PEZHVAKEIRAN.COM ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!
 

ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!
فرهاد فردا

متاسفانه شرایط شکست پی‌ در پی‌ و نفرت به حق از جمهوری اسلامی سبب شد که فرد محترمی مانند آقا اصلانی دست به تحریف شگفت انگیزی بزند. این تحریف آن هم از جانب فردی که در اکثر مباحث حقیقت را فدای مصلحت نمی‌‌کند، بسیار تأسف آور است. شاید زندگی‌ در آلمان یکی‌ از دلایل عمده در این لغزش بوده است.*

طبقه حاکم در آلمان از ماه مه‌ سال ۲۰۱۰ پیشتاز و سازمانده ضدّ انقلاب اجتماعی است، که کشورهای بیشماری در اروپا را به ورطهٔ فقر و فلاکت پرتاب کرده است. بیکاری نسل جوان در کشورهای جنوبی اروپا منجمله ایتالیا، اسپانیا، یونان، پرتقال مرز ۴۰% را پشت سر گذاشته و حتی در اکثر این کشورها فراتر از ۵۰% می‌‌باشد. بحران سرمایه داری در حال پیشروی به مرکز اروپا است و اکنون فرانسه را در تیر‌رس قرار داده است. تنها در یونان برای نمونه از هر ۳ فرد بالغ ‌یک نفر و از هر ۳ جوان ۲ نفر بیکار هستند و سطح دستمزد ۴۰% سقوط کرده است. در ایتالیا که به مرکز بحران بدل میشود، علیرغم مهاجرت در سطحی وسیع، بیکاری در نزد جوانان به مرز ۴۰% رسیده است. در یونان، هلند، دانمارک، فرانسه، مجارستان، ایتالیا، چک و کشور اسلواکی احزاب عوام فریب راست و در بسیاری موارد حتی فاشیستی سربلند کرده‌اند. در انگلستان دولت رسما بر علیه مهاجمین قوانین اروپا را هم نادیده می‌گیرد. در آلمان تعداد کسانی که در انتخابات اخیر در رای گیری شرکت نکرده‌اند، بزرگترین حزب اجتماعی است ( قریب ۱۸ میلیون نفر از شرکت در انتخابات امتناع کردند). طبق برآورد موسسه بتلسمن که نقش کارخأنه ایدئولوژی طبقه حاکمه در آلمان را بازی می‌کند، امتناع از شرکت در انتخابات اخیر در محلات فقیر نشین، به مجلس آلمان عملا هویتی اریستوکراتیک بخشیده است، در بعضی‌ محلات فقیر نشین نزدیک به ۴۲% مردم از شرکت در انتخابات امتناع کرده‌اند. احزاب سوسیالیست که در طول تمام بحرانهای تاریخی‌ سرمایه داری در ۱۰۰ سال گذشته نقش سوپاپ اطمینان را بازی کرده‌اند، هر چه بیشتر در میا‌‌ن اقشار فقیر اجتماعی تاثیر خود را از دست میدهند ( حزب سوسیال دمکرات کمتر از ۲۶% رأی شرکت کنندگان را به خود اختصاص داد). از هر ۲ عضو حزب سوسیال دمکرات یک نفر بالای ۶۰ سال است و از هر ۱۲ عضو تنها یک نفر زیر ۳۰ سال است و تنها ۱۶% از آنها "کارگران" به مفهوم سنتی آن می‌‌باشند. با توجه به سقوط مقبولیت فرنسوا اولاند در فرانسه و سرعت این سقوط، طبقه حاکم در آلمان در آرزوی عنصری است که نقش راهبر را بازی کند. آنهم زمانی‌ که ارگان تشریفاتی رئیس جمهوری در قامت رئیس جمهور سابق از دادگاهی‌ به دادگاه دیگر کشانده می‌‌شود و علیرغم همهٔ تلاشهای مصنوعی در باره "مقام و جایگاه رئیس جمهوری" در ایفای نقش "اخلاقی‌" برای اقشار میانی ناتوان بوده است. آلمان در سالهای گذشته با تکیه بر پول واحد یورو، بازدهی بالا کار و دستمزد پایین، همانند "فیلی در مغازه ظروف چینی‌" به آکتور اصلی‌ اضمحلال اروپا واحد بدل شده است. زیاده خواهی‌ آلمان به آن حد رسیده است که در حال شاخ به شاخ شدن با روسیه بر سر کشور اوکراین است. در آن سوی جهان آمریکا در هیبت ژاپن و کره در حال محاصره چین است و سریز کردن پول بی‌ حد و مرز اقتصاد جهانی‌ را دچار خطری بزرگتر از بحران سال ۲۰۰۸ کرده است. در طول کمتر از ۵ سال و در اوج بزرگترین بحران سرمایداری در ۱۰۰ سال گذشته، ثروت میلیاردرها ۲ برابر شده است. شکاف میا‌‌ن فقر و ثروت خبر از طوفانی بزرگ میدهد. دولت جدید آلمان که در حقیقت هویتی تمامیت طلب پیدا کرده است در کار سازماندهی بزرگترین حملات به کارگران و اقشار میانی است. این دولت با تکیه بر قدرت شکننده خود و بدون وجود یک "اپوزیسیون" رسمی‌ مقتدر، در جهت وحدت بخشیدن به نیروی پلیس و سازمانهای امنیتی در داخل و کمال بخشیدن به ارتشی تهاجمی در عرصه جهانی‌ است. "دشواری وظیفه" و تلاطمات گریزناپذیر در عرصه داخلی‌ و جهانی‌ و نبود یک عنصر "ابر پدر" برای تسلی‌ و سازماندهی طبقه میانی بر علیه طغیانهای پیش رو، محرک نوستالژی در قشر ممتاز و ایدئولوژی ساز روزنامه نویس و مؤسسات تولید فکر در آلمان شده است و به دین گونه ویلی برانت به عنوان مقدسی "ابر انسان" القا می‌‌شود.

ویلی برانت زمینی‌

در اوج سیاست مخرب استالین در آلمان که در ادامه تئوری "سوسیال فاشیسم" مانع ایجاد "جبهه واحد کارگری" بر علیه سرمایه داری و خطر فاشیسم شده بود، بخشهایی از عناصر سوسیال دموکراسی، "اپوزیسیون کمونیستی" (هوادارن براندلر) در شرایطی که گرایش به چپ در بخشی از بدنه سوسیال دموکراسی در حال شکل گیری بود، با ایجاد حزبی سنتریست، به وجه تمایز خود با سوسیال دموکراسی و استالینیسم در قالب SAP - حزب سوسیالیست کارگری آلمان- شکلی‌ علنی بخشیدند. هربرت فراهم که بعدها در نروژ برای خود نام ویلی برانت را برگزید از SPD - حزب سوسیال دمکرات آلمان - جدا شد و به SAP پیوست. با قدرت گیری فاشیسم و مهاجرت به نروژ ویلی برانت مسئول سازمان جوانان SAP شد. قدرت گیری فاشیسم در برلین آلمان آنهم ازطریق قانونی و بدون شلیک حتی یک گلوله در "سرخ‌ترین شهر بعد از مسکو" (گوبلز)، هویت ضدّ کارگری و ضدّ انقلابی‌ استالینیسم را عریان کرد. انترناسیونال سوم - کمینترن - با سکوت و تمکین از مقابل بزرگترین فاجعه تاریخ مدرن بشری و سیاست مخرب استالین و بورکراسی مسکو گذشت. با توجه به نبود هر گونه بحث و نقد در باره این فاجعه در کمینترن، لئون تروتسکی همرزم لنین و سازمانده انقلاب اکتبر به جمعبندی این فاجعه و واکنش کمینترن به آن پرداخت و طی‌ فراخوانی اعلام کرد که انترناسیونال سوم برای فرو کشیدن سرمایه داری و سازماندهی انقلاب سوسیالیستی جهانی‌ فعلیت ندارد و فاسد شده است. لئون تروتسکی - "اپوزیسیون چپ" - در تابستان ۱۹۳۳ از پیشگامان کارگری دعوت کرد که تمام نیروی خود را برای تشکیل یک انترناسیونال انقلابی‌ - انترناسیونال چهارم - به کار گیرند.

SAP به همراه "اپوزیسیون چپ" و دو حزب هلندی فراخوانی برای تشکیل انترناسیونال چهارم را منتشر کردند. این در دورانی اتفاق افتاد که هنوز گردش به چپ در نتیجه فاجعه آلمان در حال رشد بود. SAP بنا بر خصلت سنتریستی خود پیشگام ایجاد آگاهی‌ سوسیالیستی نبود، بلکه بیان بخشی از آگاهی‌ جاری بود. لئون تروتسکی در ارزیابی از SAP نوشت که SAP مجموعه‌ای از روزنامه نویسان، وکلا و کارمندان مأیوس سوسیال دمکرات است. تروتسکی متذکر شد که یک سوسیال دمکرات مأیوس هنوز یک انقلابی‌ نیست و فرسنگها با آن فاصله دارد.

با گذشت زمان و تثبیت فاشیسم در آلمان SAP نیز از نفس افتاد و هر چه بیشتر به راست درغلتید. در ابتدا با بحث‌های طولانی و بی‌ نتیجه و سپس با تقابل با "اپوزیسیون چپ" SAP در جهت "تصحیح" چپروی خود پرداخت. در این میا‌‌ن ویلی برانت در خفه کردن صدای "اپوزیسیون چپ" از طریق مانور، بند بازی سیاسی و اخراج اعضا آن از "دفتر بین‌الملل جوانان" در سطح جنبش جلوه کرد. والتر هیلد که بعدها توسط سازمان مخوف امنیت استالین به قتل رسید، سیاست باز بودن این نوجوان را در گزارشی به تروتسکی توضیح می‌‌دهد. چهره‌ای که والتر هیلد از ویلی برانت ترسیم می‌کند، در درک آینده سیاسی ویلی برنت بسیار گویا است. والتر هیلد مینویسد که چگونه ویلی برانت با نقض هرگونه پرنسیپ دمکراتیک در جلسه سازمانی به ناگهان با جناح مقابل همراه شد و تنها در طول یک جلسه رنگ عوض کرد. والتر هیلد و "اپوزیسیون چپ" به شیوه‌ای بوروکراتیک از "دفتر بین‌الملل جوانان" با فعالیت ویلی برانت اخراج شدند. والتر هیلد شخصیت سیاسی ویلی برانت را اینگونه ترسیم می‌‌کند: "وفاداری به راست، مبارزه بر علیه چپ".

جنگ داخلی‌ اسپانیا و ویلی برانت

با شروع جنگ داخلی در اسپانیا بار دیگر در میا‌‌ن کارگران و جوانان جهان به ویژه اروپا حس امید و مقاومت شکل گرفت. در طول جنگ داخلی‌ تمام تلاش استالین در جهت این بود که متحدین احتمالی‌ بر علیه آلمان یعنی‌ فرانسه و انگلستان آزرده خاطر نشوند و به خصوص در فرانسه که خود در شرایط انقلابی‌ به سر می‌برد، این جنگ داخلی‌ به معضلی برای طبقه حاکم فرانسه تبدیل نشود. این سیاست تا "نشست مونیخ" در سال ۱۹۳۸ دنبال شد. در این نشست فرانسه و انگلستان با قربانی کردن چکسلواکی با هیتلر کنار آمدند. در برابر آن استالین با هیتلر وارد مذاکره شد که تقسیم و تجاوز به لهستان، از نتایج سیاست همکاری با هیتلر بود. تا این زمان اسپانیا بازیچه امیال استالین بود. محرک استالین در سیاست منافع دیپلماسی شوروی بود. این منافع در شعار "جبهه خلق" بازتاب می‌‌یافت، طبقه کارگر اسپانیا اما بطور غریزی در کنش بر علیه فاشیسم با "جبهه خلق" در تقابل قرار می‌‌گرفت. به همین دلیل تنها این برنامه کافی‌ نبود و دستهای زبده و کار آزموده سازمان امنیت شوروی GPU یک ضرورت اجتناب ناپذیر ضد انقلاب استالینیستی بود.

در اسپانیا اما بزرگترین صد راه انقلاب و پیروزی طبقه کارگر سیاست رهبران آنارشیست - SNT - و "حزب کارگری اتحاد مارکسیستی" - PUM - بود. علیرغم اخطارها و هشدارهای لئون تروتسکی، آنها با شرکت در دولت "جبهه خلق" به چرخ پنجم سیاست استالین تبدیل شدند. اگر چه PUM در شعار از "تئوری انقلاب مداوم" دفاع می‌‌کرد، عملا اما با شرکت در "جبهه خلق" بر خلاف آن عمل میکرد، همانگونه که انارشیستهای "ضدّ دولت" هم، به یک باره دلتمدار شدند. تروتسکی اما نوشت که استالین در آینده به چرخ پنجم نیاز نخواهد داشت و این معضل را به شیوه‌ای استالینی حل خواهد کرد. در این زمان میا‌‌ن PUM و SAP روابطی نزدیک برقرار بود. ویلی برانت به عنوان خبرنگار و گزارشگر جنگ به اسپانیا رفت و چندین ماه متوالی با PUM همکاری کرد.  هانس شافرانک، محقق تاریخ اهل اتریش در "زندگی‌ کوتاه کورت لانداو" اما مدعی است که ویلی برانت برای سازمان امنیت شوروی GPU کار می‌‌کرد و احتمالاً در نتیجه خبر رسانی ویلی بارانت کورت لانداو، توسط GPU به قتل رسیده است. اگر چه این نتیجه گیری بر اساس شواهد است و برای آن مدرک کتبی‌ در دست نیست، جهت گیری سیاسی ویلی برانت بعد از بازگشت از اسپانیا به نروژ در اوج قتلهای سیاسی بر علیه PUM و پشتیبانی او از سیاست حزب کمونیست اسپانیا و "نقش ممتاز مترقّی" این حزب و بر علیه PUM, تکرار همان ادعاهای معمول استالینیست‌ها و GPU بود و در آن جوّ "شکار شیطان" عملا پشتیبانی‌ از جنایات استالین بر علیه ترتسکیستها، هواداران PUM و آنارشیستها بود. در ادامه همین سیاست ویلی برانت از اتحاد استالین - هیتلر در سال ۱۹۳۹ پشتیبانی کرد.

فرار از نروژ به سوئد

در باره دوران زندگی‌ ویلی برانت در سوئد هم از چپ و هم از راست صحبتهای ضدّ و نقیض زیادی وجود دارد. حملات شخصییتهای راست سیاسی به ویلی برانت و اتهام آنها به او مبنی بر جاسوسی برای شوروی، قضاوت در باره‌ این ادعاها را بسیار دشوار می‌کند. حداقل در چندین نوشته، یکی‌ در نشریه **Spiegel توسط اکسل فرهن و کلاوس ویگرفه، به تاریخ ۱۹۹۹/۰۹/۱۳ بر طبق اسناد سازمان امنیت سوئد احتمال همکاری ویلی برانت با سازمانهای امنیت کشورهای مختلف به ویژه انگلستان و آمریکا وجود دارد. ویلی برانت حتی برای مدت کوتاهی به علت سفر مخفی‌ که به نروژ کرده بود، توسط سازمان اطلاعت سوئد مورد بازجویی قرار می‌گیرد. در این دوران ویلی برانت در فعالیتهای سیاسی خود در درون SAP از سیاست اتحاد متفقین و شوروی دفاع می‌‌کرد. دوران فعالیت سیاسی ویلی برانت در سوئد تایید‌ای بر گفته والتر هیلد است: "وفاداری به راست، مبارزه بر علیه چپ".  تنها در رابطه با این گذشته است که میتوان رشد شغلی‌ ویلی برانت در شرح برلین یعنی‌ در مرکز جنگ سرد در آینده را فهمید. 

  ادامه دارد

فرهاد فردا، ۲۰۱۳/۱۲/۱۹  

 *پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد، مهدی اصلانی

http://news.gooya.com/politics/archives/2013/12/172333.php

** http://www.spiegel.de/spiegel/print/d-14763822.html

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب فرهاد فردا در سایت پژواک ایران 

*قربانیان جنایت جنگی، ابزاری برای تعمیق جنگی جنایتکارانه  [2015 Sep] 
*یونان: چرخ پنجم درشکه به بیرون پرتاب می‌‌شود  [2015 Aug] 
*خاور میانه، نشانه‌های چرخشی استراتژیک  [2015 Aug] 
*دلایل ورود آشکار ترکیه به باتلاق نظامی  [2015 Jul] 
*تکوین پاکستان وافغانستان دیگری در غرب ایران؟  [2015 Jul] 
*آلمان، فرانسه، یونان، تکرار یک هشدار  [2015 Jul] 
*ائتلاف بزرگ در مجلس یونان  [2015 Jul] 
*رابطه نتیجه همه پرسی‌ در یونان و تسلیم مضاعف سیریزا  [2015 Jul] 
*"خطر اتحاد "سکولارها" و "اسلامیستها"  [2015 Jun] 
*بحران اروپا و بناپارتیسم  [2015 Feb] 
*خاطره آن نیمروز تابستان و کودکان خیابان  [2015 Feb] 
*دشواری وظیفه  [2015 Feb] 
*از ورسای تا وایمار: یونان، قناری معدن  [2015 Feb] 
* سیریزا، آخرین خاکریز سرمایه در بستر نظام پارلمانتاریستی  [2015 Feb] 
*ناقوس‌های تعمیق بحران به صدا درمیایند!  [2015 Jan] 
*گام به گام در سراشیب فروپاشی  [2015 Jan] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش  [2014 Dec] 
*تلاشی برای یافتن یک مدل، برای درک هستی‌ شناسی‌ اجتماعی یک قشر به بهانه سخنان اخیر آقای مسعود بهنود و مرگ مرتضی‌ پاشایی - بخش ۱ [2014 Nov] 
*سرمایه داری، «مردی که بر پلنگ سوار است»  [2014 Nov] 
*لطفا به همان سمت که چراغ میزنید بپیچید، روی سخنم با شما است اقای قراگوزلو بخش ۱ و ۲  [2014 Oct] 
*قتلهای مرموز در ترکیه  [2014 Oct] 
*چه خوابی‌ برای کردها دیده‌اند؟  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۳ و پایانی  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران بخش ۲  [2014 Oct] 
*هشداری به طبقه کارگر ایران: خطر جنگ ترکیه و ایران  [2014 Oct] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد! (۲)   [2013 Dec] 
*ویلی برانت - پیروزی وظیفه بر وجدان، تسلیمی که زانو زد!   [2013 Dec] 
*در توضیح «کمونیسم زمخت آسیایی و مشق دموکراسی»  [2013 Mar] 
*فاجعه آلمان (۳)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان (۲)  [2013 Feb] 
*فاجعه آلمان  [2013 Feb]