سنگسار و شلاق در شعر شعرا هم هست!
اشرف علیخانی (ستاره)

 
در شعر و ادبیات و هنر ، تعریف و تمجید از زن ، لعاب و ظاهرست و محتوا و مضمون بخش عظیمی از هنر بویژه ادبیات، « ضد زن  و ضد برابری » است. این درحالیست که دوران تبعیض جنسیتی بپایان رسیده است.
در اغلب شعرهای عاشقانه و غزلهای شعرای ما، مضمون اشعار « عشق یک مرد به زن و یا عشق یک زن به مرد » است. درصورتیکه عشق به زن و مرد بودن و به جنسیت افراد بستگی و ربط ندارد. مهر، دوستی، و تعلق خاطر ِ وافر  تحت عنوان « عشق» که لغت عربی ِ همان دوستی و مهر است، میتواند مضامین مطلقا" انسانی پیدا کند ، فارغ از جنسیت و سن و سال و مذهب و تفکر و نژاد و .... و  بدون ایجاد گرایش به تملک و تصاحب و  عواقب آن که همانا  انواع و اقسام بهره کشی و استثمار زن است.
محبت و عشق ( بفارسی: دوست داشتن و مهر ورزیدن)  یک امر انسانی و عاطفی است. با غریزه هم بسیار بسیار فاصله دارد. عشق و مهر ربطی به سن و سال و جنسیت و وضعیت زیستی انسانها ندارد و  نیازمند و گدای حضور فیزیکی هم نیست.عشق ِ نیازمند به فیزیک ، عشق نیست بلکه غریزه است که ربطی به عواطف ندارد و در مقولهء هنر و ادبیات چنین امری اگرچه طبیعی و نرمال اما فاقد ارزش است.
به بیان دیگر ؛ زن بدلیل زن بودن و ویژگیهای زنانه ، نباید دلیل شعر سرودن باشد. آنچه از فیزیک یک زن در اشعار شعرا  مورد تمجید و مدح و  بصورت افراطی مورد چاپلوسی و غلو قرار میگیرند،  به زن ماهیت کالا و جنبهء مصرفی میدهد. از ارزش زن میکاهد و این شیوهء شعر سرودن برآمده از فرهنگ مردسالاری است که « زن » را برای لذت و کامجویی و بهره وری خویش به استخدام گرفته و  به فکر و ویژگیها و توانمندیهای انسانی زن بها  نمیدهد و در نتیجه در پی ایجاد آگاهی برای زن در مورد حق و حقوق انسانی خویش و مطالبهء برابری خویش ، نیست. زن ، بعنوان یک جسم متحرک به تخیل کشیده میشود و در طرحها و ابعاد  مختلف مورد تمجید و تحسین قرار میگیرد،  از او بت ساخته میشود و مورد پرستش عاشق قرار میگیرد. معشوقی که بخودی خود فقط « مفعول» است.خود حق فاعل بودن ندارد و فقط ساخته شده که « عشقیده بشود» !!! و کام مرد را برآورده سازد. هیچ جا هم صحبتی از برآمدن کام معشوق نیست! معشوقی که زیر دست ِ عاشق قرار میگیرد و حق و حقوق هم ندارد.
اگر به شعر و غزلهای اغلب شعرا توجه کنیم ، دقیقا" همین وضعیت بچشم میخورد و حتی چنانچه شاعر یک زن باشد باز هم نگاه شاعر به خویش، نگاهی فرودست به فرادست است.کلماتی مانند : « خوشگلی و قشنگی» ، « عشوه» ، « ناز » ،  « ادا »، « وفا» ، « غمزه» ، « افسون نگاه » و از این قبیل.... کلماتی  زیبا و فریبنده  اما بغایت زن ستیزانه هستند. جنسیت سراینده و شاعر در استفاده از لغات ضد زن عامل تعیین کننده نیست ، زیرا این لغات و این عبارات در فرهنگ ادبیات ما بشدت رخنه کرده و شعرا گاه آگاهانه و اغلب نا آگاهانه ، فرهنگ مردسالار را ترویج و گسترش میدهند ، کلماتی که در نهایت هدفش تحکیم حس  و خواست « مالکیت » است. « دلبر و دلبری» ، « دلدار»، « دل بردن » ، « دل دادن و دل سپردن » و « دل ستاندن» و همگی ِ اینها  مفاهیم مالکیت را القا میکنند و اینگونه کلمات هرچقدر هم همراه با  مهر و ابراز محبت به طرف مقابل باشد ، باز  زن ستیزانه هستند چون همه جا و در هر شرایطی عاشق درپی تملک معشوق است و در فرهنگ ادبیات مردسالارانهء ما ، معشوق بی هیچ اراده ای بایستی خود را بطور دربست به عاشق تسلیم و تفویض کند و در اختیار وی باشد. در فرهنگ ضد زن ، معشوق بی اختیار است. معشوق بی اراده است. معشوق حق انتخاب ندارد چون مورد عشق قرار گرفته و  خود حق عاشق شدن ندارد و چنانچه  خود عاشق شود به گناه و خیانت و جرم نابخشودنی، متهم و محکوم میگردد و شاعر از وی یک موجود خیانتکار و رسوا و یاغی و بیوفا خلق میکند و  تشنهء خون رقیب خود میشود!  با کلمات آتشین و تیزش معشوق خائن و بیوفا ( زن ) را سنگسار و رقیب را شلاق میزند!
نگاه به زن ، باید از ریشه و اساس مورد تجدیدنظر و اصلاح بنیانی قرار گیرد چون  پایه بر  اساس و محوری گذاشته شده که آن محور " جنسیت" انسانهاست. این نگاه جنسیتی را باید برداشت و بجای آن نگاهی فراجنسی به بشر داشت.
حافظ  و سعدی و یا امثال اینها  وقتی از غنچهء لب و کمان ابرو و خال و چال زنخدان و کمند گیسو و...  سخن میگویند، با تمام زیبایی کلام و  لطافت بال تخیل و  اوج پرواز پرندهء ذهن و خیال ، اما این تخیلات رومانتیک و این اغراق و افراطها ،  تماما" با دیدهء خریدار و  « مصرفی و کالایی» به « زن » است.
نه تنها در ادبیات و هنر بلکه بطور کلی در سیستم فکری  و فرهنگی ما  دو مقولهء « زن » و « مرد»  بایستی تصحیح شود و اصلا" « مهم » و « ملاک و معیار»  نباشد. از خودمان گرفته تا به دیگران، فقط نگاه « انسان» داشته باشیم و نه « جنس». اگر این امر جا بیفتد تمام تبعیضها در هر زمینه ای ، محو و نابود خواهدشد و دنیایی سراسر تساوی و برابری و آزادی و آگاهی خواهیم داشت. بنابراین  تمام تلاشها باید در جهت یکسانسازی ِ تربیت و آموزش و پرورش باشد، بطریقی که « کودک » از لحظهء تولد بعنوان یک « انسان» مورد  نگهداری و نوازش و تربیت و آموزش قرار گیرد و نه بعنوان « دختر» یا « پسر». این امر از نامگذاری و پوشش و لباس و اسباب بازی گرفته تا  مراحل بالای رشد کودکان باید مورد توجه قرار گیرد و تمام تبعیضهایی که موجبات بستر سازی فکری و روانی کودکان در پذیرش تبعیض جنسی و دامنهء گسترش و تحکیم هرچه بیشتر استثمار زنان را فراهم میکند ، برچیده شود.
اشرف علیخانی
(ستاره.تهران)

منبع:پژواک ایران


اشرف علیخانی (ستاره)

فهرست مطالب اشرف علیخانی (ستاره) در سایت پژواک ایران 

*از ما بهتران  [2020 Aug] 
* دلیل نیاز جمهوری اسلامی به برگزاری مراسم عزاداری   [2020 Aug] 
*سياستهايى كه ريشه در شارلاتانيسم دارند  [2019 Aug] 
*حكم دادگاه فردا   [2019 May] 
*آقاي خامنه‌ای بايد ديه بدهد!   [2019 May] 
* گلبوته   [2019 May] 
*  [2019 Apr] 
*به ظاهرش نگاه نکن!   [2017 Aug] 
*حضور زنان در مدیریت سیاسی!؟ دروغی بزرگ‎  [2017 Feb] 
*مردم تهران پس از فاجعه‌ی پلاسکو  [2017 Jan] 
*دوستی ِ تفاوتها  [2016 Jul] 
*کسی به جلاد التماس نمی‌کند  [2016 Jun] 
*تسلیت و تعظیم در برابر مادری از تبار ِ عشق و شکیبایی: مادر صونا‎  [2016 Jan] 
*«شب شکن»   [2015 Jul] 
*کوتاه. مختصر. همین (در ممنوعیت پوشیدن شلوار جین)  [2015 Jun] 
*زندایی بچه دار نمی شد اما وجودش پر از عشق بود  [2015 May] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت هشتم  [2015 May] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت هفتم  [2015 Apr] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت ششم  [2015 Apr] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت پنجم  [2015 Apr] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت چهارم  [2015 Mar] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت سوم  [2015 Mar] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت دوم  [2015 Mar] 
*«رزیتا» در ترکیه! قسمت اول  [2015 Mar] 
*پاپ بزرگ واتیکان دستک تنبک به راه نمی اندازد  [2014 Dec] 
*رکسانا  [2014 Dec] 
*عطر شکوفه های درخت به  [2014 Dec] 
*نادره افشاری سرو آزاده ای که پیش هیچکس سر خم نکرد و پرنده ای که هیچ قفسی را نپذیرفت... هیچ قفسی را [2014 Nov] 
*محصورم نکنید!  [2014 Aug] 
*آی زندانبان!  [2014 Jun] 
*زن ستیزی ممنوع !  [2014 Apr] 
*فرهنگی تا گلو در باتلاق  بمناسبت 8 مارچ روز جهانی زن [2014 Mar] 
*نامهء سرگشاده به دادستان تهران آقای عباس جعفری دولت آبادی  [2013 Dec] 
*رضا حیدرپور پزشک دلسوز و مهربان بهداری اوین را آزاد کنید  [2013 Nov] 
*سنگسار و شلاق در شعر شعرا هم هست!  [2013 Sep] 
*ماندن مجاهدین در کمپ اشرف یا لیبرتی  [2013 Sep] 
*سرکش ترین ستاره  [2013 Sep] 
*من هرگز آنها را عفو نمیکنم  [2013 Aug] 
*روزگار چون شکر ، شوخی تلخی بود  [2013 Jul] 
*مطالبات زندانی سیاسی پیشین از داخل ایران  [2013 Jun] 
*مجاهدین خلقی که در زندان اوین شناختم و دیگر مجاهدین خلق  [2013 Jun] 
*مجاهدین خلقی که در زندان اوین شناختم و دیگر مجاهدین خلق   [2013 Jun] 
*جنون قدرت در سیاست  [2013 May] 
*به شعور مردم احترام بگذارید  [2013 May] 
*سیزده بدر پارسال در اوین  [2013 Apr] 
*ای مخاطب ناشناس! مدد رسان و یاری کن  [2013 Mar] 
*"با تو بسیارم رفیق"  [2013 Feb] 
*دردهایی که کشیدیم و خونهایی که گریستیم‎  [2013 Jan] 
*خطاب به روشنفکران و آزادیخواهان پر مدعا  [2012 Dec] 
*به نام عشق . به نام آزادی هشتم مارچ بود، چهارشنبه هفدهم اسفند 90 . روز جهانی زن.  [2012 Sep] 
*یکشنبه ها می آیند و می روند  [2012 Sep]