PEZHVAKEIRAN.COM گُلا! مویت مجعد بود
 

گُلا! مویت مجعد بود
شادی سابجی

گُلا! مویت مجعد بود

شعر و متن: شادی سابُجی


 گُلا ! مویت مجعد بود در تاریکِ سلولِ مکعب گونه ی تلخ ات


و جَعدش بس فراوان شورها باری بیاندازد، به دورِ مادرِ خوب ات


گُلا ! رفتی به تاریکی اجباری و من در کشوری دیگر چنان اسفند می سوزم


 برای مام من باری درخشانی، ولی ضحاک و جاعش با اژه، از کینه شان افسوس می مرگند


گُلا ! روزی که افتادی به صد باره به این تاریکی دیگر، به او گفتم شبانگاهی به بی تابی


پیامی وا دهد او رو به دریا از برای تو، که آزادی میسرتر شود از رنجِ برگ و بارِ دردِ تو

گُلا ! او خواب وارانه جوابم را شبانگاهی چنین داد و بگفتم این چنین: شادی، میسر نیست شاید این !

گُلا ! دانم که در تاریکی ات در فکر زخمِ صورت مایی، گُلا ! دانم که در فکرِ و خیال کودکانِ خوبِ دُرّانی

نمی دانم چه می نوشی، نمی دانم چه می پوشی، نمی دانم چه می گریی به بخت این چنین میراثِ تاریکی

و اکنون روز چندم هست در تاریکِ مطلق زندگی داری؟ دلِ شعرم بسا تشتی پر از خون مشبک وار گشته این چنین شامی


گُلا ! ماهی به های و های گریه در درون کاسه ی شعرم که می جنبد، شَبَه خون شقایق های بی برگ است اشک و پولک خوبش

چرا مردم نمی گویند نامت را به فریادی خیابانی؟ سرودی یک چنین آنی؟ چرا صحرا نمی شورد برای اشکِ ناز گل-تنِ جانت؟


الا امواج دریاهای خشکیده ! الا آیا  کجا هستید شورش ها! که گُل را وارهانید از میانِ غُلِ مُلاها
 
گُلا ! حرفی بزن! چیزی بگو! در سطر پایانم، تو اشکی برفشان، سلول تاریک ات پر از مهتابِ یادِ مردمِ ایران و پیرانهاست
 
الا شیخ دَغا ! دست ات بکش از ساقه ی نازک نشانِ گُل !  تن ات چیزی به جز خارِ هزاران کاکتوسِ زشت ناباشد
 
 
الا شیخ دَغا ! هاجر فدای کودکش گردید و آبش هم سرابی بود،  و نرگس هم فدای کودکان تشنه ی این مادرِ بی نای و آهی بود.
 


هجده دسامبر۲۰۲۱ برابر با ۲۷ آذر ماه ۱۴۰۰
فرانسه - حومه ی اندوه و غصه



پا نوشت شعر:

=================
این شعر به مناسبت سی و دومین روز بازداشت مجدد نرگس محمدی و حبس او در سلول انفرادی و تاریک زندان مخوف اوین در تهران، نوشته شده است.‌


این زن پیشرو و این فعال مدنی شجاع و این زن آگاه و بی باک در دومین سالگرد اعتراضات آبان ماه توسط نیروهای امنیتی ایران در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۰ برابر با ۱۶ نوامبر ۲۰۲۱ در جریان برگزاری مراسم یادبودی برای ابراهیم کتابدار، از کشته شدگان اعتراضات آبان دو سال پیش، توسط نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شده است. آمده بود بر زخمی مرهم گذارد که زخمی دیگر بر او روا داشته شد.


یک شب بعد، من نگارنده در تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۲۱ از طریق رسانه های اجتماعی مطلع شدم و در دلم بی نهایت ناراحت شدم و بدون نگاه کردن به ساعت فوری با آقای تقی رحمانی همسر ایشان در حومه ی پاریس تماس تلفنی گرفتم و در حالی که عین دانه های چیپس سیب زمینی در روغن جلزولز می کردم به ایشان گفتم  که پیام دهد و از افکار عمومی ایران در داخل کشور بخواهد که با تجمع در جلوی زندان اوین و در خیابان ها بخواهند که نرگس آزاد شود. نرگس زندگی شخصی خود را فدای مردم ایران و بهبود اجتماعی زیست عموم مردم ایران کرده است. اینک دیگر نوبت انبوه مردم ایران است که به نجات نرگس بروند. از او خواستم پیام رسانه ایی دهد و آزادی نرگس را این بار از افکار عمومی و از وجدان افکار عمومی بخواهد.
 
ساعت در واقع ۲۳ و ۲۳ دقیقه بود و آقا تقی ما کمی خواب آلود بود و کمی طول کشید تا صدای مرا در شرایط دیر وقت شبانه و در حالت خواب آلودگی به جا آورد و گفت: شادی تویی....ببخشید دیر به آوردم....شادی فکر نکنم میسر باشه و در این شرایط جوابگو نیست! ....باشه روش فکر می کنم. شادی کجایی الان؟ ...پاریسی؟....بیا یه بار ببینمت.


بعد از آن تماس شبانگاهی، روزها و شب ها با سرعت همیشگی در منشور هزار رنگ و هزار دوّار زندگی بر من گذشت که ناگهان امشب در میان کتاب هایی که می خواندم سرم را بالا آوردم و ثانیه ایی به خود آمدم و باز ناگهان احساس کردم که ضرب آهنگ شعری با مطلع: " گُلا مویت مجعد بود " دارد مغزم را آشکارا قلقلک می دهد و فوری دست بردم به سوی تلفن همراهم تا آنرا بنویسم و بعد در پایان نگارش شعر دیدم که ای وای، ۳۲ روز گذشته است و نرگس محمدی همچنان در سلول انفرادی است و در تاریکی مطلق و در سکوت مطلق دارد زندگی می کند و براساس اخبار جدیدی که رسانه ها از قول آقا تقی داده اند او این بار حتی حق دسترسی به وکیل هم ندارد و معلوم نیست در سیاه چاله ی ولایت فقیه چه بر سر او می خواهند بیاورند.


در پایان این نوشته دوست داشتم بگویم: مردم ایران روی سخنم با شماست شما که به سهم خود زخم خورده ی بیدادگستری حکومت فقیهان هستید. مردمان کوی و برزن شهر تهران! ای شما که سطرهای شعر خودتبعیدی مرا می خوانید، آری ۳۲ روز است نرگس محمدی طلوع و غروب خورشید را ندیده است ، ۳۲ روز است نرگس محمدی رنگ آسمان را ندیده است و با بچه هایش حرف نزده است. ۳۲ روز است که همان هوای ناپاک خیابان های شهر دودی تهران را در ریه هایش استنشاق نکرده است. نرگس محمدی خودش و خانواده اش را فدای مردم ایران و جامعه ی معاصر ایران و دلداری و همراهی با زخم دیدگان شمشیر خلیفه ی اسلام گرای ایران و ایادی فاسد اش در چهار چوب نظام سلطنت ولایت فقیه کرده است.
 
 
به قول نیما یوشیج: آی آدم ها یک نفر در آب دارد می دهد جان! آی مردم ایران! بیایید از هزینه ایی که نرگس محمدی از وقت و عمر و جان و تن اش و احساسات اش و محرومیت های متعدداش برای مبارزه تاریخی اجتماعی و برای بهبود شرایط زیست عمومی ایرانیان کرده است آگاه شویم و به سهم خود آنرا جبران کنیم. مردم ایران همه ی ما به شخص نرگس محمدی و به خانواده ی او از نظر تاریخی و اجتماعی بدهکار هستیم، بیایید تا ذره ذره کنار هم شویم و دستی بجنبانیم، فکی بجنبانیم و از او محافظت و قدردانی کنیم و اسباب آزادی او از این حبس ناروا و دیدار مجدد خانواده اش را فراهم کنیم.



  ** کلیه حقوق این شعر و متن محفوظ است و شامل قانون مالکیت روشنفکری می باشد، هر گونه کپی برداری و سرقت از آن اکیدا ممنوع است. این شعر متعلق به مجموعه ی شعر، " میان موی من تا موی شمس زیرک تبریز (گفت و گوهایی با شمس تبریز پیرامون اوضاع زمانه در جمهوری اسلامی ایران) نوشته شادی سابُجی می باشد. باز نشر این شعر بدون هر گونه تحریف مجاز می باشد. هر متنی صاحب حقوق است، حقوق روشنفکری متن، آن را به رسمیت بشناسیم
 

منبع:پژواک ایران


شادی سابجی

فهرست مطالب شادی سابجی در سایت پژواک ایران 

*دایه شریفه  [2024 Mar] 
*ای در پیشانی ات سربی نشسته !   [2024 Jan] 
*بساط ِ چای دبش ِ آیت الأشرار  [2023 Dec] 
*ظریف الدوله ی زیرک !   [2023 Nov] 
*شهید ِ مُو و گیسوان  [2023 Nov] 
*به یاد نیمی از آن جمجمه بودم   [2023 Oct] 
*الا ای همسر ِسابق !   [2023 Aug] 
*و زائر شو به قبرِ آن شجاع ِ سربداری که . . .  [2023 Aug] 
*الا یا ایّها الخندان !   [2022 Jun] 
*اردی جان، موفقِ پولبر ! کولبری بلدی عزیز؟  [2022 May] 
*تو اسماعیل نوزایی ایرانی  [2022 May] 
*زورق بان ادبی و دلشوره ایی تاریخی برای تکرار تراژدی  [2022 Apr] 
*گُلا! مویت مجعد بود  [2021 Dec] 
*گفتا شراب خواری؟   [2021 Dec] 
*به دو پستان بریده ی پروانه سوگند  [2021 Nov] 
*تفنگچی ! پیر پر امیدمان که درگذشت  [2021 Oct] 
*خون شویِ خندان رو   [2021 Mar] 
*سهیلا ای انارت مست  [2020 Dec] 
*کایلی بخند ای زنِ زیبا   [2020 Nov] 
*میمونِ مُطرّب باز در مِلکی دو هکتاری  [2020 Aug] 
*الا ربّنا آتنا دائمی !   [2020 Jun] 
*الا تهرانِ لرزش ها   [2020 May] 
*الا نیلوفرک! نیلوفر جانت سلامت باد !  [2020 Mar] 
*گورکنِ گورِ خویش است  [2019 Nov] 
*الا ای شمس آگاهی ؟ از این زن های ‏زندانی ؟  [2019 Oct] 
*الا بوکوحلال مهربان، آیا کجا ‏هستید ؟  [2019 Apr] 
*الا ای شمسِ تبریزی که اسماعیل ‏ها، بخشی است   [2019 Feb] 
*سردارِ لَشَن ! خیبرِ قاسم   [2019 Jan] 
*نامش جمال بود همه ایران و عشق بود  [2018 Oct] 
*سَربکش به سرکشی ! که رقصِ شهره ها...  [2018 Jul] 
*باران می بارد بر هر سه ثلثِ ثلاثه‌ی وطن  [2018 Jun] 
*در خیکمان چپاندند  [2018 May] 
*گلرخ بگو اغما   [2018 Apr] 
*خون را به چشم، سرمه ی بیداد کرده ام  [2018 Feb] 
*کرکس براندازم ‏   [2018 Jan] 
* هفتاد تار و پودِ وطن دریغ شد !‏  [2017 Oct] 
*خنیای سُرخینِ تخلیه  [2017 Sep] 
*شیر بر زمین افتاد   [2017 Jul] 
*صدای گریه اش از زیرِ خاکِ احمد آباد است  [2017 Jul] 
*نگران گسل های تهران ام   [2017 May] 
*وقتي رديف و قافيه ام شعري  [2016 Aug] 
*عمو که مرد   [2016 May] 
*اين روزها بي چتر مانده ام   [2016 May] 
*به هیچ کس مگو ولی نظاره کن  [2016 Mar] 
*سقوط در ابتذال زنان ایرانی کاندیدای مجلس شورا  [2016 Feb] 
*چمدانی گریخته از وطنی گَس، مملوِ حسرتِ عشق  [2016 Feb] 
*شمعی برافروزانده آنک آن پرستو  [2015 Nov] 
*سایه ها افتاده بر سرهای گل ها  [2015 Nov] 
*جمهوری جهل و جنون   [2015 Oct] 
*ماندگار بی "بی نیاز"- یادداشتی در وداع فتح الله بی نیاز  [2015 Oct] 
*تفنگچی و پیرِ پرامید  [2015 Sep] 
* «خوابمان نبرد!» يادداشتي بر فيلم «خوابم مي آيد»  [2015 Sep] 
*طرح فراخوان ادبی جهت شرکت در برنامه ی *زورقِ ادبیاتِ ایران در آب های دور*  [2015 Sep] 
*و ساحل بي قرارش بود   [2015 Sep] 
*پناهجو   [2015 Sep] 
*تولد است   [2015 Aug] 
*آن سوی پرچین  [2015 Aug] 
*حسب حالي بنوشتي و شد ايامي چند ! يادداشتي بر کتاب سرگذشت يک سفر نوشته ي محمد جعفري   [2015 Aug] 
*چيزي بگو چيزي نگو لاله ي مرداد سرب نوش  [2015 Aug] 
*از دارِ انسان شد این زنگ قنادی  [2015 Jul] 
*چه باید کرد اما آن دو صد اسبان ایلامی گرفتارند؟  [2015 Jun] 
*و تبردارِ شهرِ زور به بدرقه آمد!  [2015 May] 
*نگرانم گلِ نرگس  [2015 May] 
*باستیل و اوین   [2015 Apr] 
*او، او،ما   [2015 Mar] 
*داس  [2015 Mar] 
*سيبي دونيم   [2015 Mar] 
*بهمن ديگري در راه است!  [2015 Mar] 
*تشنه، تشنه   [2015 Mar] 
*سرو قاهره  [2015 Feb] 
*اين روزها زنده ها   [2015 Feb] 
*سبد سبد  [2015 Feb] 
*سنجابِ بي کاج  [2015 Feb] 
*جنونِ انار، آنِ انار، بسم رب ال انار  [2015 Feb] 
*گلِ نسرین، رسالتِ خیزش  [2015 Feb] 
*بابک و بُهت دریا   [2015 Feb] 
*مرگِ مترسک   [2014 Dec] 
*کربلا همين اوين است و تپه هاش  [2014 Dec] 
*نرگس اي گل فرياد   [2014 Dec] 
*گيسوکمندِ کوباني  [2014 Dec] 
*جوي خون مي رود پاي درختِ کهنسالِ پير  [2014 Dec] 
*سگِ هار  [2014 Dec] 
*کبوتر بچه گانِ قفس   [2014 Dec] 
*عزت ما را به خاطر نياور  [2014 Dec] 
*بس است اين ميمون هوا کردن ها   [2014 Nov] 
*آخرين درخواست  [2014 Nov] 
*زندانشهر   [2014 Nov] 
*ديوارِ بلندِ آجرسياه   [2014 Nov] 
*تاکسي خبر کن تا کسي نيامده   [2014 Nov] 
*به کجا مي تُرانيد  [2014 Oct] 
*آه پرستو!  [2014 Oct] 
*آه ای زباله ی تزویر  [2014 Oct]