PEZHVAKEIRAN.COM چرا پیشرفت نمی کنیم؟
 

چرا پیشرفت نمی کنیم؟
نگاهی به مقاله منوچهر تقوی بیات 

کورش گلنام

مقاله آقای منوچهر تقوی بیات در باره دوران پهلوی(1) گذشته از شماری از هم میهنان در اپوزیسیون، که با وجود ادعای دمکراسی خواهی، به هیچ روی جایی برای پادشاهی خواهان در سیاست آینده ایران نمی بینند و تنها خود را محور همه چیز می شمارند، شوربختانه بیش از همه آخوندها و پیروان آنها را شادمان نمود. گریه آور است که کسانی به چنین مقاله ای با دیدگاه های غیر تاریخی، سست و بی پایه و بر مبنای شایعه های ایران سوز، برمبنای بی خبری و یا خود را به بی خبری زدن از آنچه در تاریخ گذشته روی داده است، به دید مثبت نگریسته اند.

یک یادآوری مهم: در آغاز و از بیم شایعه پردازانِ چیره دست، یاد آور شود که نگارنده یک جمهوری خواه مستقل است که هیچ گونه پیوندی نیز با گروه هایِ گوناگون جمهوری خواه ندارد و از حق و آزادی همگان در راه خواسته های خود چه چپ، چه میانه و چه راست، از آن میان پادشاهی خواهان، پشتیبانی می کند.

چند نکته

1 ـ اینکه دوران رضا شاه و محمد رضا شاه آزادی های سیاسی نبوده و سیستم دیکتاتوری و خودکامگی حاکم بوده است، نفی شدنی نیست ولی در همین دوران 57 سال و چند سالی پیش از آن با نخست وزیری و تشکیل کابینه سردار سپه ( رضا شاه) است که پایه هایِ عملی دگرگونی های بزرگ و مدرن شدن جامعه ایران نهاده می شود. آقای تقوی بیات چنان در کینه توزی سیر می کند که اگر اشاره ای هم به رویدادهای دوران رضا شاه و بر آمدن او می کند آنرا نه به سبب شایستگی و دلیری خود او که برنامه انگلیسی ها و در خدمت سود و هدف های بیگانگان و خیانت به ایران می شمارد و به گونه ای شگفت آور به مقاله ای که تار و پودش می باید جدی می بود، شکلی مسخره داده و به موردهایی می پردازد بی اهمیت و با پوزش کودکانه. رویکردی که همه ادعاهای نویسنده اش را بی ارزش می کند. برای نمونه در باره اینکه رضا شاه خان(به معنای فئودال و خان زاده) نبوده است:

"رضا سواد کوهی حتا خان و خان زاده هم نبود و ایل و تبار مشهور و مهمی هم نداشت. لقب های؛ "خان" و "سردار سپه" و "رضاشاه کبیر" را روزنامه های مزدور، دستگاه تبلیغاتی حکومت پهلوی ها و مردم عامی به رضا سواد کوهی دادند."

ایشان هنوز هم  تصور می فرماید که اگر به کسی گفتند "خان"، که یک واژه ترکی است که وارد زبان ما نیز شده است، حتما خان زاده و فئودال باید باشد! خوب است در باره معنای خان، سندی هم خدمت ایشان داده شود تا سطحی بودن و بی ارزش بودن چنین برخوردی بیشتر آشکار گردد. در فرهنگ دکتر محمد معین جلد یک، برگ 1393، برای خان دو معنا در دو وجه  آمده است که نخستین آن به معنای خانه، سرا و... که مورد بحث ما نیست ولی در معنای دوم که خود دو بخش دارد، چنین آمده است:

 " 2 ـ خان [تر.] 1 ـ عنوانی که به شاه یا امیری در ترکستان و سپس در نواحی دیگر دادند. 2 ـ عنوان رجال و بزرگان : احمد خان، محمد خان." در این جا استاد معین ولی دو توضیح دیگر افزوده است: " 1 ـ درقرون اخیر از اهمیت این عنوان کاسته شدو تقریبا به هر کسی آن را اطلاق می کنند(مانند آقا) 2 ـ احتراما به اقوام نزدیک خطاب کنند: خان دایی، خان عمو."

آیا فهم و درک این موضوع سخت است؟ ایشان کجا شنیده یا خوانده است که کسی گفته یا نوشته باشد که رضا شاه خان زاده یا از ایل و تباری مشهور بوده است؟

2 ـ ایشان چون همه کینه توزانی که نمی خواهند حقیقت های  تاریخی را بپذیرند، دچار سردرگمی های شگفتی شده اند. در جایی نوشته اند:

"با نوشتن نام رضا سواد کوهی و یا آقا رضا من قصد اهانت به او را ندارم بلکه او را در تراز یک شهروند با آبرو و شریف می گذارم." چه محبت و گذشت بزرگی فرموده اند!

 ولی همین شهروند " با آبرو و شریف" در آخر مقاله ایشان تبدیل می شود به "خائن و جانی" :

" این نکبت و بدبختی های چهل ساله هم از انبان خیانت ها و جنایت های ۵۷ ساله ی پهلوی ها بیرون آمده است.

اینکه چگونه می شود یک آدم همزمان هم با "آبرو و شریف" خوانده شود و هم "خائن و جانی"، تنها از ذهنی بر می آید که  کینه توزی پرده ای بر چشم حقیقت بینش کشیده باشد. البته "دزد" را هم به این دو صفت بیافزائید تا این معجون پُر بار تر شود! گویا دوران قاجار ایران در میان پیشرفته ترین ها و مردم همه در امنیت و آسایش،  تندرستی، سعادت و شادمانی رشک بر انگیزی به سر می برده اند؛ حکومتی توانا بر سر کار بوده و نشانی از حکومت خان ها و فئودال ها با تفنگچی ها و راه زنانشان نبوده، جاده ها امن و امان، بیماری های سل و تیفوس و کچلی و... دیگر دردهای بی درمان ریشه کن و آموزشگاه ها و دانشگاه ها بر پابوده است،نه گروهی سیاستمدار فرمانبر روسیه و نه گروهی فرمانبر انگلیس بوده اند و ... کوتاه سخن همه غرق در شور و شادی و در گلستان بسر می برده اند و افسوس که رضا شاهی سر بر می آورد و آن دوران خوش و امن سپری شده و ایران پیشرفته و گل و بلبل ویران می شود!

3 ـ  آن گونه که حکایت شده، در روزهایی که رضا شاه نوزادی بیش نبوده، در سفری از سوادکوه به تهران در آغوش مادر، به سبب سرمای شدید بدنش سرد و نفس کشیدنش در آغوش مادر نا محسوس می شود و مادر خیال می کند که نوزاد جان سپرده است و او را به دست همراهی می دهد که به خاکش بسپارد ولی او تکانی در کودک مشاهده می کند و او را در گرما نگاه می دارد و کودک به حال عادی باز می گردد. چه باید گفت به کسی که با ادعاهای فراوان، این رویداد را به گونه ای "متلک، سرکوفت و یا آرزویی بر آورده نشده" به رُخ رضا پهلوی می کشد!؟

" اگر نوزاد نیمه جان یا یخ زده ی عباسعلی داداش بک را چاروادار به خواهش مادر آن کودک در سال ۱۲۵۶ در گردنه ی گدوک به خاک سپرده بود، امروز دیگر رضا پهلوی وجود نداشت تا در آروزی به قدرت رسیدن بتواند مانند پدر بزرگ و پدرش با بیگانگان درباره ی آینده ی ملت ایران وارد چانه زنی و معامله بشود."

آیا این زبان توهین آمیز، این شیوه نگارش و این برخورد مسخره را می توان بحث و تفسیری سیاسی دانست؟

یاد آور شود که "عباسعلی داداش بک" پدر رضا شاه بوده است.

 4 ـ در باره آنچه که در مقاله نامبرده در مورد آقای رضا پهلوی و بیانیه ایشان آمده، من سخنی ندارم و آقای پهلوی خود اگر بخواهد پاسخ گو هستند. 

5 ـ باور کردنی نیست کسی خود را "روشنفکر و کوشنده سیاسی" بنامد و آنچنان در چاه کین توزی در افتاده باشد که از فهرست "هزاران هزار زندانی در ازای 57 سال سلطنت پهلوی ها" سخن براند! ایشان یا معنای "هزاران هزار " را درست متوجه نمی شود و یا فهم و درک خوانندگان نوشته خود را بسیار پایین ارزیابی کرده است. هزاران هزار سر به میلیون نفر می زند! آیا چنین بوده است؟ اگر همه خانواده و بستگانش یک میلیون زندانی را از پدر مادر و یا همسر و یا فرزندان، پدربزرگ و مادر بزرگ، دایی، خاله، عمو و عمه و...   همه را حتا  15 تن به شمار آوریم می شود 15 میلیون تن از 30 میلیون جمعیت آن روزگار ایران درگیر با زندانی و زندان بوده اند! آیا کسی که چنین ادعای بی پایه ای می کند سندی بر این ادعا دارد؟ آیا حاضر است این ادعایش را با سند به همه نشان دهد؟ شوربختانه این بزرگ نمایی ها به یک بیماری کهنه در میان ما ایرانیان مبدل شده است. بی سند و مدرک در یک باصطلاح مقاله که ادعای فراوان دارد، از "هزاران هزار زندانی" در یک دوره 57 ساله سخن می گوییم بدون نشان دادن سندی و بدون ترس و واهمه از چنین شایعه پراکنی ها. بدون بر عهده گرفتن هیچ گونه مسئولیت تاریخی در این چنین بی پایه گویی ها. این هم حکایت آخوند ها از "شهدای خود در انقلاب است" که چنان بزرگ نمایی کرده و هنوز هم می کنند که یکی از وجدان های بیدار از میان خود آنها به خروش آمده و به افشا گری پرداخته است.

سخن از پژوهشگر و نویسنده ای است که با وجود مذهبی بودن، پشتیبانی سخت از خمینی و حکومت اسلامی در دهه های نخستین، ولی در پی گیریها و پژوهش هایش، وجدانش را مبنای داوری هایش قرار داده و چوبش را هم بسیارخورده است. هم سالیانی زندان کشیده، هم بارها و بارها حتا پس از آزادی از زندان بازجویی شده، خود و خانواده اش مورد آزار و ستم قرار گرفته و دچار گرفتاری بوده اند. برای من وجدان و شرف این آدم و پاک دست بودنش مهم است نه باورش به اسلام. این پژوهشگر با وجدان و درست کار عمادالدین باقی است. پیش از پرداختن به آماری که او در آن دروغ ها و بزرگ نمایی های آخوند ها در کشتار وسیله حکومت شاه را افشا کرده است، به یک بخش از مصاحبه او با ایرنا می پردازم تا شاید تلنگری بر ذهن جناب تقوی بیات وارد شود. ع. باقی در این مصاحبه می گوید که در دوره ای با گرفتن اجازه، برای پژوهش به دفتر نخست وزیری می رفته و صورت جلسه های کابینه های شاه را می خوانده است. ببینیم که او پس از این مطالعه به چه نتیجه ای می رسد:

 " ایرنا: نکته درخوری هم داشت؟

باقی: هر چه صورت جلسه بود را خواندم. نکته جالبی که باعث تغییر ذهنیت من شد، محتوای این جلسات بود. تا آن موقع ذهنیتی از دوره شاه داشتم که فهمیدم خیلی غیرواقعی بوده است. فکر می کردم یک مشت آدم تابع، مجیزگو، بی سواد و وطن فروش در جلسات کابینه دور هم می نشستند و مملکت را اداره می کردند. اما خواندن این صورت جلسات این نگاه غیرواقعی که تحت تاثیر انقلابیگری ام بود را زیر سوال برد. دیدم بحث هایی که در آن کابینه ها می شد بسیار کارشناسی، دقیق و جدی بود. به خصوص حرف های هوشنگ نهاوندی و علی نقی عالیخانی وزیر اقتصاد و خلعتبری وزیر خارجه در این جلسات درخشان بود. خود هویدا هم تکه های نغز و جالبی را بیان کرده بود."

 در بخش دیگری خبرنگار از او در باره کشته شدگان 17 شهریور می پرسد:

" ایرنا: تعداد شهدای 17 شهریور را چگونه استخراج کردید؟

باقی: یکی از مباحثی که در سیر تحقیقاتم برای این کتاب دنبال می کردم تعداد شهدای انقلاب بود. مثلا مجلس اول شورای اسلامی بیانیه داده بود و تعداد شهدای انقلاب را بیش از 60 هزار نفر دانسته بود. برای من جای سوال بود که این عدد را از کجا آورده اند...

...من به عنوان کسی که در تظاهرات فعال بودم حدس می زدم تعداد کشته شده ها 60 هزار نفر نیست. چون وقتی در تهران که قلب درگیری ها بود تعداد کشته شده ها خیلی کمتر بود چطور در کل کشور می شود 60 یا 65 هزار؟ یادم هست وقتی مجلس شورای ملی را تصرف کردیم کلا دو شهید دادیم که یکی شان جلوی چشم خود من تیر خورد و شهید شد.

هر چه فکر کردم این عدد با مشاهدات من سنخیت نداشت. ولی هیچ منبعی نداشتم که بفهمم تعداد شهدای قبل از انقلاب چند نفر بوده است. آمار هم واقعا عجیب بود. مثلا میشل فوکو که آن وقت یک روزنامه نگار بود که به ایران آمده بود مدعی شده بود در 17 شهریور 4 هزار نفر شهید شدند....

اما برای این که این آمار را بررسی کنم مرجعی نداشتم. در بنیاد شهید کتابی به صورت عمومی چاپ شده بود که که عکس و وصیت نامه شهدای تهران در آن آمده بود. ولی کار آماری روی آن انجام نشده بود. من شهدا را تفکیک کردم و برای شهدای 17 شهریور به عدد 88 درکل تهران[در جمع با میدان ژاله] و 64 در میدان ژاله رسیدم که بعدا به میدان شهدا تغییر نام پیدا کرد."

همه این مصاحبه در لینک زیر:

http://www.irna.ir/fa/News/83206327 

روزنامه شرق آمار بسیار دقیقی از سال 42 به بعد از سوی عمادالدین باقی می آورد به شرح زیر:

"باقي تعداد كل شهداي انقلاب در فاصله قيام 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 را 3164 نفر مي داند كه براساس آمار بنياد شهيد انقلاب اسلامي و منابع ديگر تدوين شده است. باقي همچنين تعداد شهداي واقعه 17 شهريور 1357 را 64 نفر در ميدان ژاله و 24 نفر در ديگر نقاط شهر تهران مي داند. در همين روز دولت وقت اعلام كرد 86 نفر كشته و 205 نفر زخمي شده اند." بر گرفته از

روزنامه شرق 16/2/1383 ص 30 ويژه نامه كتاب"       

اکنون خود داوری کنید که 60 هزار نفر تنها در جریان انقلاب کجا و این آمار کجا؟ این یک نمونه روشن از بزرگ نمایی ها و شایعه پراکنی های خانمان برانداز در میان ما ایرانیان است که ریشه اش باید خشکانده شود.

چه کسی را باید باور کرد؟

یک پرسش مهم دیگر در باره دوران رضا شاه این است که آیا ما ایرانی ها باید نوشته های یک پژوهشگر راست گفتار و درست کرداری چون زنده یاد احمد کسروی را که سه دوره قاجاریه، رضا شاه و 4 سال از حکومت محمد رضا شاه را زندگی و تجربه نموده و امین ترین نویسنده و بیان کننده رویدادها است را باور کنیم، که نگارنده در نوشته پیشین خود در باره کسروی به داوری او در باره رضا شاه نیز پرداخت، یا آقای منوچهر تقوی بیات را؟ باید گفته های تاریخ شناس و پژوهشگری گرامی چون آقای بهرام مشیری را که گفته ها و نوشته هایش همه بر مبنای سند است را باور کنیم یا جناب تقوی بیات را ؟

پایان سخن

از خوانندگان می خواهم برای روشن تر شدن بی پایگی بسیاری تهمت ها به رضا شاه، به این گقت و گوی تلویزیونی بهرام مشیری با آقای کاردان در باره رضا شاه و رویداردهای آن روزگار، تیز هوشی و کاردانی و درایت رضا شاه در جریان کوتاه کردن دست خزعل و انگلیسی ها از خوزستان، فریب دادن انگلیسی ها وسیله رضا شاه در چگونگی پیونددوباره خوزستان به ایران، که بنا به گفته آقای بهرام مشیری از مهمترین کارهای ماندگار رضا شاه است، اشاره مشیری به راد مرد بزرگ ایرانی زنده یاد احمد کسروی و.... گوش کنند تا جنبه هایی از این حقیقت  تاریخی بیشتر روشن شود که چرا ما یکی هم در نتیجه همین پذیرفتن بدون بررسی همین شایعه پراکنی ها، دروغ بافی ها و جستجو نکردن ها است که پیشرفت نمی کنیم!

https://www.youtube.com/watch?v=FSUO6vKWNmU

کوروش گلنام

چهارشنبه ا اسفند1397 ـ 20 فوریه 2019

زیر نویس: 

https://news.gooya.com/2019/02/post-23436.php 1 ـ

منبع:پژواک ایران


کورش گلنام

فهرست مطالب کورش گلنام در سایت پژواک ایران 

*چرا پیشرفت نمی کنیم؟  نگاهی به مقاله منوچهر تقوی بیات [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
*ورشکستگی چهل سال حکومت ولایی، بر آمدن نام و جایگاه بزرگِ و دست نیافتنیِ زنده یاد احمد کسروی  [2019 Feb] 
* رسیدن به هدف، آسان نیست، ولی امید هست!  [2019 Feb] 
*یک و نیم سده پیشِ سوئد و ایران ‏امروز!‏   [2019 Jan] 
*در باره نامه افشاگرانه کارگر مبارز و آگاه اسماعیل بخشی و فشار بر او و خانواده اش  [2019 Jan] 
*هیچ امری ناممکن نیست!  [2018 Dec] 
*دندانهای تیز و برنده در پشت لبخند   [2018 Dec] 
*چرایی چهار دهه حکومت اسلامی   [2018 Nov] 
*هنوز هم مجال هست!   [2018 Nov] 
*سخنی با جوانان گروه فَرَشگَرد  [2018 Oct] 
*پشتیبانی از شورای مدیریت دوران گذار  [2018 Oct] 
*خود زنی  [2018 Oct] 
*حکومت اسلامی، حکومتی مافیایی است، نه جمهوری!   [2018 Sep] 
* ما و «دینخویی»  [2018 Aug] 
*در باره بیانیه های استمرار طلبان   [2018 Aug] 
*نیاز به یک شورایِ موقتِ رهبری/انتقالی  [2018 Aug] 
*سرنوشت ایران تنها در دست ایرانی ها است  [2018 Aug] 
*مردم ایران و آزادی مردم ایران روزهای سرنوشت سازی در پیش است  [2018 Jul] 
*اردشیر زاهدی، عضو تازه شورایِ مصلحتِ نظامِ مقدس!‏  [2018 Jun] 
*مبارزه منفی   [2018 Jun] 
*یک ترجیع بند نخ نما!‏   [2018 May] 
*رسوایی بزرگ برای حکومت اسلامی   [2018 May] 
*اسراییل، می تواند بهترین هم پیمان ایران در منطقه باشد  [2018 Apr] 
*برگی از تاریخ، هشتاد سال پس از زندانی شدن پنجاه و سه نفر  [2018 Mar] 
*مخالفان بیانیه همه پرسی، خود چه پیشنهادی دارند؟  [2018 Feb] 
*خواست همه پرسی از سوی مردم، هیچ همخوانی با همه پرسی روحانی ندارد!  [2018 Feb] 
*براندازی همیشه همراه با خشونت نیست  [2018 Feb] 
*در برون مرز، امیدی به یک اُپوزیسیونِ همآهنگ نیست!‏  [2018 Feb] 
*روحانی همچنان درتوهم و اجرای نمایش !  [2018 Feb] 
*خیزش سراسریِ مردم و شگردهایِ فرصت طلبان/هوشنگ امیر احمدی را بیشتر بشناسیم  [2018 Jan] 
* واقعا باید خون گریست!  [2018 Jan] 
* چرا مردم بنام رضا شاه شعار می دهند؟  [2018 Jan] 
*مردم جان‌فشانی می‌کنند ولی نیاز به سازماندهی درست دارند  [2018 Jan] 
*در تنگنا ها ست که آدم ها بهتر مَحَک می خورند در باره نوشته تازه عباس عبدی  [2018 Jan] 
*در قانون اساسی آینده ایران، دین رسمی نخواهیم داشت.  [2017 Dec] 
*قهرمانان مَسخ شده  [2017 Dec] 
*این دیگر دو رویی و نیرنگ نیست بلکه جنگی است علیه ‏بی گناهان  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ» کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی (بخش سوم)  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»  [2017 Nov] 
*باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»(1) درباره کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی  [2017 Oct] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۴)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۳)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ی ‌ایران را دگرگون ساخت (۲)   [2017 Sep] 
*رضاشاه، مردی که چهره‌ایران را دگرگون ساخت (۱)   [2017 Sep] 
*یک مادر؛ بر گرفته از کتاب «پسران در تابوت های فلزی« (۱)  [2017 Aug] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش سوم و پایانی، حزب دِمُکرات های سوئد  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش دوم  [2017 Jul] 
*دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد  [2017 Jul] 
*خامنه ای و «ترقه بازی»!   [2017 Jun] 
*ما ایرانیان و «حافظه تاریخی»  [2017 May] 
*گزینش ریاست جمهوری در حکومت اسلامی، یک نمایش ‏خسته کننده!‏   [2017 May] 
*نگارش فارسی و دردسرها (بخش دوم و پایانی)  نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ [2017 Apr] 
*نگارش فارسی و دردسرها نویسنده گان درست است یا نویسندگان؟ بخش نخست  [2017 Apr] 
*بازار شام گزینش ریاست جمهوری در ایران  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین (بخش ششم)  [2017 Apr] 
*تابویی بنام فلسطین بخش پنجم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین بخش چهارم  [2017 Mar] 
*تابویی بنام فلسطین! بخش دوم  [2017 Feb] 
*تابویی بنام فلسطین!‏ بخش نخست   [2017 Jan] 
*نکته هایی در باره بر خورد با مرگ رفسنجانی   [2017 Jan] 
*خرید اسلحه از اسراییل تنها به ماجرای مک فارلین ‏خلاصه نمی شود  [2017 Jan] 
*پرسش هایی در باره "گفتگو با یک مامور امنیتی پیشین"‏   [2016 Dec] 
*در پشتیبانی از کار تاریخی احمد منتظری   [2016 Dec] 
*گردهمآیی در پاسارگاد و برخورد جناب محمد رضا ‏شالگونی  [2016 Nov] 
*سرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئد  [2016 Oct] 
*حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود   [2016 Oct] 
*پیک نت و دنباله روی از سیاست های روسیه  [2013 Jan] 
*اسراییل و سیاستی نادرست  [2012 Nov] 
*حکومت اسلامی، پشت پرده در گیری های تازه بین اسراییل و حماس  [2012 Nov] 
*محکومیت حکومت اسلامی به جنایت علیه بشریت در دادگاه مردمی   [2012 Oct] 
*توطئه تازه علی خامنه ای وهاشمی رفسنجانی برای فریب مردم  [2012 Oct] 
*منشور ملی و پایه های درست آن  [2012 Oct] 
*اعتماد به خاتمی، گم راهی است  [2012 Oct] 
*اکنون نوبت آرژانتین است!  [2012 Sep] 
*چرایی اعتراف فریدون عباسی دوانی به دروغ گویی  [2012 Sep] 
*کانادا و واکسن ضد حکومت اسلامی   [2012 Sep] 
*نشست سران جنبش عدم تعهد و شکستی دیگر  [2012 Sep] 
*اگر زلزله در جنوب لبنان بود....  [2012 Aug] 
*نزدیک شدن سرنگونی بشار اسد و هراس بیشتر خامنه ای  [2012 Aug] 
*برای یک ایران آزاد - بخش سوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد - بخش دوم  [2012 Jul] 
*برای یک ایران آزاد- بخش نخست  [2012 Jul] 
*این هم یک نمونه تلخ دیگر!  [2012 Jun] 
*رفتار حکومت اسلامی با افغانستانی ها شرم آور است  [2012 May] 
*افشاگری های هولناک یک مقام پیشین حکومت و پرسش ها  [2012 May] 
*اعتماد به حکومت اسلامی، بسیار خطرناک است!  [2012 Apr] 
*حلقه گم شده!  [2012 Mar] 
*نماز آدینه دو هفته پیش و علامت خامنه ای به بمب گذاران!   [2012 Feb] 
*زندگی در گذشته، نقدی بر نوشته علی کشتگر  [2012 Jan] 
* نمابش انتخابات و به منبر رفتن خامنه ای  [2012 Jan] 
*نمایش انتخابات و کوشش برای حرکتی ملی  [2012 Jan] 
*پشتیبانی از درخواست محاکمه علی خامنه ای  [2011 Dec] 
*به بهانه نامه نویسی‌ها به خامنه‌ای! پشتیبانی از محمد نوری زاد و یادی دیگر از ادیب و نوبسنده گرامی، زنده یاد علی اکبر سیرجانی [2011 Dec] 
*آن که باید "اقرار به اشتباه" و بد تر از آن اقرار به خیانت کند علی خامنه ای است نه دیگری!  [2011 Dec] 
*جنون جنگ  [2011 Nov] 
*همه پرسی آزاد، هم چنان بهترین گزینه برخورد دیگری به سخنان اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*جناب گنجی، شما چرا!  [2011 Nov] 
*اداره یک سرزمین شایستگی می خواهد! در باره شوک بزرگ در سوئد [2011 Oct] 
*به رهبر خود خوانده: تو برو خود را باش!  [2011 Oct] 
*زشتی های روزگار!  [2011 Sep] 
*جنبش سبز، هم چنان سبز است!  [2011 Sep] 
*سیاست تازه ترکیه، سیاست باخت!  [2011 Sep] 
*دشنه در قلب دریاچه ارومیه!  [2011 Sep] 
*سوریه وحکومت اسلامی  [2011 Aug] 
*آب که از سر گذشت....  [2011 Aug] 
*"اصلاح طلبان حکومتی" هم چنان در کج راه!  [2011 Jul] 
*مجلس بی اختیار!  [2011 Jul] 
*مراکش نیز دچار دگرگونی شد ولی ایران....  [2011 Jun] 
*کودتاگران، دو سال پس از کودتا  [2011 Jun] 
*حماس و صلح جویی!  [2011 May] 
*ما و انقلاب در جهان عرب  [2011 Apr] 
*کودتا چیان و نیرنگ تازه آنان برای فریب ساده دلان!  [2011 Apr] 
*نیروهای نظامی، زمان از دست می رود، به مردم بپیوندید!  [2011 Mar] 
*آیا قذافی تا پیش از این دیکتاتور نبوده است؟  [2011 Mar] 
*نمی توان انقلاب مصری ها و تونسی ها را هم دزدید!  [2011 Feb] 
*اعدام، جنایت است!  [2011 Jan] 
*در باره افشاگری های ویکی لیکس  [2010 Dec] 
*دانشجویان درخشیدند!  [2010 Dec] 
* آمریکا این چنین می خواهد جلو آسیب های ناشی ازافشاگری های ویکی لیکس را بگیرد   [2010 Dec] 
*نیرنگ ها رنگ باخته است!  [2010 Nov] 
*با نخبگان خود چنین نکنیم! ما وآرامش دوستدار  [2010 Nov] 
*راه مرگ و ویرانی!  [2010 Nov] 
*طبرزدی ودیگر مبارزان دربند را دریابیم!  [2010 Oct] 
*نوری زاد و نوشتن نامه به «رهبر گرامی»!  [2010 Oct] 
*دست آورد زیاده گویی ها!  [2010 Oct] 
*محکوميت طبرزدی نشان توانايی نيست که درماندگی است!   [2010 Oct] 
*دیپلمات های جدا شده و چشم داشت ها  [2010 Sep] 
*چرا  [2010 Sep] 
*سرانجام به اینجا رسیدند: مکتب ایرانی!  [2010 Aug] 
*بنیاد برومند و کاری با «بنیادی» درست!  [2010 Aug] 
*نمایشنامه ای به نام «شهرام امیری»!  [2010 Jul] 
*جنبش سبز، هر روز یک گام به پیش  [2010 Jul] 
*چهره بی پوشش دین اسلام  [2010 Jul] 
*جناب شیخ، دروغ نگو  [2010 Jul] 
*تصویب یک «کاغذ پاره» دیگر  [2010 Jun] 
*مرداب «خودکامگی وترس از جنبش مردمی»!  [2010 Jun] 
*گروگان گیری، سیاست شناخته شده حکومت اسلامی  [2010 May] 
*خون جوشان پنج قربانی دیگر  [2010 May] 
*سالروز 22 خرداد و هراس کودتاگران  [2010 May] 
*هدف مند کردن یارانه ها با چه انگیزه هایی؟  [2010 Apr] 
*نارسایی در رهبری، نقطه سستی اپوزیسیون - ناتالی بسر  [2010 Apr] 
*شفاف گویی رمز پیروزی است  [2010 Apr] 
*نخستین نشانه های اثر بخش بودن مبارزه منفی با حکومت اسلامی  [2010 Apr] 
*به سوی جبهه سوم  [2009 Mar] 
*دختر دانشجو نپذیرفت که به او تجاوز کنیم، بازداشتش کردیم!  [2008 Jul] 
*بر ما چه رفته است؟ - ۴   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟ (۳)   [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است؟(۲)   [2008 Jun] 
*چه خبر خوبی!  [2008 Jun] 
*بر ما چه رفته است ؟  [2008 Jun] 
*نماینده پیشین مجلس: "نظام مشروعیت ندارد"  [2008 Apr] 
*اپوزیسیون زیر نورافکن انتخابات قلابی!   [2008 Mar] 
*مردم "نقشه های" همه شما را "به هم می ریزند"!  [2008 Mar] 
*انتخابات یا مردم فریبی؟! نمایشی تکراری و تمسخر آور  [2008 Feb] 
*لابی های حکومت اسلامی ونقش آنها  [2008 Feb] 
*"جمله تاریکیست این محنت سرای"  [2007 Dec]