PEZHVAKEIRAN.COM هیچ امری ناممکن نیست!
 

هیچ امری ناممکن نیست!
کورش گلنام

نشریه اینترنتی "میهن" در آخرین شماره خود(شماره 24، آذر و دی 1397)، بحث خوبی را زیر عنوان "بازگشت سلطنت؛ توهم یا واقعیت؟" به میان آورده است که شمار زیادی در آن دیدگاه خود را بیان نموده اند. نکته مهم این است که هم مخالفان و هم موافقان (که چند تن از آنان از جوانان و نسل های پس از انقلاب هستند)، به این پرسش پاسخ داده اند که  این خود گام بسیار مهمی است در تمرین و پذیرش پایه های دمکراسی و آزادی بیان.

سلطنت و یا پادشاهی مشروطه

  نخست چون همیشه یاد آور شوم که نگارنده خود جمهوری خواه است و اصولا با رهبری فردی هم سویی ندارد ولی می پذیرد که در فردای آینده به رأی مردم، هر چه بود، گردن نهد. دو دیگر برای پیش گیری از داوری های ناراست یاد آور شود که آنچه خواهد آمد دیدگاه های من است که می تواند درست و یا سراسر نادرست باشد.

یاد آوری دیگر این است که من در میهن دوستی و دلسوزی دوست گرامی علی کشتگر اندک تردیدی ندارم. شوربختانه ولی جناب کشتگر در برخی زمینه ها دنیا را همچنان چون گذشته ها از همآن دیدگاه ایدئولوژیکی می بیند که امروز دیگر کاربردی ندارد حتا اگر زیر عنوان "جمهوری خواهی" بیان شود. ایشان در رد پادشاهی و دیکتاتوری شاه به خوبی می تازد و هرجا بتواند پرچم "کودتای 28 مرداد" را بر می افرازد ولی نمی گوید که نقش رذیلانه آخوند کاشانی علیه زنده یاد مصدق تا چه اندازه در این کودتا اثر داشته است! این نقش تا آن اندازه بوده است که خود آمریکایی ها و انگلیسی ها از سادگی به سرانجام رسیدن کودتایی که  در حقیقت قرار بوده است در روز" 25 مرداد" انجام بپذیرد که نمی شود، شگفت زده می شوند.

از دید من سه عامل اصلی موجب این موفقیت می شود: یکی شخص آخوند کاشانی و اوباشی که گرد می آورد؛ دیگری بی عملی حزب توده و سوم که کمتر کسی به آن اشاره می کند"ابن الوقت" بودن ما مردم ایران است. من در کودکی بارها شنیده بودم که صبح مردم فریاد "زنده باد مصدق" سر می داده اند و پس از ظهر فریاد"زنده باد شاه"!

به راستی که ژاپنی ها از دو بمب اتمی آمریکا که دو شهر مهم آنان را ویران کرد و سدها هزارنفر جان باختند و اثر های هراس آور آن تا به امروز نیز بر تن و روان مردم و جامعه ژاپن مانده است، به اندازه ای که ما در باره "28 مرداد" گفته و یک بند آن را علم می کنیم نه گفته و نه می گویند. ببینید ژاپنی ها با یاری سرمایه های همین آمریکایی که بمب اتم بر سر آنها ریخت و کوشش جانفرسای خود، امروز به کجا رسیده اند و ما کجاییم؟! تازه مسئله مهم این شده است که پادشاهی خوبست یا بد است!

***

نه ایشان و نه شمار زیاد دیگری یاد آور نمی شوند که تا سال 1327، محمد رضا شاه یک حکومت نسبتا آزاد و دموکرات داشت. رویداد تیراندازی به او  در 15 بهمن 1327 وسیله "ناصر حسین فخرآیی"در برابرِ درِ ورودی دانشگاه تهران با برنامه ریزی حزب توده وابسته به شوروی پیشین، زمینه دگرگون شدن وضع مملکت، دست بردن در قانون اساسی و اختیار های بیشتر به شاه از آن میان حق انحلال مجلس را فراهم کرد. همآن شب حزب توده که تا آن زمان آزاد بود و نشریه های گوناگون و فعالیت های سندیکایی داشت، ممنوع اعلام شد. و این آغاز سخت گیری بر کوشش های سیاسی شد. ولی این همه ماجرا نیست. کودتای 28 مرداد و سپس کشف شبکه گسترده سازمان مخفی افسران حزب توده که در ارتباط با حزب کومونیست شوروی بود،  سبب هراس و نگرانی شدید شاه و مسلما آمریکایی ها شد و همین زمینه تشکیل ساواک در  10 بهمن 1335 و البته با یاری سازمان امنیت آمریکا "سی.ای .آ" را  فراهم آورد. اوج زندانی های سیاسی و شکنجه ها در زندان ها و پی گرد ها و کنترل جامعه زمانی بسیار بیشتر و شدیدتر شد که جنبش چریکی در سال 1349 با یورش به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل، فعالیت مسلحانه خود را آغاز کرد. نمی توان این را نفی کرد که آن جوانان آرمانگرا هم میهن دوست بودند، هم تا آن اندازه از خود گذشته که در شرایط بسیار سخت و پلیسی، رفاه و آسایش خود رادر راه آزادی و آسایش جامعه آرمانی خود فدا کردند ولی آیا این فدا کاری ها جز افزایش اختناق بیشتر و افزایش شکنجه های وحشتناک در زندان ها و ترس و هراس بیشتر در میان خانواده های زندانیان سیاسی و مردم عادی و توانمند شدن بیشتر ساواک به نتیجه دلخواه و رویایی آن از جان گذشتگان رسید؟

دو مورد درست در سیاست حزب توده

 رهبری حزب توده به سبب وابستگی به سیاست های شوروی پیشین و همکاری با "حزب های برادر" در بلوک شرق، و فرهنگ بدنام کردن  و انگ و تهمت زدن به مخالفان سیاست های خود برای در هم شکستن آنان، در بدنامی شهره است و نیاز به گفتن ندارد ولی به دو مورد باید اشاره کرد که آنان در آن باره بر حق بودند:

 1 ـ پشتیبانی از "اصلاحات ارضی شاه" که آن را به سود جامعه و البته ایدئولوژی کمونیستی خود می دیدند؛

2 ـ مخالفت با مشی چریکی که بنا به اندوخته های خود از فعالیت سیاسی سراسری در جامعه ایران، آن را به درستی در ایران ناکارآمد و بی فایده می دانستند و نتیجه اش را دامن زدن به جو پلیسیِ بیشتر و فشار بیشتر بر زندانیان سیاسی می دانستند که درست هم بود.  اندکی کوتاه پس از انقلاب، خودِ سازمان چریک های فدایی خلق به این نتیجه رسیدکه "مبارزه مسلحانه جدا از توده بوده است" به مفهوم دیگر در دل جامعه جایی نداشته است و بیشتر روشنفکران را به خود جذب کرده است. از سوی دیگر هیچ حکومتی با هر شکل و شیوه نمی پذیرد که یک گروه مسلح زیر زمینی بر علیه او دست به اسلحه ببرد و او سکوت کند و در اندیشه متلاشی کردن آنها نباشد به ویژه در کشوری که آزادی سیاسی موجود نبوده و زندانی سیاسی نیز از حق قانونی دفاع از خود برخوردار نبوده و نیرویی چون ساواک دست بازی برای عمل داشته و مورد بازخواست قرار نمی گرفته است.

راه دیگری بود اگر...

 البته اکنون پس از گذشت سال ها، تجربه چهار دهه آوار حکومتِ اسلامی، و دست یافتن به انبوه آگاهی ها با تکیه به دنیای گسترده اینترنت و دنیای مجازی، گفتنش ساده است ولی راه دیگری بود اگر روشنفکران ما پیرو مُد روز سیاست آن روزگار، در راه مشی چریکی و مبارزه مسلحانه به پیروی از آمریکای لاتین و انقلاب کوبا و دیدگاه های رژی دبره فرانسوی، نمی رفتند. اگر کوشندگان سیاسی آن زمان زیر ساخت های جامعه ایران را مورد ارزیابی بیشتر قرار می دانند و از آمریکای لاتین الگو برداری نمی کردندکه به هیچ رو نه از دید طبیعت و جغرافیای آن و نه از دید اجتماعی که در آن از دینی چون اسلام و آخوند و پندارهای خرافی خانمان برانداز آنان خبری نبوده و نیست؛ شاید وضع به گونه ای دیگر پیش می رفت و این شمار جان های جوانان ارزشمند ایران از بین نمی رفت و رژیم شاه نیز چنین به دیکتاتوری و خشونت عریان کشیده نمی شد. از بخت بد یکی از بزرگترین پایگاه های چریکی و آموزش و ترور در دل خاورمیانه نزدیک به ایران یعنی در فلسطین قرار داشت که دامنه اش به لبنان، لیبی و سوریه می رسید و شماری از چریک های فدایی  و مجاهد در آنجا آموزش دیده و اسلحه دریافت می کردند. راه دیگری بود همآنگونه که زنده یادان کوروش لاشایی و یا داریوش همایون آن را بر گزیدند که در سازمان های دولتی کار و کوشش کنند تا وضع را بهبود ببخشند ولی شوربختانه نه شمار آن ها زیاد بود و نه از تیر های زهر آگین دیگر روشنفکران که آنان را به عنوان همکاران حکومت و ساواک مورد یورش قرار می دادند، در امان بودند و نه به سبب جو موجود سیاسی زمینه کار گسترده تر را داشتند.

حقیقت تاریخی را نمی توان دگرگون کرد

حقیقت های تاریخی را نمی شود دگرگون کرد، به دلخواه در آن دستبرد و یا ورق هایی از آن را سفید گذاشت. تاریخ نزدیک به ما از زمان قاجاریه و جنبش مشروطه، پهلوی ها: رضا شاه، محمد رضا شاه؛  مصدق و جبهه ملی، حزب ملت ایران، نهضت آزادی، فداییان اسلام با آن تاریخ خونبار، حزب توده، چریک های فدایی خلق، مجاهدین خلق سازمان هایی چون پیکار، راه کارگر، حزب دمُکرات کردستان ایران، کومله و... شمار دیگری سازمان های سیاسی را نه می شود حذف کرد، نه می شود نادیده گرفت و نه می توان بر کارهای درست یا نادرست آن ها خط کشید. جناب کشتگر از انقلاب می گوید ولی فراموش می کند نقش چپ ها(من نیز یکی از آن میان بوده ام که به ایده های چپ باور داشتم ) و به ویژه سازمان چریک های فدایی خلق در آن و پس از آن را که دوره بسیار مهمی در زندگی این سازمان، در جامعه و نقش آن در پشتیبانی از حکومت اسلامی به انگیزه "مبارزه با امپریالیسم" و "راه رشد غیر سرمایه داری "، تحفه ایدئولوگ های روسی را توضیح دهد!کدام سازمان سیاسی ایرانی تا کنون به درستی خود را به نقد موشکافانه کشیده است؟

سلطنت یا مشروطه پادشاهی؟

چرا ما برای به کرسی نشاندن دیدگاه های خود، برخی رویدادهای مهم را بیان نمی کنیم و کوشش می کنیم آن را به هر شکلی از دیدها پنهان کنیم؟ پافشاری بر واژه "سلطنت"و "سلطنت خواهی" از سوی شماری مخالفان از آن میان خود جناب علی کشتگر به جای پادشاهی مشروطه، دردی را دوا نمی کند. نخست به این بخش از نوشته جناب کشتگر زیر تیتر "بازگشت سلطنت نه ممکن و نه مطلوب" در همین شماره میهن توجه کنید:

"...شاید لازم باشد توجه خوانندگان را به این نکته جلب کنم که اصطلاح مشروطه خواهی (constitutionalismدر تاریخ مربوط به جنبش هایی است که در نظام های سلطنتی برای مشروط کردن قدرت پادشاه به قانون و پارلمان شکل می گیرند. وقتی نظام سلطنتی از میان رفته باشد، مشروطه خواهی نیز دیگر معنا ندارد. به همین دلیل مورخان به کسانی که پس از انقراض سلطنت خواهان بازگشت دوباره آن هستند سلطنت طلب      می گویند نه مشروطه خواه." monarchist)

بنا بر آنچه همین جوانان در نوشته های خود در این شماره میهن بر آن تاکید کرده اند(نوشته نیما راشدان و یا محمد رضا یزدان پناه در همین پاسخ گویی) و داده های دیگر نیز بر آن تاکید دارد؛ "مشروطه خواهان" بیشترین شمار پادشاهی خواهان را در بر می گیرند(که البته چون همه زمینه های دیگر کارهای ما ایرانی ها، آماری در دست نداریم)، ندیدن و نفی این موضوع نه تنها کار نادرستی است و تنها به سردرگمی های بیشتری در میان این بخش از هم میهنان دامن زده و مبارزه خود مشروطه خواهان واقعی که اینک با درس آموزی از تاریخ، سیستم های آزاد پادشاهی موجود در جهان امروز را در نظر دارند و به روشنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت و دولت، گزینش های آزاد نمایندگان و مقام ها از سوی مردم، آزادی بیان و حق شهروندی برابر همگان به ویژه زنان و.. پافشاری می کنند را با سلطنت خواهان اُرتدکس، چاپلوس و هرزه گویی که مقام شاه را چون خدایی می خواهند که در برابرش به خاک افتاده و پابوسی کنند را دچار سختی بیشتر می کند. از حق نباید گذشت که جناب رضا پهلوی کوشش کرده است که این گونه "سلطنت طلبان" را از پیرامون خود براند چون نتیجه کار این چنین کسانی را در زمان پدرش که به "خودکامگی" بیشتراو و زیر پا نهادن کامل "مشروطه" منجر شد، به خوبی دیده است. اینکه تا چه اندازه ایشان در این امر کامیاب بوده اند، نگارنده از آن آگاه نیست.

دوست گرامی علی کشتگر که تا چندی پیش حتا نمی پذیرفت که از هواداران پادشاهی بشنود و بگوید، اینک به درستی به این نتیجه رسیده است که آنان نیز چون همه دیگر ایرانیان از چپ و راست و میانه حق دارند برای ایده های خود مبارزه کنند حتا اگر کوچکترین هم خوانی با دیدگاه های ایشان نداشته باشد.

جناب کشتگر پادشاهی مشروطه کنونی در کشورهایِ برای نمونه اسکاندیناوی، اسپانیا و ... را به رسمیت نشناخته و همه را یک کاسه "سلطنتی" با همآن مفهوم قدیم می شناسد و همه هواداران سیستم "پادشاهی مشروطه" را یک کاسه با همین دید ارزیابی می کند.

  به این بخش دیگر از نوشته جناب علی کشتگر توجه کنید:

"...سلطنت و هر قدرت موروثی و انتصابی دیگری در هر کجای جهان بویژه در ایران میل به خودکامگی دارد. به همین دلیل هم هست که در اکثر دموکراسی های جهان این نهاد بکلی از میان رفته است. در کشورهای بریتانیا، سوئد و یا اسپانیا نیز به نهاد سلطنت همچون یکی از اشیاء موزه تاریخ نگاه می کنند. و پادشاه از هر گونه دخالت در سیاست منع شده است، چرا که تجربه تلخ دخالت این نهاد در سیاست را فراموش نکرده اند."

با بخش نخست می توان هم خوان بود ولی این تنها شامل سلطنت و قدرت موروثی نمی شود زیرا رویدادها بر زیر ساخت ها و چگونگی فرهنگ جامعه استوار است. مگر حکومت اسلامی خود را "جمهوری" نمی نامد و مگر در ظاهر رئیس جمهور وسیله مردم بر گزیده نمی شود؟

بخش دوم ولی هیچ بنیان درستی ندارد. خاندان شاه برای نمونه در سوئد که من از آن آگاهی دارم، یک نماد پُر قدرت ملی است. هستند سیاستمداران و نمایندگانی حتا در مجلس  سوئدکه با این سیستم حکومتی هم خوان نیستند ولی مردم به شدت به خانواده شاه دلبسته اند و به آن ها افتخار می کنند. شاه و خانواده اش بیکاره هم نیستند. در همه جشن های ملی به عنوان سمبل ملی شرکت دارند، پارلمان سوئد با حضور شاه در هر دوره چهارساله آغاز بکار کرده و رسمیت می یابد، جایزه نوبل همیشه وسیله شاه سوئد داده می شود، ملکه و فرزندانش به ویژه در بسیاری از سازمان های بین المللی یاری رسانی به مردم گرفتار به ویژه کودکان عضویت داشته و فعال هستند و در مجموع از وزنه سنگینی چه در جامعه سوئد و چه در میدان جهانی بر خوردار هستند. مردم سوئد نهاد پادشاهی را "اشیاء موزه" نمی بینند. آن ها را در میان و در کنار خود می بینند که بسیار ساده و راحت قابل دسترسی هستند. حتا خبرنگاران در هر موردی می توانند شاه سوئد را به پرسش گرفته و  انتقادهای سخت به میان آورند. تولید کنندگان برنامه های تلویزیونی به سادگی و بی هیچ پروایی در باره همه خاندان شاه، رفتارها و شیوه سخن گفتن آن ها برنامه های طنز تلویزیونی تهیه می کنند. آیا "اشیاء موزه" چنین صفت هایی دارند؟ این گونه برخورد تنها توهین به ملت هایی است که سیستم پادشاهی مشروطه را پسندیده و در آن راحت و آزادانه زندگی می کنند.

هم ممکن است و هم می تواند مطلوب باشد

در همین شماره جناب "پتکین آذر مهر" مقاله جالبی  زیر عنوان: "در باره احیای نظام شاهنشاهی" نوشته است که  می توانست بیشتر مورد توجه جناب کشتگر قرار بگیرد. آذر مهر به دو مورد تاریخی از بازگشت سلطنت اشاره دارد. یکی در انگلستان در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی پس از جمهوری "الیور کرامل" که به دیکتاتوری او و رویگردانی مردم از جمهوری او و خواست بازگشت سیستم پادشاهی پس از درگذشت کرامل به انگلستان است و دیگری نمونه بازگشت سلطنت در اسپانیا پس از جمهوری و دیکتاتوری فرانکو  و مرگ او در سال 1975.  بازگشت  به پادشاهی مشروطه در اسپانیا دریک روند سخت و بسیار هُشیارانه  انجام می پذیرد که در مقاله به آن اشاره ای نرفته است. جناب پتکین در مقاله خود انتقادهایی نیز به رضا پهلوی بیان داشته است.

جناب کشتگر گرامی با اینکه حتا همکاری بین جمهوری خواهان و پادشاهی خواهان را همچون بازگشت پادشاهی به ایران نا شدنی می داند ولی  یک گام بزرگ در پذیرش دمکراسی به  شکل زیر به پیش نهاده است. امری که تا پیش از جنبش اعتراضی سال گذشته عنوان نشده بود و یا من ندیده ام :

"به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم سلطنت طلبان یا "مشروطه خواهان" در شرایط کنونی ایران یک واقعیت اند که جمهوریخواهان طبعا و به حکم جمهوریخواهی شان باید حضور سیاسی آنان و حق فعالیت سیاسی آزادانه آنان را در هر شرایطی به رسمیت بشناسند. در عین حال مساله نقد این جریان و تلاش برای معرفی ماهیت واقعی آن بویژه به نسل جوان ایران یکی از وظایف مبرم جمهوریخواهان است."

البته این به حکمِ "جمهوری خواهی" نیست که به حکم باور به آزادی و دمکراسی است. پذیرش کوشش های سیاسی مشروطه خواهان امری است که  نگارنده به عنوان یک جمهوری خواه سال ها است بر آن پای فشرده و از حق آنان برای کوشش سیاسی در راه باور خود(همچون دیگران)، پشتیبانی نموده است و خواهد نمود.

 

کوروش گلنام 

چهارشنبه 21 آذر 1397 ـ 12 دسامبر 2018

منبع:پژواک ایران


کورش گلنام

فهرست مطالب کورش گلنام در سایت پژواک ایران 

*چرا پیشرفت نمی کنیم؟  نگاهی به مقاله منوچهر تقوی بیات [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
* رسیدن به هدف، آسان نیست، ولی امید هست!  [2019 Feb] 
*یک و نیم سده پیشِ سوئد و ایران ‏امروز!‏   [2019 Jan] 
*در باره نامه افشاگرانه کارگر مبارز و آگاه اسماعیل بخشی و فشار بر او و خانواده اش  [2019 Jan] 
*هیچ امری ناممکن نیست!  [2018 Dec] 
*دندانهای تیز و برنده در پشت لبخند   [2018 Dec] 
*چرایی چهار دهه حکومت اسلامی   [2018 Nov] 
*هنوز هم مجال هست!   [2018 Nov] 
*سخنی با جوانان گروه فَرَشگَرد  [2018 Oct] 
*پشتیبانی از شورای مدیریت دوران گذار  [2018 Oct] 
*خود زنی  [2018 Oct] 
*حکومت اسلامی، حکومتی مافیایی است، نه جمهوری!   [2018 Sep] 
* ما و «دینخویی»  [2018 Aug] 
*در باره بیانیه های استمرار طلبان   [2018 Aug] 
*نیاز به یک شورایِ موقتِ رهبری/انتقالی  [2018 Aug] 
*سرنوشت ایران تنها در دست ایرانی ها است  [2018 Aug] 
*مردم ایران و آزادی مردم ایران روزهای سرنوشت سازی در پیش است  [2018 Jul] 
*اردشیر زاهدی، عضو تازه شورایِ مصلحتِ نظامِ مقدس!‏  [2018 Jun] 
*مبارزه منفی   [2018 Jun] 
*یک ترجیع بند نخ نما!‏   [2018 May] 
*رسوایی بزرگ برای حکومت اسلامی   [2018 May] 
*اسراییل، می تواند بهترین هم پیمان ایران در منطقه باشد  [2018 Apr] 
*برگی از تاریخ، هشتاد سال پس از زندانی شدن پنجاه و سه نفر  [2018 Mar] 
*مخالفان بیانیه همه پرسی، خود چه پیشنهادی دارند؟  [2018 Feb] 
*خواست همه پرسی از سوی مردم، هیچ همخوانی با همه پرسی روحانی ندارد!  [2018 Feb] 
*براندازی همیشه همراه با خشونت نیست  [2018 Feb] 
*در برون مرز، امیدی به یک اُپوزیسیونِ همآهنگ نیست!‏  [2018 Feb] 
*روحانی همچنان درتوهم و اجرای نمایش !  [2018 Feb] 
*خیزش سراسریِ مردم و شگردهایِ فرصت طلبان/هوشنگ امیر احمدی را بیشتر بشناسیم  [2018 Jan] 
* واقعا باید خون گریست!  [2018 Jan] 
* چرا مردم بنام رضا شاه شعار می دهند؟  [2018 Jan] 
*مردم جان‌فشانی می‌کنند ولی نیاز به سازماندهی درست دارند  [2018 Jan] 
*در تنگنا ها ست که آدم ها بهتر مَحَک می خورند در باره نوشته تازه عباس عبدی  [2018 Jan] 
*در قانون اساسی آینده ایران، دین رسمی نخواهیم داشت.  [2017 Dec] 
*قهرمانان مَسخ شده  [2017 Dec] 
*این دیگر دو رویی و نیرنگ نیست بلکه جنگی است علیه ‏بی گناهان  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ» کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی (بخش سوم)  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»(1) درباره کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی  [2017 Oct] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۴)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۳)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ی ‌ایران را دگرگون ساخت (۲)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۱)   [2017 Sep] 
*یک مادر؛ بر گرفته از کتاب «پسران در تابوت های فلزی« (۱)  [2017 Aug] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش سوم و پایانی، حزب دِمُکرات های سوئد  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش دوم  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد  [2017 Jul] 
*خامنه ای و «ترقه بازی»!   [2017 Jun] 
*ما ایرانیان و «حافظه تاریخی»  [2017 May] 
*گزینش ریاست جمهوری در حکومت اسلامی، یک نمایش ‏خسته کننده!‏   [2017 May] 
*نگارش فارسی و دردسرها (بخش دوم و پایانی)  نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ [2017 Apr] 
*نگارش فارسی و دردسرها نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ بخش نخست  [2017 Apr] 
*بازار شام گزینش ریاست جمهوری در ایران  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین (بخش ششم)  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین بخش پنجم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین بخش چهارم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین! بخش دوم  [2017 Feb] 
*تابویی بنام فلسطین!‏ بخش نخست   [2017 Jan] 
*نکته هایی در باره بر خورد با مرگ رفسنجانی   [2017 Jan] 
*خرید اسلحه از اسراییل تنها به ماجرای مک فارلین ‏خلاصه نمی شود  [2017 Jan] 
*پرسش هایی در باره "گفتگو با یک مامور امنیتی پیشین"‏   [2016 Dec] 
*در پشتیبانی از کار تاریخی احمد منتظری   [2016 Dec] 
*گردهمآیی در پاسارگاد و برخورد جناب محمد رضا ‏شالگونی  [2016 Nov] 
*سرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئد  [2016 Oct] 
*حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود   [2016 Oct] 
*پیک نت و دنباله روی از سیاست های روسیه  [2013 Jan] 
*اسراییل و سیاستی نادرست  [2012 Nov] 
*حکومت اسلامی، پشت پرده در گیری های تازه بین اسراییل و حماس  [2012 Nov] 
*محکومیت حکومت اسلامی به جنایت علیه بشریت در دادگاه مردمی   [2012 Oct] 
*توطئه تازه علی خامنه ای وهاشمی رفسنجانی برای فریب مردم  [2012 Oct] 
*منشور ملی و پایه های درست آن  [2012 Oct] 
*اعتماد به خاتمی، گم راهی است  [2012 Oct] 
*اکنون نوبت آرژانتین است!  [2012 Sep] 
*چرایی اعتراف فریدون عباسی دوانی به دروغ گویی  [2012 Sep] 
*کانادا و واکسن ضد حکومت اسلامی   [2012 Sep] 
*نشست سران جنبش عدم تعهد و شکستی دیگر  [2012 Sep] 
*اگر زلزله در جنوب لبنان بود....  [2012 Aug] 
*نزدیک شدن سرنگونی بشار اسد و هراس بیشتر خامنه ای  [2012 Aug] 
*برای یک ایران آزاد - بخش سوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد - بخش دوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد- بخش نخست  [2012 Jul] 
*این هم یک نمونه تلخ دیگر!  [2012 Jun] 
*رفتار حکومت اسلامی با افغانستانی ها شرم آور است  [2012 May] 
*افشاگری های هولناک یک مقام پیشین حکومت و پرسش ها  [2012 May] 
*اعتماد به حکومت اسلامی، بسیار خطرناک است!  [2012 Apr] 
*حلقه گم شده!  [2012 Mar] 
*نماز آدینه دو هفته پیش و علامت خامنه ای به بمب گذاران!   [2012 Feb] 
*زندگی در گذشته، نقدی بر نوشته علی کشتگر  [2012 Jan] 
* نمابش انتخابات و به منبر رفتن خامنه ای  [2012 Jan] 
*نمایش انتخابات و کوشش برای حرکتی ملی  [2012 Jan] 
*پشتیبانی از درخواست محاکمه علی خامنه ای  [2011 Dec] 
*به بهانه نامه نویسی‌ها به خامنه‌ای! پشتیبانی از محمد نوری زاد و یادی دیگر از ادیب و نوبسنده گرامی، زنده یاد علی اکبر سیرجانی [2011 Dec] 
*آن که باید "اقرار به اشتباه" و بد تر از آن اقرار به خیانت کند علی خامنه ای است نه دیگری!  [2011 Dec] 
*جنون جنگ  [2011 Nov] 
*همه پرسی آزاد، هم چنان بهترین گزینه برخورد دیگری به سخنان اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*جناب گنجی، شما چرا!  [2011 Nov] 
*اداره یک سرزمین شایستگی می خواهد! در باره شوک بزرگ در سوئد [2011 Oct] 
*به رهبر خود خوانده: تو برو خود را باش!  [2011 Oct] 
*زشتی های روزگار!  [2011 Sep] 
*جنبش سبز، هم چنان سبز است!  [2011 Sep] 
*سیاست تازه ترکیه، سیاست باخت!  [2011 Sep] 
*دشنه در قلب دریاچه ارومیه!  [2011 Sep] 
*سوریه وحکومت اسلامی  [2011 Aug] 
*آب که از سر گذشت....  [2011 Aug] 
*"اصلاح طلبان حکومتی" هم چنان در کج راه!  [2011 Jul] 
*مجلس بی اختیار!  [2011 Jul] 
*مراکش نیز دچار دگرگونی شد ولی ایران....  [2011 Jun] 
*کودتاگران، دو سال پس از کودتا  [2011 Jun] 
*حماس و صلح جویی!  [2011 May] 
*ما و انقلاب در جهان عرب  [2011 Apr] 
*کودتا چیان و نیرنگ تازه آنان برای فریب ساده دلان!  [2011 Apr] 
*نیروهای نظامی، زمان از دست می رود، به مردم بپیوندید!  [2011 Mar] 
*آیا قذافی تا پیش از این دیکتاتور نبوده است؟  [2011 Mar] 
*نمی توان انقلاب مصری ها و تونسی ها را هم دزدید!  [2011 Feb] 
*اعدام، جنایت است!  [2011 Jan] 
*در باره افشاگری های ویکی لیکس  [2010 Dec] 
*دانشجویان درخشیدند!  [2010 Dec] 
* آمریکا این چنین می خواهد جلو آسیب های ناشی ازافشاگری های ویکی لیکس را بگیرد   [2010 Dec] 
*نیرنگ ها رنگ باخته است!  [2010 Nov] 
*با نخبگان خود چنین نکنیم! ما وآرامش دوستدار  [2010 Nov] 
*راه مرگ و ویرانی!  [2010 Nov] 
*طبرزدی ودیگر مبارزان دربند را دریابیم!  [2010 Oct] 
*نوری زاد و نوشتن نامه به «رهبر گرامی»!  [2010 Oct] 
*دست آورد زیاده گویی ها!  [2010 Oct] 
*محکوميت طبرزدی نشان توانايی نيست که درماندگی است!   [2010 Oct] 
*دیپلمات های جدا شده و چشم داشت ها  [2010 Sep] 
*چرا  [2010 Sep] 
*سرانجام به اینجا رسیدند: مکتب ایرانی!  [2010 Aug] 
*بنیاد برومند و کاری با «بنیادی» درست!  [2010 Aug] 
*نمایشنامه ای به نام «شهرام امیری»!  [2010 Jul] 
*جنبش سبز، هر روز یک گام به پیش  [2010 Jul] 
*چهره بی پوشش دین اسلام  [2010 Jul] 
*جناب شیخ، دروغ نگو  [2010 Jul] 
*تصویب یک «کاغذ پاره» دیگر  [2010 Jun] 
*مرداب «خودکامگی وترس از جنبش مردمی»!  [2010 Jun] 
*گروگان گیری، سیاست شناخته شده حکومت اسلامی  [2010 May] 
*خون جوشان پنج قربانی دیگر  [2010 May] 
*سالروز 22 خرداد و هراس کودتاگران  [2010 May] 
*هدف مند کردن یارانه ها با چه انگیزه هایی؟  [2010 Apr] 
*نارسایی در رهبری، نقطه سستی اپوزیسیون - ناتالی بسر  [2010 Apr] 
*شفاف گویی رمز پیروزی است  [2010 Apr] 
*نخستین نشانه های اثر بخش بودن مبارزه منفی با حکومت اسلامی  [2010 Apr] 
*به سوی جبهه سوم  [2009 Mar] 
*دختر دانشجو نپذیرفت که به او تجاوز کنیم، بازداشتش کردیم!  [2008 Jul] 
*بر ما چه رفته است؟ - ۴   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟ (۳)   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟(۲)   [2008 Jun] 
*چه خبر خوبی!  [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است ؟  [2008 Jun] 
*نماینده پیشین مجلس: "نظام مشروعیت ندارد"  [2008 Apr] 
*اپوزیسیون زیر نورافکن انتخابات قلابی!   [2008 Mar] 
*مردم "نقشه های" همه شما را "به هم می ریزند"!  [2008 Mar] 
*انتخابات یا مردم فریبی؟! نمایشی تکراری و تمسخر آور  [2008 Feb] 
*لابی های حکومت اسلامی ونقش آنها  [2008 Feb] 
*"جمله تاریکیست این محنت سرای"  [2007 Dec]