PEZHVAKEIRAN.COM فرهنگ مرده خوری- قسمت دوّم
 

فرهنگ مرده خوری- قسمت دوّم
شاهین مهران

روضه خوان روزگاری بر منبر از شب اوّل  قبر میگفت، که نکیر و منکر می آیند و از خدا و پیغمبر و امام (یعنی  علی) می پرسند.  امّا رهبری مجاهدین همین افسانهء آخوند را گرفته،  مدّعی است که نکیر و منکر، نه تنها شب اوّل قبر از علی، بلکه از دوازده امام می پرسند،  و غرض از امام دوازدهم نه آن امام بی خاصیت غایب است، بلکه مقصود « شخص مقدّس رهبری  فرقه»  است
 
.از این لجنزار بیرون بیا ئیم و بشهر مشهد برگردیم و به ادبای مشهد نظری کنیم از دو نسل گذشته دو شاعر و ادیب پر افاده را یاد میکنم، که همه شما این دو را میشناسید.  
ایرج میرزا شاعر مشهور، و سراینده  عارف نامه.  از دیوان این عنصر مرتجع هنوز بوی عفونت تریاک و بچه بازی می آید.  از عارف قزوینی گزیده است، که چرا از آزادی و حقّ انسان سخن میگوید.  خانواده قاجار
چه عیبی دارد؟  آزادی یعنی چه؟  انقلاب یعنی چه؟
 
بیش از همه آخوند از عارف نامه ایرج میرزا لذّت می بُرد،  چون ارتجاع را در آن لمس میکرد و آرزوهای پائین تنه خود را در آن جلوه گر میدید.   
از او پیشرفته تر ملک الشعراء بهار بود.  از آزادی و حقّ و قانون میگفت،  امّا مقصودش از قانون « نون»  بود. بمحض آنکه سُمبه  را پُر زور دید و رضا شاه را بر اریکهء سلطنت مستقر،  قصیده ای در مدح شاه سرود  و پوزش طلبید و زمین و چیزهای دیگر خواست.  و حقاً  رضا خان او را شیرین کام کرد، و شد استاد دانشگاه تهران
 
دوسه کلمه هم از ادبیات  و فرهنگ امروز مشهد بگویم
 
یکی از انجمن های ادبی مشهد در همین اواخر – پیش از حکومت آخوند -  انجمنی بود مرکب از علی
 شریعتی  و نعمت آزرم  و شفیعی کدکنی،  که در منزل  فخرالدّین حجازی جمع میشدند.  فخرالدّین را همه می شناسند، که به خمینی گفت:  پرده ها را بر انداز و بگو که هستی!  علی شریعتی را مشهدی ها بهتر از همه میشناسند و دکتر متینی مشهدی در شناساندن او مطلب نوشته است.  ولی برای پدیده ای بنام  کد کنی لازم است مقدمه ای بعرض برسانم
 
اکنون که سی و اند سالی از حکومت آخوند میگذرد، دیگر بر همه روشن شده که آخوند کیست و چه فرهنگی را اشاعه میدهد.  آزادی و اندیشه نابود شده،  ادبیات مندرس گشته، کشور و منابع آن به  اجنبی سپرده شده،  رودها و دریاها خشک شده،  خشکی ها شوره زار شده،  مرگ در همه جا گسترده،  جوانان و نسل حقّ جو  و حقّ گو تیرباران شده،  و بقیه در سیاهچالهای مرگ بتدریج به چوبه دار سپرده میشوند.  میلیونها معتاد هر روز به کشیدن هروئین و افیون سرگرمند  و جوانان دیگری را نیز به هنر و صنعت خود دعوت میکنند.  در چنین فضایی محلّی برای اندیشه و ادبیات و هنر و موسیقی میتواند وجود یابد؟
 
موسیقی و  آواز خوانی در نوحه خوانی تجلّی یافته،  و مشهورترین این جماعت شجریان (نوحه خوان مشهدی) چه  قری میدهد و حتی اروپا و آمریکا را هم مسخّر نوحه خوانی کرده است.  هر ترانه او را به دقّت گوش دهید جز طنین نوحه های گورستان مشهد چیزی می شنوید؟  هنر او یکی دو تا نیست،  اذان هم میگوید،  ربّنا و مناجات هم در ماه رمضان میخواند،  نه به ابتکار، بل به تقلید!   و آخوند چه حلوا حلوایش میکند و امکانات در اختیارش قرار میدهد،  البته با همان ترفند های آخوندیش و برای رونق هر چه بیشتر  بازار او در داخل و خارج
 
اما طومار ادبّیات وکتاب و استاد و نویسنده را آخوند در نوردیده است،  ادبّیات نو که وجود ندارد، ادبیّات کلاسیک را نیز مورد دست اندازی قرار داده است.  حافظ را باید به چهره شیخ مرتضی مطهّری ببینید و چقدر چاپ های مختلف حافظ همه با چهره مطهّری.  عناصری چون شفیعی کد کنی را بر کشیده، به قلم او ادبیّات کهن را به ملّت مستضعف اماله میکند،  و چه ادبیّاتی!   حشیش نامه ها ( با نام قلندریّه).  حشیش نامه ها کیمیای زندگی مستضعفین است.  میلیونها هروئینی  و حشیشی کشور که هر روزه در حال افزایشند، باید از این ادبیّات غنی استفاده کنند.  کد کنی هنرهای دیگری هم دارد.  مجموعه مثنویهای عطّار را چاپانده است.  با اینکه آنها هر یک قبلها چند بار چاپ شده بودند، امّا مال  کد کنی مزه دیگری دارد
 
دکتر حمیدی شیرازی استاد دانشگاه شیراز، نزدیک پنجاه سال پیش در « عطّار و مثنوی های گزیده او»  نشان داد که عطّار دارای بینشی بس حقیر و شعری سست و نا چیز است، و مُهر ابطال بر صفحه نظم او زد
و او را از دور زمانه باطل شمرد
 
 در حقیقت بلاهت در آثار عطّار بیداد میکند.  امّا جمهوری اسلامی که هدفش « میراندن»  جامعه است،  مرده هشت صد سال پیش را بدست نبش قبر کنی،  بنام  کد کنی  به خیابانها کشیده او را باد میکند.  البته کد کنی را نیز فراموش نمیکند با قرار دادن همه گونه امکانات نشر و نیز تبلیغ برای او پروارش میکند.  جز مغازله های عاشقانه بین کد کنی و خامنه ای و جز پاداشهای نقدی،  بورسهای دراز مدّت و کوتاه مدّت برای چریدن در اروپا و آمریکا، البته همیشه برای او در دستور کار است. همه اینها بموازات بستن همه امکانات حتی تنفسی برای ادیبان و شاعران و موسیقی دانان و هنرمندان واقعی و آزاد دیگر است.  در باره قرب مقام کد کنی فراموش نکنیم که گاه کتابی از دیده تیز بین سانسور در رفته  و فقط اشاره مهر آمیز کد کنی  مؤلف و کتاب را در طاس لغزنده سانسور، اسیر جاویدان میکند
 
چه خوب گفت کد کنی: « پای در زنجیر خوش تر تا که دست اندر لجن »  امّا دریغا که دست و پایش هر دو
 در لجن است
 
وقتی در کشور، خمینی انقلابی ترین مرد جهان و یگانه سیاستمدار ایران باید برسمیت شناخته شود،  کد کنی ها  و شجریان ها بعنوان برجسته ترین در این گورستان به نقش مار کشیدن و نوحه خواندن شلنگ می اندازند.  و عجب است که آخوند با وجود این نوابغ جایزه نوبل را به هرزگان میدهد
 
 
نعمت آزرم تنها باز مانده آن جمع است که جان سالم بدر برده.  میگفت او نخستین شاعری است که بمحض رسیدن خمینی به ایران چکامه ای بنام « چریک پیر»  در مدح خمینی سرود.  و میگفت البته چه زود پشیمان
شد و به خارج ایران رخت کشید
 
نمیدانم اکنون چه میکند.  امیدوارم مثل آن قدیمها هنوز بر مذهب « آزادگی»  باشد و عاقبت بخیر شود!  و
برایش آرزو میکنم
 
هر روز به میخانه ای و جام شرابی
 
با یار ظریفی و دو سه سیخ کبابی
 
شبها به کلوب هنری یا به تآتری
 
یا شاهد شیرین لب و شعری و کتابی
 
 
این برگی بود از فرهنگی پَلشت.  به همین چند نمونه که یاد کردم منحصر نمیماند.  امید که مردم ایران سر انجام بر چنین فرهنگی غلبه کنند و فرهنگ حقیقی خود را که استقلال و آزادگی آمیخته  وعطر آن ا ست، بر
فضای کشور بپراکنند.  و با درود به آزادگان مشهد،  چون احمد زاده ها  و امثال ایشان  
 
 
اگرچه زشت و کریه است و سخت و درد آلود
 
مقال من، همه  دل عاشق  خراسانم
 
امید تا که  ببوسم  دوباره  خاک  ورا
 
بُوَد  که  این  شود آیا ؟   بسی هراسانم
 
بخاک پای تو ای طوس!  نَکهتِ  فردوس
 
دمد  ز خاک تو بر من،  ازین تن آسانم
 
 
شاهین مهران 
 
5 - 12 - 2013
 
 
 
 

منبع:پژواک ایران