آستانبوسی و چاکرمنشی یک عنصر فرومایه
مختار شلالوند

در مراحل تکوین شو های تلویزیونی «سیمای آزادی» یکی از ارگان‌های تبلیغاتی فرقه رجوی علیه منتقدین، به تازگی رضا فلاح یکی از قلم‌کش‌های این فرقه برای نشان‌دادن آستانوسی و چاکرمنشی به صحنه آمده است. او که طی دو دهه حضورش در انگلستان نه تنها یک ساعت کار نکرده بلکه از فرط بی‌عرضگی و مفت‌خوری حتی در ارتباط با فرقه رجوی هم هیچ اقدام عملی نداشته و مورد لعن و طعن آن‌ها بوده تنها هنرش یقه‌درانی از دور علیه ایرج مصداقی است.

او که در دو دهه گذشته علیه جانیان نیز مطلبی ننوشته و قلم‌کشی‌اش با لیچارگویی علیه ایرج مصداقی آغاز شده دوباره به فرموده، فیل‌اش یاد هندوستان کرده و در نوشته‌ای بغایت مخدوش و بی‌سروته به عقده‌گشایی علیه ایرج مصداقی پرداخته است.

او با هدف قرار دادن  نویسنده کتاب چهار جلدی «نه زیستن نه مرگ»  تلاش می‌کند ناتوانی ناشی از تبه کاری های رهبرانش را توجیه کند.

مصداقی که ده سال زندان را در پیشینه خود دارد از نگاه فرقه رجوی دو گناه بزرگ و فراموش‌نشدنی دیگر نیز مرتکب شده است. او طی سال گذشته با انتشار کتاب وزین و چهارجلدی عدالتخانه و ویرانگرانش تمامی سیستم انگیزاسیون و مهره های امنیتی و اطلاعاتی و سرکوبگران این دستگاه مخوف و فاسد را با نام و نشان و سمت ها و جنایاتشان افشا نموده، و با تعقیب و به زندان انداختن حمید نوری، دادیار و از عاملان کشتار سبُعانه زندانیان سیاسی در تابستان 67 برگ جدید درخشانی را به جنبش دادخواهی افزوده است. برای همین ابعاد حمله‌ رجوی و مزدورانش به مصداقی در طول یک سال گذشته رشد حیرت‌انگیز و قابل تأملی داشته است. او هرچه بیشتر جانیان را افشا می‌کند و هرچه بیشتر در مسیر دادخواهی قدم برمی‌دارد بیشتر مورد کینه‌جویی رجوی قرار می‌گیرد.

رجوی هیچ‌گونه دادخواهی و تلاشی برای اجرای عدالت غیر از کانال و نام خودش را بر‌نمی‌تابد حتی اگر پای دستگیری دژخیمی چون حمید نوری در میان باشد. به همین دلیل است که با تمام عمله و اکره خود به میدان آمده تا بلکه بتواند این موفقیت بزرگ را مخدوش کند.

چنین است که رضا فلاح قلمزن شده، چشمان خود را می بندد و هر آنچه در باطن اش می گذرد می نویسد آنهم در نهایت وقاحت و دغلکاری. آبشخور این همه کینه چیست؟ آنهم به کسی که تا همین اواخر او را «یکدونه» می دانست. شاید فراموش کرده است اما من به خوبی به یاد دارم. من شاهد بودم او و دیگر زندانیان وابسته به فرقه رجوی چگونه جلوی ایرج مصداقی دم تکان می دادند و او را می‌ستودند. یادم نمی‌رود در جشن شب یلدای همین چند سال پیش در خانه حمید اشتری در حالیکه بشقاب پر از غذا در دست رضا فلاح بود، در فاصله بین دو لقمه خطاب به راضیه همسر ایرج مصداقی که اتفاقا کنار من نشسته بود با صدای بلند از آن طرف هال گفت «راضیه، ایرج یه دونه‌س مواظب سلامتیش باش فقط یه ایرج داریم ها»...و به خوردن ادامه داد.

وقتی رضا فلاح تازه به انگلیس آمده بود، بنا به سفارش ایرج، «نگذارید تنها بماند، بهش سر بزنید» من از شهرستان به لندن آمدم و او را به منزلم دعوت کردم. او هر بار کلی از ایرج برایم تعریف و تمجید کرد.

مطلب او آنقدر رذیلانه است که حتی فرقه رجوی حاضر به انتشار آن نشده است.

این قلم‌کش بی‌مقدار ، تازه کشف کرده است که ایرج  مصداقی «نامرد هزار چهره و  اسب تراوا» است و با وقاحت او را با عباس شهریاری مقایسه می‌کند.

او در این همانی شرمسارانه‌ای برای رضایت رهبرانش می‌نویسد: «سیروس نهاوندی، سال 1351 از آلمان به ایران بازگشته و ایرج مصداقی هم  سال 1357  (همچون سعید امامی، ولی کمی زودتر) از آمریکا به ایران باز می گردد»  

او نوشته است ایرج مصداقی 4 بار نزد هیئت مرگ رفته بدون اینکه کوچکترین غباری بر دامنش بنشیند، او و همراهان پلیدش مدعی شده‌اند ایرج مصداقی انزجارنامه نوشته است.

بماند که بر اساس شنیده‌هایم این مدعی «قهرمانی» حتی نزد هیأت مرگ برده نشد و پیش از حضور در بیدادگاه همه شرایط رژیم را پذیرفته بود اما چنانچه ادعا می‌کند سوال من این است تو و مثال تو که زنده ماندید وقتی نزد هیئت مرگ رفتید چه گفتید و چه نوشتید که زنده ماندید؟ لابد تمام «مردانگی» نداشته‌تان را حواله  رئیسی، نیری و پورمحمدی کردید! لابد هنگام آزادی از زندان هم با شعار «درود بر رجوی قهرمان» آزاد‌تان کردند.  

جالب است رضا فلاح در پاورقی نوشته تهوع‌آورش، به طرز موذیانه ای مصداقی با اشاره به کشتن عباسعلی شهریاری‌ توسط فداییان ایرج مصداقی را تهدید به مرگ کرده است.

از قدیم گفته‌اند سگ در خانه باباش شیر می‌شود. با توجه به شناختی که از رضا فلاح دارم بعید می‌دانم او حتی جرأت رودر رو شدن با ایرج مصداقی را داشته باشد. یک بار به چشم خودم دیدم که چگونه در مقابل ایرج مصداقی به لکنت زبان افتاده بود و نزد همسر گرامی‌اش خفت کشید.

 

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


مختار شلالوند

فهرست مطالب مختار شلالوند در سایت پژواک ایران 

*آنچه که دیدی بگو، آنچه شنیدی بگو  [2023 Jun] 
* ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری...   [2023 May] 
*پاسخ به خانواده حمید نوری  [2022 Dec] 
* اصلاح طلب،اصولگرا دیگه تمامه ماجرا  [2022 Oct] 
*ارثیه ای که از خمینی،به احمدی نژاد و اینک به نمایندگان ضد خلقی مجلس رسیده.  [2022 Sep] 
*نگاهی از «کارخانه آدمکشی» رژیم  [2022 Sep] 
*تلاش‌های همسوی رجوی و حمید نوری در پرونده برادرم حمزه  [2022 Jul] 
*دادگاه حمید نوریَ و داستان شهادت یک ساک  [2022 Feb] 
*دادگاه حمید نوری و پژواک فریاد دادخواهان  [2022 Jan] 
*«من قهرمان یا چنین چیزی نبودم»  [2022 Jan] 
*حمید نوری و«نه زیستن نه مرگ»  [2021 Oct] 
*«نه زیستن نه مرگ» زبان می‌گشاید  [2021 Sep] 
*دستگیری حمید نوری و دادگاه وی، محک آزمایش همه ما  [2021 Aug] 
*خانواده‌های دادخواه بین دو سنگ آسیاب  [2021 Jul] 
*خط دادن به وکلای حمید نوری، اوج بی شرمی است  [2021 Jun] 
*مهدی تقوایی- یکی داستانیست پر از اشک چشم  [2021 May] 
*محاکمه حمید نوری ، محک دوری و نزدیکی به جنبش دادخواهی  [2020 Dec] 
*درباره «عظمت» ناشناخته ایرج مصداقی  [2020 Nov] 
*بمباران اندیمشک  [2020 Nov] 
*آستانبوسی و چاکرمنشی یک عنصر فرومایه  [2020 Sep] 
*آقای هادی خرسندی از شما انتظار می رود  [2020 Aug] 
* جنازه های سیاسی سر بر می دارند   [2020 Jul] 
*مهدی تقوائی و برخی از رنج هایش  [2020 Mar] 
*ورشکستگی ایدئولوژیکی رهبری مجاهدین  [2020 Feb] 
*باز داشت حمید نوری و دلواپسان آشار و نهان  [2019 Dec] 
*سخنی از سر درد  [2019 Nov] 
*«همیشه به یادت هستم مقاومت»   [2019 Nov] 
*از تاریخ هیچ درسی نگرفتید  [2019 Nov] 
*کار گر قهرمان  [2019 Aug] 
*طاقت سر کردن شب   [2019 Jun] 
*روزی روزگاری؛ از بندرعباس تا تهران  [2019 Mar] 
*شمخانی و قتلی که در سال ۵۹ مرتکب شد  [2019 Jan] 
*دارجنگه غم های درخت بلوط [2019 Jan] 
*شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد  [2019 Jan] 
*سیاوش‌کُشی، رسم دیرین روزگار  [2018 Oct] 
*چنین گفت رُستم به اسفنديار   [2018 Aug] 
* مامان عمو تفنگ نداشت  [2018 May] 
* خیمه شب بازانِ شهرِ ما ‏   [2018 Apr] 
*بازهم ۶۷  [2017 Sep] 
* تابستان ۶۷ هنوز میسوزد و دود می کند   [2017 Aug] 
*پناهنده  [2017 Jun] 
*دوستی‌های بی‌مانندش   [2017 Apr] 
*«زندان یونسکو» و درختان تنومندش  [2016 Oct] 
*قاتلانی که با خمینی به جهنم رفتند  [2016 Sep] 
*فایل صوتی آیت‌الله منتظری و مفتشان عقیده  [2016 Aug] 
* «یه مرد بود یه مرد»  [2016 Jan] 
*دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید  [2015 Dec] 
*قتلعام شصت و هفت و گل‌هائی که پَرپَر شدند  [2015 Aug] 
*تهمت و افترا دیگر اثر ندارد  [2015 Apr] 
* دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد!  [2015 Apr] 
*ردیه نویسان  [2015 Feb] 
*اسیر کشی سال شصت و هفت، درد ها و درس ها  [2014 Sep] 
*گزارش ۹۳ و انتظاری که بر آورده نشد  [2014 Aug] 
*مادر و چشمان پر از اندوهش  [2014 May] 
*نامه سرگشاده ایرج مصداقی و شرح یک درد.  [2013 Jul] 
*کوچه خاطره ها و طوطی داش اکل (یادی از آقا رضا و گلهای زیبائی که در دهه شصت پژمردند)  [2013 Feb] 
*«حاج‌آقا رضا» پایش را از گلیم‌اش دراز تر می‌کند  [2012 Jul] 
*اوین ویران شوی   [2012 Jun] 
*کُچیرِ سر به دار  [2012 May] 
*مادر کوگی به فرزندان دلاورش پیوست   [2011 Nov] 
*به بھانه ی انتشار کتاب رقص ققنوس ھا و آواز خاکستر  [2011 Sep] 
*پيکار با تبعيض جنسي ، خانم آندره ميشل ترجمه‌ي زنده ياد محمد جعفر پوينده در گرامی داشت 8 مارس روز جهانی زن  [2011 Mar] 
*که می رویم به داغ بلند بالائی  [2010 Jan] 
*کمال؛ به خاک افتاده عشق، یادی از کمال رفعت صفائی  [2009 Dec]