«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی
مهدی اصلانی

یکی از نکاتِ کورِ کشتارِ تابستانِ سال 1367 اختلاف بر سرِ آمارِ اعدام­شده‌گانِ تابستانِ خون است. تاکنون بسیاری از فعالانِ حقوقِ‌ بشر و برخی از سازمان‌های سیاسی تلاش‌هایی درجهتِ ثبتِ تعدادِ کشته­گان صورت داده­اند. با خروجِ زندانیان جان‌به‌در‌برده از ایران، بخشی از اطلاعات دسته اول از حوادثِ سال 1367 در اختیار افکار عمومی قرار گرفت. راز‌گُشاییِ­ی جنایت، ابتدا توسطِ خانواده‌های قربانیان آغازشد. خانواده‌ها اطلاعات­شان را روی هم قرار دادند و  چند‌برگه‌ای با عنوانِ بانگِ‌رهایی کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) منتشر کردند، این نشریه که پانزده شماره از آن در ایران منتشر شد، در شماره‌ی ده خود، به تاریخ مهرماه سال 1368 لیستی از 1345 نفر از اعدام شده‌گان تابستان را منتشر کرد.

 پیش‌تر خانواده­ها لیستی افزون از800 نفر را در اختیار نیروهای فعال در خارج از کشور قرار دادند. برخی سازمان‌ها و جمعیت‌ها نیز اشتباهات این لیست را تصیح و تکثیر کردند. این روند تا آستانه‌ی اعزام رینالدو گالیندوپل، فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل، به تهران، ادامه می‌یابد. گالیندوپل در سال1368  به ایران می­رود، با برخی از زندانیانِ دست‌چین­شده ملاقات می­کند و در بازگشتِ از ایران لیستی بالغ بر 1200 نفر منتشر می‌کند. این رقم تا مدت‌ها تبدیل به مبنای آماری­ی نیروهای خارج از کشور می‌شود.

  تلاش­ها برای تصحیح­ آماری­ی کشته­گان، به صورت توقف‌نا‌پذیر ادامه می‌یابد. ازجمله‌ی این تلاش‌ها، انتشار لیستی است توسطِ "انجمن دفاع از زندانیان سیاسی‌‌عقیدتی ایران" در پاریس، در پاییز 1378. لیست اسامی­ی انجمن در کتابی با عنوانِ "آنان که گفتند نه!" منتشر و در آن 4482نفر از اعدام‌شده‌گان جریان­های مختلف شماره شده­اند. گرد‌آورنده‌گانِ لیست، خود بر ناکامل بودنِ آن تأکید دارند. این لیست بعدها با برخی اصلاحات جزیی در تارنمای اینترنتی‌ی عصرنو منتشر و به لیستی 4485 نفره تبدیل می‌شود. در همان دوران به همتِ تعدادی از زندانیان سیاسی­ی سابق در نشریه‌ی گفت­وگوهایزندان لیستی انتشار بیرونی می‌‌یابد. در این لیست تعداد 4486 نفر ثبت می­شوند.(1)

پرونده‌ی تابستان 67 در بودِ نامبارکِ حکومت اسلامی رازی است دولتی. خاطراتِ آیت‌الله منتظری را شاید بتوان در میانِ لال‌مانی‌ی‌ همه­ی جناح‌های درگیر تنها مدرکِ قابلِ استنادِ حکومتی در موردِ جنایتِ سالِ 1367 دانست. برای راز‌گشایی از آن سرِ مگو نگاهی به خاطرات فرد دوم نظام و یکی از معماران اصلی ولایت فقیه می‌اندازیم، همو که با نفرین‌نامه‌ی سیاسی مذهبی‌ی مقتدا و امامش مخالفت کرد و تاوان اعتراضش را نیز به تمامی پرداخت. آن‌جا که خطاب به مرادش ندا سر داد: «من حاضرم با امام تا لب جهنم بروم ولی حاضر نیستم به جهنم بروم. من نمی‌خواستم شریک در ظلم باشم.[...]در همان زمان(بعد از پذیرش قطعنامه) بعضی(؟) تصمیم گرفتند که یک‌باره کلک مجاهدین را بکنند به همین خاطر نامه‌ای از امام گرفتند که افرادی از منافقین که از سابق در زندان هستند طبق تشخیص دادستان و قاضی و نماینده اطلاعاتِ هر منطقه به رای اکثریت آنان اگر تشخیص دادند که  سرموضع هستند اعدام شوند. یعنی این سه نفر اگر دو نفر از آن‌ها نظرشان این بود که فلان فرد سر موضع است ولو این‌که به یک سال یا دوسال یا پنج سال یا بیشتر محکوم شده باید اعدام می‌شد. این نامه منسوب به امام تاریخ ندارد, اما نامه روز پنجشنبه(6 مرداد) نوشته شده بود و روز شنبه توسط یکی از قضات به دست من رسید»(2)

بر مبنای شهادت و دانسته‌های آیت‌الله منتظری حکمِ قتل زندانیان حکم‌دار را خمینی به تاریخ ششم مرداد ماه و پس از پایان دادن به غائله‌ی عملیات فروغ جاویدان(مرصاد) صادر و از هفته‌ی دوم مرداد ماه مجاهد‌کشی در زندان‌های سراسر کشور عملیاتی شد. با انشاء این نفرین‌نامه‌ی مذهبی در زندان‌های سراسر کشور و تنها در کم‌تر از 20 روز بیش از 3 هزار مجاهد به بهانه‌ی محاربه با خدا حلق‌آویز شدند.

هفتم مرداد: در میانِ روز‌مره­گی‌های کرخت‌آورِ زندان، جمعه روزِ دل­تنگی بود. جمعه، جمعه است. داخل و بیرون هم تفاوت چندانی ندارند. آن روز‌ها گوهردشت سحر‌خیز شده بود. زندانیان به شوقِ شکارِ خبر از خواب بر می‌خاستند. جمعه 7 مرداد­ برای برخی آخرین جمعه­ی زنده­گی‌شان‌ بود. صداهایی مبهم از رادیوی زیرِ هشت به گوش می‌رسید. تمامی چشم‌ها به دهان کسانی بود که درازکش، صدای رادیو را از زیر در رله می‌کردند. امام جمعه‌ی تهران اکبر هاشمی‌رفسنجانی، که قاتلی است برای تمامی فصول، آتش‌بیارِ معرکه‌ی اعدام باید گردد، شده بود. درخواستِ نمازگزاران در شعارِ از پیش تعیین‌شده‌ی "منافق مسلح اعدام باید گردد" توسط "امت همیشه در صحنه" عربده می‌شد. تا آن روز غذا را زندانیان افغانی توزیع می‌کردند. آن روز اما نگهبانِ بند خود چرخ غذا را به در بند آورد. چرخ را هم با خود نبرد. ساعتی بعد همان نگهبان وارد بند شد و یک‌راست به سراغِ تلویزیون رفت، سیمِ آن را از برق کشید و  روی چرخ غذا قرار داد تا از بند خارج کند. معترض شدیم که علت این­کار چیست؟ پاسخ داد: می‌خواهیم تلویزیون‌ها را تعمیر کنیم. از فردای آن‌روز رادیو، روزنامه، هواخوری، ملاقات و تمامی کانال‌های ارتباطی‌مان با دنیای خارج قطع شد.

هشتم مرداد: بامداد شنبه 8 مرداد هیئتِ مرگ به ریاست حسینعلی نیری دسته دسته مجاهدان حکم‌دار را به بهانه‌ی محاربه با خدا (ابتدا و در دو روز اول کشتار در سوله‌ی پشت بند‌ها و در روزهای آتی در حسینیه‌‌ گوهردشت) حلق‌آویز کردند.

مُرداد‌کشی و مُجاهد‌کشی در زندان‌های سراسر کشور حرفِ همه‌ی آن‌روزها بود. خمینی در تشکیک موسوی اردبیلی و پرسش از احمد خمینی که آیا این حکم شامل زندانیان حکم‌دار یا آنان‌که حتا محکومیتشان پایان یافته نیز می‌شود؟ در پاسخ به احمد با سبعیت تام حکم می‌کند: «هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید»(3) در همین زمان منسوبین به آیت‌الله منتظری اخبار را به بیت وی انتقال می‌دهند و چاره‌ی کار از کسی می‌جویند که در عمل از چرخه‌ی قدرت کنار زده شده است.

«چند روز بعد هم يكي از قضات خوزستان به نام حجه­الاسلام آقاي محمدحسين احمدي آمد پيش من خيلي ناراحت بود می‌گفت: در آن‌جا دارند تند‌تند اعدام می‌‌‌کنند. افتاده‌اند به جانِ زندانیان.»(4) و خوزستان مهم‌ترین استان درگیر در جنگ بود که به هنگامِ وقوعِ قتل، محسن میردامادی سمتِ استاندار و سعید حجاریان معاونت سیاسی استان ‌را عهده‌دار بودند. اشتباه نکنید آوردن نام‌ها از بابِ مچ‌گیری و تیزکردنِ شمشیر‌های روزِ انتقام نیست. که هرچه هست تاخت زدن یاد و حافظه با فراموشی است.

آمار واقعی کشته‌شده‌گان تابستان 67: تابستان 67 فریب است و دوزخ. حرف اصلی کشتار 67 همانا سریت نهفته در آن است. به عنوانِ یک شاهد در تابستان 67 که در زمان وقوع اعدام‌ها ساکن زندان گوهردشت بوده شهادت می‌دهم که بر مبنای دانسته‌های من در زندان گوهردشت بیش از 200 زندانی چپ اعدام شده‌اند. اعدام نیروهای چپدر تابستانِ سال 1367 دو ویژه­گی‌­ی مهم داشته است: مرد‌کُشی و تهران‌کُشی. از این رو کسب آمارِ واقعی­ی اعدام­شده­گان چپ بسیار سهل‌تر از مجاهدین است. تعداد نیروی چپ اعدام‌شده در تابستان 67 در دو زندان اوین و گوهردشت حدودِ 450 تن بوده است. مقایسه‌ی لیست‌های تاکنونی نشان از آن دارد که مجموعِ اعدامیان وابسته به سازمانِ مجاهدین در تابستانِ سال 1367 دستِ‌کم چهار ‌برابرِ کلِ نیروهای چپ بوده است. دقیق‌ترین و معتبرترین آمار اعدام‌شده‌گان تابستان 67 همانا 3700 تنی است که آیت‌الله منتظری بر مبنای گزارش منسوبین و حکام شرعی که با وی مرتبط بوده‌اند اعلام کرد. مجاهدین اما کماکان بر 30 هزار اعدامی مجاهد تنها در سال 67 اصرار می‌ورزند، حال آن‌که اگر بیش از 3 هزار مجاهد اعدامی را با اضافه کردن یک صفر به 30 هزار برسانیم تمامی وجدان‌های هنوز بیدار مجاهدان زندانی که تعدادی‌شان ساکن اردوگاه لیبرتی هستند، می‌توانند شهادت بر نادرستی این آمار دهند چرا که ترکیب زندان مطلقاً ودر هیچ مقطعِ زمانی چنین فاصله‌ای نوری را میان زندانیان مجاهد و چپ شاهد نبوده است، مگر آن‌که با افزایش یک صفر به کنار اعدامیان چپ به چاره‌جویی برخیزیم. همان‌گونه که در بازگفت بالا آورده شد، مشکلِ اصلی در راهِ کسب آمارِ صحیح همانا سیاست حاکم بر ره‌بری‌ی سازمان مجاهدین خلق است. ابهام به ویژه در مورد مجاهد‌کشی در شهرستان‌ها نمود بیشتری دارد و ما از کم‌و‌کیف اعدام‌ها در شهرستان‌ها به تقریب هیچ نمی‌دانیم. دست‌کم تا اواخرِ مردادماه، یعنی زمانی‌که مجاهد‌کُشی به پایانِ رسیده، رهبری مجاهدین نیز هنوز از ماجرا به درستی با خبر نشده بودند. مسعود رجوی در نامه‌ای به تاریخِ 26 مردادماه سال 1367 به دبیر‌کل سازمان ملل متحد تنها به اعدام دست‌گیرشده‌گان جدید شهرهای غربی کشور، به ویژه منطقه‌ی عملیاتی­ی فروغِ جاودان، اشاره می‌کند. درحالی که موسوی اردبیلی دو هفته‌ قبل از این نامه به صراحت از اعدام ِبدونِ محاکمه‌ی مجاهدین خبرداده است.

مسعود رجوی تصور می­کند که اعدام‌ها تنها دست­گیر‌شده‌گانِ عملیاتِ فروغ جاودان را در بر می­گیرد و شامل مجاهدین حکم‌دار نشده است.

  برگردیم به آمار کشته­گان و یکی از موانعِ اصلی­ی کسب آن؛ یعنی بزرگ‌‌نمایی و بی‌مسئولیتی­ی ره­بری­ی مجاهدین. برای اثباتِ ادعای خود، به پیشینه‌ی آمار­هایی که ره­بری­ی مجاهدین ارائه کرده است، نگاهی می­کنیم.

مسعود رجوی در اولین آمارِ خود تعداد اعدام­شده­گان تابستان سال 1367 در زندان‌های اوین، گوهردشت و قزل حصار را 6400 نفر و در کلِ کشور 12000نفر اعلام می‌کند: «بعد از آتش بس تا همین اواخر، حدود ۶۴۰۰ نفر از زندانیان سیاسی، به دستور خمینی فقط در زندان‌های قزل‌حصار، گوهردشت و اوین تیرباران شده‌اند، طی این مدت تعدادِ مجموع اعدام‌ها در کل کشور به حدود ۱۲ هزار نفر می‌رسد.»(5)

پس از آن رجوی این تعداد از شهدا را به 30-20 هزار نفر افزایش می­دهد. سپس رقمِ پانزده­هزار نفر را اعلام می­کند. سپس این رقم به سی­هزار نفر افزایش یافته و ثابت می­ماند: «بعد از ۱۶ سال مبارزه ‌مسلحانه. بعد از این همه رنج و این همه مقاومت، که یک فقره‌ی آن شهیدان عملیات فروغ جاودان و یک فقره‌ی ‌دیگرش ۲۰-۳۰ هزار اعدام در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی است. (6)

      

40 هزار: نشریه­ی مجاهد،در ویژه­نامه­ی شماره­ی 219 خود که صفحه­ی اول آن مزین به شعری از کمال رفعت‌صفایی است، با درج اطلاعیه‌ای که تاریخِ 12 شهریورماه سال 1363 و امضایِ واحدِ تحقیق در باره‌ی شهدا و اسرای انقلاب نوین ایران زیر آن ثبت است ادعا می‌کند: تنها در فاصله 30 خرداد 60 تا زمانِ صدورِ اطلاعیه ششمِ شهریور63 چهل هزار نفر توسط جمهوری اسلامی معدوم شده‌اند.

50 هزار: حدود یک سال بعد، در دورانی که از آن به عنوانِ میثم‌کراسی در زندان نام برده می‌شود، یعنی دورانِ برکناری­ی لاجوردی و حاج داوود رحمانی، که طی آن بیش­ترین زندانیان از زندان آزاد شدند، در بیانیه‌ای دیگر با امضای واحد تحقیق درباره‌ی شهدا و اسرای انقلاب نوینِ ایران به تاریخ 12 شهریورماه سال 1364 واحدِ تحقیق! ده هزار نفر به آمارِ سالِ قبل اضافه می‌کند.

70-60 هزار: دو سالِ بعد 15 شهریورماه سال 1366 به مناسبتِ بیست­وسومین سالِ تأسیسِ سازمان مجاهدین خلق، این سازمان با انتشار ویژه‌‌نامه‌ای که نام دوهزار نفر دیگر از شهیدان مجاهد در آن ثبت شده است، به درجِ فرازهایی از سخنانِ برادرِ مجاهد، مسعود رجوی، در مراسمِ تحویلِ سالِ 1366،  اقدام می‌کند: سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد‌هزار بله از نسلِ صدهزاران، از نسل بیشماران "فنظرالی آثار رحمت الله کیف یحیی الارض بعدموتها. در همین ویژه­نامه، به نقل ازپیامِ رادیویی­ی مسئولِ شورایِ ملی مقاومت، به مناسبتِ هشتمین سال­گردِ انقلابِ ضد‌سلطنتی آمده است: «نه یک، نه دو، نه سه، نه ده، نه صد ،نه هزار، نه ده‌هزار، بلکهپنجاه‌‌هزار و  هفتاد هزار. اینان تک‌ستاره نیستند، یک آسمان و یک کهکشان‌‌اند.» 

90 هزار: مجاهدین بعد از کشتار سال 1367 رقم شهدایشان را در فاصله‌ی سال‌های 70-1369  ابتدا به نود هزار نفر و سپس به رقمِ سر‌راستِ صدهزار ‌نفر افزایش می‌دهند.

120 هزار: در پیامِ مسعود رجوی به مناسبتِ 22 بهمن­ماه سال1376ِ (دوره روی کار آمدنِ خاتمی) تعدادِ شهدای مجاهد بهرقمِ صدو‌بیست‌هزار تن افزایش می‌یابد. (به ظاهر رجوی برای این­که بگوید خاتمی از رفسنجانی بد‌تر است به دمِ دست‌ترین شیوه‌ی تحلیل، یعنی افزودن بیست‌هزار تن بر شهدای سازمان مبادرت می­کند.)این رقم خوش­بختانه سال‌ها است که تغییر نکرده است. حال ببینیم تعداد واقعی­ی کشته­شده­گانِ تاریخِ سازمان مجاهدین خلق در طولِ حیاتِ این جریان چه­قدر است. در موردِ تعداد شهدای مجاهدین در دورانِ قبل از انقلاب اختلافِ مهمی نمی‌تواند وجود داشته باشد. تعدادِ کُلِ جان‌باخته‌گانِ مجاهدین قبل از انقلاب در حدود هشتاد نفر ، و آمارِ واقعی­ی کشته‌شده­گان مجاهد پس از انقلاب رقمی در حدودِ 13 هزار نفر است.

  یرواند آبراهامیان در بررسی­ی آماری­ای که با استناد به اسنادِ سازمان مجاهدین انجام داده است، تعداد کلِ شهدای مجاهد را در فاصله‌ی اول مردادماه سال 1358 تا 22 اردیبهشت­ماه سال 1365 هشت­هزار‌ونهصد‌وشصت­وهشت نفر اعلام کرده است. مبنای استنتاجِ آماری آبراهامیان، 352 شماره از نشریات مجاهدین در فاصله‌ی هفت سال بوده است. رقم موردِ اشاره­ی آبراهامیان تنها هواداران و رده‌های میانی و پایین سازمان را شامل می‌شود. آبراهامیان در این فاصله‌ی زمانی اعدام 101 نفر اعضای ره­بری و کادر‌های بالای سازمان را نیز موردِ توجه قرار داده است. طبق این بررسی، مجاهدین خلق تا اردیبهشت­ماه سال 1365 در مجموع تعداد نه‌هزاروشصت‌ونه نفر از اعضا، هواداران و ره­بران خود را از دست داده‌اند.(7) اگر بر این آمار تعداد 3210 نفر کشته‌شده­گان تابستان سال 1367 و تعداد 1304 نفر از جان‌باخته‌گان عملیات فروغ جاودان که خود مجاهدین منتشر کرده‌اند را جمع بزنیم (با فرضِ واقعی بودنِ همه­ی این ارقام) تعداد کشته‌شده‌گان مجاهد از ابتدا تاکنون حدود 13هزار تن بوده است. سئوالِ اصلی از ره­بری­ی مجاهدین (بخوان رجوی) آن است: آیا مجاهدین فکر می‌کنند تعداد 13‌هزار اعدامی در حیات یک جریانِ سیاسی رقم نازلی است که تعداد را به 120­‌هزار تبدیل کرده­اند.

به هنگامی که دماسنجِ ما برای تعیین درجه‌ی شناعت یک نظامِ بهیمی تنها تعداد اعدامیان مجاهد باشد -با این منطقِ خطا- اگر حکومت اسلامی کم‌تر مجاهد بکشد به قاعده می‌بایست دموکرات‌تر شده باشد. از خرداد سال 76 تاکنون(17 سال گذشته) تعداد مجاهدین اعدام‌شده در ایران کم‌تر از انگشتان دو دست بوده است. 6 مجاهد اعدام‌شده در زندان‌ها عبارتند از: علی صارمی. حجت زمانی. جعفر کاظمی. محمدعلی حاج‌آقایی. غلامرضا خسروی. علی‌اصغر غضفنر‌نژاد( مسئول ترور لاجوردی). افزون از 6 مجاهد اعدامی، 3 مجاهد دربند نیز به دلایلی متفاوت از جمله بیماری در زندان فوت شدند. 1-محسن دگمه‌چی. 2-ولی‌اله فیض‌مهدوی. 3-عبدالرضا رجبی. قابل توجه آن‌که تعدادفوت‌شده‌گان مجاهد زندانی نیز کم‌تعداد‌‌تر از دیگر جریانات بوده‌اند. با منطقِ سیاسی مجاهدین، حکومت اسلامی باید ظرفِ 17 سال گذشته دموکرات‌تر شده باشد

حال آن‌که در گزارشِ سالانه عفو بین الملل که در 26 مارس 2013 منتشر شده ایران پس از چین بیشترین تعداد اعدام را در سال 2013 داشته است و در منطقه‌ی خاورمیانه در صدر قرار دارد.

در سال 2006 کتابی به زبان انگلیسی با عنوانِ جان‌باخته­گان راه آزادی، بیست‌هزار شهید مجاهد وارد بازارِ نشر شد. در این اثر مشخصاتِ همه­ی کشته­گانِ مجاهد (نه اعدام شده­گان) فهرست شده است. در این کتاب حتا اسامی­ی مجاهدینی که در بمباران‌های شهر اشرف یا در عملیات منطقه‌ای به شهادت رسیده‌اند نیز ثبت شده است. اگر کتابِ موردِ اشاره را مبنای تعداد جان­باخته‌گان مجاهد بدانیم، تعدادِ کل کشته‌شده‌گان مجاهد از پیدایشِ سازمان تا کنون بیش­تر از بیست­هزارنفر نیست. حال آن‌که سازمان مجاهدین، در سال 1387، در سال­روز بنیان­گذاری­ی سازمان، رقمِ شهدای خود را 120 هزار نفر اعلام می‌کند. توجه داشته باشید که اختلافِ آمار رقم ناچیزی نیست. اگر راست‌نگارانه به تاریخ بنگریم،. ایران دست‌کم از انقلاب مشروطیت تاکنون 120 هزار اعدامی نداشته است. حال چه­گونه مجاهدین سخن از 120 هزار مجاهد شهید می‌گویند؟ خود می­دانند و بس.

اهمیت شهادت و نقش شاهد: ترکیب دروغ و سیاست و تبدیل شدنِ شاهد به ابزار، نه تنها هیچ فایده‌ای نصیب مجاهدین نکرده است، که به­تمامی بارِ تبلیغاتی­ی منفی برای مجاهدین و دیگر جریان­های سیاسی به ارمغان آورده است. فاجعه آن‌جا است که سیاستِ مجاهدین در ابزاری کردن همه‌چیز، اصلِ شریفِ شهادتِ فردی و کرامتِ انسانِ ‌شاهد را بی‌اعتبار کرده است.  مجاهدین خود به­تر از همه می‌دانند که در دادگاه‌های بین­المللی اصل بر شهادت فردی استوار است؛ از دادگاهِ نورنبرگ تا دادگاه لاهه و دادگاهِ معروفِ آیشمن در اورشلیم.

شهادتِ دروغ، با هر انگیزه‌ای که صورت پذیرد، به گونه‌ای در خدمتِ خفیف کردنِ جنایت قرار می‌گیرد.

 

1- کتاب سیاه. نشر گفتگو‌های زندان 1378

2-نگاه کنید به خاطرات آیت‌الله منتظری اتحاد ناشران ایرانی در اروپا

3- نگاه کنید به حکم خمینی به احمد خمینی در پاسخ به موسوی‌اردبیلی.

4-نگاه کنید به منتظری پیش‌گفته                                                                                                               5- نگاه کنید به نشریه‌ی ایران‌زمین، شماره ۱۱۲                                                                                            6-وضعیت رژیم و موقعیت مقاومت، مسعود رجوی، انتشارات ایران کتاب آبان 76

7- نگاه کنید به "اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی" یرواند آبراهامیان، نشر نیما مرداد 1386

* برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به روزشمار کشتار 67 "نه زیستن نه مرگ" جلد سوم ایرج مصداقی. "کلاغ و گلسرخ" مهدی اصلانی

 

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]