وقتی شجاعت بی صدا فریاد می زند
محمود زهرایی
تصویری از تهران که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد
امروز تهران شاهد صحنهای بود که در حافظهی جمعی ما و در تاریخ مبارزات ایران و جهان ماندگار خواهد شد. در جریان تظاهرات مردمی ــ که با اعتراض بازاریان در چند بازار تهران آغاز شده و به شهرهای دیگر گسترش یافته است ــ تصویری ثبت شد که فراتر از یک خبر یا یک قاب ویدئویی است: تظاهرکنندهای که در برابر هجوم موتورسواران نیروهای سرکوب، کف خیابان نشست.
نه سنگی در دست داشت، نه شعاری بر لب، نه چهرهای که دیده شود؛ فقط نشسته بود. همین.
این تصویر، ناخودآگاه ما را به چهار دهه پیش میبرد؛ به میدان تیانآنمن پکن، جایی که جوانی تنها، بیدفاع و استوار، در برابر ستون تانکهای حکومت چین ایستاد. آن صحنه، اگرچه با سرکوبی خونین پایان یافت، اما هرگز از حافظهی تاریخ پاک نشد؛ زیرا در آن لحظه، قدرت واقعی نه در زره و سلاح، بلکه در ایستادگی انسان عادی متجلی شد.
امروز در تهران، همان معنا تکرار شد؛ با زبانی دیگر، در جغرافیایی دیگر.
با این جوان نیز بهاحتمال زیاد نیروی سرکوبگر همان کاری را خواهد کرد که نیروهای سرکوبگر حکومت چین با جوان میدان تیانآنمن . با شدیدترین شیوهها او را از سر راه خود برخواهند داشت، زندانی خواهند کرد، شکنجه خواهند داد و هر بلای دیگری هم ممکن است بر سرش بیاورند. اما آنچه سرکوبگران نخواهند توانست از بین ببرند، تنها تصاویر وایرالشدهی این صحنه نیست، بلکه تصویری است که در ذهن مردم ایران و تاریخ ثبت شده است.
موتورسواران رژیم، نماد خشونت و چهرهی زشت سرکوبگرانی هستند که قرار است با ایجاد رعب، خیابان را پس بگیرند. اما نشستن آن معترض، برای مدتی تمام منطق این ماشین سرکوب را مختل کرد.
وقتی تظاهرکنندهای در مقابل نیروهای سرکوبگر که خود را برای بروز بالاترین حد خشونت آماده کردهاند روی زمین مینشیند، تمام درندگی و خشونت آنها را به چالش میکشد و آینهای میشود که سرکوبگران مجبورند چهرهی واقعی خود را در آن ببینند.
این حرکت، فریاد نبود، اما رساتر از هزار شعار بود؛ پیامی خاموش که میگفت: «من دیگر نمیدوم. من نمیترسم. این خیابان، زندگی من است.»
جنبشهای اجتماعی، گاه با رهبران بزرگ شناخته میشوند، اما اغلب با لحظههای کوچک و نمادین در تاریخ ماندگار میشوند؛ لحظههایی که مردم عادی، بدون برنامهریزی قبلی، کاری میکنند که معنای قدرت را از نو تعریف میکند. همانگونه که «مرد تانکها» در پکن هرگز نامش مشخص نشد، این معترض تهرانی نیز شاید هرگز شناخته نشود؛ اما تصویرش خواهد ماند.
برای نسلی که سالها با سرکوب، سانسور و تحقیر زیسته، این نشستن، شکل تازهای از مقاومت است: مقاومتی که نه از خشم کور، بلکه از درکی عمیق و آگاهی میآید؛ آگاهی از اینکه حکومتها با باتوم و موتور میتوانند بدنها را پراکنده کنند، اما نمیتوانند اندیشه و ارادهی تغییر را از بین ببرند.
امروز، تهران فقط صحنهی یک درگیری خیابانی نبود؛ صحنهی رویارویی دو منطق بود: منطق زور و خشونت، و منطق انسان. تاریخ نشان داده است که شاید اولی مدتی پیروز شود، اما دومی است که نهایتاً پیروز میشود و برای همیشه در حافظهی تاریخ می ماند.
منبع:پژواک ایران
