کودتای «ایرانیان عرب‌تبار» ساکن میانرودان در پیامد ضعف دربار ساسانی قلمداد می‌کنند. زیرا در غیر این صورت از یک‌سو باید بپذیرند که تسلط اسلام بر ایران نتیجۀ اجباری شکست از عرب بادیه‌نشین بوده و از سوی دیگر ایران پیش از حملۀ اعراب از تمدنی برخوردار بوده، که از آن پس در سایۀ بدویت اسلامی رو به اضمحلال نهاده است.
چنان‌که اشاره شد، هرچند شخص مبتلا به دوگانگی شخصیت از آن رنج می‌برد، اما به ناگزیر هر دو چهرۀ خود را می‌پاید. نمونه‌وار «چپ‌ها» از یک‌سو از جنایات رژیم اسلامی و نابسامانی کشور می‌نالند و از سوی دیگر، از حکومت آخوندی به دلیل "مبارزۀ ضد امپریالیستی" دفاع می‌کنند، و «اسلامی‌ها» نیز از یک‌سو به منافع ملی در برابر «کافران» روسی و چینی چوب حراج زده‌اند و از سوی دیگر، فرزندان خود را برای زندگی و تحصیل، نه به کشورهای "بلوک شرق"، بلکه به آمریکا می‌فرستند!
بنابراین می‌توان چنین جمع‌بندی کرد: همان‌طور که گویی «سلطنت‌طلبان» هنوز ساز و کار دنیا را در مناسبات قرون وسطایی می‌بینند و به دنبال سلطانی هستند تا به او بیاویزند، جناح چپ اسلامی نیز که در چنبرۀ نارسایی دوچهرگی گرفتار است به هیچ روی نمی‌تواند به جناحی قابل اعتماد در گذار ایران از حکومت فاشیسم اسلامی بدل گردد.
«زن زندگی آزادی» نشان داد، که جامعۀ ایران و بویژه نسل جوان بر «کابوس پنجاه و هفتی‌» غلبه کرده و همین بزرگترین ضامن پیروزی رستاخیز مهسا خواهد بود. در این میان امروزه خوشبختانه بخش بزرگی از هواداران سابق سازمان‌های «چپ» نیز، به جلوۀ «چپ ملی»، از خیزش «زن زندگی آزادی» پشتیبانی می‌کنند.
(1) احمد کسروی، شیعیگری، ص8
(2) جریان روشنگری در اروپا در واقع با ردّ استدلال مبنی بر اثبات وجود خدا از سوی «قدیس آنسلم کانتربری» به وسیلۀ «امانوئل کانت» به پیروزی رسید.
(3) احمد کسروی، سرنوشت ایران چه می‌شود؟، ص 25
 (4) همانجا، ص 10
 

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*چرا چپ‌گرایی از میان نمی‌رود؟  [2024 Apr] 
*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]