اشرف علیخانی (ستاره)
واي چه ترافيكي!
در اتوبان عافيت طلبي.
ميانبر ميزنم؛
طبق نقشه ي راه نرم افزار موبايلم،
بايد از يك چهار راه بگذرم
خب! اينهم چهار راه شهرت!
و صداي سرسام آور بوق... بوق.. بوق...
دنده عقب مي گيرم؛
از خيابان دلگير صبر و سكوت مي گذرم
سمت راستم ، روي تابلو نوشته:
بطرف ميدان تزوير
آه! آدرس اشتباه است
گوگل هم گويا آدرس اشتباهي مي دهد
به خيابان ديگري مي پيچم
از قهوه خانه اي با نام فرزانگي، بوي افيون مي آيد...
حالا به چپ،
چه جمعيتي!
همنسلان من ، روي تابوتي سياه؛
بغض چهل ساله ي خود را حمل مي كنند..
آسمان طوفانيست...
در انتهاي خيابان پارك مي كنم،
آن روبرو؛
يك كوچه ي بن بست است
كه سنگدلانه به تلاش و تجربه هاي ما شباهت دارد
نم نم باران روي شيشه ي اتومبيلم مي چكد،
يادآور خوف انگيز نوروز e٩٨
به چابكي ابعاد فاجعه را تخمين ميزنم
و در شراره هاي عصيان گم ميشوم...
اشرف عليخاني (ستاره)
٢٥ فروردين ١٣٩٨
منبع:پژواک ایران