برصیصای اساطیر اسلامی هیئت اسطوره ای دیگر مانی، پیامبر صوفی است
جواد مفرد کهلان
نام و سرگذشت برصيصا در قرآن نيامده است؛ اما همه مفسران شيعه و سنى هرچند با ديدگاه وچند و چونى متفاوت، در ارتباط با آيه 16حشر/59 داستان او را آوردهاند: «كَمَثَلِ الشَّيطـنِ اِذ قالَ لِلاِنسـنِ اكفُر فَلَمّا كَفَرَ قالَ اِنّى بَرىءٌمِنكَ اِنّى اَخافُ اللّهَ رَبَّ العــلَمين». اين تمثيل درباره تحريك و فريب يهود بنىنضير از سوى منافقان مدينه است. در پى پيمانشكنى بنىنضير در جريان دسيسه كشتن پيامبر(صلى الله عليه وآله) و براساس توافق حاصل شده، آنان بايد خانه و دارايى خود را رها ساخته، جلاى وطن مىكردند. (نك:حشر/59، 2، 6) منافقان با وعده هميارى و همراهى در صورت جنگ با پيامبر(صلى الله عليه وآله)يا جلاى وطن (حشر/59،11) بنىنضير را به مخالفت با تصميم ياد شده و خوددارى از كوچ اجبارى تحريك كردند. خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از هميارى و همراهى نكردن آنها و رويگردانيشان از بنىنضير در صورت جنگ و جلاى وطن خبر داده (حشر/59،12) و آنان را همانند شيطان مىنامد كه به سبب دشمنى ديرينه و با وعدههاى دروغين و وسوسه انگيزش به اغواگرى انسان مىپردازد و هنگامى كه آدمى در دام كفر گرفتار آمد و درماندهشد از او برائت و بيزارى مىجويد. (حشر/59،16) اينكه «انسان» به معناى جنس آن و آيه بيانگر تعامل شيطان با نوعبنىبشر است يا اينكه به شخصى معيّن در حادثهاى خارجى و تاريخى اشاره دارد مورد اختلاف است. گروهى از مفسران شيعه و شمارى از اهل سنت به پيروى از مجاهد «ال» در «الانسان»را به معناى جنس دانستهاند. اين ديدگاه با سياق و مفهوم آيه و كاربردهاى ديگر «انسان» در قرآن كه به معناى جنس آمده سازگار است. (براىنمونه نك: يوسف/12، 5؛ اسراء/17، 53؛ فرقان/25، 29؛ معارج/70، 19؛ تين/ 95،4؛ عصر/103،2) براساس اين ديدگاه كه آلوسى آن را به جمهور مفسران نسبت داده است معناى آيه عام و فراگيراست و مىتواند درباره همه آدميان صادق باشد، بر اين اساس، شيطان با وعدههاى دروغين، زيبا جلوه دادن بهرهمنديهاى زندگى و آرزوهاى رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادى كفر مىكشاند و هنگامى كه دروغ بودن وعدهها آشكار شد، آدمى را بىهيچ يار و ياورى رها ساخته، از اوبيزارى مىجويد. چنين مضمونى در برخى ديگر از آيات نيز آمده است كه مىتواند مؤيّد ديدگاه ياد شده باشد. (نك: ابراهيم/14،22؛ فرقان/25،29) دسته دوم از مفسران «ال» را به معناى «عهد» و «انسان» را اشاره به شخصى معين مىدانند. ابنجوزى هم، اين ديدگاه را به جمهور مفسران نسبت مىدهد. كه با ادعاى گفته شده آلوسى در تناقض است. برخى به كار رفتن صيغههاى ماضى (قال و كفر) و امر (اكفر) را در آيه مؤيّد اين ديدگاهدانستهاند، با اين استدلال ضعيف و شكننده كه صيغههاى ياد شده نشان مىدهد كه محتواى آيه در زمان گذشته روى داده و شخصى معين، مورد خطاب شيطان بوده است. در غير اين صورت بايد، صيغه مضارع به كارمىرفت. اين دسته از مفسران در تعيين مصداق انسان، به اختلاف گراييدهاند؛ برخى بر اساس ديدگاه زمخشرى كه بدون اشاره به مصداق انسان، آيه را مربوط به اغواگرى شيطان نسبت به مشركان قريش در جريان جنگ بدر مىداند، انسان را اشاره به ابوجهل دانستهاند. بنابراين نظر، محتواى آيه همان است كه در آيه 48 انفال/8 به گونه روشنتر و مبسوطترى آمده است: «واِذزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطـنُ اَعمــلَهُم و قالَ لا غالِبَ لَكُمُ اليَومَ مِنَ النّاسِ واِنّى جارٌلَكُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيهِ و قالَاِنّى بَرِىءٌ مِنكُم اِنّى اَرى ما لا تَرَونَ اِنّى اَخافُ اللّهَ». در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم، با اشاره به داستانى مشهور، مصداق «انسان» را برصيصا خواندهاند. براساس اين حكايت، برصيصا، راهبى از بنىاسرائيل است كه روزگارى دراز، در صومعهاى دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روايتى، مستجاب الدعوه شده است. شيطان كه خشمناك از پرهيزگارى، رياضت و عبادتهاى پيوسته برصيصا، سالها، بىهيچ توفيقى در پى فريب او بود سرانجام با وسوسههاى خود، وى را بر آن مىدارد تا با زنى درآميزد و سپس از ترس رسوايى، او را كشته، مدفون سازد. راز اين رسوايى كه آشكار مىشود، برصيصا را به صليب مىكشند. در اين هنگام، شيطان در آخرين مرحله از اغواگريهايش، در برابر ديدگان او ظاهر شده، از نقش اصلى خود در رقم خوردن چنين سرنوشتى براى برصيصا و نيز رهاسازى او در صورت سجده بر وى خبر مىدهد. برصيصا نااميد از همه جا و با سجدهاى به اشارت، كافر شده و شيطان* بدون هيچ كمكى، از وى بيزارى جسته، در كام مرگ رهايش مىسازد.
در كنار اين روايت مشهور، روايت نادر و كاملا متفاوتى نيز درباره سرگذشت برصيصا در برخى منابع گزارش شده است. بر اساس اين روايت، برصيصا عابدى مسلمان و مؤذّن در يكى از مساجد مصر است كه روزى هنگام اذان بر بالاى مأذنه با ديدن دختر ترساى همسايه، دلبسته او شده، در پى وصال آن دختر و به درخواست خانواده او از آيين مسلمانى دست برمىدارد؛ اما پيش از آنكه كام دل برگيرد، در حادثهاى از بالاى بام افتاده، مىميرد.
دسيسههاى گام به گام ابليس، يارى جستن وى از شياطين ديگر در پى ناتوانى در فريب برصيصا، مأمور شدن شيطانى به نام «ابيض» براى اين كار و وارد شدن او از راه عبادت و در شكل و شمايل يك راهب، چگونگى راهيابى زن ياد شده به صومعه برصيصا و نقش شيطان در فاش شدن خيانت و جنايت او، از موضوعات ديگرى است كه گاه با جزئياتى متفاوت در روايتهاى گوناگون داستان بهچشم مىخورد. در بيشتر روايتها برصيصا راهب و در برخى ديگر، عابدى از بنىاسرائيل خوانده مىشود، چنانكه در اغلب پرداختهاى داستان، راهيابى زن ياد شده به صومعه، با بيمارىاو و دعاى برصيصا براى شفاى وى در ارتباط است. بنابر روايت منسوب به اميرمؤمنان، على(عليه السلام)او زنى است كه شيطان دچار جنونش كرده و در دل برادرانش القا مىكند كه شفاى او به دست برصيصاست. در روايت ابنعباس از برادران سهگانهاى ياد مىشود كه خواهر بيمار خود را به دست برصيصا به عنوان فردى مورد اعتماد سپرده، روانه سفر مىشوند. روايت ابنمسعود از زن چوپانى ياد مىكند كه شب را به صومعه برصيصا پناه مىبرده است. حكايت برصيصا در منابع متأخر با بسط و جزئيات بيشترى آمده است. حتى در برخى منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و كشته شدن او نيز به دست برصيصا ياد مىشود. اصل داستان عبرى و از اخبار بنىاسرائيل است؛ ولى منبع پيش از اسلام آن معلوم نيست و به احتمال فراوان از زبان اهل كتاب شنيده شده است. در برخى منابع از وهببن منبه نيز نقل مىشود.
نام برصيصا نيز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسير نخست شيعه و سنى، بدون ذكر نامى فقط از يك راهب و گاه عابد ياد مىشود؛ گويا اين نام براى نخستين بار در اواخر قرن چهارم قمرى به وسيله ابوليث سمرقندى (م.375 يا 383 ق.) و در كتاب تنبيه الغافلين، بر شخصيت داستان نهاده شده است. برخى چون ابنكثير، نام برصيصا را براى راهب نامبرده، با ترديد ياد كردهاند. اين نام يادآور سرگذشت «آنتونى قديس» (251 ـ 355 يا 356م.) از راهبان و زاهدان نخستين مسيحى است. او روزگار درازى را در غارها و قلعهاى كهن (صيصه) در مصر به عزلت و عبادت و ترك و تجرد گذراند. زندگى او سراسر پيكارى افسانهاى با ابليس و وسوسههاى اغواگرانه اوست. آنتونى كه سرگذشت وى بازتابى گسترده در هنر و ادبيات مسيحى دارد هنوز هم براى شمارى از راهبان، اسطورهاى آرمانى به شمار مىرود.
با توجه به آنچه كه تاكنون گفته شد، به نظر مىرسد داستان برصيصا، فارغ از اينكه واقعيت تاريخى داشته باشد يا نه نمىتواند مورد اشاره آيه باشد. حداكثر مىتوان آن را همانند مشركان شركتكننده در جنگ بدر، از مصاديق و نمونههاى اغواگرى شيطان دانست. به احتمال زياد، در آغاز نيز به عنوان يك مصداق ولى بعدها و از سر بىدقتى، به عنوان حكايت مورد اشاره آيه در منابع تفسيرى راه يافته است. مقايسه روايتهاى متفاوت و گزارشهاى منابع گوناگون نشان مىدهد كه داستانْ درگذر زمان، براى انطباق بيشتر با آيه، تأثير عميقوماندگار در مخاطب و نيز متأثر از ذهنيت و نوع نگرش اسلامى به شيطان، وسوسهها و چگونگى تعامل وى با انسان، شرح و بسط بيشترى يافته است.
منبع:پژواک ایران