شکل حکومت و شیوۀ کشورداری
محمد محمودی
منبع:پژواک ایران
شکل حکومت و شیوۀ کشورداری
یکی از اولین اندیشمندان تئوری حکومت که به تمایز شکل حکومت و شیوۀ کشورداری توجه کرد، ژان بُدَن بود. این نظریه پرداز فرانسوی متولد ۱۵۳۰ پس از آنکه از ترس حکم تکفیر خود در مذهب مسیحی اش پاریس را ترک کرد، به شهر تولوز میرود و در آنجا به تحصیل حقوق می پردازد. او که به عنوان حقوقدان صاحب مناصب مختلف دولتی بود، برای وساطت میان مذاهب کاتولیک و پروتستان فعالیت می کرد و با اندک خوش شانسی از قتل عام سن بارتلمی مشهور به عروسی خونین پاریس(۱) جان سالم بدر برد. اثر مهم او در اندیشۀ سیاسی "شش کتاب در باب جمهوری"(۲) است که در واقع بُدَن نظریه های سیاسی خود را در خصوص حکومت تالیف کرده است و ارتباطی به جمهوری به عنوان شکل حکومت ندارد. بدن در اثرش به یکی از مسائل مهم عصر جدید اشاره دارد؛ او شکل حکومت و شیوۀ کشورداری را از یکدیگر تمیز می دهد. او در فصل دوم بخش ۲ کتاب خود به این مساله می پردازد، که حکومت فردی می تواند استبدادی، خودکامه و یا پادشاهی باشد. به همین دلیل قضیه مربوط به سه شکل حکومتی مختلف نیست، بلکه تفاوت آنها در شیوه های مختلف کشورداری آنهاست، زیرا که میان شکل حکومت و شیوۀ کشورداری تفاوتی اساسی وجود دارد. "یک حکومت می تواند در واقع تک سالاری]۳[ باشد، با این وجود بصورت دمکراتیک اداره شود، اگر شهریار بی توجه به ارج اعیان و ثروت و شهرت، همگان را به یک میزان در افتخار و مناصب، مقامات و اجر و پاداش سهیم کند. یک تک سالاری همچنین می تواند بدست اشراف اداره شود، اگر برای مثال شهریار شئونات و الطاف را تنها به اشراف و یا خواص و یا اعیان نصیب کند. حتی یک آریستوکراسی می تواند شیوۀ کشورداری دمکراتیک داشته باشد، وقتیکه برای مثال منصب ها و افتخارات دولتی بر روی همۀ فرمانبران گشوده باشند. آن حکومت همچنین می تواند آریستوکراتیک اداره شود اگر این چیزها فقط نصیب اعیان و اشراف شوند. تعداد کثیر شیوه های کشورداری آن عده را به خطا انداخت، که حکومت ها را ترکیب کردند بدون اینکه به تفاوت میان شکل حکومت از یک سو و دولت و دستگاه اداری کشور از سوی دیگر توجه کنند."(۴)
تعریفی که بُدَن بدست می دهد، به این ترتیب است که شکل حکومت را همان نظم سیاسی می بیند که به این پرسش می پردازد که قدرت حکومتی بوسیلۀ چه کسی یا چه ارگانی اعمال می شود، اما شیوۀ کشورداری به این سوال می پردازد که قدرت حکومت چگونه اعمال می گردد.
این تمایز ظریف را کانت از بُدَن برگرفته و در متافیزیک سنت ها(۵) به آن می پردازد. او در این مبحث به سه قوۀ حکومت اشاره دارد که در مفهوم حکومت بطور عام(۶) مستتر اند. این سه قوه که شامل موضوعات و مناسبات بسیار متعدد و پیچیده ای هستند، همگی از یک ایده برخاسته اند و این ایده واقعیتی عینی و عملی دارد. رئیس این حکومت یا حکمران یک موضوع ذهنی است که همۀ ملت می تواند تصور آنرا بکند، آنگاه که شخصی در این مقام وجود خارجی نداشته باشد. "شکل حکومت یا استبدادی است، یا آریستوکراسی و یا دمکراسی است. (واژۀ پادشاهی به جای استبدادی مفهومی نیست که در اینجا بخواهم و مناسب نیست؛ زیرا که پادشاه بالاترین اما فرد مستبد خودکامه است؛ این مستقل است آن دیگری تنها آنرا به نمایش می گذارد.)" در توضیح استبداد کانت به این نکته اشاره دارد که در شکل استبدادی قضیه سهل است، یکی بر همۀ مردم حکومت می کند و همان نیز قانونگذار است. آریستوکراسی دو وجه ترکیبی است، از یک سو وجه تصمیم گیرنده تا استقلال داشته باشد و وجه دیگر رابطۀ حاکم با ملت است. از همه شدیدتر در ترکیب جوانب مختلف دمکراسی است. کانت بعد از برشمردن وجوه و ترکیبات مختلف اما به اختصار به جمع بندی خود می رسد. "امری که التیام بخش است و بدینوسیله ملت ارضاء شود، این است که بهترین قانون اساسی حکومت پادشاهی است، اگر شهریار خوب باشد...(این تنها نه به خاطر اراده به خوبی بلکه داشتن بصیرت است) چیزی بیشتر نمی گوید مگر، بهترین قانون اساسی آن است که دستگاه اداری حکومت را به بهترین رئیس حکومت تبدیل کند، این همان است که بهترین است."
به خوبی مشاهده می شود که کانت نیز به این ظرافت پی برده و در مباحث حقوقی-سیاسی و فلسفۀ عملی خود بدان اشاره دارد. اگر با توجه به این اشارات به کشور ایران نگاهی اندازیم، به خوبی می بینیم که بسیارند افرادی که ظاهراً مدافع جمهوری هستند ولی درک آنان از جمهوری و کلاً حکومت درکی استبدادی است و کم هم نیستند، افرادی که با تکیه بر نظام پادشاهی خواهان استقرار و استحکام دمکراسی در ایران هستند. بحث و جدل بر سر این موضوع تا کنون بسیار شده است، اما این واقعیت را نمی توان کتمان کرد، که (ا)هشت کشور اروپای غربی دارای حکومت پادشاهی مشروطه هستند و در شیوۀ کشورداری و حکومت دمکراسی آنها شکی نیست، (ب)در مقابل کشور ایران در عنوان خود جمهوری را حمل می کند ولی دوران این جمهوری یکی از سیاه ترین دوران استبداد و خودکامگی فردی است که ادعای نمایندگی خدا بر زمین را نیز دارد، (ج)اگر مبنا را بر دمکراسی، آزادی، مشروطه یا حکومت قانون بگذاریم، بسیاری از لفاظی ها رنگ خواهند باخت.
پانوشت:
۱- Massacre de la Saint-Barthélemy
۲- Les six Livres de la République
۳- monocracy, Monokratie, monocratie
۴- Les six Livres de la République – Livre II – Chap. 2
۵- Kant Immanuel, Metaphysik der Sitten - § 51.
۶-res publica latius dicta به معنای "حکومت بطور عام" منبع:پژواک ایران فهرست مطالب محمد محمودی در سایت پژواک ایران *«او را بشوئید اما خیس نکنید!» انقلاب پرهام بدون انقلاب است!؟ [2024 Feb] |