PEZHVAKEIRAN.COM نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت
 

نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت
مهدی اصلانی

اول: 32 سال پیش در شام‌گاه 19 بهمن 60 اسدالله لاجوردی معروف به جلاد اوین در پربیننده‌ترین ساعت پخش برنامه‌های سیمای اسلامی در حالی که طفلی خردسال را در آغوش گرفته بود، بر پرده‌ی جادو ظاهر شد. کودک مصطفی نام داشت و فرزند مسعود رجوی و اشرف ربیعی بود. وی در حالی که پتو‌پیچ شده بود با شالی فلسطینی بر گردن در آغوش جلاد آرمیده بود. کودک پستانکش را سق می‌زد و بوی مادری که دیگر نبود را به مشام می‌کشید و نمی‌دانست در سرمای یخ‌زده‌ی بهمن‌ماه سر بر شانه‌‌های قاتل مادرش نهاده. کمی آن‌سو‌تر خونِ داغِ مادر بر سنگفرش‌های خانه‌ی زعفرانیه شتک زده بود. چکمه‌پوشان خون‌شویی می‌کردند. جنازه‌ی مادر هنوز داغ بود و بوی شیر می‌داد. لاجوردی قول آن داد که با تربیت درست از مصطفی یک حزب‌اللهی واقعی ساخته شود. دادستانی و سپاه نعش مادر را به هم‌راه نوزده تن دیگر دراز به دراز در خانه‌ی زعفرانیه در سفره‌ی خون با انبوه کرکسان تماشا به نمایش نهاده و پیروزی‌شان در بوق کرده بودند.

مشهورترین چهره در میان بیست کشته‌ی خانه‌ی زعفرانیه، موسی نصیراوغلو ملقب به موسی خیابانی بود، که با پروازِ مسعود رجوی از ایران به چهره‌‌ای کاریزماتیک و رویایی نزدِ هواداران مجاهدین بدل شده بود؛ و در کنارِ وی نعشِ هم‌سرش آذر رضایی و هجده تن دیگر.

اهمیت این عملیات برای دادستانی و سپاه و نیز کار به‌دستانِ نظام چنان بود که جنازه‌‌ها را به زیرزمینِ 209 اوین منتقل کردند و زندانیان سرموضعی مجاهد را برای شکستنِ روحیه و مواضع‌شان به ضیافتِ خون بردند.(1) فتح الفتوحی که اکبر هاشمی‌رفسنجانی به اطلاع «امام» رسانده و زعمای قوم به میمنتِ این فتح! ای یار مبارک‌باد سر داده و در خوش‌باشی به اتفاقِ هم عکس یادگاری می‌گیرند: «نمایندگان مجلس با امام ملاقات داشتیم. [...] خبر رسید که یکی از خانه‌های کادر مرکزی مجاهدین فتح شده و موسی خیابانی و همسرش، همسر رجوی و عده‌ای دیگر کشته و دستگیر شده‌اند. مسئول اطلاعات سپاه به امام گزارش داد که موسی خیابانی زنده بازداشت شده.... با آقای خامنه‌ای و احمد‌آقا در خدمت امام چند عکس یادگاری گرفتیم. [...] شب آقایان محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست آمدند. گزارش عملکرد در رابطه با کادر مرکزی منافقین دادند. در سه خانه 23 نفر از آن‌ها کشته و چند نفر دستگیر شده‌اند. بر خلاف خبر سابق معلوم شد موسی خیابانی جزو کشته‌شدگان است» (2)

عملیاتی که به فرماندهی داوود روزبهانی رئیس کمیته‌ی سعد‌آباد ساعت شش و سی دقیقه‌ی بامدادِ نوزدهم بهمن با هم‌آهنگی واحد عملیاتی اطلاعات سپاه و دادستانی انقلاب و بر اساس یک کار عملیاتی چندساعته‌ موفق خانه‌‌ی زعفرانیه را مورد هجوم قرار داد. خانه‌‌ای که به خانواده‌ی "فرزانه‌سا" که به هواداری از مجاهدین شهره بودند تعلق داشت.خانه‌ی زعفرانیه از جمله اماکن و امکانات متروکه‌ یا زرد مجاهدین به شمار می‌رفت.(3)

........................................

دوم: 43 سال از رُخ‌دادِ سیاهکل گذشت. نوزدهم بهمن ماه امسال هم‌چنین مصادف است با چهل‌و‌‌سومین سال‌گشتِ سیاهکل. تقارن تاریخی سیاهکل با نوزده بهمن 60 که سازمان مجاهدین آن‌را «عاشورای مجاهدین» خواند، بهانه‌ی این مکتوب است. سیاهکل واقعه‌‌ای است تاریخی که مفهومِ زنده‌گی‌ دوازده چریک و تولدِ سازمان فدایی در آن رقم خورد. سیاهکل ترجمان «نه» روشن و خونینِ فداییان در تقابل با قدرت بود. يکی نه که مرگ، عقوبت داشت. قدرت‌ستيزانی که در دورانِ بی‌عملی و رخوتِ سياسی‌ حاکم بر شرايط آن روزگاران با تمامی خطاهای ناگزیرشان مقابلِ زور سر خم نکرده و شجاعت را وسيله‌ی بيان آرزو کردند. سیاهکلی‌ها ‌ با حذفِ خود، به انکارِ هم‌نوايی با قدرت برآمدند. آنان دل‌بسته‌گان اردوی نيکی بودند که در راه رسيدن به انديشه آرماني‌شان رسمِ خويش‌کاری به جا آورده و بر خاک بوسه زدند. آئينی که مانده‌گاری‌ فدايی در آن متبلور شد. حذفِ خود به بهای عدم کرنش مقابلِ قدرت.

بر اساس سنت همه‌ی ساليان تبعيد، تمامی شاخه‌ها و نحله‌های فدايی که خود را ميراث‌دارِ جنبشِ فداييان خلق ايران می‌پندارند، با برگزاری مراسم‌های ويژه در زنده‌داشتِ این روز همت می‌گمارند. از جمله این سازمان‌‌ها سازمان اکثریت است که کماکان از ذخیره‌ی سیاهکل مصرف کرده و خود را ادامه‌دهنده‌ی راستینِ راه فداییان و سیاهکلی‌ها می‌انگارد ودر بیانیه‌ی اخیرش از جمله در مورد سیاهکلی‌ها آورده‌است: «به مصاف استبداد و استثمار وقت رفتند و در عمل بر این نه گفتن خویش تا پای جان ایستادند. همه‌ی مسئله بر سر زنده ماندن و تداوم چنین الگوی رفتاری است» و شاید تمامی مسئله این نباشد که رهبری اکثریت بر آن مکث می‌کند، چرا که این سازمان در نوزدهم بهمن 1360 با پشت کردن به سنت فداییان خلق در هم‌دستی با یک نظامِ بهیمی، خود را شریک جرمِ غرورکُش‌ترین حکومت مذهبی کرد. رهبری خطا‌پیشه و گرایشِ مسلط در رهبری این سازمان با دست‌افشانی و هلهله بر نعشِ موسی خیابانی و یارانش به حاکمیت سیاه ارتجاع آری گفت و چنین پیام داد: «سرکوب قاطع تروریست‌هایی که با اعمال جنایت‌کارانه‌ی خود نابودی انقلاب را طلب می‌کردند یک ضرورت مبرم بود. هر نوع تردید در این زمینه مسلماً به سود ضدانقلاب تمام می‌شد. نیروهای انقلابی می‌بایستی ضمن خویشتن‌داری و پرهیز از سراسیمگی و شتاب‌زدگی شرکت‌کنندگان مستقیم در عملیات تخریب و ترور را با قاطعیت تمام سرکوب نمایند. آری این انقلاب است که در جریان بالندگی ناخالصی‌ها را به دور می‌ریزد و خائنین را در زیر گام‌های سنگین و استوار خود له می‌کند.»(4)

این سازمان هم‌چنین در فضای نوزدهم بهمن و جنبش سیاهکل در ارتباط با دستگیری و متلاشی شدن سازمان پیکار خود را
به بوقچی خط امام تقلیل داد: « در نتیجه پیگیری نیروهای سپاه و کمیته‌ها تعداد زیادی از کادرهای مرکزی و مسئولین گروهک آمریکایی پیکار از جمله علیرضا سپاسی‌آشتیانی و حسین احمدی‌روحانی و عده‌ای دیگر از جمله فریدون اعظمی دستگیر شدند.[...] این گروهک‌ها آگاهانه یا نا‌آگاهانه سرنوشت خود را با سرنوشت ضدانقلاب با سرنوشت تفاله‌های آمریکایی در میهن انقلابی ما پیوند داده‌اند. آری این انقلاب است که خائنین را در زیر گام‌های سنگین و استوار خود له می‌کند»(5)

این سازمان تنها دو هفته پیش از صدور بیانیه‌ی نوزدهم بهمن در ماجرای سربداران به تاریخ ششم بهمن برای "سرکوب ضدانقلاب" از دادستانی تقاضای اسلحه کرده بود تا به قتل سیاسی مخالفین فکری‌اش مبادرت ورزد: «ما ابتدا طیِ تماسِ تلفنی با مقاماتِ شهر اعلام کرديم و گفتيم رفقای به خدمت رفته و از جبهه برگشته آماده‌ی‌ گرفتنِ اسلحه هستند، بگذاريد در کنارِ برادرانِ سپاه و بسيج مسلحانه عمل کنيم. از ما تشکر کردند. ما فعالانه در سطوحِ گسترده حرکت داشتيم. در تمامیِ محلات و نقاطِ درگيری رفقای ما و حزب-توده- در سازماندهیِ کارها نقشِ مهمی داشتند»(6)

آن‌چنان‌چه پس از حادثه‌ی انفجار دفتر حزب جمهوری قصد آن کرد تا سیل هواداران پرشمار سازمان را به گزمگان حکومتی تقلیل دهد: «هواداران سازمان همدوش و همراه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تمام هوشیاری خود را به کار گیرند. حرکات شبکه مزدوران امپریالیسم آمریکا را دقیقا زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح‌ها و نقشه‌های جنایتکارانه جریانات به دست آوردند فورأ سپاه و سازمان را مطلع سازند»(7)

حوادث و روندِ سریع و پُر شتابِ بعد از 30 خردادماه سالِ 1360 جامعه را در چنان گردابِ هایلی فرو بُرد که هیچ سبک‌باری در ساحل باقی نماند. گِل‌موجِ  هیولای خط‌ِ امام چنان ایران را در خود فرو برد که رهایی از آن به آرزویی دست نایافتنی بدل شد. سازمانِ اکثریت بعد از آن‌که حکومتیان نیرو‌های سیاسی­ی جامعه را به ضدِ انقلاب، آمریکایی، وابسته، تقسیم کرد، در برخی مواقع با رج زدن از روی دست خمینی در نوعی هم‌زبانی شگرف با مفهومِ "مشت محکم" جنبش عظیم فداییان را به زائده و آپاندیس خط امام بدل کرد. لیست تباهی‌های سیاسی سازمان اکثریت در سال 60 چندان بلند است که شماره کردنش موجب ابطال وقت. مرادم از نقل این همه یادآوری این نکته بود که در روز بنیان‌گذاری سازمان فداییان خلق سازمان اکثریت دیگرانی را که به دیو از چراغ برآمده‌ای چون خمینی نه گفتند را با قدرت تاخت زد و به مرگ فروخت.  اکثریت گردن‌کشی فدایی را بی‌حرمت کرد. یارفروشان نرفتند با خطاکاران سیاسی مقابله‌ی نظری کنند، بلکه «نه» گویان به ارتجاع را به تازیانه فروختند.

بر اساس اعتراف رهبران اکثریت این سازمان در سال‌ِ 1360 با دادستانی و لاجوردی و پاره‌ای ارگان‌های امنیتی جمهوری اسلامی ارتباط داشته‌است. دقت در این معنا حائز اهمیت فراوان است که سازمان اکثریت در جریان ماجرای سربداران در ششم بهمن به عنوان مثال نرفت تلفن بزند به دادستانی که رفقای ما کار با اسلحه را بلدند(بخوان قتل) و بعد آن‌ها بگویند دست شما درد نکند خودمان به قدر کافی نیرو داریم هروقت لازم شد خبرتان می‌کنیم. سازمان اکثریت با بیان عمومی و رسانه‌ای کردن آن به تمامی حاکمیت پیام داد من را هم به بازی بگیرید. ببینید حد اتحادم کجاست. به من از چشمانتان هم بیشتر اعتماد کنید. من چشم تو هستم. و تنها یک ماه دیگر زمان مانده بود تا کار اکثریت توسط دادستانی پلمب شود و با فاصله‌ای نه چندان دور جمهوری اسلامی سازمان اکثریت را به اپوزیسیون! بدل کرد.

سازمان اکثریت با سیاست جذام‌سازی ابتدا ویروس جذام را به ادبیات سیاسی وارد و بعد با تسری آن تا بدان‌جا پیش رفت که علی ماند و حوضش. از امیرانتظام و شریعتمداری و بازرگان و لیبرال‌ها آغازید و بعدتر باند رجوی-خیابانی و سپس قاسملو سپس کارشان به یارفروشی و باند کشتگر- هلیل رودی ختم شد

اکثریت در شب‌های هزاربار مردن و شمارش تکبیر در اوین، عاملِ تکثیرِ شکارچیان انسان شد و بی‌پناهان را به قدرت فروخت. تاریخ را شقه کرد و آن‌را با قلم زندانبان نوشت. آن‌ها بر خلاف صفایی‌فراهانی و یاران به گفتمان قدرت پیوستند. در تمامی تاریخی که من خوانده‌‌ام شورش حق بوده است و با خطاهای ناگزیر مواجه. در کنار قدرت ایستادن اما تنها خطای سیاسی نیست. اکثریت برای ادامه حیات سیاسی‌اش بهایی به نرخِ  پا بر زخم دیگران نهادن پرداخت و آن‌را نردبان نزدیکی به قدرت کرد. اکثریت آویزان بر دستگیره‌ی قطار جمهوری اسلامی که ظرفیتی خارج از حد داشت شد تنها وظیفه‌اش هورا کشیدن و سوت زدن بود.

من در نوجوانی با این شعار پا به عرصه‌ی سیاست نهادم که قرار است با سیاست دنیای بهتری بسازیم. دنیایی که اخلاقی باشد. پاره‌ای رهبران سازمان اکثریت سیاست را فاقد وجدان و اخلاق کردند.

 این همه بغض من بود در  43 ساله‌گی فدایی. شمعی ندارم بیافروزم چرا که شما این روز را تاریک کردید و معنایی دیگر از آن ساختید. باید سبک می‌شدم؛ که بخشی از انجام وظیفه سبک کردن بغض است و نگاه به هستی دیگرانی که دیگر نیستند.

پانوشت‌ها

...................

1- اسامی کشته‌شدگان خانه‌ی زعفرانیه:‌ 1. موسی خیابانی، 2. اشرف ربیعی، 3. آذر رضایی (خیابانی)، 4. محمد مقدم ، 5. مهشید فرزانه‌سا (مقدم)، 6. میر‌طاها میر‌صادقی، 7. تهمینه رحیمی‌نژاد (میر صادقی) ‌ 8. محمد معینی، 9. شاهرخ شمیم، 10. فاطمه نجاری (شمیم)، 11. خسرو رحیمی،‌ 12. سعید سعیدپور، 13. محمد حسن پورقاضیان، 14. حسین بخشافر، 15. کاظم مرتضوی 16. حسن مهدوی،‌ 17. ناهید رأفتی (مهدوی)، 18. مهناز کلانتری (تشید)، 19. عباسعلی جابرزاده انصاری، 20. ثریا سنماری (جابرزاده انصاری) نگاه کنید به "سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام"

2- نگاه کنید به خاطرات سال 60 هاشمی‌رفسنجانی. "عبور از بحران" چاپ نهم ص 373

3- به ترتیب چهار رنگ، سفید، زرد، صورتی و قرمز، معرفِ درجه‌ی امنیت بود. سفید به اماکنِ صد درصد پاک اطلاق می‌شد. زرد امکاناتی که باید با احتیاط با آن مواجه شد. صورتی اماکنی که حتی‌المقدور نباید از آن استفاده نمود و قرمز به اماکن صد در صد تحت کنترلِ پلیس و لورفته گفته می‌شد

4- نگاه کنید به کار اکثریت شماره ۱۴۹، ۲۸ بهمن 60

5- نگاه کنید به پیش‌گفته

6-نگاه کنید به کار اکثریت شماره­ی 147 بهمن ماه 1360

7- نگاه کنید به کار اکثریت شماره 116 دهم تیرماه 1360

 

 

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]