سلام بر عشق
ثریا پاستور
به عشق سلامی دوباره می گویم
زانو می زنم در برابرش
و از درگاهش , زندگی می طلبم
ای عشق بیا و مرا با خود ببر
به جهان روشنت
و وجودم را , سرشار کن از هستی
بیا و مرا با خود ببر
به سرزمین جاودانی ات
و هم بستر گردان , با فرشتگانت
باشد که الهام گیرم , از سر چشمه ی نورت
و گردونه ی قلبم را
به چرخش در آورم , با پره های وجودت
ای عشق بیا و مرا با خود ببر
به سرزمین بلوری ات
تا در ان , آشیان گیرم
مرا با خود ببر به دیار ملکوتی ات
تا در ان , ریشه گیرم
تا ریسمان وجودم را
رها کنم , در جویبار های نورت
دوستت دارم ای عشق
به صمیمیت کوچه های گرم قدیمی
به سادگی عمق زندگی
به یکرنگی پرندگان شهرمان
به رنگ آبی آسمان
به پاکی روح فرشتگان
و به زلالی آب های روان
دوستت دارم ای عشق
به برق نگاه دو دلدار
به درخشش تب آلوده ی خورشید
به تنومندی ریشه های درختان پیر
به وسعت دریا ها
و به اندازه ی پیوند گرم دست های عاشق
ای عشق
ترانه هایت را , در آشیانه ی روحم بخوان
جلوه های نورت را , در قلبم جاری
تا که با شعله هایت
شمع وجودم , روشن
و فضای زندگی ام
گلشن شود
ثریا پاستور
به مناسبت روز عشاق - ۱۴ فوریه ۲۰۱۸
منبع:پژواک ایران